۱۳۸۸ فروردین ۱۷, دوشنبه

برداشتها ازدیروز ووظایف ما ،درمرحلهً کنونی مبارزه


برداشتها ازدیروزووظایف ما

درمرحلهً کنونی مبارزه !
جلیل پرشور



رفقای نهایت عزیز !


روی سخنم باشماست، شماکه اکنون بعد فروپاشی حزب واحد وحاکمیت مشترک ترقیخواهان وزحمتکشان وطن ،درهر حزب ، گروه وحلقهً تشکیلاتی ایکه تنظیم هستید، ویا بدون ارتباط سازمانی باهمهً این گروهای رفیق، به تنهایی مبارزه میکنید، یا منتظرتغییرات وتحولات مثبت دراین پروسه هنوز چشم براهید، ویا درردیف ده ها رفیقی قرار دارید که ما ًیوسیت ازهمه چیز ( رهبران ، حزب ، مبارزه وحتا درمواردی زنده گی) تعدادی ازآن بهترین همسنگران مارا زیر فشار گرفته است ، ودرمانده وحیرانند که چی کنند. طوریکه بارها به این موضوع اشاره شده است ،اکنون فقط به یادآوری دردها ورنجهای مستولی شده بر فضای زنده گی تعدادی از رفقا ودوستان ، در این زمینه بسنده مینماییم ، چون ازماحصل این دردهای جانکاه درمناطق مختلف دیارهجرت ، به شکلی از اشکال خبر میشویم وبا ابراز تا ًسف های بیموقع ، دراین غمها مشارکت وبه ناعلاج بودن آن قناعت پیدا کرده ایم .!


اگرچه ، باوجود دوری از وطن ، فقر ،تنگدستی ومحرومیت های اقتصادی ( البته بادرجات متفاوت) نداریم ، ولی محروم بودن از آب وخاک وطن وسهم نداشتن مستقیم ، اثرمند وشایسته درشکل گیری تحولات مورد ضرورت وطن ومردمان زحمت کش آن وبسا آرزوهای نیک انسانی واجتماعی دیگر ، دست به دست رنجها ومصیبت های سیاسی دیگر مان که مولود سقوط دراماتیک حاکمیت ، پیامدهای طبیعی بیوطنی وشکست سیاسی می باشد، داده وبی اتفاقیهای تا هنوزعلاج نیافتهً حزبی وبه جان هم افتادن های رفقای ما،به جای تشخیص دشمنان وطن وآغازمبارزه ً مشترک علیه آنها ،این حالت ناگواررا برما تحمیل کرده است ، که بایدهرچه زودتردرصدد رهایی ازاین مصیبت های کشنده برآییم وخودرا نجات دهیم .

درآغاز این بحث، نباید یکبار دیگر، عمق اخلاص واعتماد مانرا نسبت به رهبران واقعی وباتقوای حزبی ودولتی دیروز ،به شمول آنانیکه همین اکنون درآن مسیر انسانی حرکت وصادقانه مبارزه میکنند، مورد تاکید قرار نداد وبرآن تعهدات رفیقانه وباورهای داوطلبانه، نه اجباری ونه مذهبی گونه ونه تغییر ناپذیر وابدی،تاکید وتجدید عهد ننمود.ما، ازهمه رفقا ومسئولین دیروز میخواهیم که : بیایید ، ضوابط ونورمهای اخلاقی ، رزمی ، وطن پرستانه ،تقوا ،صلاحیت وشایسته گی وعشق واخلاص به انسان زحمتکش راملاک قضاوتها وتقارب مان با تمام رفقا ساخته، ومبارزه درراه دموکراتیزه شدن تمام ساحات زنده گی مردم وتشکل مارا به جای تقدس دهی های روابط شخصی ، گروهی ، قومی ،زبانی ،محلی وجستجوی منافع شخصی خودمان درهر محل وهر مکان ، سمبول مبارزه وشناخت مبارزین سازیم.لذا، درروشنی این اهداف، به برخی از عوامل بی اتفاقیها میپردازیم ،امید است ،پای رنجش بیجا بمیان کشیده نشود.


عوامل بی اتفاقیها ومشکلات ما عبارت اند از :

اول : با تا ًسف فراوان ، همه شاهدهستیم که تعدادی ازنخبه گان دیروز،که ما آنهارا چشم وچراغ راه خود میدانستیم، واعتقاد داشتیم که بدون تردیدهرکدام شان به مثابهً جهان پهلوانان شکست ناپذیررزم وپیکاررهایی بخش انسان زحمتکش وطن وآخرین مبارزین آشتی ناپذیربا استثمار،امپریالیزم ، تجاوزخارجی وارتجاع چندرنگ داخلی درمیدان نبرد باقی خواهند ماند، وبا قبول قربانی وحماسه آفرینی های جاویدان ،درنبردعلیه ظلمها وبی عدالتی های حاکم دروطن ما وجهان ، به اسطوره های جاویدان درشرایط فعلی نبرد به خاطر عدالت وتساوی حقوق همه انسانها مبدل خواهند شد، نه تنها امیدهای مارا باخاک یکسان ساختند وبا دیروز پرافتخار شان وداع کردند ، بلکه نسلهای بعدی مبارزین را که با کل ایمان واخلاص ، آن پرچم فروافتاده بر زمین را باردیگربلند کرده بودند وقصد دارند تا نیروهای وسیعتری را دوردرفش جدید ترقیخواهی ومبارزه برای تا ًمین عدالت اجتماعی جمع کنند، ولشکرعظیمی را برای مبارزه ومقاومت بسیج نمایند ، آرام نگذاشتند وبه اشکال مختلف این فرزندان وفاداربه اندیشه های تابناک وانسانی را تضعیف ، متفرق ومورد اتهام قراردادند.ازین رو انکشاف منفی درنحوه ًموضع گیری این ابرمردان مبارزهً دیروز، جدا ًمایه ً تا ًسف شدید هرکدام ما بوده وبی تفاوتیهای شان درمورد وحدت مجدد رفقا ، یکی از عوامل تداوم بی اتفاقیهای موجود وتصامیم شخصی ومحدودما ، میباشد.

دوم : عامل بعدی شکل گیری دردها ، رنجها ، بی اتفاقی ها وما ًیوسیت های سیاسی مبارزین (رفقا) را باید درتقسیم بندی های غیر دقیق وناسالم تشکیلاتی ویا قدرت طلبی تعدادی ازکادرهای موجود ارزیابی کرد. کادرهاییکه به نوبه ًخودباید یگانه نیروی نجات دهندهً حزب وجنبش وطنپرستانه وعدالت خواهانهً موجود ومتحد کننده گان واقعی همه رفقا وحلقات واقعا ًدموکراتیک ومترقی وطن میبودند. اما ، با صد افسوس که این نیروی سازنده ومبارز،خودبه گروه ها وحلقات مختلف تشکیلاتی تقسیم وهرکدام شان با پناه بردن به چند توته کاغذ وتوصیه های شفاهی بدون شاهد ازتقارب شان با بعضی ازرفقا ( بمانند قصهً ِگل سرشوی درحمام)، اسناد ( اصولیت ، اکثریت ، چپ بودن وابسته گی به فلان رهبرومرحله ً انقلاب ، به فلان زبان اکثریت ویا قومیت معروف ویا بافرهنگ ویا مظلوم ، نه تنها منقسم ، بلکه دربرابر هم با تمام بیرحمی صف آرایی کردند وبا این رشادت ودلاوری(!) دل دشمنان را شاد وقلوب هزاران رفیق را مجروح ساخته وبه یقین که ارواح شهدا ورفته گان مبارز وطن را نیز نا آرام ساخته اند. درحالیکه دلهای اکثریت رفقا برای برگشت صمیمیت های ازدست داده ، هنوز می تپد وامیدواری را ازدست نمیدهند.

این کشمکش های غیرعقلانی ما ، تاهنوزبا قوت خود ادامه دارد وهیچ نیست که به خود آییم وآتش بس داخلی را اعلان نماییم. این عمق فاجعه وابتذال است که رفقا وهمنبردان جاناجانی دیروز، که درراه تحقق آرمانهای انسان دوستانه وانقلابی شان ، ازهیچ نوع فداکاری به شمول دادن خونهای گرم شان درراه وطن دریغ نمیکردند، حال به خاطرمصلحت های غیر پایه دار« گروهی ، قومی ومنافع تنگ تشکیلاتی موًقتی» ، مشغول مبارزه وتصفیهً حساب، تا سرحد اتهام زدنهای دشمنانه واستعمال کلماتی که اصلا ًهیچ فرهنگی باوقار نه باید آنها را حتادرمورد دشمنان خود استفاده کند هستند، وفکر میکنند که دراین معرکه ، برنده خواهند شد.ما، هرنوع تلاش وفعالیت را ولو ازطرف هرکسی آغازوادامه پیدا کند، درمبارزه ویا رقابت نا سالم علیه بهترین رفقا هم رزمان وحتا سایر وطن پرستان راستین ، به شدت محکوم میکنیم وخواهان خاتمه بخشیدن به این اقدامات ناسالم وکشنده هستیم.

سوم : وابسته گی های بیمورد کنونی به رهبران وفرکسیون های گذشته، یکی از عوامل تداوم تفرقه درمیان یاران ما است. به عقیده ً من ، باید با کل حرمت گذاری به ارزش های فکری ، عملی ، بزرگی ، دانش وتقوای رهبران ،کادرها وصفوف همیشه فداکار شهید وفقید حزب ما ونهضت انقلابی ودموکراتیک وطن ، نه به خوداجازه دهیم که ازگوشت واستخوان رهبران دیروزبه نفع تا ًمین منافع وحاکمیت های خورد وبزرگ تشکیلاتی شخصی وفرکسیونی استفاده نماییم ،ونه دیگران را مجال دهیم که قبور رهبران دیروز را به قلعه های جنگی ومحل تیراندازی های شان علیه مخا لفینی که به آن صاحبان قبورحرمت گذارند ، تبدیل نمایند .فراموش نکنیم که ما مکلفیت ها ورسالت بزرگتری را به دوش داریم که با این مذهب سازی های سیاسی بی مورد ، حتا گامی را برای نیل به این اهداف بزرگ ،برداشته نمیتوانیم.

پرواضح است که داشته ها و افتخارات جمعی رفقا، حزب وحاکمیت ، تقوا وسجایای بزرگ انسانی ،همه رهبران حزبی وملی وطن ما وسایر کشورهای جهان ، هرگز از حافظهً تاریخ فراموش نمی گردد. آن افتخارات ، به همه تعلق دارند وبائیست که ازآن ممیزات بزرگ وسجایای کم نظیر انسانی ، بمثابهً الگودرمبارزه وفعالیتهای مان استفاده نماییم .طوریکه ظلمها وستمگریها وخیانت های بسا از قدرتهای جبار وخونریز داخلی وجهانی نیز ، فراموش بشریت نخواهد شد. اما ، درساحه ً فعالیت های خودمان، نمیشود که هرکمبود ، خطا ، کجرویی ، استفاده جویی ،پشت پازدن به مکلفیت های سیاسی وتشکیلاتی وسیع ویا محدود درساحات کار را ، با پناه بردن به نام ویازیارت فلان رهبروبزرگ حزب ،قوم وقبیله وفرهنگ ، ازانتقاد وبازپرس ، درامان نگهداشت وبه هیچ فرد ومقامی حق چرا گفتن نداد. این نوع رندی ها وچالهای سیاسی ، موثریت بسیار محدود دارند وبه کساد بازار مواجه شده اند.

چهارم : اگر با بصیرت سیاسی ، برخورد انتقادی وغیر جانبدارانه، به افتراقات وانشعابات حزبی بعد سال 1346 درحزب خود ما نگاه کنیم ، چی دلایل موجه ، بنیادی و منطقی یی وجود داشت که بر اساس آن یک حزب اولا ً به دوبخش وبعدا ً به چندین قسمت تقسیم شد وتا امروز همهً مبارزین وطن ، کفاره پردازان آن اقدامات نا سنجیده وتنگ نظرانه هستیم.آیا ، پس لرزه های بعد انشعاب سال 1346 که منجر به تشکیل مجلس انتظار ، سازمان های سازا ، سفزا ، خلق کارگر ، گروه کار ، خلقیها (پیش آهنگ طبقهً کارگر)، پرچمیها (پیش آهنگ زحمت کشان)، کنجکیها وبعدا ً به زرغونیستها و به طرفداران ببرک کارمل ، نورمحمد تره کی وهمچنان به اشراف زاده گان (!) پرچمی ، فرزندان واقعی خلق( خلقیها)، امینیستها ،خیبریستها ،به وابسته گان مرحله ً اول انقلاب ومرحله ً نوین وتکاملی آن وبه جوانان کمونیست ، طرفداران پلینوم هجده ومخالفین آن وبازهم به نجیبیستها وطرفداران شهنواز تنی وباردیگربه طرفداران دموکراتیک خلق ،حزب وطن واعتدالیون تقسیم گردیده وقبل از سقوط حاکمیت درنتیجه ً بحران وکشمکش قدرت وجابجایی چهره های جدید طرف اعتماد ، شخصیت های مانند داکتر اناهیتا راتب زاد، سلطانعلی کشتمند ، نوراحمد نور ، محمود بریالی ، نجم الدین کاویانی ، فرید احمد مزدک ،سلیمان لایق ، عبدا لوکیل، صالح محمد زیری ، ظهور رزمجو ، سید محمد گلاب زوی وتعداد دیگری از بلند پایه گان حزبی ودولتی (ملکی ونظامی) یا از مقامات شان سبکدوش شدند ویا ازدرمخالفت با زعامت حزب پیش آمدند. این درحالی بود که تعداد محدودی از رهبران خلقی ، بعد کودتای ( تنی) درحمایت از رهبری حزب ودولت درپستهای شان ابقا وتعدادی به خاطر همنوایی با کودتا ،روانهً زندان شدند، و در عوض تعدادی از امینیست ها که درزندان به سر می بردند ، از حبس رها ودرمقامات کلیدی حزبی ، دولتی وسازمانهای اجتماعی عز تقرر یافتند .
این تفرقه وجداییهای سیاسی ما نرا اکنون درلیست پایین مشاهده نمایید وآنگاه عمق مسئولیت ها ووظایف بزرگی را که به دوش هر فربااحساس برای متحد ساختن این خانوادهً متلاشی شده ولی باعزت وباتقوا ومصمم برای مبارزه ،قرار میگییرد ،درک کنید. آیا ، به تنهایی محض ، میتوان کاری را انجام داد؟ درحالی که درهر تشکل وگروه امراض داخلی ورقابتهای غیر مشروع فرکسیونی وشخصی- قومی دیگری نیز موجود است وعمدا ً ازطرف مخالفین آشکار وپنهان از سطح به عمق انتقال داده میشود.
رفقای عزیز ! باید بخود آییم وبه تفرقه وگروهک بازی نقطهً پایان ابدی بگذاریم.!
احزاب شامل لیست پایین ، بخش عمده ً آن نیروها وامکاناتیست که ما نه فقط به خاطر انتخابات ، بلکه برای تحقق اهداف بزرگتر وتغییرات جذری اجتماعی ، سیاسی واقتصادی ،باید حتما ً با آنها وحدت واتحاد نماییم . متا ًسفانه ، که دراین زمینه کمتر توجه مسئولانه صورت گرفته وما ازهمان سیاست روزگذرانی وبرخورد های سطحی ومقطعی تا هنوز استفاده میکنیم . به برداشت من، قبل از تصمیم گیری اخیر انتخاباتی بسیار بجا ومنطقی بود ،که بااین رفقا ودوستان هم سرنوشت ، مذاکره وتفاهم میکردیم .
1((- حزب کانگره ملی به رهبری لطیف پدرام . 2- حزب متحد ملی افغانستان به رهبری جنرال نورالحق علومی 3- نهضت آینده افغانستان به رهبري داکتر عبدالله نایبی 4- کمیسیون موقت انسجام اعضای حزب وطن به رهبری عبدالبشیر پیوستون. 5- حزب ملی هیواد به رهبری جنرال غلام محمد. 6- حزب آزادِي خواهان مردم افغانستان به رهبري فدامحمد احساس 7- حزب افغانستان واحد به رهبري محمد واصل رحيمي 8- حزب ترقي ملي افغانستان به رهبري محمد آصف بکتاش 9- حزب تفاهم و دموکراسي افغانستان به رهبري احمد شاهين 10- حزب دموکرات افغانستان به رهبري عبدالکبير رنجبر 11- حزب رفاه مردم افغانستان به رهبري مياخل وثيق 12- حزب سعادت مردم افغانستان به رهبري محمد زبير پيروز 13- حزب کار و توسعه افغانستان به رهبري ذالفقار اميد 14- حزب ليبرال آزاديخواه افغانستان به رهبري محمد اجمل سهيل 15- حزب ملي افغانستان به رهبري عبدالرشيد آرين 16- حزب نهضت حاکميت مردم افغانستان به رهبري حيات سبحاني 17- حزب همبستگي ملي اقوام افغانستان به رهبري ظريف ناصري 18- سازمان اسلامي افغانستان جوان به رهبري محمد جواد حسيني 19- نهضت آزادي و دموکراسي به رهبري عبدالرقيب جاويد کوهستاني 20- حزب جنبش ملی واسلامی افغانستان بریاست سید نورالله سادات 21 : حزب پیوند ملی افغانستان برهبری سید منصور نادری وده ها گروه خورد وکوچک دیگر ، جدا شده ویا جدا مانده از احزاب برشمرده شده وسایر سازمانهای ترقیخواه ، دموکرات ، وطندوست وملی مذهبی قابل مصالحه وقابل تقارب برای امر وطن )) که باید درآجندای مذاکرات تفاهم وتقارب ما مدنظر گرفته شوند.

