۱۳۹۱ مهر ۱, شنبه

پیام تسلیت


شنبه ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۲پیام تسلیت






رفیق محترم تاج محمد فعال وفامیل محترم ومصیبت رسیدۀ تیموری زاده!



فریادگران وحدت نیروهای حزبی ووطنپرست، تسلیت عمیق وهمدردی همه جانبۀ خودرا ،بمناسبت وفات نا بهنگام سید عبدالحمید، داماد رفیق تاج محمد فعال بشما،مجموع بستگان واقارب وهمه کسانیکه در فقدان آن مرحومی متأثر وداغدار گردیده تقدیم داشته،برای هرکدام تان صبر وتحمل آرزو کرده وبرای آن مرحومی علوی درجات وخشنودی ابدی روح آرزو میکنند.لطفأ همدردی ما را بپذیرید ودر انتقال آن به اعضای خانوادۀ محترم داغدیده وسیله شوید



.ازطرف جلیل پرشور وسائررفقا

ارسال شده توسط فـریاد برای وحدت ،آزادی وعدالت در

۱۳۹۱ شهریور ۲۵, شنبه

رفیق باارزش دیگری را نیز از دست داددیم












عزیز گمشدۀ ما رفیق انور جوانان،دیگر درمیان رفقایش نیست!

یک گم شدۀ دیگرِ باز نیامدنیی لشکریان پراگنده شدۀ ما، انور جان جوانان است،که نا بهنگام وداع کرد.

انور« صفدری» ویا انورجوانان کی بود؟ وچگونه دربستر ناامیدی، مریضی وارزانی مرگ؛آنهم درشرایط (بیوطنی ورنجهایی بیکران وکشندۀسیاسی وخانواد گی) زندگی را که دوری از زادگاه برای اووهرهموطن دارای ضمیر آگاه، خاصتاً درایام اخیرعمر،حلاوتی ندارد ،از دست داد؟

درودبه همه یاران سنگروشرف، بیاران وهمرهان مردوزن صادق وننگ وعاربرحزب فروشان،این خادمین وعاملین اصلی بحرانها وامراض روانی دربین رفقا که باکل بی تفاوتی ، جزءبربادکننده گان وضعیف سازندگان روحیۀ رزم وپیکار طولانی هزاران انوربوده وعاملین اصلی فراهم شدن رنجها ودردهای درونی علاج ناپذیروشکل گیری مرگها ی ناشی ازپراگندگی حزبی وجنگ کشندۀ رفقا علیه رفقا میباشد.عامل جدی این نوع مرگها درشرایط بهترزندگی درغرب برای آن میباشد که برای این گروه، حزب شان،وحدت آن وبازگشت به صمیمیتها وروابط گذشته درحد توان از اهمیت حیاتی برخور دار است

لذا، بازی با حیات حزب وحزبی ها وخیانت به منافع زحمتکشان صدمات وضربات غیر قابل علاجی را درجسم وجان رفقایی مثل انور بوجود آورده است، این درحالیست که معامله گران، عهد شکنان ودشمنان بقای قوتمندحزب ازاین وضع پیش آمده راضی اند وخشنود.

با اینکه عاقبت، مرگ بسراغ هرانسان وزنده جانی میرسد و دروازۀ هر قصر،لاچیغ،چپری،صفه، غژدی ،خیمه ویا محلهای بی در وبی دروازۀ آنها را بابیرحمی میکوبد وخانۀ هستی اور ا اگر گرم بوده ویابانشاط،ویران میکند.طبیعیست که ثروتمندان ورهایی یافته گان ازفقر، مشکل های خانوادگی ودسترسی بموقع به سطح بالای وقایه وتداوی جداً عصری کمتر زیر ضربه قرار میگیرند وبیشتر درامان قرار دارند.


اگرچه این شتر سفید یعنی(مرگ)درپشت دروازۀ همه زنده جانها زانو میزند وبهترین هایی را که بقا ودوام موجودیت شان درحلقات خورد وبزرگ باعث ایجاد درد ورنج ومصیبت خواهد شد،اماهجوم مرگ علیه دارندگان فرهنگ عالی،آرمانهای تحول طلبانه وخواهان پیروزی عدالت وتساوی حقوق دربین مردمانی که سالها فریادهای حق طلبانۀ شان از طرف سر پنجه های شوم وخون آلود فشرده وخفه شده است،غم ومصیبت وسیع تر از سطح خانواده ها را سبب میگردد .

انور صفدری،مبارزمردیکه که ما دراین نوشتۀ غیرقابل مقایسه با تقوا، شخصیت،کارنامه ها وموقف طبقاتی وشخصی او صحبت میکنیم ، چهرۀ مطلوب ومورد بحث ما میباشد، که میخواهیم اندکی در مورد بخش هایی از زندگی وشخصیت ایشان برای آن روشنی بیشتر اندازیم که آن مبارز نستوه وکم نظیریکی ازباارزش ترین یاران وهمراهان ما بود ودر انواع (فساد)دیکه سرا پای حلقات رهبری،(پیش کسوت وتعدادی ازکادرها وفعالان حزبی – دولتی!) هیچ وقتی شرکت نکرد وبا دشمنان علیه حزب خودش توطـۀ نکرد وتا آخرین لحظات بستن چشم بروی زندگی، حقایق را طوری که بودند میدید وفرزند واقعی حزب وسازمان جوانان قبلی وابسته به آن بود.لذا با آن دومرجع تشکیلاتی ودرمجموع بحزب ورفقایش نه تنها خیانت وجفانکرد،بلکه به سبک واسلوبی که خود آنرااهمیت میدادو از آنها حمایت کردتا آنکه به استقبال مرگ رفت و جاودانگی را با پیکری(بی گوشت، کم خون وپیکر خوردشده ولی صاحب یک

روح سرکش وتسلیم نشدنی ،درکشوری پذیراشد که باوجود داشتن امکانات خوب زندگی توأم با رفاه(خانوادگی) یی،که همه ثمرۀ کاری بودکه پیوسته برای پیداکردن لقمۀ نا ن خشک وتری درهواهای گرم وسرد اروپایی زحمت کشید وتلاش نمود.او سمبول کار،تقوا، فداکاری، رفاقت واقعی دربین یاران ورفقای دیروز بدون درنظر گرفتن تعلق فرکسیونی بود، وازهمین جهت طرف احترام همه رفقا قرار داشت . حرمت گذاری اعضا ومنسوبین، اعضای سازمان جوانان دیروز به انور جانِ جوانان؛ که فقید گفتن برای او قبول مرگ اوست؛ شخصاً برای من که بیشتر ازسی سال است که با آن یار وعزیز گم شده ،بهترین روابط وشناخت نزدیک داشتم ؛ واز داستانها وقصه های سیاسی شخصی یک دیگر خبر بودیم سخت است.اوغریب بچۀ پرکار وکم توقع بود ،اوهمیشه با لبهای خندان با رفقا وکسا نی مواجه میشد که با او صحبت میکردند.

اگر بخواهیم دربارۀ دردها ومشکلات « جان سوزوکشندۀ» انور که درخانۀ لالا رزاق که شادروان انور،لالا رزاق، برادرش ومن درآنجا با هم بودیم اندکی معلومات پیدا کنید؛ بدون شک تن تان میلرزد وسراپای تان را تأثر ،دلهره ورنج فرا میگیرد . با اینکه انور شخصیت مقاوم داشت ،زیرا رنج فراوان ودردهای سیاسی وشخصی فراوانی را تحمل کرده بود.

اما دراندک زمانی که برای( گوشه کانیها ) که قبلاً بین ما در موارد سیاسی وجود داشت ،نه تنها درآن دیداربلکه درصحبتهای تیلفونی ویکی دودوبار، رودررو درفرانکفورت بین ما صورت گرفته بود،درمورد وضع زندگی اش روزی برایم به وسایل زندگی شباروزی اش در عقب موترش اشاره کرده گفت: این بستر زندگی ووسایل روزمرۀ من است. وقتی پرسیدم که چرا ؟ فقط با آهی پرسوز وپرمعنی خواست جواب بدهد.

پافشاریهای من باعث گردیده بود که آن شخصیت با ارزش ،بارها بخشهای مختلفی از زندگی رنجبار خودرا بمن قصه کند.دردها وپرابلمهای فامیلی دربین بسا فامیلها،همین اکنون برای بهترین رفقا ودوستان ما مایۀ پرابلم وحتی مرگ گردیده است .ازین دسته ،تعدادی از درد ومصیبت خود قصه میکنند وتعدادی با حفظ ونگهداشت آن ( درون خور ) گردیده وبه امراض مختلف مبتلا گردیده وآمادۀ پیوستن به ابدیت اند.

این درحالیست که هیچ مرجع وافراد دارای احساس مسوولیت دراین زمینه وجود ندارد که حد اقل از فداکاران خوابیده دربستر مریضی،خبرگیری عادی نمایند،جزطعنه زدن. درحالیکه دیروز از زندگی وجبهه تا رفتن رفقا را درزیر حاکمیت ورهبری خود قرار داده بودند.حال کجایند آن حاکمان تعین سرنوشت حزبی- شخصی وفامیلی ما که اکنون دیگر( دَرَ کِ شان درهیچ عیادت ،مردن وحتی مراسم بخاک سپاری وفاتحه گیری ) بهترین فرزندان حزب که اقلاًبا ( حضور مبارک شان )مراسم مردن ،تدفین وتکفین را (داهیانه رهبری کنند.

باکمال نهایت تآسف باید تذکر داده شود که با تأسف فراوان تعدادی از کادرهای به (منزل رسیده )بنابر اختلافات قابل زیر پاکردن درمراسم غم وانده فامیلهای رفقا اشتراک نمیکنند ورفاقت،اصول اخلاقی وسنت های ملی را لگد مال میکنند.

اما ، بتو،ای انورعزیز ویاران همچو تو وبه همه فرزندان حزب ومبارزین راه آزادی،عدالت،ترقی وخوشبختی انسان  اطمینان میدهیم که اگریکروزی نیزباقی بمانیم؛شما،مبارزات وفداکاری های با ارزش تانرا فراموش نکرده وبه آن احترام نموده وافتخار نیزخواهیم کرد .

روح انور، این فرزند فداکار ،باتقوا ،متواضع ومظلوم حزب در پهلوی همه رزمندگان ویاران هم مسیرش ، همیشه شاد باد!


