۱۳۹۱ شهریور ۹, پنجشنبه



عملکردها واقدامات تعدادی از به اصطلاح پیش کسوتان ومدعی بزرگی ،دانش وحق وراثت رهبری،با مفاهیم نهفته دراین شعر مولانای بزرگ بلخی، خوب ترسیم وتجلی یافته است 



قیمت هرکاله میدانی که چیست؟   قیمت خودراندانی ابلهیست
مردۀ خودرا رها کردست او        مردۀ بیگانه را جوید زتو



 « مولوی جلال الدین بلخی  »







                                  


اسناد سخن میگوید



کابل- افغانستان 1391



قبل از راجستر شدن حزب ما ( ن – ف – د – ت - ا )جدی 1384 کمیته حزبی (21 ) نفری مسئول و سراسری افغانستان تحت ریاست رفیق محترم مختارکه اینجانب د ترکیب آن عضو بودم وجود داشت.



کمیته مذکور تلاش میورزید تا یک حزب بزرگ سراسری از جمع همئه رفقا، جریانها شوراها،شخصیت هاوسازمانهای رفیق، ساخته شده وبوجود بیایدکه رفقای عزیزانورمتین،جوینده، لطیف صالحی، صبورثابت،میراحمد احمدی،انجنیرقسیم،امرالدین ودیگران گواه زنده اند،کمسیون تماس گیری با اکثریت روسای محترم سازمانهاوشوراها بارباردرزمینه ملاقات نموده اند .



طوریکه سند پنج صفئه حزبی منضمئه یاد داشت هذا ثابت میسازدازجمله اعضای کمیته حزبی سراسری مسئول کشور شخصی به اسم سلیمان ( کامجو ) که عامل اصلی اختلافات حزبی، قومی وزبانی شناخته شده ودرتمام به اصطلاح زندگی حزبی خویش ( ازناحیه پنجم حزبی شهرکابل ) الی اکنون به چنین اعمال خصمانة غیرحزبی عملآ ادامه داده که حرکات ماجراجویانه و تفرقه افگنانه وی درتبانی باعدهٌ از شرکاهٌ ( داخل وخارج کشور ) دراولین پلینوم شورای مرکزی مورخهٌ ( 21/2/91 ) حزب ما ( حزب مردم افغانستان ) نیز مشکلات درون حزبی را بوجودآورده است . ای کاش ( کامجو) مجازات شده واخراج گردیده ازحزب ( د – خ – ا ) به یک مرض از جملهٌ امراض مزمن که دارد مبتلا میبود .



سند حزبی تاریخی که به خط و کتابت رفیق عزیز ( انورمتین ) ودرمنزل رفیق عزیز (صبور ثابت) درجلسهٌ حزبی مورخه ( 4/2/1384 ) تحت ریاست وی و به امضای اکثریت رفقای کمیته مسئول سراسری شامل رفقای عزیز هریک جوینده ، انجنیرقسیم، انورمتین،صبور ثابت،انجنیر میراحمد،رفیق- امرالدین،میراحمداحمدی،لطیف صالحی،خلیل کارگر،حضرت تنها، نسیم سمون،وانجنیرعظیم مزین گردیده وعده از اعضای محترم کمیته که به ولایات تشریف داشتند از جمله رفیق محترم اوراق (دهقان) ازولایت بلخ واستاد حلیم ازولایت شبرغان نسبت بعد مسافه راه، تیلیفونی بامتن سند حزبی مذکور موافقت خویش رانیز ابرازداشته اند که جمعآ دو ثلث اعضا رادربرمیگیرد که درقسمت از سند چنین آمده است : ((به اساس تحلیل وارزیابی های دقیق که ازفاکتهای بدست آمده حصول گردیده است از عملکرد سلیمان (کامجو ) رفقاراعقیده براین است که موصوف ازمنابع مشکوک الهام میگیرد .)) همچنان درجای دیگرسند مذکور تذکریافته است که : ((هیچگونه دستور،وظایف ازجانب سلیمان- ( کامجو ) برای ماقابل پذیرش نمیباشد . ))



آقایان محترم رفقا نوراحمد (نور )، داود (رزمیار)،نصیر (صدیقی) وزیارمل !