آیا ، حقیقت نه اینست که صفوف صادق حزب بسان گذشته ، به هرحرف ، تصمیم ، امرواقدام این رهبران، بدون خم ابرو وواکنش صحه گذاشته وسرنوشت مان را بدون دقت برصحت وسلامت انتباهات وبرداشت های بجاوبی جای آنها ازحوادث وانکشافات داخلی وخارجی ، شناخت جامعه ونحوه ً مبارزه ، تشخیص دوستان و دشمنان واقعی وطبیعی حاکمیت، بادساتیر ایشان ( گـره )زدیم وفکر کردیم که این بزرگان ما ( چطور میتوانند ، موضعگیری غرض آلود داشته باشند) ویا خدای ناخواسته اشتباه بزرگ کنند.!

آیا ، این حقیقت نیست که دولت بنایافته به دستان خودحامیان ومو ًفق سازان پلینوم (هجده) وهمکارشدن بخش دیگر مسوولین دولت وحزب دراین زمینه با ایشان، ضعیف شد و طرف حمایت قرار نگرفت. آیا ، واقعیت نه اینست که درروزهای سرنوشت ساز ، حلقهً رهبری حزب ( همه) بدون مراجعه به آرای رفقا وحداقل ، نشنیدن صدای ملیونها انسانهای زحمتکش وحامی حاکمیت ، خود شان حتا بدون دعوت پلینومی از همقطاران شان ،به دودسته ً جبل السراج َرو وچهار آسیاب َرو، منقسم شدند ورئیس جمهور بقدرت رسیدهً ناشی ازحمایت خودشان را در نماینده گی سازمان ملل متحد که جای شایسته ، فراخور مقام وادعا ومحل مناسبی برای پناه گرفتن ، منادی ( یا وطن ویا کفن ) ، نبود ، تنها گذاشتند.

همه بیاد داریم که آن فریاد جاویدان دفاع از وطن با طنین ندای: ( یامرگ ویا زنده گی)ویا ( یا وطن یا کفن) بود، که لبیک صادقانهً تمام رفقا ، متحدین وهمه افغانهای با وقار را بلند کردوسبب شد تا همه رفقا ،بدون درنظرداشت گروه وفرکسیون ، درزیر رهبری اردو وقوای مسلح قهرمان آنوقت قراربگیرند ، و تجاوز پاکستان ولشکر اجیران بنیادگرای منطقه وجهان را شکست قطعی بدهند.

آیا ، وطن پرستانه وشکوهمندانه نبود که بیوروی سیاسی ، کمیتهً مرکزی ورهبری دولت ، رفتن خودسرانه ویا اجباری وپناهنده شدن شهید داکتر نجیب الله به دفتر نماینده گی ملل متحد را اعلام نمیکردند، اورا تنها نمیگذاشتند ودرمشوره با ایشان قرارمیگرفتند، و در پی علاج ودست یافتن به بهترین ومعقولانه ترین راه حل میگشتند، نه درفکر واگذاری تمام قدرت به نماینده گان تنظیم هایی که درعقب پرده ، تحویل گیران اصلی قدرت ایستاده بودند.درچنین وضع خطرناک وانکشاف یافته به دست خودما بود، که حتا سرسخت ترین حامیان رئیس جمهوربه شمول آنانیکه اکنون با استفاده ازوسایل تبلیغاتی دولتی زیرحمایت غرب تادیروز دشمن شان ، برای تاًمین منافع شخصی قدرت طلبی دوران کهولت، از شهادت داکتر صاحب نجیب الله وحق به جانب بودن شان درکشمکش های داخلی قدرت ، استفاده میکنند،خود درآخرین روزهای حاکمیت، نه تنها به مزمت رئیس جمهورآغاز کردند ، بلکه اشخاص مدعی استادی داکتر نجیب الله ، کلمات ناپسندی را علیه ایشان استعمال وبرعلاوه تقاضای محاکمهً شان، به تسلیمی قدرت به گروه های ساخت پاکستان ،ایران ، عربستان وغرب که دردوره تسلیمی قدرت( وجود نوازشریف قاتل مردم ما، شهزاده بندر رئیس استخبارات دستگاه خانواده گی ابنای عبد العزیز( سعودیها) ،نماینده گان ایران وامریکا وسایرین )، گواه بارز مداخلات این کشورها در امور داخلی وطن ما وسمبول وابسته گی گروه های نو بقدرت رسیده با این مراجع قدرت اسلامی ومسیحی بود، تن دادند، ولی حد اقل نگفتند که نسل قربان شده ً مطیع وفرمان بردار وملیونها زحمت کش وطن که بخاطر حمایت از آن حاکمیت با صدها مخالف ودشمن مسلح وغیر مسلح دردهات ، کوه ها وشهر ها مواجه شده وجنگیده بودند وتلفات داده بودند، چه کنند، وچه سرنوشتی درانتظار شان خواهد بود.!


اکنون با گذشت بیش از شانزده سال ، با وجود آنکه خوشبختانه اکثریت قاطع اثرگذاران پروسه های حزبی ودولتی دیروز زنده اند ، و برتعداد کادرها وسطح درک وآگاهی سیاسی ومسلکی –علمی شان روزبروزافزایش به عمل میآید، هنوز برنامه ًواحد ، دقیق ، علمی وچاره گشا برای حل معضلات متعدد وطن ونحوه ًبرخورد دقیق ویکسان نداریم، وهرکدام ما با استفاده ازده ها مرام نامه و اساس نامهً خودی ودیگران( قدیم وجدید) اصول ومعیار هایی را سرهم بندی نموده و برعلاوه ً دل خوش کردن به داشتن چنین برنامه ها ،خودیها را با حرکت های نمادین ، صرف تشویق به درک ونه برای تحقق آنها میکنیم . درحالیکه با کمال تا ًسف حتا درداخل احزاب ودر بین رفقای شامل تشکلات موجود ، فرهنگ وارد شدن به تحلیل وارزیابی مفاهیم ، مقوله ها وارزشهای مندرج این اسناد ، یا اصلا ً وجود ندارد ویا بسیار ضعیف است،چون این سازمانهای بالایی اند ،که اکنون چندان به توضیح وتفسیر این اسناد مهم شان ، علاقه نمیگیرند وعلت را نیز بیان نمیکنند. این عدم ورود به اهداف کلیدی احزاب از طرف اعضای ایشان درحالی ادامه دارد که جنگ تبلیغاتی شدید درموردحقانیت این برنامه ویا آن دیگر، قریب است به استفاده از مشت ولگد درمبارزه ً سیاسی وتشکیلاتی ما بیانجامد.

حال،که اوضاع وطن روبه خرابی بیشترداردواهداف جیزگران جهانی درمورد آیندهً وطن ما ومنطقه معلوم نیست ،وازخروج احتمالی قوای خارجی درآیندهً نه چندان دور،سخن زده میشود ،ومسا ًلهً بقای فزیکی تمام فعالین ترقیخواه وطن دردستوروظایف اکید قابل توجه قرار میگییرد، ما، به جای وحدت با رفقا واتحاد با تمام نیروها وحلقاتی که بقا ودوام زنده گی ومبارزهً شان با استحکام نهادهاوحلقات خواهان تحقق دموکراسی بسته گی دارد، راه تقابل با ایشان را درپیش گرفته ایم وحتا یک روز مسئولانه دراین مورد نمی اندیشیم که فردا چی رخ میدهد وما باید چی نوع آماده گی داشته باشیم ویا تدابیری را اتخاذ نماییم.

رفقا ودوستان عزیز !

قول معروف است که ( هرکه کار میکند ، اشتباه نیز میکند). ولی این مقوله نمیتواند وسیلهً نجات آنانی باشد که پیوسته اشتباه کرده اند وبه کارهای پرازاشتباه وپرازخطاهای شان ادامه میدهند وهیچ حرف ونظری را نیز نمی شنوند. دراین مورد باید اشاره شود که هزاران دانشمند ، سیاستمدار ومتشبسین اقتصادی وفرهنگی ، درده ها کشور ، حزب وسازمان اشتباهات بزرگی را مرتکب گردیده اند ، ولی به مجرد درک خطا بوسیله خودشان ویا انتقادشدن ازطرف دیگران ، خودرا تصحیح ویا از کار وموقف شان دست کشیده اند. اما، خودیهای ما، برخلاف ،از ضربالمثل دیگری ( آب اگر از سر پرید، چی یک نیزه وچی صدنیزه) استفاده میکنند واشتباه گذشته را بااشتباهات متعدد وبمراتب بزرگتر وخطرناک تر همراه میسازند وبرعمق گودال کجرویی می افزایند.درحالیکه ، اخلاق سیاسی ومنافع کل( حزب ،مردم ووطن) واوضاع جهانی باید بما این درک را داده باشد که تکرویی درتصمیم گیریهای خطرناک واثرگذار برپروسه های وسیع ملی، به هیچ وجهه از صلاحیت افراد وحلقات کوچک خانه نشین نبوده وفاجعه آفرین خواهند بود.

اگر دقت جدی به تحلیل های سیاسی ، استخباراتی وتغییر دایمی سخنوریهای ارباب قدرت جهانی درامور افغانستان، توجه به ملاقاتها وجلسات گماشته گان شان درداخل وخارج وطن ، برای سیر دادن مسیر حوادث ازجمله انتخابات درپیش روی ریاست جمهوری افغانستان شود ،بدرستی در می یابیم که حوادث وتغییراتی درحالت به وقوع پیوستن قرار دارند ، که ما از آنها بی خبریم وفقط درفکر عملی شدن آنچه هستیم که خودبه آن فکر میکنیم ویا درذهن های ما گاه گاهی عبور میکند. پیشنهاد صریح ما اینست که به طور دقیق شکل انکشاف ونحوهً برخورد مهره های کلیدی خارجی وسمبولهای داخلی دانه های شطرنج سیاسی انتخابات آینده را به درستی شناسایی نموده ودرروشنی حقایق ودرک دقیق انکشافات موجود وتغییرات احتمالی ( بدایل)وظایف خود وخودی ها را دراین زمینه معین بسازیم. نشود شعارهای انتخاباتی وعکسهای کاندیداتورما، به دستهای ماباقی بمانند وپروژه ً دیگری عملی گردد که ما برای مشارکت درآن غافل گیر شده باشیم.( به اصطلاح ، ما را لو داده باشند.!!!)

اگر، گمانه زنیهای جاگزین شدن لویه جرگهً اصطراری به جای انتخابات ریاست جمهوری، طرف توجه قرارگیرد وبه حقیقت بپیوندد، آیا، ما ، بازهم با مشارکت ما درپروسه های نا معلوم ومبهم انتخاباتی موجود، یک فرصت دیگر را برای اتخاذ تدبیر سالم وبه موقع از دست نخواهیم داد.؟ آیا ، لازم نبود وضروری نیست که این اقدام بزرگ مانرا با تقارب ومفاهمهً جمعی واتحاد نظر وعمل مشترک با همه آنانیکه ، دموکرات خوانده میشوند، وملی ومترقی اند ،وطن ومردمان زحمتکش آن را دوست دارند ، مشترک میساختیم .؟ اگر با حمایت من وما ، تحقق هدف مورد نظرامکان پذیرباشد، چرا نباید بااین پروسه همراه نشد وآنرا ازدل وجان طرف حمایت قرارنداد. ولی، باید بدانیم که میکانیزم ، امکانات ،وسایل وطریق نیل به این هدف بزرگ ، آنطوریکه ما ساده می انگاریم ، آسان وسهل نیستند، ما، باکوهی از مشکلات ودشواریها وموانع عظیمی مواجه هستیم وبرخورد خواهیم کرد که اکنون بنابر شوروشعف بیش ازحد معمول وتبارز احساسات نیک وقابل تقدیر(اما کمتر مفید) ، درمورد آنها فکر کرده نتوانسته ایم .

باید، درمورد نقاط نظر مطرح شده دراین نوشته ً ناچیز،با وسعت نظرقضاوت شود واز توجیهات تواًم بابغض وعداوت خودداری گردد، زیرا، هدف من با اینکه همنوایی کامل بارفقا وتصمیم گیرنده گان این اقدام است ، ولی این را میدانم که اقدام ما برای آن با پیروزی همراه نیست ، که سرنوشت وطن ما به دست قدرتهائیست که ما سالهاست نقاط نظر و عمل کردهای شان را درمورد خود با گوشت وپوست درک کرده ایم ولذت آن را چشیده ایم.ازطرف دیگر، گیرم اقدام ما باپیروزی همراه باشد، آیا ، ممولین فعلی بودجه وامکانات مالی وساز وبرگ نظامی برای وطن ما، به سخاوتها و حمایتهای شان ادامه خواهند داد؟ . دراین مورد باید اضافه شود که اگر هدف رفقای ما، استفادهً تبلیغاتی برای مطرح شدن درجامعه وقوت یافتن یک حزب خاص ترقیخواه باشد، بازهم باید بدانیم که ما به بدیل سیاسی دولتی برای آن مبدل شده نمیتوانیم که ما بخشی ازیک روند بزرگ وقسمتی از یک بدنهً یک تشکل دیروزی وطن پرست هستیم ، نه تمام آن.ازاین رو، باید برای رسیدن به اهداف بزرگ ملی ،نیروهای وسیع موجود ترقیخواه ودموکراتیک را شریک وهمسفر خود بسازیم ویا همسفران موجود را از همراهی محروم نسازیم، چون هدف ما نجات وطن ، اعادهً صلح وامنییت ،بازسازی ونوسازی اقتصاد ی وتغییر مثبت زنده گی مردم است، نه تحقق اهداف شخصی وگروهی.

ازآنجاییکه حزب نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان، محترم داکتر حبیب منگل را که یکی از چهره های شناخته شده وبافهم حزب مااست، برای احراز پست ریاست جمهوری ، ازجانب مجلس موً سسان ( عالی ترین مقام صلاحیت دار نهضت) قبل از رسیدن به تفاهم ویا مذاکره با احزاب دوست ورفیق درداخل وخارج ،کاندید نموده است، وظیفه ً مسئولین امر اینست که وقترا ازدست ندهند وبا سرعت بخشیدن به پروسهً وحدت بین این حزب وحزب متحد ملی، وپیاده ساختن عملی پروسهً ادغام تشکیلاتی قدمه های این دو حزب رفیق ، نه تنها زمینه ً راه حل اشتراک در انتخابات ریاست جمهوری ، توافق بر سر کاندیداتور اعلام شده ،حل خواهد شد، بلکه این وحدت وادغام تشکیلاتی دوحزب ،میتواند درعمل زمینه سازگفتگوهای سازنده ووسیع بین تمام نیروهای صلح ، ترقی،عدالت و دموکراسی گردیده وموقف کاندید مشترک را ده ها مرتبه بیشتر ازامروزتقویه کند وباوروامید را جاگزین دلهره ها وتشویش های فعلی یی سازد که هرشخص بااحساس مسئولیت ، آن را ازخود باید متبارز بسازد.

حال که به قول تعدادی ازرفقا ، ما ، دربرابر یک عمل انجام شده قرارداریم ، پیشنهاد میگردد که هرچه عاجلتر وعاملانه تردرپی رسیدن به توافق با همه احزاب وحلقات رفیق ودوستان سیاسی خود برآییم وازهیچ نوع مصالحه ، گذشت وفداکاری دراین مورد دریغ نکنیم . این گذشت رفقای ما باید محدود نباشد وتا سرحد تجدید نظر درتصمیم اتخاذ شدهً رفقای ما، مدنظرگرفته شود.ولی بهر صورت ما، نه تنها ازاقدامات سالم رفقای ما ، بلکه ازهراقدام نیک وطنی دیگر،ولو ازطرف هرشخص وگروهی مطرح گردد،وهدف آن خدمت صادقانه به وطن ومردم ما باشد، اخلاقا ً حمایت خواهیم کرد وهیچ نوع تعصب وکوتاه نظری را در زمینه منطقی وموجه نمیدانیم.

بادرود واحترام . جلیل پرشور

استراتیژی که بالاخره به عدم سنگینی سیاست امریکا درافغانستان

سـرور مـنگل





استراتیژی که ؛ بالاخره به عدم سنگینی
سیاست های امریکا در افغانستان دلالت دارد !