وحدت طلبان صدیق حزب با مشاهدۀ خیانتهای جفاکاران ودشمنان داخل حزب، بارها از بیتفاوتی رهبران خود ساختۀ امروز برای آن شکایت میکنند که درکلیه مسایل مهم وسرنوشت ساز حزبی وسیاسی ،ازجمله درمورد رسانیدن حداقل مساعدت  برفقائیکه زیرعوامل مختلف، آخرین روزهای زندگی شان را بارنج وعذاب سپری میکنند،وبا این حالت زار،هنوزدرصف اول فداشدن درراه وحدت همه جزایرحزبی،قراردارند،هیچ مرجع وافراد دارای احساس دراین زمینه وجود ندارد؛ درحالی که همینها بودندکه حاکم یکه تازسرنوشت مان بودند.و از زندگی وجبهه تا رفتن رفقا را درزیر حاکمیت ورهبری خود قرار داده بودند.حال کجایند آن حاکمان تعین سرنوشت حزبی- شخصی وفامیلی ما که اکنون دیگر( دَرَ کِ شان درهیچ عیادت ،مردن وحتی مراسم بخاک سپاری وفاتحه گیری ) بهترین فرزندان حزب ( حضور مبارک شان غایب است .اما،برای گرفتن محافل سوگواری خواهراندر خشواندر وبی بی کلان اندر، پدراندرهای شان ده ها هزار یورو ودالر را مصرف میکنند ولی یک دالری برای مداوای بهترین رفیق وعزیز ترین مبارز وهمسفر مان کمک نمیشودوخوب ترین کادر درداخل کشور به لقمه نانی محتاج است.


باکمال نهایت تآسف باید تذکر داده شود که تعدادی از کادرهای به (منزل رسیده !!)بنابر اختلافات جداً بی ارزش و قابل زیر پا کردن ،درمراسم غم واندوه فامیلهای رفقا اشتراک نمیکنند و رفاقت،اصول اخلاقی وسنت های ملی را لگد مال میکنند.


روح انور، این فرزند فداکار ،باتقوا ،متواضع ومظلوم حزب در پهلوی همه رزمندگان ویاران همراهش ، همیشه شاد باد!

یقین داریم که همسنگران انورها وافرادی مثل انورفقید که با داشتن ایمانی قوی وعشق بی پایان بحزب،مردم وشکست پذیر بودن حتمی ارتجاع چند سر وفریب کار،که درنوبت پذیرایی مرگ قراردارند وآنهائیکه با چنین ایمانی به زندگی ومبارزه ادامه میدهند ،جاودانه در روح وقلوب بهترین انسانها مبارز وطن، برای آن باقی خواهند ماند که دیوارهای جاه طلبی، شخصیت  پرستی وانواع فساد وکجرویی را لگد مال کرده وبمردم، وهمه آحاد بشری  قیمت یکسان قایل اند.

بزرگترین رنج انور ومردانی مثل انور اینست که دردها،رنجها ومصیبتهای مشکلات خانگی را پنهان میکنند؛ودرغمی میسوزند که تحمل آنرا جزبزرگمردان، کسانی دیگررا نشاید. اما، ازدید من این نوع زندگی صوفیانه نباید ادامه یابد .

انورِهرلحظه درغم واندوه غوطه ور،سالها با وجود تهیه کردن امکانات خوب زندگی ازطریق کار ومشقت طاقت فرسا، ازامکانات تهیه شده از طرف خودش استفاده نتوانست،ومثل فقیر مرد تارک دنیا درخانه وکاشانۀ خودش زند گی کرد وجان داد.


ما، درحالیکه به شهامت،قدرت کاروتحمل پذیری انورو همقطارانش  حُرمت میکنیم، چنین گذشتها را جایز نمیدانیم وقیام ومبارزه علیه چنین شیوه های زندگی را راه بهتر برای خلاصی ازدست چنین ( فرشته های جهنمی  چه مردخانه باشند ویا خانم خانه یا عضوی از این کوچک ترین نهاد اجتماعی ) امر برحق میدانیم وخموشی دراین زمینه را گناه وترس ارزیابی وقیمت میدهیم..


روح انور گرامی را بار دیگر شاد میخواهیم.


 درود های گرم ما، فدای تمام شهدا،وقربانیان وطن که خونهای سرخ وداغ شان را فدای عدالت،آزادی وتساوی حقوق انسانها ساختند.
بادرود واحترام: جلیل پرشور




اعلان فوتی



حاجی گل آقا شوهر ، محمد آجان غلجی ، عبدالرزاق احمدزی و عبدالهاشم برادران ، بسم الله و نصرالله پسران.



نسبت وفات بی بی حاجی حبيبه که جنازه قبلا درافغانستان بخاک سپرده شده به اطلاع دوستان ميرسانند که فاتحه مردانه بروز شنبه 15 سپتمبراز ساعت يک و نيم الی سه بعد از ظهر در لوکال کانيون ياس واقع گملستان شهر يوتيبوری گرفته ميشود.



Slakthusgatan 6



41502 Gamalstan Göteborg



**************************************************
مرگ مصیبت بار خواهرگرامی ما حاجی حبیبه:

 این مرگ نابهنگام واندوهبار را برفقای گرامی محمد آجان غلجی، عبدالرزاق احمد زی،حاجی محمد هاشم وتمام اعضای خانوادۀ داغدیدۀ شان تسلیت گفته ،برای هرکدام شان صبر و تحمحل آرزو کرده برای آن خواهر مرحومی علوی درجات وروح آرام دایمی آرزو میکنیم.
امیدواریم که دروازۀ غم بروی این رفقا وفامیل شان بسه باشد وسلامتی ونشاط شامل حال ایشان ومجموع خانواده های  دوست،رفیق ومهاجر وهموطن ما گردد.
باردیگرتسلیت عمیق وهمدردی صادقانۀ مانرا تقدیم تان مینماییم
ازطرف جلیل پرشور،اعضای خانواده وجمع غفیری از مهاجرین افغانستان ساکن سویدن،خاصتاً یوتوبوری وحومه .

۱۳۹۱ شهریور ۹, پنجشنبه



عملکردها واقدامات تعدادی از به اصطلاح پیش کسوتان ومدعی بزرگی ،دانش وحق وراثت رهبری،با مفاهیم نهفته دراین شعر مولانای بزرگ بلخی، خوب ترسیم وتجلی یافته است 



قیمت هرکاله میدانی که چیست؟   قیمت خودراندانی ابلهیست
مردۀ خودرا رها کردست او        مردۀ بیگانه را جوید زتو



 « مولوی جلال الدین بلخی  »







                                  


اسناد سخن میگوید



کابل- افغانستان 1391



قبل از راجستر شدن حزب ما ( ن – ف – د – ت - ا )جدی 1384 کمیته حزبی (21 ) نفری مسئول و سراسری افغانستان تحت ریاست رفیق محترم مختارکه اینجانب د ترکیب آن عضو بودم وجود داشت.



کمیته مذکور تلاش میورزید تا یک حزب بزرگ سراسری از جمع همئه رفقا، جریانها شوراها،شخصیت هاوسازمانهای رفیق، ساخته شده وبوجود بیایدکه رفقای عزیزانورمتین،جوینده، لطیف صالحی، صبورثابت،میراحمد احمدی،انجنیرقسیم،امرالدین ودیگران گواه زنده اند،کمسیون تماس گیری با اکثریت روسای محترم سازمانهاوشوراها بارباردرزمینه ملاقات نموده اند .



طوریکه سند پنج صفئه حزبی منضمئه یاد داشت هذا ثابت میسازدازجمله اعضای کمیته حزبی سراسری مسئول کشور شخصی به اسم سلیمان ( کامجو ) که عامل اصلی اختلافات حزبی، قومی وزبانی شناخته شده ودرتمام به اصطلاح زندگی حزبی خویش ( ازناحیه پنجم حزبی شهرکابل ) الی اکنون به چنین اعمال خصمانة غیرحزبی عملآ ادامه داده که حرکات ماجراجویانه و تفرقه افگنانه وی درتبانی باعدهٌ از شرکاهٌ ( داخل وخارج کشور ) دراولین پلینوم شورای مرکزی مورخهٌ ( 21/2/91 ) حزب ما ( حزب مردم افغانستان ) نیز مشکلات درون حزبی را بوجودآورده است . ای کاش ( کامجو) مجازات شده واخراج گردیده ازحزب ( د – خ – ا ) به یک مرض از جملهٌ امراض مزمن که دارد مبتلا میبود .



سند حزبی تاریخی که به خط و کتابت رفیق عزیز ( انورمتین ) ودرمنزل رفیق عزیز (صبور ثابت) درجلسهٌ حزبی مورخه ( 4/2/1384 ) تحت ریاست وی و به امضای اکثریت رفقای کمیته مسئول سراسری شامل رفقای عزیز هریک جوینده ، انجنیرقسیم، انورمتین،صبور ثابت،انجنیر میراحمد،رفیق- امرالدین،میراحمداحمدی،لطیف صالحی،خلیل کارگر،حضرت تنها، نسیم سمون،وانجنیرعظیم مزین گردیده وعده از اعضای محترم کمیته که به ولایات تشریف داشتند از جمله رفیق محترم اوراق (دهقان) ازولایت بلخ واستاد حلیم ازولایت شبرغان نسبت بعد مسافه راه، تیلیفونی بامتن سند حزبی مذکور موافقت خویش رانیز ابرازداشته اند که جمعآ دو ثلث اعضا رادربرمیگیرد که درقسمت از سند چنین آمده است : ((به اساس تحلیل وارزیابی های دقیق که ازفاکتهای بدست آمده حصول گردیده است از عملکرد سلیمان (کامجو ) رفقاراعقیده براین است که موصوف ازمنابع مشکوک الهام میگیرد .)) همچنان درجای دیگرسند مذکور تذکریافته است که : ((هیچگونه دستور،وظایف ازجانب سلیمان- ( کامجو ) برای ماقابل پذیرش نمیباشد . ))



آقایان محترم رفقا نوراحمد (نور )، داود (رزمیار)،نصیر (صدیقی) وزیارمل !



شما بدون داشتن معلومات موثق ویا آگاهانه بیک سلسله حرکات غیرحزبی وغیررفیقانه دست زده ومشکلات عدیده رادرکار گنگره پرشکوه ودراولین پلینوم شورای مرکزی حزب ما ( حزب مردم افغانستان ) بمیان آورده ائید دقیق فهمیده میشد که چرارفیق داود (رزمیار) درجریان کارگنگره وپلینوم که ساعت هادوام داشت تقریبآ هرسرساعت به دهلیز هوتل (نورافشان) رفته وبا رفیق بالاترازخودکه دربیرون ازکشوربوده تماس برقراروهدایت اخذمینموداین دیگربجزتوطئه قبلآ مهندیسی شده ، چه رامیرساند ؟



آقایان محترم رفقا رزمیار،صدیقی، وزیارمل !