شما بدون داشتن معلومات موثق ویا آگاهانه بیک سلسله حرکات غیرحزبی وغیررفیقانه دست زده ومشکلات عدیده رادرکار گنگره پرشکوه ودراولین پلینوم شورای مرکزی حزب ما ( حزب مردم افغانستان ) بمیان آورده ائید دقیق فهمیده میشد که چرارفیق داود (رزمیار) درجریان کارگنگره وپلینوم که ساعت هادوام داشت تقریبآ هرسرساعت به دهلیز هوتل (نورافشان) رفته وبا رفیق بالاترازخودکه دربیرون ازکشوربوده تماس برقراروهدایت اخذمینموداین دیگربجزتوطئه قبلآ مهندیسی شده ، چه رامیرساند ؟



آقایان محترم رفقا رزمیار،صدیقی، وزیارمل !



حزب دقیق ازسفرهای متواتروتیلفون های شما بداخل کشوروبرنامه ریزی غیررفیقانه تان ماه ها قبل ازتدویرگنگره آگاهی قبلی دارد . آزرده نشویدداشتن حق اراده مستقل حزبی ، خصلت برجسته وممیزه هررفیق حزبی میباشد با تائسف شما این خصیصه خوب رانداریدبل بحیث رفقای بی اراده ازآقای رفیق نوراحمد (نور) که حالا (نور) دیروزی نه بلکه بیک ( شمع کوچک کم نور) تبدیل گردیده است، الهام ودستورشخصی میگیرید . بخاطرتان میاورم که همین رفیق (نور) با تبانی عده دیگران شامل (.........................) توطئه وکودتای سیاه درون حزبی رابه کمک نیروهای استخباراتی ونظامی خارجی بنام پلیوم ( هجده ) بالای حزب (د – خ – ا ) تحمیل نکردند ؟ و درحق رهبرحزب ما ( رفیق کارمل عزیز) چگونه روزهای دشوار را سازمان دهی وروا داشتند تاسرحدچهارسال زندان و محافظت شدید استخباراتی ونقض همه حقوق بشری ، قطع روابط به برون ازمنزل، خلاصه اوشانرا دورازوطن درزندان خانگی قراردادند . آیادرمصاحبه هایشان روشن و واضح مطالعه نموده ائید ویا نه ؟



رفیق محترم نوراحمد ( نور ) ! شماازرفقآ، رشید (آرین)، سربلند صاحب مرحومی ، گلاب زوی ، عبدیانی صاحب ، راسخ صاحب ، جهان گل کارگر- (قهرمان کار جمهوری افغانستان) ، خلیل کارگر ، اوراق دهقان وسایررفقای عزیزحزب ما چه امتیازداریدکه بکشوربرنمیگردید ، بیخ و بن خودراازکشوربریده و ( آپارتمان مکروریان خودرانیز توسط رفیق صدیقی دستیار غیررسمی خودبفروش رسانیده ائید) . شمارفیق حزبی ملکی بودید برخلاف ، تعداد رفقای نظامی که حالا دروطن میباشند که قبلآ به قومانده اوشان سپاه وقطعات نظامی بحرکت آمده وعلیه دشمنان وطن میرزمیدند ، شما از چی میترسید در صحبت هاوبیانات عالمانه خویش ازغربت ودردبی وطنی ذجه وناله هامیکشید چرابه آغوش وطن برنمیگردید ؟ بفرمائیدبیائید اگرخدای ناخواسته قبل از مازندگی شما به آخربرسد (فوت ویا شهید شدید ) ما حداقل دین مراسم تکفین وتدفین شمارابه پاس رفاقت دیروزی اداء نمائیم .



رفیق عزیز (نور) !



شماازفاصله های خیلی دور بدون واردبودن به مسائل درون حزبی ، قضاوت درست ندارید . گروپ شرکأ ( داخل- وخارج کشور ) حزب رامیخواهندبه انواع وابستگی شامل ابزار،وسیله وبمنابع (عایداتی - مالی ) تبدیل نمایند – آنها یعنی شرکأ عجله وشتابزدگی دارند تاازدیگران (..............................) درین مورد عقب نمانند .



