برداشتها ازدیروزووظایف ما
درمرحلهً کنونی مبارزه !
جلیل پرشور
رفقای نهایت عزیز !
روی سخنم باشماست، شماکه اکنون بعد فروپاشی حزب واحد وحاکمیت مشترک ترقیخواهان وزحمتکشان وطن ،درهر حزب ، گروه وحلقهً تشکیلاتی ایکه تنظیم هستید، ویا بدون ارتباط سازمانی باهمهً این گروهای رفیق، به تنهایی مبارزه میکنید، یا منتظرتغییرات وتحولات مثبت دراین پروسه هنوز چشم براهید، ویا درردیف ده ها رفیقی قرار دارید که ما ًیوسیت ازهمه چیز ( رهبران ، حزب ، مبارزه وحتا درمواردی زنده گی) تعدادی ازآن بهترین همسنگران مارا زیر فشار گرفته است ، ودرمانده وحیرانند که چی کنند. طوریکه بارها به این موضوع اشاره شده است ،اکنون فقط به یادآوری دردها ورنجهای مستولی شده بر فضای زنده گی تعدادی از رفقا ودوستان ، در این زمینه بسنده مینماییم ، چون ازماحصل این دردهای جانکاه درمناطق مختلف دیارهجرت ، به شکلی از اشکال خبر میشویم وبا ابراز تا ًسف های بیموقع ، دراین غمها مشارکت وبه ناعلاج بودن آن قناعت پیدا کرده ایم .!
اگرچه ، باوجود دوری از وطن ، فقر ،تنگدستی ومحرومیت های اقتصادی ( البته بادرجات متفاوت) نداریم ، ولی محروم بودن از آب وخاک وطن وسهم نداشتن مستقیم ، اثرمند وشایسته درشکل گیری تحولات مورد ضرورت وطن ومردمان زحمت کش آن وبسا آرزوهای نیک انسانی واجتماعی دیگر ، دست به دست رنجها ومصیبت های سیاسی دیگر مان که مولود سقوط دراماتیک حاکمیت ، پیامدهای طبیعی بیوطنی وشکست سیاسی می باشد، داده وبی اتفاقیهای تا هنوزعلاج نیافتهً حزبی وبه جان هم افتادن های رفقای ما،به جای تشخیص دشمنان وطن وآغازمبارزه ً مشترک علیه آنها ،این حالت ناگواررا برما تحمیل کرده است ، که بایدهرچه زودتردرصدد رهایی ازاین مصیبت های کشنده برآییم وخودرا نجات دهیم .
درآغاز این بحث، نباید یکبار دیگر، عمق اخلاص واعتماد مانرا نسبت به رهبران واقعی وباتقوای حزبی ودولتی دیروز ،به شمول آنانیکه همین اکنون درآن مسیر انسانی حرکت وصادقانه مبارزه میکنند، مورد تاکید قرار نداد وبرآن تعهدات رفیقانه وباورهای داوطلبانه، نه اجباری ونه مذهبی گونه ونه تغییر ناپذیر وابدی،تاکید وتجدید عهد ننمود.ما، ازهمه رفقا ومسئولین دیروز میخواهیم که : بیایید ، ضوابط ونورمهای اخلاقی ، رزمی ، وطن پرستانه ،تقوا ،صلاحیت وشایسته گی وعشق واخلاص به انسان زحمتکش راملاک قضاوتها وتقارب مان با تمام رفقا ساخته، ومبارزه درراه دموکراتیزه شدن تمام ساحات زنده گی مردم وتشکل مارا به جای تقدس دهی های روابط شخصی ، گروهی ، قومی ،زبانی ،محلی وجستجوی منافع شخصی خودمان درهر محل وهر مکان ، سمبول مبارزه وشناخت مبارزین سازیم.لذا، درروشنی این اهداف، به برخی از عوامل بی اتفاقیها میپردازیم ،امید است ،پای رنجش بیجا بمیان کشیده نشود.