حزب دقیق ازسفرهای متواتروتیلفون های شما بداخل کشوروبرنامه ریزی غیررفیقانه تان ماه ها قبل ازتدویرگنگره آگاهی قبلی دارد . آزرده نشویدداشتن حق اراده مستقل حزبی ، خصلت برجسته وممیزه هررفیق حزبی میباشد با تائسف شما این خصیصه خوب رانداریدبل بحیث رفقای بی اراده ازآقای رفیق نوراحمد (نور) که حالا (نور) دیروزی نه بلکه بیک ( شمع کوچک کم نور) تبدیل گردیده است، الهام ودستورشخصی میگیرید . بخاطرتان میاورم که همین رفیق (نور) با تبانی عده دیگران شامل (.........................) توطئه وکودتای سیاه درون حزبی رابه کمک نیروهای استخباراتی ونظامی خارجی بنام پلیوم ( هجده ) بالای حزب (د – خ – ا ) تحمیل نکردند ؟ و درحق رهبرحزب ما ( رفیق کارمل عزیز) چگونه روزهای دشوار را سازمان دهی وروا داشتند تاسرحدچهارسال زندان و محافظت شدید استخباراتی ونقض همه حقوق بشری ، قطع روابط به برون ازمنزل، خلاصه اوشانرا دورازوطن درزندان خانگی قراردادند . آیادرمصاحبه هایشان روشن و واضح مطالعه نموده ائید ویا نه ؟



رفیق محترم نوراحمد ( نور ) ! شماازرفقآ، رشید (آرین)، سربلند صاحب مرحومی ، گلاب زوی ، عبدیانی صاحب ، راسخ صاحب ، جهان گل کارگر- (قهرمان کار جمهوری افغانستان) ، خلیل کارگر ، اوراق دهقان وسایررفقای عزیزحزب ما چه امتیازداریدکه بکشوربرنمیگردید ، بیخ و بن خودراازکشوربریده و ( آپارتمان مکروریان خودرانیز توسط رفیق صدیقی دستیار غیررسمی خودبفروش رسانیده ائید) . شمارفیق حزبی ملکی بودید برخلاف ، تعداد رفقای نظامی که حالا دروطن میباشند که قبلآ به قومانده اوشان سپاه وقطعات نظامی بحرکت آمده وعلیه دشمنان وطن میرزمیدند ، شما از چی میترسید در صحبت هاوبیانات عالمانه خویش ازغربت ودردبی وطنی ذجه وناله هامیکشید چرابه آغوش وطن برنمیگردید ؟ بفرمائیدبیائید اگرخدای ناخواسته قبل از مازندگی شما به آخربرسد (فوت ویا شهید شدید ) ما حداقل دین مراسم تکفین وتدفین شمارابه پاس رفاقت دیروزی اداء نمائیم .



رفیق عزیز (نور) !



شماازفاصله های خیلی دور بدون واردبودن به مسائل درون حزبی ، قضاوت درست ندارید . گروپ شرکأ ( داخل- وخارج کشور ) حزب رامیخواهندبه انواع وابستگی شامل ابزار،وسیله وبمنابع (عایداتی - مالی ) تبدیل نمایند – آنها یعنی شرکأ عجله وشتابزدگی دارند تاازدیگران (..............................) درین مورد عقب نمانند .



شما رفیق باتجربه میباشید من درچند جمله کوتاه چه خواستم بگویم دقیق میدانید واگربه مداخلات حزبی که فعلآ صلاحیت آن نزد شمانمیباشد ادامه بدهیدبه خطأ میروید



رفیق محترم (نور) !



حالا بشما پیشنهادخوب وسازنده دارم ، خواهشمدم به آن ارزش قائل شویدآن اینکه : به چندرفیق محدودکه بشماخیلی نزدیک بوده وبه ( تیم مخصوص ) شهرت دارند هدایت بدهید تابه خرابکاری درون حزبی خاتمه داده وخانه درحال اعمارمارا ( حزب ما ) راتخریب نکرده وبه وحدت آهنین آن باندیشند واگراین چنینی نمائیدیقین کامل دارم ازمسئولیت آینده قضایا ( که بدوش شما است ) مبرأ خواهیدشددرغیرآن درآینده حزب درموردشماقضاوت تاریخی خواهدنمود - ( من مرده وشما زنده ) .



رفقای عزیز !



اگرخودستایی نشود ، نزدیک به چهارونیم دهه عضویتم درحزب محبوبم تحت رهبری رفیق کارمل عزیز نه تنها تجربه خوب ولازم برایم بوده بل تصمیم گیری مستقل حزبی را نیز آموخته ام ، نمیخواهم کوچکترین خدشه به وحدت حزبم برسدوهمه رفقای عزیزرابه حفظ وحدت حزبی دعوت می نمایم .



اکنون به این مطلب میپردازم که رفقای محترم که یادداشت کمیته حزبی سراسری رامطالعه نموده وحتمآ قضاوت نمایندکه : حالاچی شده تعدادی ازرفقای عزیزم که درپای سند مذکور به اراده واستقلالیت حزبی خویش امضأ گذاشته اند بعضی نظریاتی مغرضانه عنصرمفتن وتوطئه گر (کامجو) رابنابربعضی ملحوظات آنهم در شک وتردید دنباله روی مینمایند وگذشه را به اندک زمان کوتاه فراموش کرده اند آیا تعجب آور نیست؟



من سندمذکوررا به ارده مستقل حقوق حزبی خودوبرای رفع مسئولیت آینده به نشرسپرده وتاکید میدارم که دکته هیچ رفیق درآن وجودندارد وهمچنان طرفدارمباحثات اضافی وافشأ گرانه مجموع سایت های انترنیتی که فیصدی بسیار و بسیارکمی رفقا بداخل کشور به آن دسترسی دارند ، نمیباشم ، ونیز بنظرم چندان مفیدیت نداشته آرزومندم مسئولین سایت هابخصوص ( بامداد ) تبلیغات دروغین را که هیچگونه اساس وبنیاد حزبی ندارد ، قطع نمایند .



دراخیر :



هوشیار باش به همه رفقای عزیزحزب ما !



توطئه علیه حزب مابزرگ است – شمارابه تأمل، تعمق وحوصله مندی دعوت مینمایم وپیشنهاد دارم تاباهوشیاری، آگاهی ودرایت حزبی – توطئه گران را افشا نموده و وحدت حزبی رامانند سابق حفظ نمائیم .



رفقای عزیز !



ماوشمابکارپرافتخارملی ووطنی مصروف میباشیم – ادامه کارهای بزرگ ، قلب گرم وگذشت حزبی را ازهریک ما دروضعیت وشرایط دشوارکنونی می طلبد – آنقدر دربرابرهمدیگرپذیرش منطقی داشته باشیم که درهیچ مقطع زمانی ( حزبی – سیاسی ) به آن مواجه وروبرونبودیم – زمان بسرعت میگذرد ازآن نبایدعقب ماند – همبستگی ، وحدت ، ابتکارعمل ، خلاقیت و صداقت حزبی ماراازاین وضعیت زندگی درون حزبی وحوادث دیگرپیروزمند بدرخواهد آورد.



پیروزی مادروحدت ووحدت حزبی ضامن سربلندی ما است



بااحترام



(سمون)



عضوشورای مرکزی حزب مردم افغانستان



۱۳۹۱ شهریور ۸, چهارشنبه










بسوی خانهء سرنوشت سیاسی ما









یاد وارهء به رسم ورود



سالها پیش درایبت آباد پاکستان به لوح در وازه یک کلیسا نوشتهء را خواندم : «مردم! شما را بسوی خوشبختی میبرم» گروهی از مردم با آرزوی خوشبختی داخل میرفتند. در اندرون صدر نشین سخن به آرزوی خوشبختی دوعا میخواند.



آنان که با امید های فراوان حضور میافتند با امید های فزون تر باز هم قدم‌های تکرار زندگی رابه شمار میگرفتند . هنوزآن کلیسا همانجاست . هنوز همان سخن حک شده به لوح دروازه آن، مردم را به داخل فرا میخواند. و حتمآ کسی صدر نشین گویش های زیبا هم خواهد بود.





....................................



در خانه سر نوشت ساز و سرنوشتی حیات حزبی ما نیز چنین میگذرد. تقدیر نویسان متقلب یعنی آنانی که در مقام شورای حکام، تا اکنون سرنوشت خانه مشترک ما را ببازی گرفته‌ اند، با گویش های به ظاهر زیبا دامن فریب گسترده اند. این در حالیست که مقتدیان گوش به سخنِ سخن ساز تازه نفسِ جای نمای سخن آنان، فتنه درون شان رادرست در همان چند لحظه بعد تراز هدایات او بیرون کشیدند وسخن پیش سخن را به هیچ گرفتند و بالای حریفان خود ساخته ذهن شان به حمله لفظی پرداختند.



سخن شکنی مقتدیان در همان جایگاه سخن در حالی بود که مقام دار سخن، اعلان قطع تبلیغات یکجانبه کرد. وبا این اعلان نشان داده شد که دو جانب وجود دارد و او به نماینده گی یک جانب سخن میگوید. اما با آنهم سخن او را گوش داران سخن اش تحویل نگرفتند، ودر فردای «بامداد» بلنداژ ها مستحکم گردید و حملات به آنانی که «جانب» دانسته شده بودند ادامه پیدا کرد.



آنان برای خود حق دادند عضویت خانه مشترک ما را میراث بخشی نمایند، و کسانی را از طرف خود، از آن میراث محروم اعلان نمایند.



هنوز در قفای سخن پردازی های راه گم، کسانی چهره نمائی میکنند.



آنان نصحیت را جا نشین قضاوت میسازند. از بحران میگویند؛ ولی وسیله رفع بحران را نصحیت پیشکش میکنند. بالای اصول پای میگذارند و مشکل را با نام اشخاص و مقام اشخاص گره میزنند.



آنان چرا نمیدانند که حرف بالای تقسیم بخشی مقام نیست؟ بحث تعین ملِک قریه هم نیست. مشکل، مشکل ویرانی تهداب خانه ماست.



حزب ما به حیث خانه سیاسی ما سازوارهء از موادیست که نبود آن نبود خانه ماست. پس هر که حامی آن، عضو آن خانه خواهد بود.



اینک وارثان اصلی این خانه مشترک از اقامتگاه های موقت راه را بسوی خانه باز نموده اند. بلی؛ فرزندان اصیل خانه پی هم به خانه میرسند. این قدوم گرامی است . این اراده پیروز است. و ما بزودی در خانه مشترک مان با هم خواهیم رسید.