طی نوشته تحت عنوان « افغانستان درمرکز سیاستهای قصر سفید ! از میراث بوش ـــ به اوبا ما » تاریخی 09 .02 .09 با نقل از هفته نامه ای شپیگل المان تحت عنوان " افغانستان درتله یا دام ! " جملاتی را برجسته ساخته ، به یاددهانی وملاحظه ای خواندگان ویب سایت ها قرارگرفته بود که در آن می خوانیم : در پی " هفت سال ماموریت درهندوکش به آخر خود است وتا حال یکی ازخونین ترین حوادث بوده ونشان میدهند که طالبان ونیروی ائتلاف توان موفقیت دراین جنگ را ندارند ."
بن بست سیاستهای امریکا ازهمان آغازوآستانه ئی « بن » برزمین سنگلاخ مجاهدین بنیاد گرای اسلامی که باعده ای از روشنفکرنمایان مهاجرو تکنوکراتهای نشانی شده درغرب وبازمانده هاواطرافیان خانواده ای شاه سابق ( ظاهرشاه ) وبه قدرت بمباردمانهای هوائی امریکا وحضور نظامی نیروهای ائتلاف ناتوتکیه شده بود،بی حاصلی خودرا نشان داده است.
امریکا بحیث سردمدارنظامی مغرور جهانی غافل ازعواقب سیاستهایش تا هنوز اماده نیست به شکستها ، ناکامیها وناتوانیهایش بیاندیشد ودیگران را وحتی اگر شده متحدان غربی اش را درنظر گیرد .
ناعاقبت اندیشی های مغرورانه سیاستهای نظامیگرانه امریکا که طی چار دهه ای از « ریگان » جمهوری خواه تا پایان زمامداری لجام گیسخته « بوش پسر» بطور یکسان ویک دنده گاهی با جلایش پیروزی وتامین سلطه مستقیم برجهان به نمایش گذاشته شده وانحصارات نظامی امپریالیستی تسلط بیباکانه ای خودراکه به قیمت توسعه جنگها وتحمیل بودجه های نظامی برکشورهای جهان بعدازپایان جنگ سرد که ساده لوحان زود باوربه اصالت نظام امریکائی در قالب سرمایه داری لبرال ( که باحذف حمایت های دولتی وکمرنگ ساختن دولتهاوآزاد سازی بازارها که به چورچپاول سرمایه کشورهای اطراف به مرکزانحصارات سرمایه راه باز کرد) به بهشت بازارهاونظام لبرال باورکردند وهرچه بیشتر خودرا به موسسات بین المللی سرمایه جهانی که درراس آن الیگارشی مالی امریکا قرار دارد ، بدون چون وچرا عنان خود بدست تسلیم دادند . نتیجه آن شد که اقتصاد جهانی درتکاپوی دنباله رویی از سیاست های نئولبرالیستی طراحان امریکائی چنان سرش بسنگ خورده که مقتدر ترین دولت های جهانی « گ 7 » هادست امدادشان بکشورهای جهان سوم درازشده است. درعرصه های سیاسی ـ نظامی امریکا ومتحدانش ناگزیراند از نیمه راه رفته برگردند ، زیرا ادامه ای آن مقدور نیست واهریمن بازار، مانندی اژدهای هزاران سردستآورد های بشریت را می بلعد ونابود میکند . تاکید به سیاستهای نظامیگرانه وتامین سلطه برجهان باردیگر بطلانش را ثابت ساخته است .
اوباما از گفتارــ به عمل !
ازهمان آغاز انتخابات ریاست جمهوری امریکا ؛ انحصارات سرمایه داری غرب از طریق رسانه های سهرآفرینش درذهنیت جهانی ودولتها هرچه بیشترگذرازاشتباهات بوش به راه نجات اوباما تکیه داشت . راه نجات از برزخ انهدام درکام بحران اقتصادی وجنگ ، بگفتار های پرحرارت سیاه ـ مسلمان اوباما در هنگامه ای کار زارانتخاباتی مانند دم مسیحائی بود که بکالبد نیمه مرده ای امریکائیان وجهانیان دمیده میشد تا ازنا امیدی وستم واجحاف وتجاوزبحریم فرد فرد بشریت ونیروی زنده وبالنده ای کارـ زحمت وآزادی امید تازه بدمد ومردم امریکا وجهانیان را از ناامیدی و عصیان ـ به امیدی وچپاولی دیگری آماده سازند .
مسیحای سیاه ومسلمان تا آنجا که هنوزحرف وموعظه جائی برایش باقیست ، بمرهم دلها وامید به آخرت وبهشت برین برای انسانها وعده میدهد که صبرایوب پیغمبر راپیشه کنند وبه روز جزاایمان داشته باشند .
تبلیغات نیرومندوسنگین رسانه های غربی که ازهرتوپخانه وپروازهای نظامی هوائی امریکا سنگین تروهیبتناکتر است ، دردلها هراس وامیدرا برمی انگیزاند. اوباما هنگامی که از آن عرش عظیم گفتارهای مسیحائی به زمین خاره ای عمل فرود می آید ، تن بخواری وذلت میدهد وبه باشندگان زمین که هرروزدرجنگ وعذاب وگرانی بارقیمتها وچپاول شرکت ها وموسسات مالی که دسترنج زحمت شانرا بیرحمانه می بلعد ، داروی عمل ورهائی نمی یابد، درجای دیروزش پناه می برد وبروعده های به بهشت آینده تکیه می زند زیرا حرف آسان است بخصوص آنگاهی که درقفای گفتار وبیان ـ مسئولیت عملی ضمانت نداشته باشد. « اوباما رئیس جمهورجدیدامریکا » که ازقدرت فوق العاده ای، زمامداری وقدرت عام وتام درمقام یک امپراطورکه درراس امپراطوری امریکا قرارگرفته است ازصلاحیت های امپراطورمنشانه ئی مانند هررئیس جمهوردیگر امریکا برخور داراست . پس ضعف وی در کجا است ؟ ضعف اوباما رئیس جمهور امریکا درهمان پدیده ای « سیاه ومسلمان » که وی را به نیروی مسیحائی گفتارامید بخشانه به مرکزاعتماد وحمایت مردم امریکا وجهانیان قرار داد ووی رابرانگیخت تا امید های مرده وخفته را درمردمان برانگیزاند وزنده سازد . اما در امروز دیگر به دم مسیحائی ووعده های بهشت وآخرت ، مردم امریکا وجهان واز آنجمله افغانها باورشان تغیر یافته ونقد را به نسیه تعویض می خواهند واوباما وامریکا دردادن این نقدوحاضردرمانده وناتوان دیده می شود. زیرا توانائیهایش درعمل دیگر کافی نیست بمانندامپراطوری که در گیر معضلاتی گسترده وگرداب سهمگین با ناتوانی دست وپا می زند واوباما آن نجات دهنده وسکانداری نیست که کشتی شکسته را خلاف خواست سکانداران قدرتمند انحصارات سرمایه داری ولو بطورموقت وکوتاه هم اگر شده رهبری کند . ناتوانیش دربیگانگیش بازهم درسیاهی ومسلمانی ظاهر است .
خروج نظامی ازعراق تقریبا درزمامداری جورج بوش بوسیله هوشیاری سیاسی دولتمران عراقی برامریکا طرح آن اکمال واجرا گردید ، عراقها غرض تهیه مقدماتی گزینشهای نیروهای داخلی بجای نیروهای امریکائی ازخود درایت وکارآئی نشان دادند وفانتیزی هوس پردازانه ای تسلط طولانی برعراق ومنابع آنرا بپایان می رسانند . وریاست جمهوری اوبا ازدردسر جنگهای عراق بتدریج فارغ خواهد شد .
اما آنچه که اینک برای افغانستان کشورجنگ زده ، رنج وعذاب کشیده ومتهم به تروریزم جهانی می پزندوپیشبینی میگردد ؟ درمائیده طی گفتارهای بظاهر امیدوارکننده ، منطقی توام با خوشباوری ها تنظم گردیده به عملکرد های آینده دولتش تحت نام « استراتیژی جدید برای افغانستان » آنرا خلاصه میسازند وسرنوشت ما افغانها را باردیگرزیرسوال هستی ونیستی قرار میدهند .
دربرداشت کلی واولی دراین استرتیژی تکیه برحل نظامی عاجلتروباقوت تر وتدبیروشرکت دادن بیشترکشورهانیروها وامکانات ودنبال کردن جنگ درپهنا وعمق بیشتررا افاده وتکیه دارد .( ادامه راه بوش ) ، اما طراحان استراتیژی جدید مسیرمخالف سیاستهای گذشته ازنظامی وخشونت را به سیاسی وملایمی پیشبینی می نمایند. جای پنتاگون واستخبارات راواشنگتن ازطریق قصرسفید پریا حل خواهد کرد. حلی که سالها مرارت وخشونت وجنگ ودشمنی را اعاشه کرده است وازافغانها دراین باطلاق فاقد ازهمه امکانات بشمول غرورآقائی و زمامداری شان رادر سرزمین های اجدادی بدالرـ تریاک وکشتارهموطنانش معامله وگرفته اند.
راه حلهای سیاسی را که سالهای سال افغانها درسرزمین آبائی خویش بدان نیاز داشتند ، زورگویان نظامی قدرتهای بزرگ تحت هربهانه ای ازایشان ربوده است . تاامروز که تاراجگران ثروتهای کشورهای درمانده برای تامین سلطه ای زورگویانه ورسیدن به اهداف منافع آزمندانه ای خویش درافغانستان که برسر مردم بم ریختند وقریه هاومردمان بی گناه را تحت نام تروریست به توپ ، تفنگ وتریاک وفساد بستند ،تجاوز را برکشور نتوانستند دفع نمایند ، آن هنگام است که دم از استراتیژی می زنند ورق خیرخواهانه دیگری را برای کارزارعملی وبشردوستانه ای شان سیاه می سازند وبازمیگذارند .
درمعضلات جاری کشورکه افغانها هردم هستی خودرا بدان می بازند درانتخاب راه نظامی بوش پیشبرد جنگ تا قلع وقمع تروریزم (طالبان والقاعده) ،بازسازی وبهبودکارآئی دولت ( اصلاح نظام اداره دولت ) جلوگیری اززرع ، تولید وقاچاق مواد مخدروهم چنان دراستراتیژی جدید باز به افغانها چه می پزند ؟ آیا جنگ ، بحران ومداخله بپایان میرود ؟ ویا جنگها باردیگربا چه ابزارها وامکانات جدید وارد عرصه خواهد شد ؟ به رویدادهای آینده نیازاست . اینجاتنها می توان این نیات وگفتارهای قصاروزیبا راکه در استرایژی امریکا برای افغانستان در راه امیال وآرزوهای دیرینه مردم افغانستان درنظر گرفته شده بمطالعه گرفت ونکاتی از آنرا زیر سوال برد ؟ ویا بدان باورداشت وامید بست ؟
اوباما وتعین استراتیژی برای افغانستان !
اوباما رئیس جمهورامریکا از زمان کاندیداتوری به پست ریاست جمهوری ، ازخروج عساکر ازعراق وتزئیدفشارنظامی علیه تروریزم (طالبان والقاعده ) درافغانستان وپاکستان از تنظیم تدابیرجدی وراهکارهای حرف می زد که باسیاستهای نظامیگرانه وانتقامجویانه بوش فاصله داشت وی مکرراز ازدیاد نیروواستفاده از امکانات سیاست های نرم ابزارتری را که زمینه های خروج عساکررا درزمان کوتاه تر فراهم سازدتوصیه میکرد. و ازتعین یک استراتیژی جدید برای افغانستان سخن می زد، که اینک تدوین این استراتیژی که به پایان دادن جنگ وطرد تروریزم وبازسازی افغانستان راه بازمیکند ازرونوشت های دیروز کارشناسان نظامی وسیاسی امریکا با ارزیابی نزدیک ازاوضاع ورای زنیها ومشاوره های رودرروی باانگلیس وسایر کشورهای ناتو، تحت عنوان « استراتیژی امریکا برای افغانستان» را آماده ساختند واعلام داشتند .
اینجا با اجمال درذیل سعی میگرددتا برروس وابعادعملی ونیات سیاسی ـ نظامی این استراتیژی نظرانداخته غرض بحث بهموطنان خردمند ، آگاه وکارشناس ـ عده ای از سوالها وپرسش ها رایادداشت ومطرح ساخت وبه بحث ومشاوره عاری ازقضاوتهای قبلی وآماده ،عجولانه ، خوشبینانه وتنگنظرانه گرفت ، تا باشد بدان ورود حاصل کنیم ودیده شود که ازسیاستهای بوش تا ــ اوباماچقدر فاصله وتفاوت است وبسوالها و مشکلات افغانهاجواب مثبت داده می تواند یا خیر...؟ . یا باردیگر افغانهارا درباطلاق دیگری ازجنگهای خونین تروکشتارها وویرانی هاوآوارگی ها می کشاند ؟ بارها گفته شده ، دیده شده وبه تجربه رسیده است ، اینکه ! تا افغانها درسرزمین آبائی خویش بخود نیآیند وسرنوشت خودرا بدست خود رقم نزنندهیچ نیروی خارجی وتوان نظامی ـ اقتصادی بیگانه برایشان اشک ، خون نخواهدریخت وپول ، نیرو مصرف نخواهدکرد ، بجز مسیراهداف منافع آزمندانه ای خودشان .
آنچه که اوباما درکمپاین انتخاباتی ریاست جمهوری دربرابرجمهوریخواهان وهم ازدرون دموکرات ها با خانم کلنتون تفاوت داشت به قول تحلیل گران بجزحرف پراگنی خروج ازعراق وازدیاد نیرووتوان نظامی ـ اقتصادی بیشتردرافغانستان غرض پایان جنگ وتروریزم وبازسازی اقتصادی افغانستان ، که بعدااصلاح دولت فاسد وناکار آمد ومبارزه با مواد مخدر نیزبه آن افزود گردید وعده میداد . وبعدا حرفهای ازگزینش استراتیژی جدیدنیز بمیان کشیده شد،که اینک ما دربرابر آن قرار میگیریم
قبل از پایان زمامداری بوش رهبری وابسته دولت عراق درفاصله زمانی کوتاهتر توانست جای نظامیان امریکائی را درنبردهای داخلی کم سازد وکار آئی امنیت واستحکام ثبات راهرچه بیشتربه نیروهای داخلی متکی سازدودر آخرین توافقات با واشنگتن جدول زمانی خروج نیروهای خارجی ازعراق وزمان بندی پایان آنرا نشانی کردند . البته این تجربه با شرایط واوضاع که دراین دوکشور(عراق وافغانستان ) بطورمتفاوت جریان دارد ومسلط است دارای تجارب وآموزشهای است که باید از آن درس گرفت درعراق ثبات نظام واستحکام آن هرچه بیشتربدوش نیروهای داخلی استوار میگردد اما برعکس درافغانستان این بار بردوش نیروهای خارجی بیشترو بیشترشده وامنیت واستحکام نظام روز تا روز زیرسوال برده می شودو ... هم چنان . درهفته های اخیراوبا ما رئیس جمهور امریکا فرمان فرستادن 17 هزار نیروی نظامی اضافی رابه افغانستان صادر کرد وانگلیسها نیز مسئله را تحت نظر گرفته اند واز سایر کشورهای عضوناتوعمل مشابه انتظاربرده می شود. وهم اعزام 4 هزار نیروی اضافی هم گویای ازدیاد فشارنظامی است .
باردیگرغرض ورود به بحث « استراتیژی امریکا برای افغانستان » به مطالبی نوشته قبلی تحت عنوان « افغانستان درمرکز سیاستهای قصرسفید » قابل تذکرویاد دهانی دانسته می شود، که درآن آمده است : " با پایان سال 2008 عیسوی وآغاز سال نو هنگامه سازی کارزار تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری امریکا نیزبطرف سرد شدن رفت . « براک حسین اوباما » نه تنها دراین کارزار انتخاباتی درخشید ، بلکه پیروزی دموکراتها را بکرسی نشاند . طوریکه معمول کمپاین تبلیغاتی انتخاباتی امریکا است وعده وعید های بیشماری به رای دهندگان واذهان عامه جهان داده می شود ،« اوباما » دراین امر با آنکه سیاه بود مستثنی نبود بخوبی درخشید . با آنکه در گفتار های روشن وپیام های صریح اولی خود صمیمی تروگویا ترنقش امریکای آینده را امید میداد ، اما بتدریج تا پایان انتخابات درخط اولی باقی نماند وازخط جناح چپ دموکراتها به راست تا رعایت استراتیژی جنگ طلب زعامت بوش جمهوری خواه به پیش تاختانده شده است . با آنکه صاحب نظران معتقد اند که مردم امریکا از مرز نژادپرستی ، خصومت وتبعیض باسیاهان ومسلمانان گذشتند وبه اوبامای ازپدرسیاه ومسلمان رای دادند ، اما با آنهم دیده شود که اوباما از این اعتماد ووعده های بیشماری درداخل وخارج ، بخصوص در قضایای که راه حل های بیرون از ادامه سیاستهای دوران جورج بوش را می طلبد ، به پیگیری وسرسختی بیشترکه بنحو شایسته ای بعمل نیاز دارد دربرابراوباما وسیاستهای جهانی وسیاستهای داخلی وی گسترده است ، می تواند بپردازد ؟ وادامه دهد ؟ امریکا دردرگیری افغانستان وعراق ، حمایت بی قیدوبست ازاسرائیل درمنازعه علیه اعراب ، بهانه جوئی وخصومت علیه ایران وکشورهای محور شرارت که روز تا روز به آن ها افزوده میگردد بخصوص در کشورهای امریکای وسطی وجنوبی ، افریقا وآسیا وهم بحران مالی ـ اقتصادی امریکا که موسسات مالی ، بانکی وتولیدی جهان غرب را برکود مزمن اقتصادی فروبرده وهم رشد سریع اقتصادهای کشورهای جهان سوم ونقش بین المللی شان مثل چین ، هندوستان ، برازیل وهم روسیه ... ودیگران که مزاحم ها وستونهای مهار کننده خود سریهای امپراطورمنشانه ای امریکا اند ، که برای امریکا چندش آوروعذاب دهنده است واوباما ناگزیر بمحاسبه آنها خواهدبود . راهی که امریکا و اوبامابرای برون رفت بدسترس دارند مربوط است به توان « مقابله » یا « سازش » ونرمش دربرابر هرکدامشان بطورجداگانه و بخصوص درمورد افغانستان به استراتیژی که اوباما بدان نظر داشت مربوط ومنوط می شود .