عوامل بی اتفاقیها ومشکلات ما عبارت اند از :
اول : با تا ًسف فراوان ، همه شاهدهستیم که تعدادی ازنخبه گان دیروز،که ما آنهارا چشم وچراغ راه خود میدانستیم، واعتقاد داشتیم که بدون تردیدهرکدام شان به مثابهً جهان پهلوانان شکست ناپذیررزم وپیکاررهایی بخش انسان زحمتکش وطن وآخرین مبارزین آشتی ناپذیربا استثمار،امپریالیزم ، تجاوزخارجی وارتجاع چندرنگ داخلی درمیدان نبرد باقی خواهند ماند، وبا قبول قربانی وحماسه آفرینی های جاویدان ،درنبردعلیه ظلمها وبی عدالتی های حاکم دروطن ما وجهان ، به اسطوره های جاویدان درشرایط فعلی نبرد به خاطر عدالت وتساوی حقوق همه انسانها مبدل خواهند شد، نه تنها امیدهای مارا باخاک یکسان ساختند وبا دیروز پرافتخار شان وداع کردند ، بلکه نسلهای بعدی مبارزین را که با کل ایمان واخلاص ، آن پرچم فروافتاده بر زمین را باردیگربلند کرده بودند وقصد دارند تا نیروهای وسیعتری را دوردرفش جدید ترقیخواهی ومبارزه برای تا ًمین عدالت اجتماعی جمع کنند، ولشکرعظیمی را برای مبارزه ومقاومت بسیج نمایند ، آرام نگذاشتند وبه اشکال مختلف این فرزندان وفاداربه اندیشه های تابناک وانسانی را تضعیف ، متفرق ومورد اتهام قراردادند.ازین رو انکشاف منفی درنحوه ًموضع گیری این ابرمردان مبارزهً دیروز، جدا ًمایه ً تا ًسف شدید هرکدام ما بوده وبی تفاوتیهای شان درمورد وحدت مجدد رفقا ، یکی از عوامل تداوم بی اتفاقیهای موجود وتصامیم شخصی ومحدودما ، میباشد.
دوم : عامل بعدی شکل گیری دردها ، رنجها ، بی اتفاقی ها وما ًیوسیت های سیاسی مبارزین (رفقا) را باید درتقسیم بندی های غیر دقیق وناسالم تشکیلاتی ویا قدرت طلبی تعدادی ازکادرهای موجود ارزیابی کرد. کادرهاییکه به نوبه ًخودباید یگانه نیروی نجات دهندهً حزب وجنبش وطنپرستانه وعدالت خواهانهً موجود ومتحد کننده گان واقعی همه رفقا وحلقات واقعا ًدموکراتیک ومترقی وطن میبودند. اما ، با صد افسوس که این نیروی سازنده ومبارز،خودبه گروه ها وحلقات مختلف تشکیلاتی تقسیم وهرکدام شان با پناه بردن به چند توته کاغذ وتوصیه های شفاهی بدون شاهد ازتقارب شان با بعضی ازرفقا ( بمانند قصهً ِگل سرشوی درحمام)، اسناد ( اصولیت ، اکثریت ، چپ بودن وابسته گی به فلان رهبرومرحله ً انقلاب ، به فلان زبان اکثریت ویا قومیت معروف ویا بافرهنگ ویا مظلوم ، نه تنها منقسم ، بلکه دربرابر هم با تمام بیرحمی صف آرایی کردند وبا این رشادت ودلاوری(!) دل دشمنان را شاد وقلوب هزاران رفیق را مجروح ساخته وبه یقین که ارواح شهدا ورفته گان مبارز وطن را نیز نا آرام ساخته اند. درحالیکه دلهای اکثریت رفقا برای برگشت صمیمیت های ازدست داده ، هنوز می تپد وامیدواری را ازدست نمیدهند.
این کشمکش های غیرعقلانی ما ، تاهنوزبا قوت خود ادامه دارد وهیچ نیست که به خود آییم وآتش بس داخلی را اعلان نماییم. این عمق فاجعه وابتذال است که رفقا وهمنبردان جاناجانی دیروز، که درراه تحقق آرمانهای انسان دوستانه وانقلابی شان ، ازهیچ نوع فداکاری به شمول دادن خونهای گرم شان درراه وطن دریغ نمیکردند، حال به خاطرمصلحت های غیر پایه دار« گروهی ، قومی ومنافع تنگ تشکیلاتی موًقتی» ، مشغول مبارزه وتصفیهً حساب، تا سرحد اتهام زدنهای دشمنانه واستعمال کلماتی که اصلا ًهیچ فرهنگی باوقار نه باید آنها را حتادرمورد دشمنان خود استفاده کند هستند، وفکر میکنند که دراین معرکه ، برنده خواهند شد.ما، هرنوع تلاش وفعالیت را ولو ازطرف هرکسی آغازوادامه پیدا کند، درمبارزه ویا رقابت نا سالم علیه بهترین رفقا هم رزمان وحتا سایر وطن پرستان راستین ، به شدت محکوم میکنیم وخواهان خاتمه بخشیدن به این اقدامات ناسالم وکشنده هستیم.