پاینده باد حزب ما خانه سیاسی ما



محمد یعقوب هادی



۱۳۹۱ شهریور ۷, سه‌شنبه

نامه ای از جانب محترم سمون عضو رهبری حزب مردم بما رسیده است که بنابر اهمیت متن آنرا به سایتهای اخبار افغانستان ،آزادی .رو ، بامداد و مردم ارسال کردیم.
نامه شاید بزودی در سایت مردم نشر شود.
بخوانید!
این نامه بازتاب دهندهء حقایق تلخ و دردناک حزب مردم از زمان اولین جلسهء موسسان نهضت فراگیر تا امروز است.
اسناد سخن میگوید
نوشتهء محترم سمون

۱۳۹۱ مرداد ۲۷, جمعه

انور صفدری مبارز باتقوا وبرخاسته ازبین غریب ترین لایه های مردم باهمراهان وداع گفت و جاودانه شد




یک چراغ  پرفروغ،یک شمع روشنی دهنده وزدودندۀ تاریکی وجهالت ،یعنی رفیق شادروان انور صفدری، با مرگ نابهنگام شان،همه اهل احساس وشرف را داغدار ساخت. روحت شاد باد ای انور عزیز!


درسوگ انور جان ،عزیز ترین یار همنبردهمه مبارزین  ( نوشتۀ ناچیزی از جلیل پرشور،یار وهم کارقدیمی )آن رفیق پرازرنج وعذاب که سالها باوجود داشتن مصیبتهای فراوان (...)آهی نکشید وبا ده ها رنج مریضی و شخصی ،دردکشید ،دردرون باخود پیچید وچیزی نگفت ودرعالم کار وزحمت وخموشی ،خاموش شد، بنام همدردی وغم شریکی ،بمناسبت این دردعظیم واندوه بزرگ به همنبردان واقعی رزم ونبردهای دادخواهانه،غرض ابراز تسلیت به دختران باوقار وصاحب عزت او،به خانم و برادران غریب وزحمت کشش،برفقای با شرفی که ازفقدان مبارزین واقعی رنج میبرندوقلوب شان درهمچو حوادث جریحه دار میگردد،وشخصیت وارزش رفقا وانسانها را در(پلۀ) ترازوی فرکسیونها وگروپکها،مورد قیمت گذاری قرار نمیدهند،این ضائعۀ بزرگ راازطرف خود،خانواده ام وهمه رفقای صدیق ومبارز موجود درسویدن تسلیت  عرض میکنم.

انور جان عزیز!
تو همیشه درقلوب ووجدانهای بیداررفقایت زنده هستی و خاطرات باارزش وگرانبهایت همیشه زنده  وجاویدان خواهد بود. 
انور صفدری، فرزند دردها ورنجهای بیکران خلقهای زحمتکش افغانستان ،انقلابی ومبارز صادق حزب پارچه چارچه ساخته شدۀ ما ، یکی از چهره های بارز وکم نظیر آرمانهای عدالت خواهی وتساوی حقوق همۀ مردمان وطن، دشمن آشتی ناپذیر ظلم، بیعدالتی وتحمیق توده ها ،انسان صمیمی ،خوش برخورد ودشمن با تکبر،جاه طلبی، فریبکاری ،شخصیت خواهان وحدت ویکپارچه شدن رفقا وهمراهان حزبی وسیاسی ی ما،بعدمدتها دست وپنجه نرم کردن با انواع سرطانهای سیاسی وجسدی،به قافلۀ رفقا وانسانهای به ابدیت پیوسته، پیوست وهزاران انسان باشخصیت ومبارز واقعی را درسوگ خود کشانیدومتألم ساخت.


 

انور صفدری  مبارز باتقوا وبرخاسته از ازبین غریب ترین لایه های مردمان غریب وتهیدست جامعه، بعد مبارزۀ طولانی با

امراض تباه کن روانی،جسمی واجتماعی ، باهمراهان وداع گفت و جاودانه شد!


 دراین مورد غم انگیز ومصیبت عظیم، مطالبی به نشر خواهد رسید، وازچشم دیدها وکارمشترک مان قصه خواهم کرد.(دریک جمله اوآدم بی جوره وقابل دوست داشتن بود.)روح آن مرد مبارز وهمقطاران او،همیشه شاد باد!

بادرود وتسلیت : ازطرف جلیل پرشوروهمرزمان هموطن ساکن درکشورسویدن
ادامه دارد...

۱۳۹۱ خرداد ۲۹, دوشنبه

ما از این استعداد آقای ( نور )بی خبر بودیم !




             ما از این استعداد آقای ( نور )بی خبر
 بودیم !

تا چندی قبل فکر میکردیم که جناب نوراحمد نور،برای رسیدن به اهدافش فقط از زور کار میگیرد، اما جریان مشاجرۀ طولانی درمورد مسایل تشکیلاتی کنگرۀ حزب مردم افغانستان  با رفیق شیرمحمد بزرگرنشان داد که آقای نوراحمد نور، استعداد بزرگی درامور یک نوع تجارت خاص دیگری نیز دارند، که تا حال عملی شدن آن تنها از طرف شبکه های بزرگ جهانی که کار شان تغیرات سیاسی وکنترول کشورها واحزاب جهان برای تحقق اهداف شوم شان وبسط وگسترش ساحۀ نفوس ونفوذ آنها میباشد ،امکان پذیر بوده است وبس. 
موضوع ازاین قرار است که طوریکه رفیق یعقوب هادی در مقالۀ افشاگرانۀ دقیق ودلسوزانۀ حزبی شان پرده از دسایس ومخفی کاریهای تیم وحدت ستیز وسیطره جو برمقدرات رفقا ی حزبی نوشته اند، نوراحمد نور،شفیق الله توده یی، داوود رزمیار وهم رکابان خاص شان در جریان فعالیت های سیاسی اخیر مربوط به کنگره، ازهمه امکانات وتوانایی های شان برای به مسند نشانیدن نماینده خود شان از طریق عزل رفیق بزرگر استفاده کرده اند.
جریان گفتگوی تیلفونی بین رفیق شیر محمد بزرگر وآقای نورمحمد نورازین قرار است:
( آقای نور، با بهره از استعداد ، تجارب تشکیلاتی ویکه تاز بودن درامورات حزبی بنابر اعتماد بیجایی که بالایش شده بود،و خاصتاً باثر حمایت تیم قوی یی حامی اش در شورای اروپایی غیر دموکراتیک که اکثراً همراهان تحقق پلانهای بعد پلینوم(18) اش بودند،صدها بار مسوولین نهضت درداخل وطن را به بیراهه کشانیده وپلانهای تشکیلاتی- سیاسی اش را بالای آنها عملی ساخته است.
نامبرده در آخرین تماس خود با رفیق بزرگر،بعد آنکه به مقاومت وسرپیچی یی نسبی مواجه میگردد،تغیر تاکتیک داده وبرفیق بزرگر پیشنهاد میکند که: ما باحفظ حرمت بخودت وقدردانی از زحماتت درطول سالهای گذشته،برای حفظ وحدت رفقای حزب مردم افغانستان، تصمیم گرفته ایم که برای شما درصورت منصرف شدن از مقام رهبری حزب وقبول نمودن رفیق داوود راوش به حیث رئیس حزب ،مقام با عزت رئیس مؤسس نهضت(حزب) را طور دایمی،درج اسناد حزبی بسازیم  وموتری را که فعلاً از آن استفاده میکنی ومال حزب است، برایت ببخشیم وسند«  قبالۀ » آنرا برایت بدهیم.
آقای نور،فکر میکند تا هنوز درقدرت است ورتبه های اعزازی ( کرنیل وجرنیل ) را بمانند شاولیخان برای سران قبایل  حامی خانواده ونادرخان برادر عهد شکن وخاینش به قرآن ومردم افغانستان میبخشد، ویا از عملکردوتاکتیکهای  آقای کرزی استفاده کرده ،رتبۀ اعزازی ( بابای ملت )برای ظاهر خان را برمردم تحمیل وخود رئیس جمهور میشود. جناب نوراحمد نور هرگ فکرنمیکرد که لطف شاهانه اش ازطرف رفیق شیرمحمد بزرگر رد میگردد،درحالیکه طرف مقابل نیزتعهدات حزبی و منافعی دارد که نمیتواند آنرا نادیده بگیرد.
بهر صورت برای ما ازهمان روزدوم کنگره معلوم بود که کنگره به مشکلات عمدی مواجه گردیده وبقول رفقای رهبری حزب ،تیم اروپایی، دررأس آقایان نور، رزمیار، توده یی، طلوع، صدیقی وسائرین  ،باعث این همه مشکلات گردیده که درنتیجه نه تنها گنگره به ناکامی مواجه گردید،بلکه افتراق ،بی اعتمادی وتنش رادربین حلقۀ رهبری حزب بوجود آوردند، ورفیق داوود راوش قربانی این پلانها وهوسرانیهای تیم همیشه وحدت ستیز وخودمحورگردید.
درچنین حالتی، آیا برای شخصیتها وحلقات حزبی واقعاً خواهان تداوم مبارزه ودفاع از قهرمانیها وفداکاریهای حزب دموکراتیک خلق افغانستان که جفاهای بکاررفته علیه این حزب ازطرف پیشکسوتانِ معامله گروخودکامه بمراتب بیشتر ازدشمنان آن میباشد،سزاوار وشائسته است که با لبهای دوخته،چشمهای نظارگروبیتفاوت ویا باگذشت های شرم آور واغماض حقایق،زمینه ساز تداوم سیطرۀ دشمنان حزب بالای فرزندان واقعی آن وخودشان گردند،واین مکاره های سیاسی را بجزای اعمال ناجایز وضد حزبی یی شان نرسانند.
ما به این عقیده ایم که : تنها وحدت صادقانۀ کادرهای مبارز وواقعاً حزبی میتواند،خودمحوران وخودکامه ها را از حق تعین سرنوشت ما بدستان ناپاک ایشان،محروم وسلب صلاحیت کنند و غرض کسب آزادی عدالت ودموکراسی برای افغانستان،اولاًخود درداخل حزب خودما ازنعمت آزادی،دموکراسی وتعین سر نوشت مان بدستهای خود مان،برخوردار گردیم،زیرا هیچ انسان،گروه وکشور وابسته ومحکوم،کوچکترین کاری برای رستگاری وآزادی دیگران انجام داده نمیتواند.
وظیفۀ وطنپرستانۀ ما درشرایط فعلی اینست که: بیائید،آزادی را ازبندرها نمائیم ودشمنانش را از صفوف خود بیرون پرتاب کنیم.این اولین اقدام درراه نجات زحمتکشان وطن اززیر چکمه های خونین مستبدین،استثمارگران وغارتگران داخلی وخارجی میباشد.
بادرود وسلام : جلیل پرشور

۱۳۹۱ خرداد ۲۶, جمعه

مرگ مبارز زنی کم نظیر




 مرگ ویدا کارمل،یک ضایعه است


درهمین دقایقی که این جملات ناقص را می نویسم، سراپای مرا غم واندوه بزرگی در هم پیچیده است، که تصور ودرک آن برای افرادیکه شرایط زندگی واحساس مرا ندارند مشکل است.