حضوراستراتیژی وپاره ای ازرویدادها :
درانتخاب نخست ازهمه اوباما درتصمیم گیری با استراتیژی جدید « واشنگتن » ( قصرسفید) را بقول خانم کلنتون دربرابریکی ازدرگیریهای که بطورعمده وحاضر میراثی ازگذشته توسط « پنتاگون» وبوش باقی مانده ، واشنگتن را بجای پنتاگون تعویض میکند ، بمعنی اینکه تعهدات امریکا ومتحدین آن به قلع وقمع ترویزم در وجود طالبان والقاعده تحکیم صلح وامنیت وبازسازی ومبارزه با زرع وقاچاق موادمخدروفساد اداری دردولت افغانستان بجای استفاده ازسخت ابزاری پنتاگون( نظامی ) به واشنگتن نرم ابزاری ( سیاسی) تعویض میگردد. با آنکه زمینه های چنین سیاستی ازقبل درحمایت محافل دموکراتهای امریکا وبخشی اعظم از دولت مردان واحزاب سیاسی ومحافل اروپائی قرار داشت ( ترجیح حل سیاسی بجای نظامی )، اوبامای مصمم ازحرف به عمل با قضایای درگیرازمیراث گذشته که با منافع استراتیژیک امریکابخصوص درجیوپلیتیک افغانستان ومنطقه بطوریکدنده ونظامی به پیش تازانده شده وبقول اروپائیان که امریکا درخندق وتله ای افغانستان دردرگیریهای روبه تزاید بعمق آن کشانده می شود ، اوباما را یگانه مرد نجات وبیرون رفت ازاین تله وخندق ، به گذاشتن باری سنگین که بوش وپنتاگون بشانه های امریکا ومتحدان ناتومحول کرده ،میکوشد آنراسالم بزمین بگذارد، نه اینکه آنرا بمنزل برساند، درانتخاب اول استراتیژی روشن است .
اینکه ؛ «اوباما » توام با صدورفرمان اعزام عساکر جدید 17 هزارعسکر، گفت که هدف ازاعزام نیروهای جدید تقویت نیروها غرض قلع وقمع تروریزم( طالبان والقاعده) وایجاد زمینه های زمانی کوتاه غرض خروج عساکرامریکائی ازافغانستان است ، هیچ جائی برای تردید نمی گذاردکه حل سیاسی یا بیرون رفت از خندق،حضور نظامی دروضع را به بدیل نرمتری تعویض خواهد کرد وهم درزمینه ارزیابی های چند هفته قبل کاخ سفید ، دولت مردان مقتدرورسانه های غربی بطور پیهم دولت کرزی را به فساد ، کشت وقاچاق مواد مخدر متهم ساخته اند واز آنجمله نیویورک تایمز طی مقاله مسبوطی با نقل قول از مقامات امریکائی ازآنجمله جوزف بایدن معاون اوباما وریچاردهالبروک نماینده خاص اوباما ورابرت گیتس وزیر دفاع امریکا وبلند پایه گان نظامی امریکا وانگلیس وسایررسانه ها وشخصیت های غربی برضعف دولت کرزی ، فساد ، افزایش تولید وقاچاق مواد مخدروافزایش فعالیت های مجدد شورشیان را یادآورشده وتلاشهای بین المللی رابی نتیجه وناکام ارزیابی داشتند وهم رفت وآمد ها به افغانستان تندتروجدی ترازسابق غرض ارزیابی مجدد ونظارت برکارزار اداره دولت کرزی وشخص رئیس جمهوروهمکارانش دررسانه های غربی وپارلمانها سوالاتی را برانگیخته بود.
وهم درحالیکه عده ای ازکشورها ومسئولان سیاسی ونظامی بطورمتزاید ازجبهه متحدین به منتقدین چه درپارلمانها وسطوح بالای دولتهای اروپائی مبارزه با تروریزم وموادمخدروشیوع فساد درافغانستان را ناکام دانسته وبردولت مردان فشارمی آورند تا ازاین مبارزه دست بکشند ، امابرعکس امریکا ودولت افغانستان همواره از بهبودی اوضاع اطمینان داده برکمکهای بیشتر تاکید داشته اند ورئیس جمهور جدید امریکا « اوباما » باردیگربردستآوردها تکیه کردوپیشتربراستراتیژی جدید حساب گذاشتند.
ناگفته نباید گذاشت که عده ای از افغانهای صاحب نظرکه بر پروسه ناکامی « بن » وازسرگیری آن تاکید دارند ناشیانه وخوشبینانه پیشنهادمی نمایندوتاکید میدارند تا تمام پروسه ای هفت ساله پس ازبن ازسر گرفته شود، غافل ازآنند که این ازسرگیری یک اقدام زایدوهیچکس به آن تن در نخواهد داد ، اگربیشتر منظورتغیرنظام وتغیر تناسب شرکت نیروها وایجادساختارهای بنیادی وقانونی نواست ، می توان آنرا ازطریق خود نظام واصلاح آن روی دست گرفت(حل مشکل داخلی نظام ) .
وهم اختلاف برسرتعین موعد انتخابات که امریکا جانب کرزی را نگرفت وبه تعویق آن ابراز نظرکرد . تا بتواند توان وفرصت داشته باشد تا کارائی وباز خواست از اداره راکه تا دندان درفساد اداری ونا کار آمدی غرق است هرچه بیشترتجدید ونوکند وبتوانائیهایش بیافزایند تا جوابگوی آمادگی زمینه های گرددکه جای ضرورت نیروهای خارجی را پرسازد وبرای تطبیق استراتیژی جدیدزمینه سازی گرددوهم احیانا درناکامی وبهدر رفتن همه تلاشها پیش بین بودتا بارملامتی آینده رابردوش افغانها وبرضعف شان باردیگر افزود . ـــ انتظارات ازبگومگوهای دولت افغان با طالبان توسط دولت کرزی که به یقین با حمایت پاکستان وامریکا بطور مستقیم همراهی میگردد ، بهیچصورت غرض پوشاندن ضعف وناکارآمدی دولت کرزی وفساد اداری رادر انتخابات حاضر ریاست جمهوری نه تنها یاری وپوشش نمی کند ، بلکه برعکس موقف کرزی را زیرسوال برده است وبرای استراتیژی جدید واقدامات اخیرامریکا درمسیر سیاستهای نرمتروباسازش راه را باز می سازد .
تحت سوال مذاکره وسازش با طالبان میانه رو مسئله جدی وعملی نبوده تنها ممکنست درحرف وتئوری جوردرآید، بلکه برعکس مبارزه مسلحانه امریکا باتروریزم ( طالبان والقاعده ) را زیر سوال میبرد.
درچنین فضای غبارآلود انتخابات ریاست جمهوری افغانستان که از یکطرف به تقویت نیروهای نظامی امریکا هرچه بیشتر تکیه میگردد وبلندپایه ترین دولت مردان امریکا جوزف بایدن معاون اوباما وریچارد هالبروک نماینده خاص ورابرت گیتس وزیر دفاع امریکا غرض مطالعه اوضاع بکابل می روند وبدنبال آن سرمنشی سازمان ملل متحد آقای بان کی مون برحضور طولانی جامعه جهانی و تامین امنیت ، ثبات وهمکاریهای منطقوی درکابل تاکید می ورزند .
وهم اداره قصرسفید دستورالعمل رهنمود دهنده بوزارت خارجه تحت اداره خانم کلنتون که دلالت برانتقال صلاحیت ارزیابی وعمل از پنتاگون به واشنگتون (قصر سفید) است ونشاندهنده اجرای یک استراتیژی درآینده نزدیک دال برگزینش ملایم ترومعتدلتروعقلانی وسیاسی وفاصله گرفتن ازسیاستهای نظامی بوش گواهی دارد .استراتیژی جدید برای افغانستان درحالی ارائه میگردد که بنا بقول ووعده ای رئیس جمهور اوباما که آنرا بمشاوره خواهد گذاشت وهمکاری سایر کشورهارا برای حل معضله افغانستان بدان جلب خواهد کرد که اقدام نیک ، اما غیرعملی است با آنکه کنفرانس بین المللی باشرکت از 90 ــ 70کشور ذیدخل درمنازعه اوضاع جاری افغانستان درشهرلاهه هالنداول اپریل واجلاس ناتووهم اجلاس شانگهای وسایرنشست هاومشاوره های آینده بدان مربوط خواهد بود تا راه بیرن رفت کشورهای مربوط ومتاثرازمشکلات آینده افغانستان را رای زنی کنند .
افغانستان باردیگردربرابرانتخاب بیگانه :
مقامات افغانی ممکنست مورد توجه ای رای زنیهای محدودامریکا برسرراه انتخاب جدید بنام « استراتیژی امریکا برای افغانستان » قرار گرفته باشد ، اما بصورت حقیقی ازعکس العمل های ناشیانه دولتمردان ومقامات سیاسی افغانی معلوم میگرددودیده می شود که امریکا باردیگر درتعین استراتیژی برای افغانستان تنها بطوراساسی وعمده بمصالح بیرون رفت ازمنازعات افغانستان اهداف خودرا توجیهی ودرنظر دارد . تجربه چند دهه چه دربازی به اصطلاح بزرگ وقبل وبعدازآن افغانها به اثربی کفایتی وبی صلاحیتی دولت هاورهبران خویش هیچوقت مورد توجه ومشوره های قدرت های بزرگ ومداخله گردرامور افغانستان نبوده اندوهم نتوانسته اند خودرا بحیث یکطرف مطرح سازند ، بخصوص اینک اضافه ازیک قرن افغانستان دست خوش تصمیم گیریهای بیگانگان قرارداشته وهنوزبفکرآن نیستند به حال خوددراین بیست ویکمین صده ای ازعلم وپیشرفت بیاندیشندوهدفها وآرزوهای مردم افغانستان را درنظرگیرند. البته ناگفته پیدا است که درتمام تصمیم گیری ها ازنام دولتها ، رهبران ومحافل سیاسی افغانستان حرفهای زیادی گفته شده وگویا اتکا به آن ،به اجرا درآمده است . درزمینه من شخصا شاهد رویداد های بوده ام ، که مدعیان امروزی آنچه را که درمورد خروج قطعات محدود شوروی ازحسن شرق صدراعظم گرفته تا جناحهای حزب دموکراتیک خلق ورهبران آن گویای آنست که تصمیم گیری هاعاجل ویکجانبه سریع ازطرف اتحادشوروی اتخاذوبه اطلاع افغانها واطلاعات جمعی رسانده شده است وپس ازآن تدابیروآماده سازی برای عواقب ناگواراین تصامیم یا استفاده مطلوب ازآن به افغانها بیشتر توجه شده است . اینجا منظورآن نیست که بعضی مشوره هاوآمادگی های رابرای دفاع مستقلانه درنظرندارم .اتحاشوروی ازابتدا تا انتها کوشید تا توانائیهای نظام وقدرت دفاعی وامکانات مادی دولت افغانستان را بالا ببرد وآنرا دربرابر هجوم های ازخارج بخصوص پاکستان ومتحدانش ، بطورمستقل پا برجا نگهدارد .
تقاضا های دولت د .خ .ا ازاتحادشوروی درراس نورمحمد ترکی وحفیظ الله امین غرض اعزام قطعات محدود بداخل افغانستان برمضمون متضاد وخلاف آن عملی کردید وهم چنان خروج اتحادشوروی ازافغانستان نیزیکجانبه بود . دردوردیکرـ بقدرت رسیدن مجاهدان وهم طالبان ، پاکستان دست بالا وتصمیم گیرنده داشت ومجاهدان وطالبان استفاده ابزاری شدند .
وهم چنان به اثر حادثه 11/9 بدون رای زنیهای افغانها سرنوشت اینکشوربا حضورامریکا ومتحدان ناتودر مبارزه علیه تروریزم ( طالبان والقاعده ) بداخل افغانستان علیه بیداد طالبان رقم خورد . که اینک پس ازهفت سال باردیگربه ترتیبی گذشته افغانها دربرابرتصامیمی قرار میگیرند وسرنوشت خودر بدان می سپارند که ناخبرودر خلسه ای اتکا به نیروهای بین المللی درراس امریکا بی خبر وحتی درخوش بینی وحمایت وشکران تکیه زده اند .
شوروی تصامیم پایان وظایف وماموریت نظامی اش را درافغانستان بطور واضح وروشن تحت نام « خروج زمان بندی شده قطعات محدود شوروی از افغانستان » اعلام داشت ، که درآن هیچ تردیدی برای هیچ افغان باقی نمی گذاشت ، اما امروز استراتیژی امریکا برای افغانستان ازاین دم خاموش است واوباما معتقد است که دراستراتیژی جدید نباید آرزوهای افغانها ودولت رابه یاس وناامیدی ومورال ( روحیه ) شانرا تضعیف کرد. وبه نیروهای تروریستی امید وروحیه جدید داد تا بخود ببالند که بزرگترین قدرت جهانی را باردیگر درافغانستان شکست داده اندوهرچه بیشتر هارتروهارتروامیداوار با روحیه جدید دربرابراهداف امریکا وجهانیان قرار گیرند .
ازحرفهای اضافی وحاشیه روی درگذشته که تحت نظرما گذشته است وازهر کس بیشتر، ما افغانها ازمرگ عزیزان ، خانواده ها وویرانی ، فساد ،جنگ ، آوارگی وتجاوزبحریم فرد فرد ما ( افغانها ) رنج برده ایم که ضرورت به تکراراین تراژیدی نامه دیگر بار نیست .
بناً به مضمون اصلی کارائی یا عدم کارائی استراتیژی امریکا برای افغانستان ، صرف نظرازاینکه مشوره شده ؟ یا نشده ؟ تصمیم یکسره ومستقل امریکا یا به اصطلاح متحدان ناتواست ـ هرچیزباشد عباراست ازتصمیمی است که امریکا درقبال افغانستان اتخاذ کرده وآنرا به اجرا در می آورد .
تا جائیکه به این نوشته ونظرمربوط میگردد ، تصمیم گیری حاضربا آ مدن اوباما به ارکه ای قدرت ورهبری امریکا یا به اصطلاح فرشته نجات مربوط شده است ، تا امریکا را ازگردابی ـ حوادث ،عملکردهای منفی که خودش خودرا غوطه ورساخته است نجات دهد.
هدف از طرح استراتیژی برای افغانستان غرض سبک سازی بارامریکا دراین گوشه ای از جهان است ، تا امریکا بتواند در زمان هرچه بیشترکوتاه تروآرام تر، کم مصیب بارتر، باراین جنگ وتشنج ومداخله را ازشانه هایش بردارد درپهنای وسیعتری که درمرکز آن افغانستان قرار خواهد داشت رها خواهند کرد وآینده ای نزدیک به این سوال جواب خواهد داد .
در استراتیژی حاضرمعقولیت عقلی نفوذ بیشتر دارد وبنظر اولی کارا وموثر است ، بشرط آنکه قبل ازآن درطی اضافه ازهفت سال حضورنیروهای خارجی زمینه های تامین امنیت داخلی برتقویت نیروهای داخلی انتقال وتحکیم میگشت . در حالیکه این کارزمانگیر بیشتربدرازا کشیده شده واز نیروهای امنیتی ونظامی حاکمیتهای گذشته بطریقی دوری شده وبهدررفته است . اما برعکس توان جنگی وعملیاتی، حضور در مبارزه رویاروی ، فن ـ تکتیک وتخنیک ومورال مخالفان بمراتب بالا است .
مسئله فوق العاده قابل اهمیت ودقت درگزینش استراتیژی جدید ثبات نظام داخلی افغانستان وحضورمحکم ومنضبط نیروهای امنیتی دردرگیریهای داخلی واداره سالم ومتمرکزیکه نه تنها جوابگوی خلای حضور دولتهاونیروهای خارجی باشد ، بلکه بطورموثردربرابر تغیر نظام وحاکمیت نیروهای افراطی وهم ازانارشی تحت پوشش دموکراسی وآزادی بیان ، خود مختاری ، فدرالیزم وظهوردوباره قدرتهای محلی ، قومی ، زبانی ومذهبی ( بیک کلمه جنگها ) ... ووابستگی بکشورهای خارجی وغیره را جلوگیری ودرخط منافع علیای دراز مدت کشورتوانائی داشته باشد را باید قبلا حل میکرد که نشده است .
متاسفانه وبا درد باید گفت که چنین دولت ونیروهای درکشور سراغ نیست وهم انتظار برده نمی شود که باگزینش مرحله بمرحله ای زمانی گزینشها واقدامات نظامی ـ سیاسی واقتصادی دول خارجی درراس اقدامات پیش بینی شده در استراتیژی امریکابرای افغانستان کافی خواهد بود، چیزی مشهود دیده نمی شود . با تاسف ودرد باید اذعان وبیان کرد ، آن نیروها وسازمانهای نظامی ـ امنیتی ،سیاسی واجتماعی که دردولت آینده بتواند خلای حضورخارجی هارا پرسازدتا هنوز سراغ نیست ومعجزه نیزدیده نمی شود. کشورعراق درزمانی نسبتا کوتاهی پر مشقت وخونبارجواب این سوال ها راگام بگام اماده میسازد، اما ما افغانها درطی چاردهه ای خونباراخیرواشغالهای متواترهنوزازخواب نازدر بسترخارجیها پهلودور نداده ایم . نفاق ، شقاق ودشمنی وکوردلی بنیادگرائی درانواع آن ، تفرقه وانارشی وخدمت گذاری به اربابان نظامی خارجی وجنگ طلبان آزمند برما حاکم است .هیچ حزب سیاسی که به ده ها وصدهادرکشورو بیرون گویا فعال اند وبسیاست می پردازند، هنوزمطرح نساخته اند که بی مددگاری خارجی ها می توانیم درکشورخود جرگه شویم وبنان جووجواری وبدولت وزعامتی باهم فارغ ازمداخلات خارجی گرد آئیم ـ عقلها ، خرد ودستها واراده های خودرابهم مشترک گره زنیم واز لجاجت ها وتنگ نظریهاوبینش های که مارا محدود ودرخود فروبرده بیرون گردیم وبرگردیم بسوال سرنوشت کشور ومردم خویش؟
اینست سوالی که درقبال این استراتیژِی امریکا وفردای افغانستان ومردم آن بالاخره از تمامی مدعیان سیاست جواب میخواهد ؟