سوم : وابسته گی های بیمورد کنونی به رهبران وفرکسیون های گذشته، یکی از عوامل تداوم تفرقه درمیان یاران ما است. به عقیده ً من ، باید با کل حرمت گذاری به ارزش های فکری ، عملی ، بزرگی ، دانش وتقوای رهبران ،کادرها وصفوف همیشه فداکار شهید وفقید حزب ما ونهضت انقلابی ودموکراتیک وطن ، نه به خوداجازه دهیم که ازگوشت واستخوان رهبران دیروزبه نفع تا ًمین منافع وحاکمیت های خورد وبزرگ تشکیلاتی شخصی وفرکسیونی استفاده نماییم ،ونه دیگران را مجال دهیم که قبور رهبران دیروز را به قلعه های جنگی ومحل تیراندازی های شان علیه مخا لفینی که به آن صاحبان قبورحرمت گذارند ، تبدیل نمایند .فراموش نکنیم که ما مکلفیت ها ورسالت بزرگتری را به دوش داریم که با این مذهب سازی های سیاسی بی مورد ، حتا گامی را برای نیل به این اهداف بزرگ ،برداشته نمیتوانیم.
پرواضح است که داشته ها و افتخارات جمعی رفقا، حزب وحاکمیت ، تقوا وسجایای بزرگ انسانی ،همه رهبران حزبی وملی وطن ما وسایر کشورهای جهان ، هرگز از حافظهً تاریخ فراموش نمی گردد. آن افتخارات ، به همه تعلق دارند وبائیست که ازآن ممیزات بزرگ وسجایای کم نظیر انسانی ، بمثابهً الگودرمبارزه وفعالیتهای مان استفاده نماییم .طوریکه ظلمها وستمگریها وخیانت های بسا از قدرتهای جبار وخونریز داخلی وجهانی نیز ، فراموش بشریت نخواهد شد. اما ، درساحه ً فعالیت های خودمان، نمیشود که هرکمبود ، خطا ، کجرویی ، استفاده جویی ،پشت پازدن به مکلفیت های سیاسی وتشکیلاتی وسیع ویا محدود درساحات کار را ، با پناه بردن به نام ویازیارت فلان رهبروبزرگ حزب ،قوم وقبیله وفرهنگ ، ازانتقاد وبازپرس ، درامان نگهداشت وبه هیچ فرد ومقامی حق چرا گفتن نداد. این نوع رندی ها وچالهای سیاسی ، موثریت بسیار محدود دارند وبه کساد بازار مواجه شده اند.
چهارم : اگر با بصیرت سیاسی ، برخورد انتقادی وغیر جانبدارانه، به افتراقات وانشعابات حزبی بعد سال 1346 درحزب خود ما نگاه کنیم ، چی دلایل موجه ، بنیادی و منطقی یی وجود داشت که بر اساس آن یک حزب اولا ً به دوبخش وبعدا ً به چندین قسمت تقسیم شد وتا امروز همهً مبارزین وطن ، کفاره پردازان آن اقدامات نا سنجیده وتنگ نظرانه هستیم.آیا ، پس لرزه های بعد انشعاب سال 1346 که منجر به تشکیل مجلس انتظار ، سازمان های سازا ، سفزا ، خلق کارگر ، گروه کار ، خلقیها (پیش آهنگ طبقهً کارگر)، پرچمیها (پیش آهنگ زحمت کشان)، کنجکیها وبعدا ً به زرغونیستها و به طرفداران ببرک کارمل ، نورمحمد تره کی وهمچنان به اشراف زاده گان (!) پرچمی ، فرزندان واقعی خلق( خلقیها)، امینیستها ،خیبریستها ،به وابسته گان مرحله ً اول انقلاب ومرحله ً نوین وتکاملی آن وبه جوانان کمونیست ، طرفداران پلینوم هجده ومخالفین آن وبازهم به نجیبیستها وطرفداران شهنواز تنی وباردیگربه طرفداران دموکراتیک خلق ،حزب وطن واعتدالیون تقسیم گردیده وقبل از سقوط حاکمیت درنتیجه ً بحران وکشمکش قدرت وجابجایی چهره های جدید طرف اعتماد ، شخصیت های مانند داکتر اناهیتا راتب زاد، سلطانعلی کشتمند ، نوراحمد نور ، محمود بریالی ، نجم الدین کاویانی ، فرید احمد مزدک ،سلیمان لایق ، عبدا لوکیل، صالح محمد زیری ، ظهور رزمجو ، سید محمد گلاب زوی وتعداد دیگری از بلند پایه گان حزبی ودولتی (ملکی ونظامی) یا از مقامات شان سبکدوش شدند ویا ازدرمخالفت با زعامت حزب پیش آمدند. این درحالی بود که تعداد محدودی از رهبران خلقی ، بعد کودتای ( تنی) درحمایت از رهبری حزب ودولت درپستهای شان ابقا وتعدادی به خاطر همنوایی با کودتا ،روانهً زندان شدند، و در عوض تعدادی از امینیست ها که درزندان به سر می بردند ، از حبس رها ودرمقامات کلیدی حزبی ، دولتی وسازمانهای اجتماعی عز تقرر یافتند .