شما رفیق باتجربه میباشید من درچند جمله کوتاه چه خواستم بگویم دقیق میدانید واگربه مداخلات حزبی که فعلآ صلاحیت آن نزد شمانمیباشد ادامه بدهیدبه خطأ میروید



رفیق محترم (نور) !



حالا بشما پیشنهادخوب وسازنده دارم ، خواهشمدم به آن ارزش قائل شویدآن اینکه : به چندرفیق محدودکه بشماخیلی نزدیک بوده وبه ( تیم مخصوص ) شهرت دارند هدایت بدهید تابه خرابکاری درون حزبی خاتمه داده وخانه درحال اعمارمارا ( حزب ما ) راتخریب نکرده وبه وحدت آهنین آن باندیشند واگراین چنینی نمائیدیقین کامل دارم ازمسئولیت آینده قضایا ( که بدوش شما است ) مبرأ خواهیدشددرغیرآن درآینده حزب درموردشماقضاوت تاریخی خواهدنمود - ( من مرده وشما زنده ) .



رفقای عزیز !



اگرخودستایی نشود ، نزدیک به چهارونیم دهه عضویتم درحزب محبوبم تحت رهبری رفیق کارمل عزیز نه تنها تجربه خوب ولازم برایم بوده بل تصمیم گیری مستقل حزبی را نیز آموخته ام ، نمیخواهم کوچکترین خدشه به وحدت حزبم برسدوهمه رفقای عزیزرابه حفظ وحدت حزبی دعوت می نمایم .



اکنون به این مطلب میپردازم که رفقای محترم که یادداشت کمیته حزبی سراسری رامطالعه نموده وحتمآ قضاوت نمایندکه : حالاچی شده تعدادی ازرفقای عزیزم که درپای سند مذکور به اراده واستقلالیت حزبی خویش امضأ گذاشته اند بعضی نظریاتی مغرضانه عنصرمفتن وتوطئه گر (کامجو) رابنابربعضی ملحوظات آنهم در شک وتردید دنباله روی مینمایند وگذشه را به اندک زمان کوتاه فراموش کرده اند آیا تعجب آور نیست؟



من سندمذکوررا به ارده مستقل حقوق حزبی خودوبرای رفع مسئولیت آینده به نشرسپرده وتاکید میدارم که دکته هیچ رفیق درآن وجودندارد وهمچنان طرفدارمباحثات اضافی وافشأ گرانه مجموع سایت های انترنیتی که فیصدی بسیار و بسیارکمی رفقا بداخل کشور به آن دسترسی دارند ، نمیباشم ، ونیز بنظرم چندان مفیدیت نداشته آرزومندم مسئولین سایت هابخصوص ( بامداد ) تبلیغات دروغین را که هیچگونه اساس وبنیاد حزبی ندارد ، قطع نمایند .



دراخیر :



هوشیار باش به همه رفقای عزیزحزب ما !



توطئه علیه حزب مابزرگ است – شمارابه تأمل، تعمق وحوصله مندی دعوت مینمایم وپیشنهاد دارم تاباهوشیاری، آگاهی ودرایت حزبی – توطئه گران را افشا نموده و وحدت حزبی رامانند سابق حفظ نمائیم .



رفقای عزیز !



ماوشمابکارپرافتخارملی ووطنی مصروف میباشیم – ادامه کارهای بزرگ ، قلب گرم وگذشت حزبی را ازهریک ما دروضعیت وشرایط دشوارکنونی می طلبد – آنقدر دربرابرهمدیگرپذیرش منطقی داشته باشیم که درهیچ مقطع زمانی ( حزبی – سیاسی ) به آن مواجه وروبرونبودیم – زمان بسرعت میگذرد ازآن نبایدعقب ماند – همبستگی ، وحدت ، ابتکارعمل ، خلاقیت و صداقت حزبی ماراازاین وضعیت زندگی درون حزبی وحوادث دیگرپیروزمند بدرخواهد آورد.