این غم بزرگ ،مرگ نابهنگام ،ویدا جان کارمل ،خواهر عزیز،مهربان،بافرهنگ وفرزندی واقعی برای شادروان ببرک کارمل وافتخارات بزرگ ایشان میباشد. ویدا کارمل، تمام صفات قابل قدر ودرخور ستایش انسانی ایرا داشت، که هر انسان وهر خانواده به داشتن آن ممیزات افتخار میکند.


ویدا کارمل،بحیث الگوی خوبی،صمیمیت رفیقانه وانسان با ارزشی بود که همین اکنون هرخانوادۀ حزبی وهر که اورا میشناخت،بدون شک درماتم وسوگ عظیم قرار گرفته است .


باین مناسبت دردآفرین ومصیبت بار،بخاطر وداع همیشگی آن خواهر عزیز، مراتب تسلیت عمیق خودم، اعضای خانواده ام وتعداد بیشماری از فامیلهای خانوادۀ بزرگ مان را برفیق داغدیده عصمت سادات، اولادهای ایشان، بخانوادۀ مصیبت رسیدۀ شادروان ببرک کارمل،خاصتاً بمادر رنجدیده ودرغم نشستۀ ویدای جاودانه شده، تقدیم داشته وروح آن خواهر گرامی را درپهلوی سایر اعضای خانوادۀ به ابدیت پیوسته یی شان وهمه دارندگان سنگر مشترک که قبلاًبابدیت پیوسته اند ،شاد وآرام آرزونموده ،بعد تقدیم درودهای بی پایان بروح آن آزاده زن همسنگر،برای جمیع اعضای خانواده ها وخواهران ومادران متأثر شده از این مرگ زود رس،صبر وشکیبایی آرزو میکنیم.


 باعرض تسلیت مجدد وابراز غم شریکی: جلیل پرشوروجمعی از خانواده ها ورفقای حزبی درسویدن

۱۳۹۱ خرداد ۲۵, پنجشنبه

ازگریه های عاشقانه تا سکوت واعمال جفاکارانه




ازگریه های عاشقانه تا سکوت واعمال جفاکارانه

به درستی میدانیم که در سیاست دوست دایمی ودشمن دایمی وجود ندارد، چرا که فراز و فرود وسبک سنگین شدن وزمانی بودن این مناسبات با نظر داشت منافع جمعی سازمان های اجتماعی سیاسی چون دولت، احزاب، جنبش ها، نهضت ها وسایر تشکلات اجتماعی شکل میگیرد.

همینگونه وقتی در درون خود این اجتماعات رفتار های افراد جداگانه در تعویض دوست به دشمن ودشمن به دوست محسوس وملموس میگردد، این چنین رفتارها بصورت معلوم متاثر از منافع فردی میتواند باشد. در این حالت (تعویض دوست به دشمن واز دشمن به دوست) مفهوم اصطلاح مروج سلیقه رفتاری را افاده نمیدهد بلکه به مثابه رفتار جفا کارانه نسبت به اهداف تعهد شده ومسئولیت در قبال آ ن در‌واقع به انحراف از اندیشه باوری می انجامد.

امروز ما این چنین رفتارهای جفاکارانه وانحراف از اندیشه باوری را در سکوت عاشقان سینه چاک رهبر فقید ما رفیق «ببرک کارمل» در برابر توطئه یکی از خانه‌های مشترک سیاسی رهروان آرمانهای حزبی که آن رهبر فقید مارهبری میکرد بخوبی مشاهده میکنیم. این سکوت ما را به یاد گریه های عاشقانهء وداع ووعده سپاری ها، به روح آن رهبر زنده یاد در دل تاریخ مبارزات سیاسی کشور ما می اندازد.

یکی از آن عاشقان سینه چاک رفیق پنهان شده ولی محرم راز های توطئه گرانِ توطئه علیه یکی از خانه های مشترک سیاسی ما یعنی «حزب مردم افغانستان» شفیق الله «توده‌ای» است رفیق توده‌ای که از تودهء حزبی ها پنهان ولی درجمع دسیسه سازان عیان است. این همان رفیقی است که هدیه جاکت شُسته شده رفیق «ببرک کارمل» را به یک تن از حزبی ها مهاجر و آواره در بالین جسد خفته آن مرد بزرگ حکایت میکرد ، نه تنها آنانی را که در این وداع حضور داشتند به آه و افسوس کشاند، باور دارم هر آن رفیق عزیز ما که این مراسم را از طریق ویدیو ها مشاهده کرده اشک احساس رفاقت هم باوری و هم پیمانی را تحفه این وداع نموده اند. اما امروز در برابرچشمان ترانه سازآن گریه وفریاد و از کنار او جریان سیل توطئه، خانه مشترک ما را تهدید میکند، مگر زانوی این رستگار ترینِ خموشان را هم «تر» نمیتواند؟ عزیزان! مگراین طلسم است ؟ نه این خموشی به خاطری که آن توده ائی ؟ محرم خلوتگاه توطئه گران است

بیاد میاورم که به اساس ضرورت‌های حزبی 3 مرتبه با این رفیق پنهان از حضور وعیان در غیاب تیلفونی تماس گرفتم اتفاقاً هر 3 مرتبه این رفیق را با نور احمد نور در لین تیلفون یافتم. واتفاقآ یک مرتبه هم که به اساس هدایت وحدتخواهان با نور احمد «نور» تماس گرفتم درست همان رابطه بر قرار بود و «نور» به توده ائی گفت «ملگری هادی په لین کی دی بیا وروسته خبری کوو» منظور این است که برقراری تماس و تیلفون کدام عیب وگناه نیست. اما خاموشی وسکوت در برابر این توطئه از جانب مصاحب محرم سر دستهء توطئه جفای بزرگیست که عیب وگناه این تماس را بر ملا میسازد.
مگر آیا رفیق ترانه ساز گریه های وداع رهبر، با این رابطه‌ های خودمانی که وجود داشته بی‌خبر از همه مسایل بود و است؟ به هیچ صورت هیچ کسی فکر نمیکند که «توده ائی» بعد از این همه سر وصدا ها بی‌خبر از آن باشد که سردار دسیسه سازان وتوطئه گران (نور احمد نور ) که اکنون در عمل با اعمال خیانتکارانهء سلیمان «لایق» رقابت میکند، برای ترک کردن ریاست «حزب مردم افغانستان» قیمت تعین میکند. وبه رفیق گرامی شیر محمد «بزرگر» که در امانت داری ایستائی میکند میگوید «که اگر از اصول کنار بروید به شما لقب احزازی مؤسس حزب وهمان موتر دفتر حزب را هدیه میکنم» واه؛ مرحبا به این نیروی پادشاه ساز واین شیوه شرم آور که در خانواده سیاسی ما خیانت وننگ شمرده میشود.
در اینجا لازم می بینم پاسخ بسیار شریفانه رفیق «بزرگر» که نور احمد «نور» را تکان نداده به شما باز گویی کنم.
«رفیق ! من سردار کدام قوم و قبیله نیستم که شما از من بعیت قوم را میخواهید. من دیروز سپاهی امر حزب بودم و آن سپاهی که در کوه کمر وسنگر حافظ نظم واصول بوده‌است . مطمین استم که شیرمیهن فروشی را نه مکیده ام. از این جهت به شما باید بگویم که عسل حزب فروشی هم به طبعیت این سپاهی سازگار نیست پس اگر میشود بازی را بس کنید» اگر نور احمد «نور» جرأت دارد بگوئید که این حرف هاغلط است

تا آنجا که معلوم است دسیسه سازی و توطئه گری توسط نور احمد «نور» گذشته از اینکه از شخصیت طبعی او ناشی می‌شود در خصوص این توطئه جاری علیه حزب مردم افغانستان بعد از آنکه در طی دو سال گذشته به نسبت دست باز های «او» رفقای مرکز تمام رابطه‌های خود را با او قطع کرده بودند در صدد انتقام رفقای که او آنان را هدف قرار داد و در واقع حزب را به آسیب‌پذیری خواست بکشاند روی همین دلیل قطع ارتباط رفقای مرکز با او بود که با افرادی از شوارای اروپائی هم آهنگ شد وچند تائی را هم استخدام کرد تا از رفقای مرکز و در‌واقع حزب انتقام بگیرد میخواهم با تمام صراحت بگویم که بعد از قطع رابطه او با مرکزدر طی دو سال اخیر وقتی دید که توطئه ناکام شد با انگیزه رشوه دهی با کابل وشخص رفیق شیر محمد «بزرگر» تماس گرفته تا به نحوه توطئه را کامیاب بسازد وپاسخی که دریافت کرد مبارکش باد.