طرف دیگر اجرای این استراتیژی متعلق میگردد به شناخت اهداف نظامی واسلامی پاکستان چه دردرون دولت وچه بیرون ازاداره دولت ، که تاهنوز امریکا بحیث بزرگترین قدرت نظامی ـ اقتصادی وسیاسی جهان ومتحدین آن قادر نگردیده اندیا نخواسته اند ، این اهرم رامهار زنند وجلو عظمت طلبی ونظامیگریهای آنان را بداخل افغانستان وهندوستان جلوگیری نمایند . نیازاست بطوراختصار به این نیروی ویرانگرسیاه وتاریک که بکشور ما مرگ وویرانی می فرستند نظرانداخته ودرروشنی آن به کار آئی استراتیژی امریکا برای افغانستان تا باشد هرچی کم وبیش روشنی انداخت وهویت آنرا روشن ساخت
نقش پاکستان در«گزینش» ( 1 ) (استراتیژی جدید؟
شناخت از اهداف نظامی ـ سیاسی پاکستان درمنطقه بخصوص دررابطه با افغانستان وهند وهم تامین رابطه بامنابع آسیای میانه بخصوص هنگامی ازاهمیت فوق العاده برای پاکستان برخوردارمیگردد که نظامیان واسلامگرایان پاکستانی درگذشته ای نه چنان دورمعتقد شده اند که بزرگترین قدرت جهانی اتحاد شوروی را نه تنها بزانودر آوردند ، بلکه امپراطوری آنرا متلاشی ساختندوهم درعرصه جهانی ، اسلام ومنطقه بحیث کشوردارای قدرت نظامی اتومی ازآن باید حساب برد .
نظامیان واسلامگرایان پاکستانی عملابه تجربه تاسیس دودولت اسلامی بنیادگرای با درنظرداشت تمام مخالفتهای روسیه ، هند وایران وحذف وانحلال تمام نیروهای امنیتی ودولتی تا سرحد هویت تاریخی وفرهنگی کشوربه اقدامات چپاولگرانه ودهشت افگنی متوصل شده وتوانسته است آنرا ادامه دهد.
پاکستان اززمانی کمتر ازیک دهه با حضورامریکا ونیروهای متحدین ناتودرتحت پوشش سازمان ملل اینک مقابل است ، از ابتدا بامدارا وتدبیروطی اخیراین دهه بطورآشکارومشهود بتوانائی هایش درمضیقه قرار دادن نیروهای ائتلاف بین المللی درراس امریکانقش اساسی ودست بالا دارد . بااین اجمال نمی توان یا برای امریکا مقدورنیست بدون نقش پاکستان بغرض حل منازعات افغانستان در تدوین استراتیژی حاضر پاکستان را نادیده بگیرد یا به آن اهمیت کمترداده شود. درحالیکه دراستراتیژی حاضرسیاستهای امریکا در مبارزه علیه تروریزم ، درکشورهای افغانستان وپاکستان دریک پاکت واحد تنظیم ودر مرکزتوجه ، دولت هاوادارات نظامی بخصوص اقدامات امنیتی پاکستان وافغانستان قرار میگیرد.
با آنکه اوضاع سیاسی ـ نظامی واهرم های قدرت ، بنیادها وساختارهای نظامی واسلامی در پاکستان وافغانستان کاملا متفاوت ومتضاداندوشناخت این نهاد ها وتحت کنترول در آوردن شان با استراتیژی حاضرنسبتا مشکل وغیر قابل دسترس دیده می شود . درتحت عنوان ذیل کوشیده می شود تا نکاتی مبنی بر مشکلات عمده ای این استراتیژی دروجود پاکستان وبه شناخت آن ازدید مصالح افغانها به بحث گرفته شود .
آغاز خروج نیروهای امریکائی ازعراق وتعین تاریخ پایان آن با آنکه یک تجربه ای قابل توجه ونیکو شناخته می شود ، اما تعمیم آن به شرایط متفاوت افغانستان کاریست دشواروبدون آمادگی قبلی وهم اینکه تاهنوز دولتمردان افغانی از خواب برای اجرای وظایف سنگین شان بیدار نشده اند برای افغانها دارای عواقب ناگوارومرارت بار خواهد .
برای فهم ودرک عمق «استراتیژی امریکا برای افغانستان » لازم است کمی بعقب برگردیم وبه موجودیت پاکستان وبلندپروازیهای نظامیگرانه واسلامی آن بپردازیم
قبل ازهمه با توجه به توانائیهای دولت وساختارهای سیاسی ـ نظامی وامنیتی افغانستان که دروضع حاضروآینده ای نزدیک قادرباشند یا آماده گردند ، طوریکه انتظاربرده می شودآیا خواهند توانست ، که درزمانی کوتاهی خلای نیروهای خارجی را پرکنند وثبات را نگاه دارند ؟ سوالی است که بازهم یک بخش بزرگ آن به پاکستان مربوط میگردد.
سوال اینکه آیا امریکا خواهد توانست درمعامله های سیاسی اقتصادی با پاکستان وکشورهای همجوارایران ، روسیه وشانگهای وهندوستان با روش های نرمترسیاسی بیلانس ونوعی حضوریا موثریت را غرض ثبات اینکشورکه عملا معروض بخطرمتلاشی شدن بیشتراست حفظ خواهد کرد؟ یا ازکنترول بیرون گردیده متلاشی خواهدشد؟ وغیره سوالها ی اند که افغانستان وسیاست مردان کوتاه بین افغان چه دردولت حاضروآینده ای نزدیک ( دولتی که به اثر انتخابات پیش بین است ) وچه در بیرون از آن حلقات وسازمانهای سیاسی به این خلای که ناشی ازحضور قوای بین المللی بوجود می آید خواهد توانست پاسخ داشته باشند ؟
دراوضاع داخلی کشوررویدن احزاب سیاسی مانند سمارقهای زهرآگین درقالب های محدودومتحجر گذشته با بیانهای نووغیر قابل استفاده بد تراز دولت ودولتمردان بدورمنافع محدود خود تنیده اند وبهیچصورت مسئولیتهای کشوری رابیرون ازدریچه های تنگ منافع گروپی وتباری خود نه دیده ونمی بینندوازآن گامی فرا تر نگذاشته اند .
اراکین دولتی ونخبه گان محلی ودولتی درسایر ساختار های اقتصادی ، قانونی ،نظامی وامنیتی چنان متکی بردوش نیروهای خارجی لمیده وتکیه زده اند وغیرازچوروچپاول وثروت اندوزی بکاری راغب نیستند وفکر میکنند که جامعه جهانی بخاطر تامین هوسها وآرزوهای این آقایان آمده است تا آنرا بر آورده سازد .
بطور خلاصه ؛ توانائیهای ما افغانها دروجود دولتمران وسیاستمداران ونیروهای امنیتی برشوره زاربی حاصل ،همه روزه از ما گرفته شده است ، ناتوان وبا معذرت زبون وازخود راضی هنوزآماده ً اجرای رسالتی دربرابرمام وطن ومردم نیستیم .
سوال دیگراینکه با توجه به اهداف بلندپروازانه ای نظامی واسلامی پاکستان به افغانها مجال ازسرگیری ثبات وآرامش را درخانه ای آبائی شان خواهد داد ؟درمقدمه ای این بحث بخاطری ازدولت ونیروهای سیاسی بطور شکایت آمیز شکوه وشکایت سردادم که هنوز هم هستند کسانی متبحر سیاسی درمقامات دولتی وسیاسی که برحسابهای سیاستهای نظامی امریکادرحمایت ازافغانستان سرمایه گذاریهای سیاسی میکنندوغافل ازآنند که این بیلانس بسود پاکستان درحال تغیر است . پاکت استراتیژی امریکابرای افغانستان ، بطورعمده برپاکستان غرض انسجام وهمآهنگی سیاستها با افغانستان تکیه شده است .
پاکستان بنا برهردلیلی درشناخت امریکا دست بالا خواهدداشت . زیرابرای آمادگی افغانستان غرض اجرای این استراتیژی زمانی کوتاه به احتمال از سه الی پنجسال ( حداعظم یک دوره انتخاباتی ) راپیش بین خواهندشد که دولت ومحافل سیاسی باناتوانیهای حاضرنخواهد توانست دربرابرعظمت طلبیهای اسلامی ونظامی پاکستان به اصطلاح اخیر اوباما بحیث « دولت مستقل وآزاد پاکستان »آماده گردد تا ازدستآورد های خود ومردم خودحمایت نمایند .
برای شناخت پاکستان دراستراتیژِی امریکاناگزیرکمی بعقب باید برگشت واین رابطه رابطورعام زیر سوال برد که امریکا از پاکستان برای افغانستان آینده چی می خواهد؟ که تاهنوز نخواسته است ویا اگرهم خواسته شده است برآورده نشده است. به این ترتیب « گزینش جدید امریکا» براستراتیژی استواراست که بیشتر برفاصله گیری ازنظامیگری به سیاسی وباسازش ومصالحه با اسلامگرائی( تروریزم) راه خودرا باز خواهد کرد .
امریکا پس ازسقوط رژیم پادشاهی رضاشاه وبرقراری رژیم اسلامی ایران در صدد تجدید استراتیژی حضوردرمنطقه گردید ومبارزه علیه رژیم جمهوری دموکراتیک افغانستان را درمرکز سیاستها ودشمنی هایش قرار دادوپاکستان در انتخاب مقدماتی دراختیارش بود با استفاده از اسلامگرائی خشن وتوام با تروریزم وسیاست حمایوی تجارت سلاح وزرع وتجارت تریاک وموادمخدررا به پیمانه وسیع غرض یکی ازمنابع تمویل بدست باند های تروریستی مجاهدان ودولت پاکستان درسراسر منطقه اشاعه ، حمایت وتقویت کرد وبه سقوط حاکمیت حزب وطن و زدودن اقتداراین حزب در جامعه ودولت مجاهدان بطور پیهم به پاکستان ومجاهدان کمک کرد. استراتیژی تاسیس دولت مجاهدین درکابل چه به اثر نزاعها واختلافات درونی مجاهدان وهم به اثر تلاشهای روسیه وایران علاوه بر آنکه نتوانست در خط منافع مستقیم وآزمندانه نظامی پاکستان فعال گردد ناکام ماند ، بلکه کابل وافغانستان درجنگهای تنظیمی وتقسیم بین قوماندانها وتنظیم های جهادی پارچه پارچه وویران گردید .
پاکستان تحت مشاوره مستقیم امریکا بورق دوم بازی ، به استراتیژی ظهورو بقدرت رساندن طالبان وتمویل آن ازمنابع پولهای اعراب بدست آی .اس .آی توسط دموکراتها صحه گذاشته شد ومنظورگردید . با نگاهی کوتاه بگذشته بخوبی زادوولد وسرزمین پرورش مجاهدان ، القاعده وطالبان ونصب وتبارشان برمیگرددبه ثروت اعراب وامریکا وآغوش گرم وپرعطوفت آی .اس .آی وسرزمین پاکستان .
با این مختصر ازهیچ کس پنهان نیست که نظامیان پاکستانی وای .اس .آی برتمام سطوح این پرورده ها حمایت کامل ونفوذ دارندوهنوز این نفوذ را ازدست نداده اند .
دورتربگذشته ای تاسیس پاکستان درسرزمینهای هندو افغان نرفته ، به زمان رسیدن قدرت بدست نظامیانی تحت ریاست رئیس جمهورجنرال ضیا الحق که بمداخله ونفوذ پاکستان درامور افغانستان با حمایت امریکا وسازمان سیا درآی .اس .آی متمرکزوبتدریج نیروگرفت تا آنکه تمام سازماندهی تنظیمهاوعملیاتهای تروریستی ودهشت افگنی وتوزیع سلاح وپول وکدرنظامی ورزیده وتعلیمات یافته ازمیان افسران نظامی به اختیاراین سازمان محول وسپرده شد . بتدریج این نظامیان کارپشته روابط تنگاتنگ خودرا بااردوی پاکستان ومنابع وامکانات آن نه تنها نگاه کردند ، بلکه آنرا توسعه دادند.
پس ازمرگ تراژیک ضیا الحق درسانحه هوائی دررفت وآمد حکومتهای نواز شریف که خودرا حامی تسلط مجاهدان برکابل میدانست . وبی نظیر بوتوکه حامی بلامنازعه تسلط طالبان برحریم کابل وپس زدن مجاهدان ازکابل ومتواری ساختن شان به چند ولسوالی کوهستانی ازولایات شمالی درحمایت روسیه وایران میدانست. در حالیکه آی اس .آی ونظامیان پاکستانی درپس پرده این بازیها توانستند هرچه بهتروبیشتربهم پیوسته ومربوط شوند ودرروابط وضابطه های بین المللی بخصوص با سازمان سیاونظامیان امریکائی واسرائیل واستخبارات ومقامات عربی ( 2 ) به امکانات بهترومحکمتر دست یافتند ودرصدد آن شدند تا اهرم قدرت نظامی را توسعه ومحکم سازند ، بدینترتیب نظامیان مدارج بالاترغرض مصئونیت ثروت های اندوخته شده وجایداد های بدست آورده شده شان ازیکطرف واز طرف دیگرتحت تامین به اصطلاح « مصالح پاکستان» ، که آنهارا دریک حکومت ملکی درخطرمیدیدند به اقدامات بیشتری نظامی پرداختند ودولت نظامی خود ساخته جنرال پرویز مشرف را بر دموکراسی پاکستان با یونیفورم جنرالی سواربرتانک آوردند.
جنرال پرویزمشرف حکومت قانونی بی نظیربوتو ونواز شریف صدراعظم پیشین حامی مجاهدان را ازسیاست های پاکستان بدورریخت وتمام اختیارات سیاسی ـ نظامی پاکستان را قبضه زد.
نظامیان پاکستان بخصوص نظامیان مدارج بالاتر به اقدامات بیشتری نظامی پرداختند، دسترسی به سلاح هستوی ، حمایت از احزاب اسلامگرا وشرکت درسودهای تجارت سرحدی سلاح وتریاک وحضوردر سرمایه گذاریهای بیشتر صنعتی ـ نظامی وتجارت با دولت واردو وهم سایر بخشهای زود ثمررا برای خودتامین وتحت سرمایه گذاری خصوصی درآوردند . این مطلب گویای آنست که دیگرنظامیان بلند پایه دیروزی پاکستان مثل سابق درمقامات نظامی ، امنیتی با یونیفورم نظامی ومعاش دولتی درمقامات حضورندارند، بلکه اکثرا شان به تقاعدرفته اند یاسبک دوش شده اند ، اما حضورگسترده شان مستقیم یا ازطریق اعضای جوان خانواده هادرسرمایه گذاریهای بخش نظامی ـ صنعتی وتجارت وجایداد هابرجسته است وکار شناسان پاکستانی این سهم رادرصنایع نظامی پاکستان بطور تخمین از 30 الی 35 فیصدسهم درسرمایه های فوق به نظامیان متعلق میدانند که رقمی بسیار درشت وکلان ونشانگرطبقه وقشری است که درگذشته افتخارات وآرمانها ووظایف مشترک نظامی پهلویهم داشته واز همکاریها ودید مشترک رسیدن به قدرت هرچه بیشتر نظامی درظاهر دموکراسی را تحت حمایت دارند . آرمانهای شان پاکستان نیرومند درسایه نظامی واتومی واسلامی است ، زیرا درسایه اسلامی بودن وداشتن قدرت نظامی بی همتا در سیالی هاورقابت های نظامی برسر مسئله کشمیر با هندوهم رسیدن بمنابع انرژی آسیای میانه وهم نفوذ برافغانستان بحیث یک کنفدارسیون پاکستان منصرف نشده اند وبا حضورخویش در سرمایه داری پاکستان با نیروی تازه درمنطقه ، بخود حق میدهند ، درثروت آن خودرا شریک سازند .
بنیاد گرائی اسلامی ونظامیگری دووجهی ئی مشترک نظام پاکستان است ،که دربطن نظام ازآوان تاسیس پاکستان گذاشته شده وپرورش یافته است .
جامعه پاکستان تحت نفوذ قشرثروتمند ووابسته به نظامیان بلند پایه وسیاست مداران دارای سنن خانوادگی حیله گرومتمتع ازغرب واعراب اسلامی وبریده ازتمدنهای تاریخی سرزمین پهناورهندوستان وافغانستان باستانی اند .
گرچه تمرکز نفوس وصنایع وزراعت تعلیم وتربیه بمناطق غیرقبایلی پهن است ، اما نیرو ریزرف برای بلند پروازیهای مداخله گرانه نظامی وصدوربنیاد گرائی وتروریزم درمناطق عقب مانده ای قبائلی ازمرزهای هندوافغانستان تغذیه می شود. نظامیان سابق واسلامگرایان با ثروت اندوزی وحضور درسرمایه های پاکستان دربین طبقات بالائی وتصمیم گیرنده های سیاسی واحزاب مستحیل گشته ودرتوازن قدرت های حکومتهای محلی ومرکزی وارگانهای قدرت دولتی وتصمیم گیرنده جانب نظامی واسلامی محکم دارند .
برداشتهای کوتاه بحیث نتیجه :
از گفتارهای بالا منظور نه تحلیل اوضاع سیاسی ونظامی ـ اقتصادی افغانستان یا پاکستان است ونه هم کدام رهنموددرزمینه ، بلکه برعکس بغرض درک سالم ازتعین « استراتیژی امریکا برای افغانستان » وپاکستان ( 3 ) که طی این روز های اخیر از مباحث جدی وداغ تعین استراتیژی امریکا برای افغانستان سرچشمه میگیرد، ناشی است.
غرض مختصر گوئی وبرای فهم بهتر وبیشتربه خلاصه مواد عمده درذیل که به نوشتارهاواستلال های بالا تکیه داردباردیگر تاکیدگذاشته می شود تاباشد بر «استراتیژی امریکا برای افغانستان » کمی روشنی انداخته وعواقب ناشی ازآن را برای دخول بیک بحث سرنوشت سازبین افغانهادر آخرین فرصت که باقی خواهدبود به بحث بگیریم .
نخست ازهمه این استراتیژی بر منافع وهدفهای استراتیژیک امریکا تکیه می زند تا افغانستان . که در وعده ها وگفتارهای انتخاباتی اوباما بغرض بیرون رفت ازمعضلات جهانی که امریکا بآن روبرواست واز آنجمله بیرون رفت ازدرگیریهای جنگی عراق وافغانستان بحیث یکی ازاهداف مطرح شده است.