پیروزی مادروحدت ووحدت حزبی ضامن سربلندی ما است



بااحترام



(سمون)



عضوشورای مرکزی حزب مردم افغانستان



۱۳۹۱ شهریور ۸, چهارشنبه










بسوی خانهء سرنوشت سیاسی ما









یاد وارهء به رسم ورود



سالها پیش درایبت آباد پاکستان به لوح در وازه یک کلیسا نوشتهء را خواندم : «مردم! شما را بسوی خوشبختی میبرم» گروهی از مردم با آرزوی خوشبختی داخل میرفتند. در اندرون صدر نشین سخن به آرزوی خوشبختی دوعا میخواند.



آنان که با امید های فراوان حضور میافتند با امید های فزون تر باز هم قدم‌های تکرار زندگی رابه شمار میگرفتند . هنوزآن کلیسا همانجاست . هنوز همان سخن حک شده به لوح دروازه آن، مردم را به داخل فرا میخواند. و حتمآ کسی صدر نشین گویش های زیبا هم خواهد بود.





....................................



در خانه سر نوشت ساز و سرنوشتی حیات حزبی ما نیز چنین میگذرد. تقدیر نویسان متقلب یعنی آنانی که در مقام شورای حکام، تا اکنون سرنوشت خانه مشترک ما را ببازی گرفته‌ اند، با گویش های به ظاهر زیبا دامن فریب گسترده اند. این در حالیست که مقتدیان گوش به سخنِ سخن ساز تازه نفسِ جای نمای سخن آنان، فتنه درون شان رادرست در همان چند لحظه بعد تراز هدایات او بیرون کشیدند وسخن پیش سخن را به هیچ گرفتند و بالای حریفان خود ساخته ذهن شان به حمله لفظی پرداختند.



سخن شکنی مقتدیان در همان جایگاه سخن در حالی بود که مقام دار سخن، اعلان قطع تبلیغات یکجانبه کرد. وبا این اعلان نشان داده شد که دو جانب وجود دارد و او به نماینده گی یک جانب سخن میگوید. اما با آنهم سخن او را گوش داران سخن اش تحویل نگرفتند، ودر فردای «بامداد» بلنداژ ها مستحکم گردید و حملات به آنانی که «جانب» دانسته شده بودند ادامه پیدا کرد.



آنان برای خود حق دادند عضویت خانه مشترک ما را میراث بخشی نمایند، و کسانی را از طرف خود، از آن میراث محروم اعلان نمایند.



هنوز در قفای سخن پردازی های راه گم، کسانی چهره نمائی میکنند.



آنان نصحیت را جا نشین قضاوت میسازند. از بحران میگویند؛ ولی وسیله رفع بحران را نصحیت پیشکش میکنند. بالای اصول پای میگذارند و مشکل را با نام اشخاص و مقام اشخاص گره میزنند.



آنان چرا نمیدانند که حرف بالای تقسیم بخشی مقام نیست؟ بحث تعین ملِک قریه هم نیست. مشکل، مشکل ویرانی تهداب خانه ماست.



حزب ما به حیث خانه سیاسی ما سازوارهء از موادیست که نبود آن نبود خانه ماست. پس هر که حامی آن، عضو آن خانه خواهد بود.



اینک وارثان اصلی این خانه مشترک از اقامتگاه های موقت راه را بسوی خانه باز نموده اند. بلی؛ فرزندان اصیل خانه پی هم به خانه میرسند. این قدوم گرامی است . این اراده پیروز است. و ما بزودی در خانه مشترک مان با هم خواهیم رسید.