حالا سؤالاتی زیادی باقی‌مانده که حلقه دسیسه وتوطئه باید به آن پاسخ بگویند. از آن جمله گفته میشود مصارف جریان کنگره وحدت شفاف نیست. وجه مصرفی مقدار تخصیص معلوم نیست .پول فاضل به حساب مشخص تأدیه نشده است. این مساله قبل از مصارف برای عده از رفقادر کابل قابل تشویش بود، لذا با شکی که داشتند نمیخواستند در مورد مصارفات کنگره در کنار حلقه خود مختار مسئولیت اجرائی داشته باشند. حالا وقتی نور احمد «نور» برای انصراف از اصول موتر( واسطه نقلیه) بخشش میدهد باید به اساس یک رابطه میان رشوه دهنده ومسئول دخل و خرچ و بالاخره حلقه توطئه باشد

مگر از این راز سرپت کی میتواند آگاه باشد؟ صحابه کرام صدر نشین مخفی توطئه چرا خاموش استند؟ رفیق توده‌ای؟ ما میخواهد بگوید که  صورت دایر شدن جلسه هالند چگونه بوده است. در گذارش از حضور رفیق توده ائی ما نام برده نشده است. حالا این سؤال بوجود می‌آید که شما در جلسه هالند کجا بودید؟ اگر در جلسه بودید چه موضع اختیار کردید؟ و اگردر این شرایط که حزب با توطئه مواجه شده و شما در جلسه نبودید چرا نبودید؟ شاید این گریزاغفال ساختن رفقا است؟ شما که در جلسه حضوری هالند وزیر سؤال بردن رفیق «علومی» بی ملاحظه سخن میگفتید. حالا این قیاس که آنجا رفع مشکلات وحدت با یک حزب رفیق بود واینجا سر کوب توطئه برعلیه حزب خود ماست چه با عث شد که آتش احساسات حزبی شما نم کشید؟ .
باید همه دسیسه سازان و توطئه گران بدانند که طرح هیچ نوع مصالحه ایکه توطئه گران از آن برائت حاصل نمایند به اعضای حزب ما، هواخواهان حزب ما ، رفقای هم اندیش ووحدتخواهان قابل قبول نیست وهیچ کسی هم فکر نکند که با سکوت وخموشی سرکوب این دسیسه وتوطئه به باد فراموشی سپرده خواهد شد. ما حق نداریم حزب را اعضای حزب را فدای گل روی کسانی کنیم که اگر روزگاری خوش نام بوده اند.

و اما اگر دوستان ما از انشعاب حزب ما سخن میزنند آنانرا حق به جانب نمیدانیم . واگر توطئه گران از آن سخن میزنند مرا عقیده بر این است که سرکوب دسیسه وتوطئه مفاهیم انشعاب را ارایه نمیکند. حلقه توطئه و دسیسه چندین بار بیشتر از تعداد خودشانرا از این حزب راندند آنوقت این‌ها با تبلیغ انشعاب کسی را تهدید نمیکردند. واکنون که مساله افشا گری توطئه علیه حزب آغاز شده زمزمه های تهدید انشعاب را پخش مینمایند. بلی اگر انشعاب به معنی جدائی افراد باشد این جدا شدن ودور شدن چهار نفر از توطئه گران خواست اعضای حزب ماست. با دور کردن و دور شدن بحث انشعاب مورد ندارد. بحث انشعاب وقتی پیش می‌آید که افکار عمومی روی اساسات حیات سیاسی ، مرامی و پذیرش سلیقه ها به موافقه نرسد. ما از این مرحله گذشته ایم و حتی خود آنان به آن جمع‌بندی وتصاویب رأی داده اند. ولی قصد توطئه گران این است که در نقش شورای حکام فرمانروا باشند. آنان آنقدر بی شهامت استند که حتی خود را مطرح نکردند و به مصداق یک تیر دو شکار رفیق خوب ما را قربانی تعین کردند. و رفیق ما باید به گذشته نگاه کند که این آدم ها واین چنین آدم ها برای کدام رهبر و ریس حزب وفا دار باقی ماندند و خیانت نکردند که میتوانند به شما نکنند. میخواهیم این را نیز به صراحت بگوییم که هنوز ما این اعتماد را از شما رفیق داود «راوش» نیزاز دست نداده ایم. برای اینکه اعضای حزب ما نسبت به شما با اعتماد باقی بمانند ضرورت جدی شکستاندن این بن‌بست باید تشخیص شود . رفیق گرامی داود راوش! باور ما این است که خارج کردن حزب از این بن‌بست با شکستن سکوت شما نقش مثبت شما را ثبت تاریخ مبارزات حزبی سیاسی ما خواهد نمود پس خود از جانب خود سکوت را بشکنید و توطئه را رد نماید. تجربه تاریخی مبارزات ما نشان داده که اعضای حزب حتی شخصیت های بلیغ وفصیح را که از اصول حزبی انحراف نموده اند بی هراس ترک نموده اند. ترک کردن نور احمد «نور» تازه ترین مورد ی است که باید همه بیاموزیم. ما امیدواراستیم که رفیق خوب ما رفیق «راوش» با شکستن سکوت خود شان همه ما را از این حیرت بیرون بکشند

پیروز باد ارادهء سالم و صادقانه

محمد یعقوب هادی


کاپی شده از سایت وزین آریایی

۱۳۹۱ خرداد ۲۲, دوشنبه

کنگره ها باعث وحدت میگردند، نه تفرقه



کنگره ها باید جای حل مشکلات ،اختلافات وتفرقه جویی باشند،نه محل صدور آنها !


پیرامون کنگرۀ حزب مردم افغانستان !

بخش دوم  :   
 این بخش شامل گزارش مسایلی از چگونگی شکل گیری وتدویرعاجل  جلسۀ کنگره واستنتاجهایی از آن رویدادی که بائیست خیلی (پر طنطنه) وبی نظیردرسطح وطن ما،بنابر داشتن سابقۀ نیم قرن فعالیت های سیاسی- تشکیلاتی سازمان دهندگان اصلی ی این همایش بزرگ ، دایر میشد وباید قصه ساز ومایۀ تعجب محافل و احزاب سیاسی و کلیه وسایل ارتباط جمعی موافق ومخالف وطن میگردید، تمرکز خواهد یافت.

باکل صداقت وهمنوایی رفیقانه ،بدون ارزش دادن کوچکترین اهمیت به عوامل دورساختن من ورفقای عزیز قرار داده شده درموقف من ، بدون داشتن نیت بد واختلافات فرکسیونی بی 
اعتبارنزد ما ودر نزد هرحزبی با وجدان وصاحب دید وسیع وفراگروهی،میخواهم از زبان وقلم تعداد کثیری از حزبیهای وحدت طلب وخواهان منحل شدن این همه گرو ها واحزاب ساخته شده از خشت وگل حزب دموکراتیک خلق افغانستان وتشکیل حزب واحد ونیرومند وطنپرست وعدالتخواهِ دموکراتیک،اذعان نمایم که نواقص ذیل دردایر نمودن و کار کنگرۀ(حزب مردم افغانستان) وجود داشت، واین کمبودها روزبروز از اعتبار آن عالی ترین نشست حزبی ایکه تعداد بیشماری از  اصیل ترین فرزندان درد ورنج خلقهای مظلوم وطن،که سالها بافقر،جنگ وتهدید مرگ زندگی ومبارزه کردندودرآن کنگره اشتراک فعال داشتند،میکاهد.

رفقای حزبی وکلیه حمایتگران حزب وحاکمیت مردمی ،بسیار امیدوار بودند که درنتیجۀ ادغام تشکیلاتی بین رفقای نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان وحزب متحد ملی افغانستان ومهر وامضا وقسم وقول حزبی دربین تصمیم گیرندگان این دوحزب رفیق،به خانه جنگی ونفاق کشندۀ حزبی خاتمه داده خواهد شد،وحزب واحد،مقـتدرومطرح درعرصه های سیاسی واجتماعی افغانستان،بعد فروپاشی یی کشنده وویرانگربرای مجموع رفقا و مردمان زحمتکش وطن،پرچم مبارزۀ دادخواهانه وعدالت طلبی رااز طریق حاکم شدن مردم ما بر مقدرات خودشان، بصورت یک پارچه برخواهند افراشت،وبا مداخله وتجاوز از هرقماشی که باشد،مبارزه خواهد کرد.

همه شاهد بودیم که آن آرزومندیها وتلاشهای حزبی ووحدت طلبانه،باثر مداخله وسنگ اندازیهای افراد معلوم الحال وبقول خود شان وافراد شان(پیشکسوتان) چطور در مقابل چشمان ما،با خاک یکسان گردید، وجو مأیوسیت ودلسردی، باردیگر بر روح وروان رفقا  چیزیکه دشمنان دیروز وامروزی وحدت نیروهای مبارز میخواستند،(سیطره) یافت.

رفقای هردو حزب رفیق،بجای رفتن مجدد بالای میز مذاکره وپیداکردن علل شکست تلاش های سه ساله درراه وحدت وافشای افراد خرابکار ، به جنگ تبلیغاتی ی مجدد رفتند وهر کدام طرف مقابل را عامل همه بدبختیها وشکستها وانمود کردند.

دراینمورد نمیخواهم بیشتر ازین چیزی بنویسم،زیرا چیزی که واقع شده است به دیروز و تاریخ تعلق پیداکرده وآنرا اعاده نمیتوان کرد،الا ازطریق عقلانیت ،احساس مسوولیت ، نادیده گرفتن منافع گروهی،قومی ورهبر شدن، که دستیابی به اینها،کاریست نهایت دشوار زیرا،هیچ کدام اینها ،یک سانتی متر از مواضع شان به عقب نمیروند،واصلاً منافع وطن، حزب وآرمانها برای شان مطرح نیست،بهر صورتی که میشود ،باید اول جایگاه ایشان بامهر و امضای مقامات ملی وجهانی مشخص وتضمین گردد،درغیر آن همه چیزهای دیگر اهمیت وارزش ندارند.

حوادث گذشته،صحت این ادعا را بارها ثابت کرده است که هدف این بزرگان از بکاربردن واژه های« اصول،پرنسیپ،حزبیت،وفاداری به حزب،فداکاری،نمونه بودن درمبارزه،فروتنی وازاین قبیل اصطلاحات،قبولانیدن مقامهای خودساخته،اراده وطر ز نگرش سیاسی- تشکیلاتی کهنه وقرون وسطایی (دایم رهبربودن وامرونهی کردن بدون جوابده بودن به خلق الله باوجود نداشتن پشت کار،صلاحیت ،ابتکار،بالای هر حزبی میباشد وبس. عدول از این موازین شاهانه که خواست شهزادگان وافراد بلند پروازِ گویا آمده از فضای بالا نه برخاسته ازبین مردمان عادی میباشد، به زعم ایشان، خیانت به مقدسات، اصول حزبی وپرنسیپهای حزبی(!؟) میباشد،که بمانند کاردی درعمق استخوان،جسم و روح هر مبارز را(می بُرد) وبه مرض علاج ناپذیری تبدیل گردیده است.دلچسپ تر اینست که تعدادی از تشکلات حزبی وکتله های مبارزین سربکف حزبی ما،برای بدست آوردن حقوق(شوالیه)گری خود،باج میگیرند،وسرنوشت حزب را بدست افرادی سپرده اند که دریک جشم بهم زدن اموال قارونی پیدا کرده اند وموسی ها را زیر فشار قرار میدهند.

همرزمان عزیز!بیائیدرفیقانه عمل کنیم واین (هیولا) بازی راازهمه احزاب رفیق، پاک کنیم،تابتوانیم جزب واحد،متحد،نیرومند وفارغ ازامراض کشندۀ سیاسی – قومی،دارای مرکزیتهای خشک استبدادی وبت پرستی را  برای پیروزی عدالت ودموکراسی، تشکیل دهیم.