دوم ـــ این استراتیژی به اثر مشاوره های کوتاه مدت متخصصان وکار آگاهان امریکائی وموضعگیریهای نقادانه ای کشورهای ناتو وکارشناسان ومسئولان بلند پایه نظامی وسیاسی درجهت بیرون شدن ازسیاست های ناکام ودر« تله ودام » نظامیگرانه بوش ـ پنتاگون( سخت ابزار) ، به گزینش سیاستهای مصالحه جویانه اوباما ـ واشنگتن (نرم ابزار) تنظیم گردیده بیشتردرخدمت دید منافع وهدفهای امریکا قرار دارد تا افغانستان .
سوم ـــ « اشتراتیژی امریکا برای افغانستان » بیشترمتکی ومتضمن برتعویض وجایگزینی سیاستها واجرات عملی جدید است ، تا امریکا بتواند برای خروج نیروهایش ازدرگیری مبارزه نظامی با « تروریزم » درافغانستان بیرون گرددو بتدریج ازاین مبارزه کنار رفته وبگزینش جدید اصطلاح « تروریزم » را با « بنیاد گرائی اسلامی» یا اصطلاحی « اسلام سنتی »ویا اصطلاح یاهرنام دیگری که بافرهنگ وتاریخ منطقه ساز گاری دارد رها خواهد کرد وبرآن بیرون از ایجاد خطربمنافع امریکا مهارخواهد داشت .
به اینترتیب نکات ذیل برای این گزینش در استراتیژی پیش بینی شده است :
الف : قبل از همه تقویت نیروهای نظامی امریکا وناتو وبلندبردن عملیات های نظامی متکی به بمباردمانهای هوائی بیشتردرقلمرو افغانستان علیه نیروهای طالبان والقاعده .
ب : بکارگیری تدابیرغرض استحکام داخلی دولت متکی به تربیت وبکارگیری نیروهای بیشتر امنیتی وجابجائی آنان در تعویض وظایف جنگی وامنیتی نیروهای خارجی .
ج : اصلاحات نظام وتقویت دولت دربرابر فساد اداری وکارآئیهای آن در ساختمان های اقتصادی ـ اجتماعی غرض رضایت مردم .
د : فراهم سازی تضمین ها وضمانت های نظامی ـ سیاسی ، امنیتی برای ثبات حداقل افغانستان درکشور های منطقه .
ر : منصرف شدن از اهداف مبارزه علیه تروریزم اسلامی وتعویض آن به بنیاد گرائی اسلامی است (منظورازتعویض دموکراسی به اهداف اسلامی کشورهای پاکستان ، ایران وآسیای میانه وکشورهای عربی بداخل افغانستان است
س : تکیه برمصالحه ، مفاهمه وسهم دادن بیشتربه طالبان ازطریق پاکستان در دولت های آینده . سوالهای افغانها درستراتیژی جدید ؟
طوریکه دربالا تذکار یافت ، « استراتیژی امریکا برای افغانستان » بهدف بیرون شدن امریکا ازمعضلات که در آن درگیر است تدوین شده است . طی این استراتیژی بطورنهائی وکامل سعی شده توانائیهای دولت تقویت گردد وثبات آن دربین کشورهای منطقه ونیروهای درگیر، بحیث کشوری در زمان کوتاه با آینده مستقل وآزاد ، بسوال جنگ وصلح وتعین نظام وارد تصمیم گردد . بدین هدف استراتیژی مملو ازسازوکارهایست غرض خروج نیروهای امریکا ازمنازعه تروریزم ( طالبان والقاعده )، دراین گوشه ای ازجهان کنار می رود وآنرا به تصامیم دولتهای منطقه میسپارد.
برای افغانها نکات زیرین ،بطورعمده قابل توجه ، یاددهانی وتحت سوال می باشند :
ـــ «استراتیژی امریکا برای افغانستان»طوریکه از نام آن معلومست درگام نخست باید برمصالح نظام ودولت باثبات واعتبارمنطقوی وجهانی مانند سایر کشورهای جهان متمرکزمیشد وادامه می یافت . در استراتیژی امریکا عکس آن تدابیر عاجل کوتاه مدت بغرض خروج نیروهای نظامی پیش بینی شده است .
ـــ پاکت استراتیژی حل مسایل افغانستان بیشتربمصالحه وهمکاری پاکستان تکیه می نماید مانند سیاستهای زمامداری کلنتون درحمایت ودوری ازطالبان وامداد به پاکستان که حضور خانم کلنتون درتعین چنین سیاست ها نادیده گرفته نمی شود . در حالیکه امریکا سعی خواهد کرد تا سیاستهای افغانستان وپاکستانرا دریک مجموعه ودریک پاکت انسجام بدهد که به یقین درتعین سرنوشت آینده دولت های افغانستان به پاکستان تکیه می شود قرار ذیل :
1 ـــ درمنازعه طولانی درگیری ها ، تروریزم ودهشت افگنیها وتعین سرنوشت دولتهای افغان ، پاکستان خلاف تمام موازین بین المللی وقدرتهای بزرگ مانند شوروی وقت وائتلاف حاضردر ناتو وامریکا بمداخله درامور داخلی افغانستان با تربیت وتجهیز نیروها واعزام آن غرض خرابکاری وبی ثباتی بطورآشکارمداخله دارد وباید دراستراتیژی مبتنی برتدابیر جداگانه دربرابر مهار پاکستان بیرون از استراتیژی افغانستان مورد ارزیابی وتدابیر مهار کننده قرار میگرفت . پس از خروج نیروهای ائتلاف بین المللی از افغانستان به یقینی دربیلانسی موازنه بین افغانستان وپاکستان ، این پاکستان است که سرنوشت وجنگ وبی ثباتی را درافغانستان رقم می زند نه افغانستان .
2 ـــ مذاکره با طالبان وبازکردن راه به اصطلاح به طالبان میانه رو ، نمودار زنده ازشکست ائتلاف بین المللی در افغانستان است که به نیروهای طالبان والقاعده بعد تازه میدهد، تا درتصمیم گیری های بیشتر دولتهای اسلامی منطقه حضور خودرا تجدید کنند .
3 ـــ نظامیان اسلامگرای پاکستانی برای اهداف یک پاکستان بزرگ ونیرومند فراترازیک افغانستان بی ثبات وپراگنده ودر حال پیوستن به کنفداریسیون پاکستان فراترخواهدرفت وخودرا درحال پیوستن بمنابع آسیای میانه ومرزهای هندوستان نزدیک ترخواهد دید که بر حل منازعات دلالت ندارد بلکه بخوبی دیده می شود که افغانستان تنها درمرکزاین آتش نمی سوزد ، بلکه فراتر از آن بمنطقه دامن زده می شود . اوباما بجای استعمال اصطلاح خروج از افغانستان احتیاط های اعظمی را بکار گرفته تا قبل از وقت مورال دولت افغانستان پائین نیآیدومورال تروریستان درشکست دادن بزرکترین قدرت جهانی امریکا وجهان ارتقا نیآبد .
4 ـــ استراتیژی به تدابیری نظامی ـ اقتصادی سیاسی هم مانند است که هنگام اعلام خروج قطعات محدودشوروی از افغانستان با تدابیر گسترده ،استحکام بیشتردولت از لحاظ نیروها وتخنیک وسلاح ، اصلاح دولت وبرنامه مصالحه ملی واخذ ضمانت های بین المللی به پشتیبانی ملل متحد ، امریکا وپاکستان وسایرکشورها تقویت گردید وبازهم نتوانستند جلومداخله پاکستان وتولید هرج ومرج وکشتار وویرانی رابداخل افغانستان بگیرند .درحالیکه از آن تدابیرگسترده وعملی اتحاشوروی درحمایت ازدولت درراس آن دکتورنجیبالله ، دراستراتیژی حاضراصلا چیزی خاص دیده نمی شود .
5 ـــ سوابق مناسبات امریکا وپاکستان بیشتربربنیاد های تاسیس پاکستان توسط انگلیسها به امریکا انتقال یافته دراین شناخت پاکستانیها بیشترازامریکائیها درچاپیدن امریکا مهارت وهوشیاری دارند، بخصوص ضیا الحق میراثی برای سیاست مداران نظامیگر پاکستان گذاشته است که مایه ً غرور وسرافرازی نظامیان است . درپی چنین شناخت از پاکستان ، دریک گزینش جدید اوباما وکرزی باردیگربه طالبان پناه می جویند وحرف از استراتیژی همآهنگ ومنسجم پاکستان باافغانستان صراحت داده می شود وکیسه کمک های دالری امریکا هنوزبه پاکستان بازگذاشته شده است .
سوالی دیگریکه اینک باردیگر ودیگر باید آنرا مطرح ساخت اینکه ؛ آیا واقعا ازدید « استراتیژی جدید امریکا برای افغانستان» ازدیاد نیروی نظامی وعملیاتی ودادن کمک های بیشتربه پاکستان ، امریکا را درعمق بیشترجنگها به داخل پاکستان گسیل خواهد کرد ؟ جواب آنرا آقای اوباما درجواب سوالی صراحت دادوگفت که "بهیچصورت عساکر پیاده امریکاسرحد پاکستان رابحیث یک کشور« مستقل وآزاد » نقض نخواهند کرد ".
با اینکه امریکا ناگزیر میگردد با " بمبارانهای بیشتروبیشتربرای برهم زنی عملیات تروریستی القاعده دردوطرف مرزها "به اقدامات متوصل شود، اما مجبوراست به تلفات ملکی وعوام وعواقب آن جواب پس دهد ؟
امریکا بهیچصورت درعمق عملیات جنگی بداخل پاکستان نخواهد رفت وبا توجه به بمباردمانهای هوائی طوریکه تجربه شده امریکا بیشترریسک تلفات ملکی وعواقب آنرا تحمل ندارد .
استراتیژی با توجه به سازماندهی ، توسعه وتجهیزنیروهای نظامی وامنیتی افغان تا بتواند خلای امنیت را درکوتاه ترین زمانی پر سازندوهم بیشتر مثل سابق با معامله باطالبان ازطریق پاکستان تکیه می شود که عملا کارسازنیست . اگرامریکا خواسته باشد با تعین این استراتیژی به عمق خاکهای پاکستان داخل شود جنگ را به ابعاد نامعلومی گسترده خواهد ساخت وامریکا برسر این قمار جنگی ناگزیرخواهد شد منطقه را بازهم ترک وبه بنیادگرایان ونظامیان پاکستانی هرچه زودتررها سازد .
کرزی ویا زمامدار آینده درحاشیه این قماربا طالبان بدون ورق بازی حضور نظامیان امریکا بازنده مطلق است وبرعکس با ادامه حضور نظامیان امریکا وناتو ، نه طالبان وهم نه پاکستان به این معامله دل می بندندوعملا قسمت بزرگ ازاستراتیژی پادرهوا باقی می ماند .
بدلایل مختصر فوق برای استراتیژی حاضرقبل ازهمه ضرورت شناخت پاکستان واهداف نظامیان واسلامگرایان پاکستان دیده می شود . طوریکه دربالا گفته آمد هنوزامریکا قادرنشده به شناخت حاکمیت نظام پاکستان وبنیاد گرایان اسلامی واهداف نظامیان پاکستان درمنطقه وجهان پی ببرند. تنها شناخت ازحضورنظامیان واسلامگرایان ونفوذ شان دراهرم های قدرت دولت پاکستان کافی نخواهد بود وبا تاکید باید افزود که نیروهای بنیاد گر ونظامیگر را صرفادر مقامات اداری ونظامی حاضر نباید جستجوکرد ، بلکه آنان بسیار وقت است که بحیث قشر وطبقه ای متشکل در اقتصاد، تجارت ومنافع گسترده دولتی ونظامی واسلامی درعقب قدرت ودرتعین اهداف نظامی ـ سیاسی آن حضور دارند .
اوباما درگفتارهای اخیرش در ارتباط به استراتیژِی؛ ازوضعیتی که روزتا روز در افغانستان بدتر میگردد حرف زد وضمنا گفت که ؛ " بم وگلوله به تنهائی باعث پیروزی درجنگ نمی شوند" وی افزود که ؛ :هدف امریکا باید ایجاد اخلال در روند فعالیت های القاعده ودرنهایت شکست این شبکه باشد . "وضمن پیشنهادی کمک های مالی به پاکستان را مطرح ساخت که براساس آن دولت امریکا طی پنج سال آینده سالانه یک ونیم ملیارددلاربه پاکستان غرض ساختن مدارس ، راه وزیر ساخت ها مصرف خواهد شد تمویل خواهد کرد درحالیکه خبرگان امریکا وناتو بخوبی میدانند که افغانستان وپاکستان دوکشورجداگانه دارای توانائیهای نظامی ـ اقتصادی وسیاسی واجتماعی ... کاملا متفاوت واز هم متغیر ومتخاصم اند ودریک پاکت استراتیژیک که در استراتیژی جدید، اوبا ما از آن حرف زده می شود نمی کنجد .
وهم از نیروهای مسلح کشور انتظار برده می شود که درنهایت بتوانند عملیات امنیتی را بعهده گیرند تا امکان کاستن از نیروهای خارجی فراهم گردد. تبصره بر آنست که اوباما در آینده سعی خواهد کرد تا اهداف امریکا را توضیح نماید وهم گفته می شود که درپی هفت سال جنگ وعملیات علیه تروریزم جهانی در افغانستان ممکنست ایده های اولی تروریزم به تدریج جای خودرابه ایده های انسجام دهنده به بخش دیگری برای جایگزینی حضوردراین مناطق داغ را پیش بین شوند یا درآینده ارائه دارند . اهدافی که تحت نام استراتیژی امریکا برای افغانستان از آن نام برده می شود، بیشتربه نکاتی روشنی گمراه کننده وخوش سیمای شبیه است ، که برای درک آن به تجربه تاریخی سه دهه ای اخیرمعادلات حضوروبرگشت قوتهای شوروی وحمایت های امریکا وغرب از مجاهدان وطالبان را به بازخوانی باید گرفت .
علاوه برتجربه ورود وخروج قطعات شوروی ، سیاست های حمایوی دوپهلو زمان کلنتون رئیس جمهورامریکا زمانی به اوج خود رسید که طالبان ازدستورهای امریکا ودر ظاهر از پاکستان سر باز زدند که خانم اولبرایت دریکی از کمپ های پناهندگان به تظاهربگریه افتاد ودربرابر اطفال سوگند خورد . اززمانیکه خانم « مادلین البرایت » وزیر خارجه دولت کلنتون در 18 نومبر1997 دریکی ازخرابه های اردوگاه های کودکان ومهاجران افغانی، در ناصر باغ بروی چاردست وپا رفت وگفت " که من هرگز این ملاقات باشمارا فراموش نخواهم کرد وهرکمکی راکه درتوانم باشدبشما خواهم کرد تا بکشور تان کمک کنید " وبشدت گریست وسوگند یاد کرد تا رژیم طالبان را ساقط نسازد آرام نه نشیند ، امریکا ازسیاست حمایت طالبان دست کشید وافغانستان را نشانه گرفت وچند راکت کروزرا از پایگاه وکشتیهای مستقر درخلیج فارس به افغانستان پرتاب کرد. (4) ودوباره دست بدامن پاکستان شد وسیاست کنترول طالبان از طریق پاکستان را ازسر گرفت .
اینک استراتیژی جدید اوباما بیشتر درذهن برهمان روشهای دوران زمامداری کلنتون را تداعی میکند بخصوص اینکه خانم کلنتون بحیث خانم نیرومند درسیاست های اوبا ما حضورش به هیچصورت نادیده گرفته نمی شود . اوباما به یقین مصمم است ازسیاستهای بوش مبنی برقول ایرانیها ، " چماق وهوویج " را کنار میگذارد وبه استراتیژی « مدارا وامدادبا طالبان وهمکاری باپاکستان تمایل صریح دارد .
ازیکطرف به بهانه ای مذاکرات با طالبان وتقاضای کرزی از سرمنشی ملل متحد غرض بیرون کردن عده ای ازطالبان میانه رو ازلست سیاه شورای امنیت ملل واز طرف دیگرتزئید درنیروهای عملیات علیه طالبان والقاعده ، دلالت ، گواهی ومشابهت براعلان مصالحه ملی داکتر نجیب الله شهیدبتوصیه گرباچف که زمینه خروج نیروهای شوروی را فراهم ساخت وبه ورود مجاهدان راه را هموار ساخت شباهت می رساند .
حکومت پاکستان « زرداری » نیز آماده میگردد تا با مخالفان با مدارا ودرفورم یک دولت بیشترآماده به تامین منافع منطقوی امریکا دراین گوشه ای ازجهان خودرا مطلوب سازد .
به این ترتیب دیده می شود که امریکا به آهستگی به تکیه نظامی غرض حضور درافغانستان تجدید نظر خواهد کرد. واصطلاح مبارزه با تروریزم طالبان والقاعده بتدریج رنگ خواهد باخت واز سیاستهای نظامی وامنیتی امریکا علیه تروریزم که متوجه برهم زنی امنیت امریکا نگردد بکنارخواهد رفت .
سوالات دیگری که در زمینه استراتیژی جدید امریکا برای افغانستان پیش بینی میگردد . بالا بردن سهم کشور های همجواربخصوص ایران وروسیه وپیمان شانگهای درحل معضلات این کشورها باافغانستان خواهد بود. نشانهای دیگری از سبک سازی استراتیژی امریکا درافغانستان راگواهی است . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ(1 ) ـــ انتخاب اصطلاح وکلمه « گزینش »بجای سایر کلمات واصطلاحات جابجائی یانصب وتامیم وده هاکلمه واصطلاح ، « گزینش » را مورد استفاده قرار دادم که بیشتریک اصطلاح وکلمه مناسب سیاسی که بعقیده این نوشته برای جابجائی وتطبیق وراه یابی کردن از لحاظ زمانی برای استراتیژی امریکا برای افغانستان بکار گرفته ام .امیداست موردقبول باشد .
( 2 ) ـــ نقش پاکستان درارگانهای امنیتی ونظامی کشور های عربی قابل توجه است . زیرا پرسونل این ارگانها وسازمانها اکثرا اجیران پاکستانی وبنگاله دیشی اند
( 3 ) ـــ ازقول اوباما که امریکا کوشش دارد " استراتیژی همبسته سیاست پاکستان وافغانستان را دریک مجموعه کلی منسجم تنظیم نماید . "
( 4 ) ــ نقل یادداشت ازاخبار بی بی سی . 18 نوامبرسال 1997 ازدفتریادداشتهای اینجانب.