پاینده باد حزب ما خانه سیاسی ما



محمد یعقوب هادی



۱۳۹۱ شهریور ۷, سه‌شنبه

نامه ای از جانب محترم سمون عضو رهبری حزب مردم بما رسیده است که بنابر اهمیت متن آنرا به سایتهای اخبار افغانستان ،آزادی .رو ، بامداد و مردم ارسال کردیم.
نامه شاید بزودی در سایت مردم نشر شود.
بخوانید!
این نامه بازتاب دهندهء حقایق تلخ و دردناک حزب مردم از زمان اولین جلسهء موسسان نهضت فراگیر تا امروز است.
اسناد سخن میگوید
نوشتهء محترم سمون

۱۳۹۱ مرداد ۲۷, جمعه

انور صفدری مبارز باتقوا وبرخاسته ازبین غریب ترین لایه های مردم باهمراهان وداع گفت و جاودانه شد




یک چراغ  پرفروغ،یک شمع روشنی دهنده وزدودندۀ تاریکی وجهالت ،یعنی رفیق شادروان انور صفدری، با مرگ نابهنگام شان،همه اهل احساس وشرف را داغدار ساخت. روحت شاد باد ای انور عزیز!


درسوگ انور جان ،عزیز ترین یار همنبردهمه مبارزین  ( نوشتۀ ناچیزی از جلیل پرشور،یار وهم کارقدیمی )آن رفیق پرازرنج وعذاب که سالها باوجود داشتن مصیبتهای فراوان (...)آهی نکشید وبا ده ها رنج مریضی و شخصی ،دردکشید ،دردرون باخود پیچید وچیزی نگفت ودرعالم کار وزحمت وخموشی ،خاموش شد، بنام همدردی وغم شریکی ،بمناسبت این دردعظیم واندوه بزرگ به همنبردان واقعی رزم ونبردهای دادخواهانه،غرض ابراز تسلیت به دختران باوقار وصاحب عزت او،به خانم و برادران غریب وزحمت کشش،برفقای با شرفی که ازفقدان مبارزین واقعی رنج میبرندوقلوب شان درهمچو حوادث جریحه دار میگردد،وشخصیت وارزش رفقا وانسانها را در(پلۀ) ترازوی فرکسیونها وگروپکها،مورد قیمت گذاری قرار نمیدهند،این ضائعۀ بزرگ راازطرف خود،خانواده ام وهمه رفقای صدیق ومبارز موجود درسویدن تسلیت  عرض میکنم.

انور جان عزیز!
تو همیشه درقلوب ووجدانهای بیداررفقایت زنده هستی و خاطرات باارزش وگرانبهایت همیشه زنده  وجاویدان خواهد بود. 
انور صفدری، فرزند دردها ورنجهای بیکران خلقهای زحمتکش افغانستان ،انقلابی ومبارز صادق حزب پارچه چارچه ساخته شدۀ ما ، یکی از چهره های بارز وکم نظیر آرمانهای عدالت خواهی وتساوی حقوق همۀ مردمان وطن، دشمن آشتی ناپذیر ظلم، بیعدالتی وتحمیق توده ها ،انسان صمیمی ،خوش برخورد ودشمن با تکبر،جاه طلبی، فریبکاری ،شخصیت خواهان وحدت ویکپارچه شدن رفقا وهمراهان حزبی وسیاسی ی ما،بعدمدتها دست وپنجه نرم کردن با انواع سرطانهای سیاسی وجسدی،به قافلۀ رفقا وانسانهای به ابدیت پیوسته، پیوست وهزاران انسان باشخصیت ومبارز واقعی را درسوگ خود کشانیدومتألم ساخت.


 

انور صفدری  مبارز باتقوا وبرخاسته از ازبین غریب ترین لایه های مردمان غریب وتهیدست جامعه، بعد مبارزۀ طولانی با

امراض تباه کن روانی،جسمی واجتماعی ، باهمراهان وداع گفت و جاودانه شد!


 دراین مورد غم انگیز ومصیبت عظیم، مطالبی به نشر خواهد رسید، وازچشم دیدها وکارمشترک مان قصه خواهم کرد.(دریک جمله اوآدم بی جوره وقابل دوست داشتن بود.)روح آن مرد مبارز وهمقطاران او،همیشه شاد باد!

بادرود وتسلیت : ازطرف جلیل پرشوروهمرزمان هموطن ساکن درکشورسویدن
ادامه دارد...