این تفرقه وجداییهای سیاسی ما نرا اکنون درلیست پایین مشاهده نمایید وآنگاه عمق مسئولیت ها ووظایف بزرگی را که به دوش هر فربااحساس برای متحد ساختن این خانوادهً متلاشی شده ولی باعزت وباتقوا ومصمم برای مبارزه ،قرار میگییرد ،درک کنید. آیا ، به تنهایی محض ، میتوان کاری را انجام داد؟ درحالی که درهر تشکل وگروه امراض داخلی ورقابتهای غیر مشروع فرکسیونی وشخصی- قومی دیگری نیز موجود است وعمدا ً ازطرف مخالفین آشکار وپنهان از سطح به عمق انتقال داده میشود.
رفقای عزیز ! باید بخود آییم وبه تفرقه وگروهک بازی نقطهً پایان ابدی بگذاریم.!
احزاب شامل لیست پایین ، بخش عمده ً آن نیروها وامکاناتیست که ما نه فقط به خاطر انتخابات ، بلکه برای تحقق اهداف بزرگتر وتغییرات جذری اجتماعی ، سیاسی واقتصادی ،باید حتما ً با آنها وحدت واتحاد نماییم . متا ًسفانه ، که دراین زمینه کمتر توجه مسئولانه صورت گرفته وما ازهمان سیاست روزگذرانی وبرخورد های سطحی ومقطعی تا هنوز استفاده میکنیم . به برداشت من، قبل از تصمیم گیری اخیر انتخاباتی بسیار بجا ومنطقی بود ،که بااین رفقا ودوستان هم سرنوشت ، مذاکره وتفاهم میکردیم .
1((- حزب کانگره ملی به رهبری لطیف پدرام . 2- حزب متحد ملی افغانستان به رهبری جنرال نورالحق علومی 3- نهضت آینده افغانستان به رهبري داکتر عبدالله نایبی 4- کمیسیون موقت انسجام اعضای حزب وطن به رهبری عبدالبشیر پیوستون. 5- حزب ملی هیواد به رهبری جنرال غلام محمد. 6- حزب آزادِي خواهان مردم افغانستان به رهبري فدامحمد احساس 7- حزب افغانستان واحد به رهبري محمد واصل رحيمي 8- حزب ترقي ملي افغانستان به رهبري محمد آصف بکتاش 9- حزب تفاهم و دموکراسي افغانستان به رهبري احمد شاهين 10- حزب دموکرات افغانستان به رهبري عبدالکبير رنجبر 11- حزب رفاه مردم افغانستان به رهبري مياخل وثيق 12- حزب سعادت مردم افغانستان به رهبري محمد زبير پيروز 13- حزب کار و توسعه افغانستان به رهبري ذالفقار اميد 14- حزب ليبرال آزاديخواه افغانستان به رهبري محمد اجمل سهيل 15- حزب ملي افغانستان به رهبري عبدالرشيد آرين 16- حزب نهضت حاکميت مردم افغانستان به رهبري حيات سبحاني 17- حزب همبستگي ملي اقوام افغانستان به رهبري ظريف ناصري 18- سازمان اسلامي افغانستان جوان به رهبري محمد جواد حسيني 19- نهضت آزادي و دموکراسي به رهبري عبدالرقيب جاويد کوهستاني 20- حزب جنبش ملی واسلامی افغانستان بریاست سید نورالله سادات 21 : حزب پیوند ملی افغانستان برهبری سید منصور نادری وده ها گروه خورد وکوچک دیگر ، جدا شده ویا جدا مانده از احزاب برشمرده شده وسایر سازمانهای ترقیخواه ، دموکرات ، وطندوست وملی مذهبی قابل مصالحه وقابل تقارب برای امر وطن )) که باید درآجندای مذاکرات تفاهم وتقارب ما مدنظر گرفته شوند.