۱۳۸۸ فروردین ۱۶, یکشنبه





پاکستان بازي باورقهاي کهنه درقماري تروريزم
(صباح)





{ پژوهشي مختصرازعمق تنشها، کنشها، چالشهاوتشنجهاي موجود بين افغانستان ، پاکستان ،افراطگرايي ،تروريزم وآمريکا طي سه دهه }





( ميگويند - تا احمق درجهان است مفلس درنمي ماند، تا آمريکا درپي توسعه طلبي وماجراجويي است ، پاکستان به ثروت اندوزي وبازي استخباراتي اش ادامه خواهد داد . )







نوول ابسرواتور: زمانی که شوروی د خالت خود درافغانستان را جنگ عليه تلاش ها و توطئه های مخفيانه ايالات متحده آمريکا توجيهه می کرد، مردم به آنها باور نداشتند. بهر ترتيب اکنون ثابت می شود که حقيقتی درآن حرفها بوده است.









برژينسکی:شما امروز از اين بابت متاسف نيستيد؟ برژينسکی : تاسف از چي؟ عمليات سری کمک رسانی به مجاهدين يک ايده عالی بود. اين ايده ما اين تاثير را داشت که شوروی را با پای خودش به تله افغانستان بياندازد و آنوقت شما می خواهيد که من از اين بابت متاسف باشم !؟









بعضي ها ميگويند که آي . اس . آي (سازمان افراطي ، بنيادگر،فريبکار،قاتل وجاني سازمان- استخبارات نظامي پاکستان ) شاخه ي ازسازمان جا سوسي سيا ( پرقدرت ترين، مخوف ترين ونيرومند ترين سازمان جاسوسي دنيا) درمنطقه است، اردوي پنجصد هزاري نفري پاکستان ( نيروي تصميم گيرنده ، سرکوب گروبازي گرماهر) ، قوتهاي منطقوي پنتاگون ( وزارت دفاع آمريکا ويکي ازبزرگترين ومدرنترين اردوي جهان ) به شمارميرود و زمامداران وکرسي نشينان پاکستان ،غلامان گوش به فرمان وبرد گان دست پرورده حاکمان کاخ سفيد شمرده ميشوند.
اما تعداد ديگري معتقد ند، که سازمان جاسوسي ، اردوومسند نشينان پاکستاني ، بافريبکاري،رنگ و نيرنگبازي، دسيسه وتوطئه چيني ، بازي هاي اوپراتيفي و سبوتازهاي سياسي ونظامي ، سازمان استخباراتي آمريکا ، پنتاگون وقدرتمداران قصرسفيد را نه تنها به چالش کشيده اند بلکه به خدمت نيزگرفته ا ند.





پاکستان طي نزديک به هفت دهه موجوديت خويش وبخصوص بعدازدهه هشتاد ازآمريکا استفاده هاي فراوان نظامي ، اقتصادي ، سياسي ، استخیاراتي ومقطعي نموده است . اين کشورطي زمامداري ريگن ( قاتل بي رحمي مردم ستمديده افغانستان)، بوش پدر(مستبد ياوه گويي، جهانخوارتوطئه جويي وزما مدارپررويي ) وبوش پسر( يکي ازجنايتکارترين سرد مداران تاريخ آمريکا )- افغانستان رابخاک وخون کشيده وبراي همسايگان ديگرش دسيسه کاري ومشکل آفريني فرا واني نموده ا ند. کشورهاي غربي درهمکاري وهمياري باکشورهاي عربي ، دردهه هشتاد باسرازيرنمودن تروريستهاي بين المللي ، جنگ افزارهاي کشنده ونابودکننده چون : سکر، کلستر، ستنگر، بيلوپايپ ،ميلان ...
ودرپهلوي اين همه جنگ افزارکشنده ، ميلياردها دالربه پاکستان براي رشد افراطگرايي، تروريزم ووهابيت وتلاشهاي انتقام جويانه وعمل قاتلا نه وخاهنا نه سرازيرنمودند.





( دگروال یوسف مسوول افغانستان در استخبارات نظامي پاكستان دراثرمعروفش تلک خرس مينويسد: یك كورس دو هفته یی جهت آموزش وا ستعمال اسلحه سنگین از قبیل راكت های دافع هوا ، ضد تانك ، توپ های ضد هوائی و هاوان هشتاددو ملی متری را روی دست گرفتیم ، كورس های دیگر مشتمل بركورس آ موزشی فرش ما ین ها، كورس تخریبی جهت منفجر ساختن پلها ، پایه های برق ، پا یپ لین نفت وگاز وتخریب شاهراه ها بود ۰ كورس آموزشی برای جنگ چریكی درشهرها بخاطر تخریبكاری دركابل وسا یر شهرها اختصاص داشت ۰ به مجرد رسیدن راكت های بلوپایپ از انگلستان ـ ستنگرضد هوائی از ایالات متحده امریكا ، اقدام به تدویر كورس های آ موزشی درمورداستفاده ازاین سلاح ها نمودیم .)





زبيگنيو برژينسکی مشاور امنيتی جيمی کارتر گفته است:





بر اساس روايات رسمی, کمک سيا به مجاهدين افغان در سال نوزده هشتاد شروع شد يعنی بعد ازبيست وچهار دسامبر نوزده هفتادونو که شوروی به افغا نستان حمله کرد. ولی واقعيتی که تا حا ل پوشيده نگاهداشته شده بود، اينست که کارتردر سوم جون نوزده هفتادونو نخستين رهنمود کمک محرمانه به مخالفان رژيم افغانستان را که طرفدار شوروی بود امضا کرد. من در همان روز ياد داشتی برای کارتر فرستادم به اين مضمون که : اين اقدام, حمله نظامی شوروی را به دنبال خواهد داشت.





رسانه های آمريكا طي اين مدت اعتراف کرده ا ند كه بوجود آمدن دولت جهادي و طالبي در افغانستان ناشی ازكمك های پنهانی است كه ايالات متحده به نيروهاي ا فرا طگراو بنيادگرا كرده است. آمريکا وپاکستان بين سال های هشتادو تا نودودو( سي وپنچ هزار) افراطي ترين چهره هاي تروريستي را ازچهل كشور به خد مت گرفتند. دهها هزار نفر برای تحصيل در مدارس مذهبی به پاكستان سرازير شدند. صاحب نظران معتقدند بيش از صدهزارنفر از ا ين افراطيون درجنگ افغانستان شركت كردند. در سال نوزده هشتادوپنج ريگن دستورالعمل امنيت ملی را امضا كردکه براساس اين دستورالعمل با يد كمك نظامی را به افراطيون هرچه بيشتر تقويت نمود تا به خروج نيروهاي شوروي از افغانستان منجر شود. كمك های نظامی به شدت افزايش يافت، به طوري كه در سال نوزده هشتادوهفت ( شصت وپنج هزار) تن اسلحه به تروريستان تحويل داده شد. درطی اين مدت سيل متخصصان سيا و پنتاگون به طور پنهانی و بی وقفه راهی مراکز سازمان اطلاعات پاكستان ( آی.اس.آي) درروالپندی شد. در همين محل كارشناسان سيا و پنتاگون برای سازمان دادن جنگ برعليه قوای شوروی با مسوولين (اردووآي . اس . آي ) ديدار مي كردند.





سيا ازطريق شبکه جاسوسي پاكستان نقش كليدی در تربيت نظامی افراطيون وتروريستان داشت. مدارسی كه توسط بنيادگرايان وهابی عربستان وکشورهاي خليج نشين تشكيل وکمک مالي ميگرديد به تدريس تكتيك جنگ های چريكی (سيا ) پرداختند. ا يالات متحده آمريكا از د يكتاتورنظامي پاكستان ضياالحق درتاسيس هزاران مدرسه بنيادگرايي وافراطگرايي پشتيبانی كرد، مدارسی كه ازآنان شرورترين چهره هاي جهادي ،طالبي والقاعده سر برآوردند. دراين گيرودار(آی.اس.آی) به يك اداره نيرومندو پرقدرت تبديل شد كه در تمام عرصه های نظامي ، سياسي واقتصادي درپاکستان حضورتعيين کننده دارد. پرسونل آی.اس.آی تاسالهاي بعد به دوصد هزارنفررسيد. با قدرت گرفتن ضياالحق مناسبات (آی.اس.آی ) و سازمان سيا به طرز محسوسی گرم وگرم تر شد.





دگروال يوسف که مسووليت بخش افغانستان در(آي – اس آي ) را عهده دار بود می گويد: طی چهار سال من، حدود هشتاد هزارمجاهد آموزش ديدند.





احمد رشيد تخمين می زند حدود سي وپنج هزار مسلمان افراطی از چهل وسه کشور اسلامی از ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۲ در پهلوي مجاهدين افغانی جنگيذند. خروج نيروهای شوروی موجب متوقف شدن فعاليت اين مدارس نشد. بين خروج نيروهای شوروی در فبروري ۱۹۸۹ تا سقوط دولت نجبيب الله در ۱۹۹۲ حداقل دوهزاروپنجصد داوطلب خارجی ديگر در ا ين مراکز آموزش نظامی ديدند.





لاس آنجلس تايمز که پيامدهای جهاد افغانستان درچهار قاره جهان را بررسی کرده به ا ين نتيجه رسيده است که رهبران کليدی تمام عمليات و حملات تروريستی، از نيويارک تا اسلام آباد، از فرانسه تا عربستان سعودی، از اسپانيا تا کنيا بدون استثنا در اردوگاه های سيا برای تعليم داوطلبان شرکت در جهاد افغانستان آموزش ديده اند.





جنرال جی. اچ. بينفورد پری، در برابرکميته نيروهای مسلح سنا آمريکا که انفجار ظهران عربستان را بررسی می کرد-انفجاری که موجب کشته شدن نوزده نظامی آمريکايی و زخمی شدن دوصدوپنجاه نفر ديگر شد- در تاييد اين واقعيت گفت: اخيراً ما شاهد رشد گروه های فرا- ملی بوده ايم که از افراط گرايان اسلامی متعصبی تشکيل می شوند که اکثر آنها درافغانستان جنگيدند و اکنون با هدف تاسيس رژيم های بنيادگرای ضد-غرب از طريق بی ثبات کردن دولت های سنتی وحمله به هدفهای آمريکايی و غربی، به کشورهای ديگر رفته اند.





مهفود بنون، جامعه شناس الجزايری، که با لاس آنجلس تايمز، در الجزيره مصاحبه کرده است، خيلی رک و راست حقيقت را گفت: خود شما اين هيولا را آفريديد! شانزده هزارعربی که درجهاد به اصطلاح افغانستان درپاکستان آموزش داديد، يک ماشين قتل و کشتار بود که اکنون خود شما را هدف قرار داده است.





بعدازحوادث تروريستي نيويارک وواشنگتن درسال دوهزارويک وبالشکرکشي آمريکابه افغانستان انچه راکه آنکشورکشت نموده بود دروکرد. افراطيون که سالهاازکمکهاي سخاوتمندانه ايالت متحده تغذيه گرديده بود گريبان ولي نعمت خويش راچسپيد که اکنون جنرالهاي نظامي ناتو اعتراف مينمايند که درجنگ ومبارزه باتروريزم شکست خورده اند. جنرال پرويزمشرف ريس جمهورنظامي وقبلي پاکستان که حدود هفت سال ، ميلياردها دالرآمريکا رابنام مبارزه باتروريزم به حسابات پس اندازشخصي خويش وجنرالان که طي اين مدت ازوي حمايت نموده بودند انتقال وجيب هاي امريکا را با فريب ، نيرنگ ودروغ - نقل چوبي پرکردند. درين مبارزه نه تنها تروريزم ازبين نرفت وبلکه باگذشت هرروزبه هيولاي مخوف تبد يل شدوپاکستان چون گذشته با ا ين شيوه ازتروريزم به مثابه گاوي شيريي استفاده نموده است. هرزمانيکه بوش باخشونت ووحشت به پاکستان برخورد نموده واداره استخباراتي واردوي پاکستان يک تروريست پسيف شده راتحويل امريکاداده اند.





باتکيه يي زرداري درکرسي قدرت درپاکستان چنين معلوم ميشود که قاعده بازي نيزعوض شده ودرمقابل ادارات استخباراتي ونظامي اين کشورباشيوه يي که دزد راميگويند: دزدي کن وصاحب منزل راميگويند ، هوشيارباش وباگرفتن ميلياردها دالربه طيا ره هاي بدون سرنشين امريکا ا جازه داده اند تامراکزافراطيون رامورد حملات قراربدهد وکي ميداند که اين شيوه بامشوره تروريزم صورت نگرفته باشد؟ وطي اين مدتي که ازحملات آمريکايها درخاک انکشوروسيله هواپيماهاي بدون پيلوت ميگذرد ، يکي ازرهبران بلند پايه مخالفين افغانستان وآمريکا به قتل نرسيده است که ا ين خود صداقت پاکستان راجدا زيرسوال ميبرد.





اماهرقدر بين زرداری و فرماندهان اردوي پاکستان با آمريکا توافق حاصل شود، هيچکس ازجمله خود آمريکايی ها به وفاداری نظاميان پاکستانی به مبارزه باتروريزم اطمينان ندارند. علاوه بر اين نيروهای پاکستاني بهتر ازهمه ميدانند طالبان دست پرورده آمريکاست و تغيير ناگهانی, موا ضع آمريکا نسبت به طالبان که عد ازحوادث يازده سپتامبر خشمگين هستند، نيروهاي مسلح ا زفشار آمريکا بر سياسيون پاکستان برای تشديد نبرد آگاه واين جنگ را نه نياز کشور بلکه خواست تحميل شده از طرف خارج به حساب می آورند.





ازجانب ديگر بسياری از فعالان سياسی وتحليل گران پاکستانی نيز درحاليکه مبارزه با طالبان را ضروری ميدانند، اما اين نوع جنگ با ترور را که تحت فشار آمريکا آغاز شده محکوم کرده و ا ين روش را به نفع طالبان ميدانند.
عمران خان به اينديپندنت گفت است: جنگ با تروربه رهبری آمريکا باعث شده که حدود يک ميليون نفر درمناطق سرحدي وقبايلي اسلحه بر دارند. القاعده بنا بر تخمين ها در پاکستان حدود هشتصد تا يکهزارودوصد نفر نيرو داشت. کاری که بوش انجام داد بزرگ ترين هديه به القاعده بود. ا ين درست مثل کارخانه ترور است، تروريست توليد ميکند، و جامعه ما را راديکاليزه کرده و مردمی را که هيچ ارتباطی با القاعده يا طالبان نداشتند به مسلح شدن و جنگ نظامی و مقابله با آمريکا و اردوي پاکستان سوق ميدهد. اکثريت مردم پاکستان همانطور که در بازگردا ندن مسوولين قضايي کشورتلاش نموده ونشان دادند تشنه دمکراسی هستند و از بنيادگرا يان حمايت نميکنند. ولی طالبان به کمک نيرويی که ازجنگ با تروريزم جذب کرده ا ند اکنون دامنه فعاليتهاي تروريستي خود را گسترش داده ا ند. همانطوريکه دربيست سپتامبر سال گذشته يک عراده موترلاري پر ازمواد منفجره در هوتل ماريوت در اسلام آباد منفجر شد که حداقل پنجاه وچهار کشته داد. ا ين انفجار وحملات ديگري شبکه هاي تروريستي درشهرها از طرف اغلب تحليلگران به عنوان آغاز تغيير تاکتيک ازهدف های محلی به هدف های سراسری وعمد تا عليه نيروهای خارجی تعبير شد. عمليات ها به نوبه خود از مردم قربانی ميگيرد. در طي هشت ماه اول سال دوهزاروهشت انفجارهای انتحاری درپاکستان بيش ازعراق و افغانستان آدم کشته است. ازجولای سال گذشته تاکنون حداقل يکهزارودوصد نفر درحدود صد عمليات انتحاری درپاکستان کشته شده اند.