رفقای نهایت گرامی!

حال که با تأسف نه تنها آن امیدها وانتظارات معقول وبرحق رفقا ویاران سیاسی حزب ما  برآورده نشدند،ومسابقۀ حزب سازی وکنگره بازی شدت یافته است ،وفاصله بین دایر شدن کنگره ها وادای نمازهای جمعه  تقریباً مساوی گردیده است، برعلاوۀ بوجود آوردن صد ها سوال دردسرآفرین سیاسی برای پیچ مهره های کلیدی خارجی وداخلی دایرکنندۀ کنگرۀ ها،  تدویر کنگرۀ حزب مردم افغانستان، این حزب برادروقابل حرمت، رکود وسکوت عجیبی را ببارآورده است . زیرا، با وجودسپری شدن (15) روزازسپری شدن آن کنگره،جز بیانیۀ رفیق شیر محمد بزرگر « رئیس شورای مؤسسان نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان) که آن نیز دربخش اولی وبدون جنجال کارکنگره قرائت گردیده بود، هیچ مورد مهم دیگر ویا یکی ازفیصله های کنگره، زینت بخش صفحات (بامداد) وسایر جراید برقی وکاعذی حامی نهضت، که بااین نام خودراخوب رکلام وتجارت کردند و اکنون حزب مردم افغانستان خوانده میشود، نمیباشد. دراین نوشته موارد بالا وه موارد مرتبط  به کنگرۀ(21)ماه ثور رابه بحث بیطرفانه وکاملاً حزبی قرار خواهم داد.

علت این اقدام بسان نوشته های قبلی دراینست که حلقات مسوول مدعیان چندرنگ رهبری درچندین حزب رفیق باثر اهمال ویاعدم اقدام بموقع در اطلاع رسانی برفقا از جدی ترین رویدادها،خط تیلفون ما(هیچکاره های تشکیلاتی) را فعال ساخته اند،تا گرامی ترین وباوقف ترین چهره های حزبی خبر مارا بگیرند ودرضمن جویا شدن ازمشکلات مریضی ام،تقاضا کنند تا اگر «شیمه»،حرکت ورغبتب وجود داشته باشد،(چیزکی دربارۀ کنگرۀ رفقای حزب مردم افغانستان،بنویسم،تابخش کوچکی ازنیازمندی ایشان دراین موردبرآورده شود.چون منبع اصلی وصاحب صلاحیت، مهر سکوت برلب دارد ،روز گذرانی میکند،وتاهنوز چیزی ننوشته است،که بازتاب دهندۀ یک رویداد بزرگ تشکیلاتی وسرنوشت ساز درحیات یک حزب واعضای آن باشد.البته چند نوشتۀدرباب کنگره،،پرجلال بودن وتوصیف از پرده وتزئینات وقندیلها وشرکت تعداد قابل توجه شخصیتهای سیاسی نشر شده است.

من امر رفقا را اطاعت کرده واین یادداشت پرازنواقص راازبیرون( قلعه )،بکمک بعضی از یارانی که قبلاً به قلعه راه داده شده بودند،دریافت کرده وبشکل موجودآنرا نوشته وخدمت تان تقدیم میکنم.                                        

رفقای نهایت گرامی !

بعد تقدیم احترام بشما وطلب اعتذار بخاطر تأخیر درنشر بموقع قسمت دوم این یادداشت خیلی عادی،غیرمدون وپراگنده از یک رویداد نهایت بزرگ وپراهمیت درحیات سیاسی  حزبیکه خودرا وارث عظیم ترین وعمیق ترین افکار واندیشه های رهایی بخش وادامه دهندۀ صادق راه گذشتگان ما که خودراسراپا وقف نجات ستمکشان جامعه ونبرد آشتی ناپذیر با هیولای جنگ افروزی،غارتگری ودربند کشیدن ملتها ونیروهای آزادیخواه جهان نمودند،اینک درمورد بعضی از کمبودها،شتابزدگی ها دردعوت اراعضای انتخابی وانتسابی کنگره وپاره دشواریهائی که بعد کنگره بوجودآمده است،بطورفشرده ودقیق ابراز نظر می کنیم.

قبل از شماره بندی نقاط نظر پیشنهادی وشاید درحدودی انتقادی رفیقانه،ازموضع طولانی مدت تعلقات تشکیلاتی- سیاسی باهمه رفقای رزم وپیکار عدالتخواهی وظلم ستیزی که تعدادی وابستگی تشکیلاتی پیداکرده اند، وده ها هزار دیگر مأیوس وگوشه نشین اند ولی ما برای همۀ این باعزت ترین مبارزین حرمت فراوان وبی چون وچرا قایل هستیم ،نه ازمنبر دشمنی وانتقام جوییهای طفلانۀ موجود دردفع وطرد آنچه دردید ضیق بعضی از افراد خود محور وعاشق باقی ماندن درقدرت ویارسیدن بقدرت دررأس احزابیکه هرگز درمورد کمیت ،فراگیر بودن ونقش اثرمند آنها درجامعه ،یا چیزی نمیدانندویا برای شان اهمیت ندارد، آخرین ذخایر جنگی مشروع ونامشروع را مورد استفاده قرار میدهند،وبرای رسیدن به این اهداف غیر قابل قبول برای بخش بزرگی از صاحبان وجدانهای همیشه بیدار وپاک ومبارزین متعهد  وغیر متلون مجاز، سنگ وچوب را دشمن فرضی انتخاب کرده ودرمیدانهای تعلیمی یی بدون موجودیت طرف مقابل ،با تیر اندازیهای بیمار از جیب وتوان  دیگران باران مرمی وگلوله را بالای(حریفان ،رقیبان ودشمنان سیاسی)یی ساخته شده درکارگاه خودشان وچند آدم باصطلاح نویسنده وکارآگاه که صاحبان قلمهای رنگه  اند، دیوانه واربه سوی هر حزبی یی صادق وهر منتقد حقیقتگوودلسوز فیر میکنند ، درحالیکه اکثریت قاطع محکوم شدگان بمرگ ونابودی سیاسی، بجرم ،گناه های غیر معلوم ازطرف قاضیان وداورانیکه خود،اگرعدالت باشد،باید بسزای اعمال شان که باعث بربادی یک پروسه ونظام حامی مردم  وگردان رزمنده متعلق به زحمتکشان گردید برسند.

حال که مجرمین به قضات تبدیل گردیده اند، باید از فلک پرسید وشکوه کرد. آیا،شرم آور تر ازین میتواند باشد، که مدعیان عدالت،دموکراسی وخدمتگذاری به زحمتکشان وحاملین کارتهای عضویت حزب بزرگ انسان دوستی وپیشگام در راه مبارزه بخاطر تأمین حقوق مساوی مردان با زنان وانسان با انسان ،سرهای کسانی را درزیر (گیوتین) قرار دهند، که همۀ شان همان یاران سنگر ودارای شأن ومقام شامخ انساندوستی وعدالت خواهی از طریق شیوه های دموکراتیک اند ، وکمبود وجرمی جز حقیقت گویی وتسلیم ناپذیری به دروغ،ریا وتحمیق مردم ومبارزین ، گناه دیگری ندارند
.
عقیدۀ ما اینست که اگر برای بهبود اوضاع وتقارب فکری- تشکیلاتی رفقایی پراگنده ساخته شده،نظریات وپیشنهادات ما( وحدت طلبان) را طرف توجه قرار میدادند ویا بدهند، بهیچ صورت خالی از مفاد نخواهد بود.

 با تکیه بر موضع وحدت طلبانۀ همیشگی مان، که برتری دادن وجانبداری به هیچ حزب وتشکیل رفیق را دربرندارد ومرتکبین خطا وکجرویی را درهر حزب وهرمقام این احزاب قرار داشته باشند، یکسان مورد انتقاد قرارداده وخودرا درپهلوی تمام کادرهای واقعاً مبارز ومتعلق به زحمتکشان میدانند،احساس میکنیم، این نظریات وپیشنهادات را مطرح میکنیم.

1 : باید ازمیان صف طویل رهبران حزبی یی دیروز،اقلاً یکی دونفری وارد عرصه میشدند،کمر همت می بستند،قبول مسوولیت میکردند، وازانتقادها وبرخوردهای سالم وشاید ناسالم رفقا هراسی بدل راه نمیدادند، وبرای وحدت بخشیدن به حلقات ( تیت وپراگندۀ) خودی ، باخود گذری واقلِ فداکاری،نقش مثبت شان را ادا ورفع مسوولیت وبدنامی دراین مورد بسیارمهم رامینمودند. اگرچه موضع  همیشگی وسالم حزبی داکتر صاحب اناهیتا،خاصتاً مصاحبه وتوضیحات مفصل ایشان در بسا موارد کلیدی حزبی با وجود تأخیراقدام بسیار بزرگ وقابل حمایت است،اما، بسنده نیست. باید این نوع اقدامات بیشتر ووسیع الشمول تر گردند،زیرا میزان خرابکاریها بسیار زیاد وعمیق بوده اند.

2 : این همه حزب سازی وتدویر کنگره ها،چه دردی را دوا کرد؟آیا، واقعاً فعال سازندگان این همه حزب،گروه وحلقه که هرکدام شان  چند آدمی را دور خود جمع کرده ونام کمیتۀ مرکزی وبوروی سیاسی را بالای آنها گذاشته اند ، تا آنها صحه گذار وتائید کنندۀ مقام رهبری وزعامت ایشان گردند،برای نجات زحمتکشان وبزمین انداختن ستمگران از اریکۀ قدرت استبدادی است؟ جواب ماوهزاران همچو ما، (نی وبازهم نی ) است . 

اکثراین تلاشها واقدامات بکار بسته شده ویا درراه،تداوم سیطره جویی،جاه طلبی ، قدرت طلبی ،ازطریق (منتر کردن سیاسی) کادرها وصفوف همیشه خوشباور وفریب دادن این نیروی عظیم سازنده ،با استفاده از سابقۀ حزبی وپُست های کلیدی شان درحزب وهمه امکانات متوفر مشهود ومستورآنها  میباشد که درزمینه تجارب فراوان دارند.

3 : قبل از تدویر کنگرۀ مؤسس حزب متحد ملی،ملاشهای زیادی صورت گرفت ومن شخصاً چندین بار بار شادروان رفیق بریالی ورفیق علومی ملاقات کردم، ورفقا: پیگیر،لودین،عظیمی درجریان آن فعالیتها قرارداشتند،ویکبار در نشست رودر روی رفیق گرانقدر داکتر صاحب اناهیتا ورفیق فقید محمود بریالی، نقش ادا کردم. 