آیا ، حقیقت نه اینست که صفوف صادق حزب بسان گذشته ، به هرحرف ، تصمیم ، امرواقدام این رهبران، بدون خم ابرو وواکنش صحه گذاشته وسرنوشت مان را بدون دقت برصحت وسلامت انتباهات وبرداشت های بجاوبی جای آنها ازحوادث وانکشافات داخلی وخارجی ، شناخت جامعه ونحوه ً مبارزه ، تشخیص دوستان و دشمنان واقعی وطبیعی حاکمیت، بادساتیر ایشان ( گـره )زدیم وفکر کردیم که این بزرگان ما ( چطور میتوانند ، موضعگیری غرض آلود داشته باشند) ویا خدای ناخواسته اشتباه بزرگ کنند.!
آیا ، این حقیقت نیست که دولت بنایافته به دستان خودحامیان ومو ًفق سازان پلینوم (هجده) وهمکارشدن بخش دیگر مسوولین دولت وحزب دراین زمینه با ایشان، ضعیف شد و طرف حمایت قرار نگرفت. آیا ، واقعیت نه اینست که درروزهای سرنوشت ساز ، حلقهً رهبری حزب ( همه) بدون مراجعه به آرای رفقا وحداقل ، نشنیدن صدای ملیونها انسانهای زحمتکش وحامی حاکمیت ، خود شان حتا بدون دعوت پلینومی از همقطاران شان ،به دودسته ً جبل السراج َرو وچهار آسیاب َرو، منقسم شدند ورئیس جمهور بقدرت رسیدهً ناشی ازحمایت خودشان را در نماینده گی سازمان ملل متحد که جای شایسته ، فراخور مقام وادعا ومحل مناسبی برای پناه گرفتن ، منادی ( یا وطن ویا کفن ) ، نبود ، تنها گذاشتند.
همه بیاد داریم که آن فریاد جاویدان دفاع از وطن با طنین ندای: ( یامرگ ویا زنده گی)ویا ( یا وطن یا کفن) بود، که لبیک صادقانهً تمام رفقا ، متحدین وهمه افغانهای با وقار را بلند کردوسبب شد تا همه رفقا ،بدون درنظرداشت گروه وفرکسیون ، درزیر رهبری اردو وقوای مسلح قهرمان آنوقت قراربگیرند ، و تجاوز پاکستان ولشکر اجیران بنیادگرای منطقه وجهان را شکست قطعی بدهند.
آیا ، وطن پرستانه وشکوهمندانه نبود که بیوروی سیاسی ، کمیتهً مرکزی ورهبری دولت ، رفتن خودسرانه ویا اجباری وپناهنده شدن شهید داکتر نجیب الله به دفتر نماینده گی ملل متحد را اعلام نمیکردند، اورا تنها نمیگذاشتند ودرمشوره با ایشان قرارمیگرفتند، و در پی علاج ودست یافتن به بهترین ومعقولانه ترین راه حل میگشتند، نه درفکر واگذاری تمام قدرت به نماینده گان تنظیم هایی که درعقب پرده ، تحویل گیران اصلی قدرت ایستاده بودند.درچنین وضع خطرناک وانکشاف یافته به دست خودما بود، که حتا سرسخت ترین حامیان رئیس جمهوربه شمول آنانیکه اکنون با استفاده ازوسایل تبلیغاتی دولتی زیرحمایت غرب تادیروز دشمن شان ، برای تاًمین منافع شخصی قدرت طلبی دوران کهولت، از شهادت داکتر صاحب نجیب الله وحق به جانب بودن شان درکشمکش های داخلی قدرت ، استفاده میکنند،خود درآخرین روزهای حاکمیت، نه تنها به مزمت رئیس جمهورآغاز کردند ، بلکه اشخاص مدعی استادی داکتر نجیب الله ، کلمات ناپسندی را علیه ایشان استعمال وبرعلاوه تقاضای محاکمهً شان، به تسلیمی قدرت به گروه های ساخت پاکستان ،ایران ، عربستان وغرب که دردوره تسلیمی قدرت( وجود نوازشریف قاتل مردم ما، شهزاده بندر رئیس استخبارات دستگاه خانواده گی ابنای عبد العزیز( سعودیها) ،نماینده گان ایران وامریکا وسایرین )، گواه بارز مداخلات این کشورها در امور داخلی وطن ما وسمبول وابسته گی گروه های نو بقدرت رسیده با این مراجع قدرت اسلامی ومسیحی بود، تن دادند، ولی حد اقل نگفتند که نسل قربان شده ً مطیع وفرمان بردار وملیونها زحمت کش وطن که بخاطر حمایت از آن حاکمیت با صدها مخالف ودشمن مسلح وغیر مسلح دردهات ، کوه ها وشهر ها مواجه شده وجنگیده بودند وتلفات داده بودند، چه کنند، وچه سرنوشتی درانتظار شان خواهد بود.!
اکنون با گذشت بیش از شانزده سال ، با وجود آنکه خوشبختانه اکثریت قاطع اثرگذاران پروسه های حزبی ودولتی دیروز زنده اند ، و برتعداد کادرها وسطح درک وآگاهی سیاسی ومسلکی –علمی شان روزبروزافزایش به عمل میآید، هنوز برنامه ًواحد ، دقیق ، علمی وچاره گشا برای حل معضلات متعدد وطن ونحوه ًبرخورد دقیق ویکسان نداریم، وهرکدام ما با استفاده ازده ها مرام نامه و اساس نامهً خودی ودیگران( قدیم وجدید) اصول ومعیار هایی را سرهم بندی نموده و برعلاوه ً دل خوش کردن به داشتن چنین برنامه ها ،خودیها را با حرکت های نمادین ، صرف تشویق به درک ونه برای تحقق آنها میکنیم . درحالیکه با کمال تا ًسف حتا درداخل احزاب ودر بین رفقای شامل تشکلات موجود ، فرهنگ وارد شدن به تحلیل وارزیابی مفاهیم ، مقوله ها وارزشهای مندرج این اسناد ، یا اصلا ً وجود ندارد ویا بسیار ضعیف است،چون این سازمانهای بالایی اند ،که اکنون چندان به توضیح وتفسیر این اسناد مهم شان ، علاقه نمیگیرند وعلت را نیز بیان نمیکنند. این عدم ورود به اهداف کلیدی احزاب از طرف اعضای ایشان درحالی ادامه دارد که جنگ تبلیغاتی شدید درموردحقانیت این برنامه ویا آن دیگر، قریب است به استفاده از مشت ولگد درمبارزه ً سیاسی وتشکیلاتی ما بیانجامد.
حال،که اوضاع وطن روبه خرابی بیشترداردواهداف جیزگران جهانی درمورد آیندهً وطن ما ومنطقه معلوم نیست ،وازخروج احتمالی قوای خارجی درآیندهً نه چندان دور،سخن زده میشود ،ومسا ًلهً بقای فزیکی تمام فعالین ترقیخواه وطن دردستوروظایف اکید قابل توجه قرار میگییرد، ما، به جای وحدت با رفقا واتحاد با تمام نیروها وحلقاتی که بقا ودوام زنده گی ومبارزهً شان با استحکام نهادهاوحلقات خواهان تحقق دموکراسی بسته گی دارد، راه تقابل با ایشان را درپیش گرفته ایم وحتا یک روز مسئولانه دراین مورد نمی اندیشیم که فردا چی رخ میدهد وما باید چی نوع آماده گی داشته باشیم ویا تدابیری را اتخاذ نماییم.
رفقا ودوستان عزیز !