هدف این بود تا وحدت غیر عمیق آنروز متلاشی نشود.اما،وضع با کمال تأسف بسوی افتراق انکشاف کرد وحزب متحد ملی برهبری رفیق علومی اعلان موجودیت کرد.بعد آن وضع ایجاد شده که به نوشتۀ جدگانه ضرورت دارد،من وتعدادی دیگر سعی بعمل آوردیم تاحزب دیگری تشکیل نگردد وهمه رفقا دراطراف حزب واحد آن روزگار حلقه بزنند،وازطریق انتخابات آزاد ودموکراتیک رهبری حزب را انتخاب نمایند.آن نظریه نیز ناکام شد ونهضت فراگیر میهنی ازطریق یک جلسۀ باشکوه در شهر آرنهم هالند،بریاست محترم  بشیربغلانی وبا اشتراک تعداد وسیعی از کادرها وسابقه داران حزب ،دررأس شادروان رفیق بریالی،نجم الدین کاویانی وسائرین،اعلان موجودیت کرد.قابل تذکر است که درمورد با حلقات کادری حزب درزمینه مشورۀ قبلی نگردیده بود.

درآن جلسۀ با شکوه وبسیار رفیقانه که تعدادی بعد سالها دوری از وطن باهم ملاقات میکردیم وروحیۀ اعتماد وباور به بقایای رهبری سابق ،بنابر عدم شناخت دقیق از فعالیتها ونیات ناسالم تعدادی از آنها دست ناخورده باقی مانده بود،اصلاً رفقای داخل وطن وجایگاه ایشان درادارۀ رهبری حزب جدید معین درنظر گرفته نشده بود، اعضای شورای اروپایی(هستۀ رهبری حزب)نه بر اساس شایستگی وضرورت،بلکه براساس روابط شخصی وتعلقات فرکسیونی گویا انتخاب گردیدند. تقسیم پُسهای رهبری نهضت در بین فرکسیونهای رفقا: شادروان محمود بریالی،نوراحمدنور، نجم الدین کاویانی،سلطانعلی کشتمند،بشیر بغلانی، حبیب منگل وسایرین مطابق کمیت طرفداران هرکدام تقسیم ودر نظر گرفته شده بود. به بیان دیگر جلسۀ آرنهم جمع آمد فرکسونها بود.برای جلوگیری از طویل شدن نوشته، ازتبصره پیرامون بسا حقایق وانکشافات،عجالتاًخودداری میکنم،ودروقت دیگر اگر حوصلۀ خواندن نزدشما وجود داشت، درمورد مسایل مهمی که تاحال ازافشای آن جلوگیری کرده اند،معلومات خواهم داد.
اما درمورد کنگرۀ نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان، که بقول سخنگویان اروپایی آن (حزب مردم افغانستان درآن (تولد) گردید، باید بگویم که:

اول: برای تولد این مولود،وقت کافی وجود نداشت و ازین روخام بیرون گردید. زیرا چندی قبل همین آمادگی های خارجی وداخلی برای ساختن حزب واحد بین نهضت ومتحد ملی گرفته شده بود. برای آوردن طفلی اقلاً یکسال تمام وقت بکار است،چه رسد به ساختن حزب جدید.

دوم : رهبری پشت پرده(اروپا نشینان) که میخواستندبایک تیر چندین هدف را بزنند، خوشبختانه درتطبیق هدف نامیمون شان، ناکام شدند،وگرنه معلوم نبود که حزب جدید تحت قوماندۀ مستقیم کسانی مثل نوراحمد نور،داوود رزمیار،شفیق الله توده یی ،سایردرجه داران  وهمرکابان آنها،چه مصیبتها وعلایق شرم آوری را بسان گذشته های شان،بالای حزب 
وفرزندان آن تحمیل میکردند، آخرین میخ را بر تابوت  حزبی که بگفتۀ آقای نور احمد نور در( لحاف گنده )پیچانیده شده بود،میکوبیدند،وبا وجدانهای(!) راحت، احساس آرامش میکردند.

سوم : طرح تغیر رهبری دراحزاب، گناه وبدعت نیست.هرحزب نه تنها حق بلکه وظیفه داردکه از طریق تدویر کنگره ها،خودرا از لحاظ تشکیلاتی وسیاسی تجدید قوا کند، نوآوری نماید، با زمان سازگاری پیداکند، پرزه جات مهم وغیر مهم ازکارافتاده وغیر مفید را تعویض نماید وبا دقت ،مطالعه ،جمع بندی نظریات ونقاط نظر اعضای حزب ، حاصل کار هر کادر رابررسی نماید،ودرارتقا وتنزیل مقام شخصیتها با صداقت وغیر جانبداریهای قومی،زبانی ،فرکسیونی وشخصی اقدام صادقانه نماید.تغیر شخصیتها ازطریق معامله گری،کودتا بازی وشیطنتهای سیاسی، خیانت بزرگ به حزب،حقوق اعضا،عدول از اساسنامه وقواعد حزبی بوده، چنین حزبی به اهداف خود نمی رسد ودرجامعه قوتمند نمیگردد.

چهارم : کنگرۀ حزب وطن بتاریخ 21 ماه ثور 1391 درشهر کابل، متأسفانه از نورمها وقواعد حزبی برخوردار نبود، وبصورت اوپراتیفی دایر گردید. آن کنگره که از دایر شدن آن یک اقلیت ناچیز(نخبگان ومقربین دربار) خبر داشتند،چند پیشکسوت  شدۀ اروپایی را به کابل فرستاد،تا درتطبیق پلان ،خاصتاً آوردن آقای داوود رزمیار درمقام رئیس حزب،ازطریق جعل آرا با استفاده ازقصۀ معروف وطنی که(خاکیشاه مداری، ازخریطۀ خالی ،مار ومرغ ) بیرون آورده میتوانست،چند رای اضافی را که دارندۀ اصلی کارت اصلاً وجود خارجی نداشته، در صندوق جابجا کردند،و تعداد آرا را به نفع کاندید دیگری که اصلاً دراول کار پروژه مطرح نبوده است،تغیر دادند.

گفته میشود که محترم رازق طلوع این کار فوق العاده را انجام داده وبعد افشا شدن،ازرفقای کابل معذرت خواهی کرده وگفته است که فلان رفقا مرا مجبور ساختند. فلان رفقا، همان ذواتی اند که بعد کنگره اولین کسانی بودند که دوباره خودرا به اروپا رسانیدند.

پنچم : حال که حقایق بیشتری درموردپلانهای شوم افراد معین در داخل حزب مردم افغانستان افشا گردیده واین حلقه همان طوریکه نهضت فراگیر مینهنی ونهضت فراگیر دموکراسی وترقی را از فراگیر بودن منحرف ومحدود ساختند،به شکل گیری حزب واحد وکنگرۀ آن که زحمات فراوان بخاطر تدویر آن کشیده شده بود،بخاطر منافع شخصی وفرکسیونی شان خیانت کردند، به کنگرۀ نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان وآرزوهای نیک بخش عظیمی از کادر های شریف وبا وجدان حزب که سرنوشت شان را با این حزب رفیق « گره » زده بودند، درحساس ترین لحظات سرنوشت ساز برای مجموع رفقا ونهضت ( چپ) خیانت بزرگ وغیر قابل عفو را با تدبیر وپلان انجام دادند.

شـشم:  ازآنجائیکه مبارزین واقعی هیچگاهی با خیانتها ومعامله گریها سرِ سازش ندارند،وسالها حبس وزندان را درنبرد علیه ظلم وخیانت متحمل گردیده واز جان ومال خود تیر شده ومیشوند، این مورد خیانت را باید هرگز طرف بی توجهی قرار ندهند،وباتمام نیرو دراتحاد عمل واقعی علیه فریبکاری وخیانت درداخل حزب متحد گردند،وبصورت واقعی خودرا از (شـرِ ) این حلقۀ فریبکار نجات دهند.باید یادآوری کنم که اسلحه وساحۀنفوذ این گروه همینقدر است که درآن مانور میکنند وعملیات مینمایند،اگر آنها از امکانات اسلحه وقدرت نظامی برخوردار میبودند، دراستعمال آن علیه  منتقدین شان دریغ نمیکردند.

هفتم : حلقۀ دسیسه ساز که درطول حیات سیاسی شان عامل خرابی بربادی حزب وبدنام ساختن رهبران اصیل وبا تقوای آن وضربه زدن به تمام کادرها وفعالین واقعاً مبارز حزب بوده اند، در این نوبت عملیات ،برعلاوۀ ضربه زدن به وحدت رفقا،ایجاد اختلاف دربین رفقا بزرگر وراوش وتعدادی ازکادرهای داخل وخارج وطن، رفیق داوود راوش را بحیث قربانی نشانه گرفت وموجی از بدبینی ومخالفت را علیه ایشان فعای ساخت. باین ترتیب دشمنان وحدت وبازیابی قدرت گرفتن ونیرومند شدن حزب، خساره نکردند.این بدنۀ اصلی وشخصیت های مبارز حزب بودند که درآن بازی زخم بزرگ سیاسی برداشتند که مداوای آن بزحمت،وقت،دقت بیشتر واتحاد واقعی وعملی فرزندان اصیل حزب ازطریق دور ساختن پلان سازان وتخریبکاران،امکان پذیر است.

درفرجام،میخواهیم به همه رفقای عزیز مان پیشنهاد نمائیم که، تا بکی در گرو فرکسیونها وفرکسیون بازان قرار داشته باشیم.تابکی به بیتفاوتی خود درقبال هر انکشاف منفی،هر خیانت ومعامله گری وهر اقدام غیر حزبی وغیر دموکراتیک این تیم،ادامه دهیم وسرنوشت مان را دراختیار دشمنان حزب قرار دهیم.

بیائید، این خانه های تنگ وتاریک فرکسیونی را چپه کنیم وحزب واحد،بزرگ،متحد وبرخوردار از روحیۀ عالی وطن پرستی را دوباره بسازیم ودرزیر چتر آن با محبتها وصمیمیت های بزرگ انسانی وخدمتگذاری به انسان زحمتکش وطن ،جمع شویم وعلیه دشمنان داخلی وخارجی وطن ومردم ما،بمبارزه ادامه دهیم.

نفرین بر تفرقه جویی وتفرقه جویان !
پیروز باد عدالت،آزادی ودموکراسی !
زنده وجاوید باد وطن مشترک مان،افغانستان عزیز!

بادرود های گرم : جلیل پرشور