قول معروف است که ( هرکه کار میکند ، اشتباه نیز میکند). ولی این مقوله نمیتواند وسیلهً نجات آنانی باشد که پیوسته اشتباه کرده اند وبه کارهای پرازاشتباه وپرازخطاهای شان ادامه میدهند وهیچ حرف ونظری را نیز نمی شنوند. دراین مورد باید اشاره شود که هزاران دانشمند ، سیاستمدار ومتشبسین اقتصادی وفرهنگی ، درده ها کشور ، حزب وسازمان اشتباهات بزرگی را مرتکب گردیده اند ، ولی به مجرد درک خطا بوسیله خودشان ویا انتقادشدن ازطرف دیگران ، خودرا تصحیح ویا از کار وموقف شان دست کشیده اند. اما، خودیهای ما، برخلاف ،از ضربالمثل دیگری ( آب اگر از سر پرید، چی یک نیزه وچی صدنیزه) استفاده میکنند واشتباه گذشته را بااشتباهات متعدد وبمراتب بزرگتر وخطرناک تر همراه میسازند وبرعمق گودال کجرویی می افزایند.درحالیکه ، اخلاق سیاسی ومنافع کل( حزب ،مردم ووطن) واوضاع جهانی باید بما این درک را داده باشد که تکرویی درتصمیم گیریهای خطرناک واثرگذار برپروسه های وسیع ملی، به هیچ وجهه از صلاحیت افراد وحلقات کوچک خانه نشین نبوده وفاجعه آفرین خواهند بود.
اگر دقت جدی به تحلیل های سیاسی ، استخباراتی وتغییر دایمی سخنوریهای ارباب قدرت جهانی درامور افغانستان، توجه به ملاقاتها وجلسات گماشته گان شان درداخل وخارج وطن ، برای سیر دادن مسیر حوادث ازجمله انتخابات درپیش روی ریاست جمهوری افغانستان شود ،بدرستی در می یابیم که حوادث وتغییراتی درحالت به وقوع پیوستن قرار دارند ، که ما از آنها بی خبریم وفقط درفکر عملی شدن آنچه هستیم که خودبه آن فکر میکنیم ویا درذهن های ما گاه گاهی عبور میکند. پیشنهاد صریح ما اینست که به طور دقیق شکل انکشاف ونحوهً برخورد مهره های کلیدی خارجی وسمبولهای داخلی دانه های شطرنج سیاسی انتخابات آینده را به درستی شناسایی نموده ودرروشنی حقایق ودرک دقیق انکشافات موجود وتغییرات احتمالی ( بدایل)وظایف خود وخودی ها را دراین زمینه معین بسازیم. نشود شعارهای انتخاباتی وعکسهای کاندیداتورما، به دستهای ماباقی بمانند وپروژه ً دیگری عملی گردد که ما برای مشارکت درآن غافل گیر شده باشیم.( به اصطلاح ، ما را لو داده باشند.!!!)
اگر، گمانه زنیهای جاگزین شدن لویه جرگهً اصطراری به جای انتخابات ریاست جمهوری، طرف توجه قرارگیرد وبه حقیقت بپیوندد، آیا، ما ، بازهم با مشارکت ما درپروسه های نا معلوم ومبهم انتخاباتی موجود، یک فرصت دیگر را برای اتخاذ تدبیر سالم وبه موقع از دست نخواهیم داد.؟ آیا ، لازم نبود وضروری نیست که این اقدام بزرگ مانرا با تقارب ومفاهمهً جمعی واتحاد نظر وعمل مشترک با همه آنانیکه ، دموکرات خوانده میشوند، وملی ومترقی اند ،وطن ومردمان زحمتکش آن را دوست دارند ، مشترک میساختیم .؟ اگر با حمایت من وما ، تحقق هدف مورد نظرامکان پذیرباشد، چرا نباید بااین پروسه همراه نشد وآنرا ازدل وجان طرف حمایت قرارنداد. ولی، باید بدانیم که میکانیزم ، امکانات ،وسایل وطریق نیل به این هدف بزرگ ، آنطوریکه ما ساده می انگاریم ، آسان وسهل نیستند، ما، باکوهی از مشکلات ودشواریها وموانع عظیمی مواجه هستیم وبرخورد خواهیم کرد که اکنون بنابر شوروشعف بیش ازحد معمول وتبارز احساسات نیک وقابل تقدیر(اما کمتر مفید) ، درمورد آنها فکر کرده نتوانسته ایم .
باید، درمورد نقاط نظر مطرح شده دراین نوشته ً ناچیز،با وسعت نظرقضاوت شود واز توجیهات تواًم بابغض وعداوت خودداری گردد، زیرا، هدف من با اینکه همنوایی کامل بارفقا وتصمیم گیرنده گان این اقدام است ، ولی این را میدانم که اقدام ما برای آن با پیروزی همراه نیست ، که سرنوشت وطن ما به دست قدرتهائیست که ما سالهاست نقاط نظر و عمل کردهای شان را درمورد خود با گوشت وپوست درک کرده ایم ولذت آن را چشیده ایم.ازطرف دیگر، گیرم اقدام ما باپیروزی همراه باشد، آیا ، ممولین فعلی بودجه وامکانات مالی وساز وبرگ نظامی برای وطن ما، به سخاوتها و حمایتهای شان ادامه خواهند داد؟ . دراین مورد باید اضافه شود که اگر هدف رفقای ما، استفادهً تبلیغاتی برای مطرح شدن درجامعه وقوت یافتن یک حزب خاص ترقیخواه باشد، بازهم باید بدانیم که ما به بدیل سیاسی دولتی برای آن مبدل شده نمیتوانیم که ما بخشی ازیک روند بزرگ وقسمتی از یک بدنهً یک تشکل دیروزی وطن پرست هستیم ، نه تمام آن.ازاین رو، باید برای رسیدن به اهداف بزرگ ملی ،نیروهای وسیع موجود ترقیخواه ودموکراتیک را شریک وهمسفر خود بسازیم ویا همسفران موجود را از همراهی محروم نسازیم، چون هدف ما نجات وطن ، اعادهً صلح وامنییت ،بازسازی ونوسازی اقتصاد ی وتغییر مثبت زنده گی مردم است، نه تحقق اهداف شخصی وگروهی.
ازآنجاییکه حزب نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان، محترم داکتر حبیب منگل را که یکی از چهره های شناخته شده وبافهم حزب مااست، برای احراز پست ریاست جمهوری ، ازجانب مجلس موً سسان ( عالی ترین مقام صلاحیت دار نهضت) قبل از رسیدن به تفاهم ویا مذاکره با احزاب دوست ورفیق درداخل وخارج ،کاندید نموده است، وظیفه ً مسئولین امر اینست که وقترا ازدست ندهند وبا سرعت بخشیدن به پروسهً وحدت بین این حزب وحزب متحد ملی، وپیاده ساختن عملی پروسهً ادغام تشکیلاتی قدمه های این دو حزب رفیق ، نه تنها زمینه ً راه حل اشتراک در انتخابات ریاست جمهوری ، توافق بر سر کاندیداتور اعلام شده ،حل خواهد شد، بلکه این وحدت وادغام تشکیلاتی دوحزب ،میتواند درعمل زمینه سازگفتگوهای سازنده ووسیع بین تمام نیروهای صلح ، ترقی،عدالت و دموکراسی گردیده وموقف کاندید مشترک را ده ها مرتبه بیشتر ازامروزتقویه کند وباوروامید را جاگزین دلهره ها وتشویش های فعلی یی سازد که هرشخص بااحساس مسئولیت ، آن را ازخود باید متبارز بسازد.
حال که به قول تعدادی ازرفقا ، ما ، دربرابر یک عمل انجام شده قرارداریم ، پیشنهاد میگردد که هرچه عاجلتر وعاملانه تردرپی رسیدن به توافق با همه احزاب وحلقات رفیق ودوستان سیاسی خود برآییم وازهیچ نوع مصالحه ، گذشت وفداکاری دراین مورد دریغ نکنیم . این گذشت رفقای ما باید محدود نباشد وتا سرحد تجدید نظر درتصمیم اتخاذ شدهً رفقای ما، مدنظرگرفته شود.ولی بهر صورت ما، نه تنها ازاقدامات سالم رفقای ما ، بلکه ازهراقدام نیک وطنی دیگر،ولو ازطرف هرشخص وگروهی مطرح گردد،وهدف آن خدمت صادقانه به وطن ومردم ما باشد، اخلاقا ً حمایت خواهیم کرد وهیچ نوع تعصب وکوتاه نظری را در زمینه منطقی وموجه نمیدانیم.
بادرود واحترام . جلیل پرشور