ازآغازسال دوهزارونوتااکنون درحدود سه صدوچهل عمليات تروريستي ، انتحاري ، بم گزاري وبرخوردهاي مسلحانه درپاکستان انجام گشده است که درين حملات هزاران نفرکشته ، زخمي ومتضررگرديده است. وتازمان که اين مقاله اماده نشر ميگرديد وهمچنان حملات انتحاري وبرخوردهاي قبيلوي ومذهبي درآنکشورسرسام آورقرباني ميگيرد.
گفته اند:
مکن چاهي براهي هربيگناهيي





که اخيرخود بي افتي به چاهيي





ويا چه بجا گفته اند : جوبکاري جووگندم بيکاري گندم دروخواهي کرد.





سه دهه اشک وآه مردم ستمديده کشور وقتل وکشتار، چوروچپاول ، ويراني وبربادي ، زورگويي وستيزه جويي، خيانت وجنايت، وطنفروشي وبيگانه پرستي، وطن ستيزي وقانون گريزي، مزدوري ومزدورمنشي زيرنام اسلام واسلام خواهي وقوم ومليت پرستي ، شمالي وجنوبي، افغان وافغانستاني ... باندگروپهاي پليدوکثيف ، وطن را به ويرانه وشهرها را به شهرارواح تبديل نمودند وپاکستان وسيله اجيرا نيکه سالها برآ نان سرما يگذاري نموده بود به اهداف جنايتکارا نه اش رسيد وافغانستان رابخاک وخون کشا ند. واکنون وقت آن است که حساب پس بدهند .





ازجانب ديگرائتلاف با جنگ سالاران و اسلام گرايان و سران سنتی طوايف درپاکستان به منظور جنگ با طالبان ،تکرار تجربه تلخ افغانستان در پاکستان است. بخش بزرگی از اسلام گرايان تندرو چه درعراق يا افغانستان و پاکستان از حمايت شبکه ای برخوردارند که از عربستان سعودی تغذيه ميکند. بنا بر پژوهش های انجام شده، سعودی ها ازسال نوزده صدوهفتادوپنج تا اکنون سالانه بين دو تا سه ميليارد دالر در خارج از عربستان صرف تبليغ ،تعليم وتربيه گروه های وهابی تندروميکنند و اين پول از طريق حدود دوهزار مسجد و مدرسه هاي تعليمات دينی برای ترويج تندروانه ترين تفسير از اسلام و پرهيزازهرنوع مدارا با غيرمسلمانان صرف ميشود.





ودستگاه هاي اطلاعاتي آمريکا ا زين قضيه اطلاع کافي دارندواما براي جلوگيري آن هيچگونه توجه يي نمي نمايد. واين بي تفاوتي وسردوساکت بودن ، نقشه ها واهداف پنهاني اين کشوردرمورد تروريزم راثابت مينمايد. درافغانستان آنها بايد وساطت برای مذاکره را پيش ببرند، درپاکستا ن با« اردووآي .اس. آي » مخفي کاري هاي راانجام بدهند ، درعراق بايد هم با القاعده بجنگند و هم وزنه ای دربرابر دولت شيعه ايجاد کنند.





باانچه که گفتيم يک موضوع رابايد علاوه نمايم ، نقش پاکستان دربوجود آ وردن افراطيون وبنيادگرايان را افزود که
« اردو وآي . اس. آي » تا مغز استخوان به تروريزم وطالبانيسم آلوده گرديده است. بگذريم ازملاحظات ژئوپلتيک در رده های بالای اردوواستخبارات پاکستان که ميخواهند ازتروريزم به عنوان وزنه ای درهرگردش قابل تصورو درهرحوادث پيش آمده ، استفاده کند. ا ين نيرنگ سيا سی اگردردراز مدت خطری بزرگ را متوجه د مکراسی و سکولاريسم ميکند و به احتمال قوی به نفع بنيادگرا يان تمام ميشود، در کوتاه مدت فقط به تکه پاره شدن جامعه و تشديد جنگ داخلی می انجامد. به اينها بايد بحران اقتصادي، گرانی کالاهای اساسي، کمبود انرژي، بی ثباتی سياسی و بی اعتمادی گسترده مردم به حکومت رانيز اضافه کرد. بنا بر گزارش اينديپندنت نواز شريف نخست وزيراسبق، در نامه ای که مضمون آن به رسا نه ها درزکرد نوشته است- پاکستان اکنون در بدترين بحران تاريخ خود به سر می برد.
(استفاده ازشبکه هاي خبري وارشيف شخصي ام. )





نوول ابسرواتور: شما حتی از اينکه از بنيادگراهای اسلامی حمايت و پشتيبانی بعمل آورديد، متاسف نيستيد؟ متاسف نيستيد که آنها را آموزش داديد و مسلح کرديد تا به تروريست های امروز تبديل شوند؟





برژينسکی: چه چيزی در تاريخ مهمتر است؟ وجود طالبان يا فروپاشی شوروي؟وجود يک تعداد مسلمانهای به هيجان آمده يا آزادی اروپای مرکزی و پايان جنگ سرد؟.





نوول ابسرواتور: يک تعداد مسلمانان به هيجان آمده؟ اما بارها وبارها گفته شده که اين بنيادگرای اسلامی تهديدی به جهان هستند؟ برژينسکی : بی معنی است! گفته می شود که غرب يک سياست جهانی درخصوص اسلام دارد. اين احمقانه است، چون چيزی به نام اسلام جهانی وجود ندارد. به اسلامی که در حالت منطقی و بدور از رفتارهای هوچی گرانه و احساساتی است، نگاهی بياندازيد. اين دين با بيش از 1.5 ميليارد پيروان از همه اديان بزرگتر است، اما چه چيزی ميان بنيادگراهای عربستان سعودي، ميانه روهای مراکشي، ميليتاريسم پاکستاني، اسلامیست های طرفدارغرب مصری يا سکولاريسم کشورهای آسيای مرکزی مشترک است؟ هيچ چي، چيزی بيشتر از انچه که کشورهای مسيحی را با هم متحد می سازد، در مورد آنها وجود ندارد.




۱۳۸۸ فروردین ۱۴, جمعه


قابل توجه همه خواننده گان گرامی

خاصتا ً رفقای محترم ( ن ف د ت ا) !
اطلاعیه ً جلیل پرشور

سویدن /ساعت 11:53 / 30/03/2009


مدتیست که یکتعداد افراد درپناه مشعل تابناک اولمپیایی ( سنای روم قدیم ) ، تعدادی از گردن کشان وغلامان خواستار آزادی و برابری حقوق انسانی را به فرمان امپراطور کوه قاف ، بازور سرنیزه وچماق داخل میدان قربانی ساخته وهر شریک قدرت دستگاه مخوف وجبروتی سلطان (!) که مانند خود آن ذات شهریاری ، باهرنوع آزادی خواهی وحق طلبی ،صرف بخاطر حفظ منافع غیر قانونی و برای بقای خودشان و مناسب اعزازی گونه ً شان،درمخالف قرار دارند ، باتیر وکمان ، سنگ وکلخ وهر وسیلهً جارحه ً دیگر، به جان غلام خوانده گان شان که تا هنوزدرنزد این انسان های از بالا آمده(!) ،تا هنوزاسیر پنداشته میشوند ، باتمام خشم و نفرت حیوانی ، حمله میکنند ، میکشند وچیغ بر می آرند که (هی نمانید که این غلام بدجنس ) با این داد وفریادش ، سایرین را ازکنترول ما، خارج میسازد .

دیروز ، آن سناتوران امپراطوری زوال یافته ، که درطول 500 سال حرف اول رادراروپا ومنطقهً شرقمیانه میزد، با ملیونها غلام واسیر ، طوری برخورد کرد که دلش میخواست . اما، درنهایت به اثر کبر وخودخواهی واضافه طلبی ، ازطرف گروه کوچکی از اروپاییهای شمال سقوط کرد وبعد سقوط واضمحلال آن سلطهً جابرانه ، دها کشور مستقل دراروپا عرض اندام نمود.

اکنون ، بعد گذشت قرون طولانی ، نسل دیگری از آسیاییهای بیوطن ساخته شده وپناهنده درسرزمینهای اروپایی که از مدتها به اینسو،دموکراسی وآزادی را شعار خود قرارداده اند ،برای آن نقل مکان نموده ومسکن گزین گردیده اند ، تا از زیر کارد قصابان تروریست ، دموکراسی ستیز ومتحجردرامان باشند ، کار کنند ، زنده گی نمایند وفرزندان شان را تربیه ً سالم کنند،و بسیاری های شان درفکر عودت به اوطان شان نیز هستند. اما، تعدادی ازین کوچیهای اروپایی شده که همهً ما شامل آنها هستیم، کمتر از مزایای دموکراسی وآزادی بیان چیزهایی رااندوخته داریم ویا با آن روحیه وطرز زنده گی متمدن ودموکراتیک ، عادت کرده ایم.

هنوز ، افراد وحلقاتی پیدا میشوند ومیخواهند که به جای عقل ومنطق ، (گیوتین ) قدیمی اروپا را از کلیساها دریافت کنند وبه وسیله ًآن،گردن یاغیهای تادیروزخودی (!)را ببرند.اگراین گروه به اهداف گویا انسانی وتشکیلاتی مورد نظرشان نرسند، شعله های خشم فروزان درمشعل عاریتی یونان را متوجه جسم وروح مخالفین(!) شان سازند وبسان همان یاوه سراهای روم باستان ، فحش وناسزاگویان ، به علامت پیروزی دست برخ وریش شان بکشند واز طریق تیلفون ، آدمکهای را که دور آن مشعل (!) ، که دود وآلوده گی آن نسبت به روشنی اش ده مرتبه بیشتر است وبه چراغهای تیلی یی میماند ،که درسابق آن را شیطان چراغ (*)میگفتندوبراستی از لحاظ عملی به آن چراغهای تیلی ( بینی سیاه کن) بیشترشباهت دارد، حلقه زده اند ،خبر دهند که : رفقا ! اینک یک ضربهً کاری دیگر وکشنده به ...... وارد کردیم که بسوزد وبمیرد وچیزی گفته هم نتواند.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------آنچه را دربالا متذکر شدیم ، اساس قرارداده مختصرا ً عرض میگردد که :

برای نابودی وکم اثر شدن مشکلاتی که اکنون وجود دارند ، باید از همان سالهای اول درتوضیح وبرملا ساختن پاره ً از حقایق داخل حزبی ، خاصتا ً بعد سقوط دولت وحزب ما ، نقش کلیدی مثبت ، منفی وخرابکارانه ً تعدادی از افراد ، عملکردها وسوابق اخلاقی تعدادی از مدعیان بزرگی امروز ، علل بروز جنجالها ونفاق موجود حزبی واهداف مخفی وشیطانی تعدادی از این افراد با استفاده از نام حزب ، رهبران وفامیلهای نیک نام حزب، وجفای شان درحق بعضی از فامیلها ، به رفقا معلومات داده می شد، که متا ًسفانه من خودرا نیزدراین مورد مقصر میدانم وامیدوارم که این نقیصه هرچه زودتر برای آن حل گردد که تیم چراغ بدستان، ازنام افراد ناشناخته شده ، بالای مردم وخصوصا ً اینجانب حمله میکنند ومقداری ازتیل اریکین شان را برای سوختاندن من مورد استفاده قرار میدهند واقلا ً نمیگویند که این تیل پاشان وتیزاب پاشان کیها اند که گاهی بنام ( ج کمال، زمانی بنام آسیابان ، یک روزی به نام قیام الدین قیام وگاهی بنام اکبر سید آبادی ، دوست درغربت وده ها نام دیگر که فعلا ً لزومی برای تذکر آن وجود ندارد، هر انسان را بدون دلیل ومنطق وبااستفاده از اسمای مستعار وآنهم در یک سایتی که خودرا کاملا ً بیطرف وحلقه وصل روشنفکران وترقیخواهان میداند ، تخریب کنند وناسزا بگویند.

من تمام نوشته های غیر قانونی وخلاف کرامت انسانی وتمام بهتانها واکاذیبی را که درسایت مشعل وفارومهای مختلف علیه من نشر شده است ، کاپی کرده ام . ازین رو از مسوولین سایت مشعل بطور جدی میخواهم که اگر نوشته های نشر شده موضع رسمی تیم علنی ومخفی خودشان نیست،باید هرچه زودتر نویسنده ها( نویسنده)را معرفی کنند .دراین صورت مسوولیت شان رفع میگردد، درغیر آن من وشاید سایر رفقا واهل قلم به این یقین برسیم که این مستعار نامها که بدون شک به مسوول سایت معفی اند،تمام نوشته های قبلی وفعلی شان را که حتا محیط خانواده گی وعزت وشرف مرا طرف اهانت قرار داده اند ، درتبانی با تیم مشعلداران که این مشعل بنوبه ً خود، گاهی بیطرف بوده وافتخار پل ارتباطی بین روشنفکران وطن رادارد وزمانی برای فروش وکمایی بیشتر،ناشر اندیشه های تابناک نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان ، میگردد وباربار درلحظات تقارب رفقا وروشنفکران ، دروسط پل انفجارات ساخته گی دود وآواز را سازمان میدهد بهره می برد، نوشته ونشر میکنند.

چون این نوع دسائس علیه من ادامه پیدا کرد ، خودرا ناگزیر یافتم تا همه رفقا ، خاصتا ً رفقای عزیز نهضتی را که عمری را باایشان درراه تحقق اهداف شریفانه ً حزبی وسیاسی سپری ومبارزه ً مشترک نموده ایم، درجریان این فعالیت های تخریبی واغواگرانه ً افراد معلوم الحال قرارداده وتوجه شانرا برای ریشه کن ساختن این دسائس از درون نهضت جلب نمایم ، وبرای یشان این پیام صریح را انتقال بدهم که هیچ قدرتی مارا ازهم جدا کرده نمی تواند، ما وهمه رفقای ما حتما ً متحد ویکپارچه میشویم.

نوت :درحالیکه من به خود حق نمیدهم که به هیچ کسی ،حتا به دشمنان خودما فحش وناسزا بگویم وارزش ومقدار اخلاقی وانسانی خودرا به سان نویسنده گانی که اسمای شان را نمیدانم ولی چهره های زشت شان هر لحظه درمقابلم قرار دارند وخود آنها نیز میدانند که من وما آنها را خوب میشناسیم، صدمه بزنم ، ولی تصمیم دارم که سر از فردا درمورد همه مسایل کلیدی وتا حال مخفی نگهداشته شده ً حزب ، افراد ، گروه ها وعملکردهای شخصی واخلاق آنها که به حال وطن وحزب ما مضر واقع شده است ، بنویسم ومردم رادرجریان قرار دهم .

علاوتا ً ضرورت میدانم که رویدادهای اصلی جلسات وتصمیم گیریهای عقب پرده راکه معمولا ًیک روز قبل از جلسات تحت ریاست (...و...) دایر شده است ، ازجمله جلسات مربوط به وحدت ومشکلات شورای اجراییهً اروپایی نهضت فراگیر را که قصدا ًاز رفقا پنهان نگهداشته میشود ، برای اتخاذ موضعگیریهای صحیح حزبی وتعین سرنوشت جمعی وسالم مشترک مان ،نوشته ونشر نمایم، چون مرجع دیگر خبر دهی برای این موارد وجود ندارد، درغیر آن باید منتظر صدا وسیمای بی بی سی باشیم ونتایج جلسات را از آن طریق خبر شویم.

گناه من همین است که از آن انکشافات وتغییراتی پرده بالا میکنم که به حیات حزبی وسرنوشت سازمانی ما متعلق است، ولی روسای ادارات انحصارات خبری وتشکیلاتی ، تنها خودشان را شایستهً ساختن وخبر شدن ازهر اطلاع ،مستحق هر تصمیم گیری وجایافتن درهر مکان وحضور درهرزمان وهر مقام سیاسی وروحانی میدانند ومیخواهند با بنده گان خاکی که ( ما) باشیم) فاصله بگیرند وبه قوم ( یهوه ) ارتقا پیدا کنند .

پس ،دراین صورت شما افراد تمامیت خواه وهمیشه ازخودراضی ،بایدمنتظر واکنش ما انسان های خاکی (اولاد بنی آدم )، برای دفاع از حقوق وشخصیت خودمان باشید . !

بااحترام. جلیل پرشور

(*) توضیح : درایام قدیم که برق دروطن ما کمتر شناخته شده بود، اکثریت مردم ما درقرا ودهات وحتی دربخشهای بزرگ شهرها ، خاصتا ً در شهرهای دور افتاده ، از چراغهای تیلی استفاده میکردند. این نوع چراغها باوجود تغییراتی که درشکل وقوارهً آنها پدیدار گردیده است ونقش ونگار وصیقل یافته اند، اما ، تا هنوز منبع بروز دود وبوی تیل اند وتکالیف فراوان را سبب میگردند.

متا ًسفانه هنوز هم که هنوز است، برق به حیث یک امتیاز بزرگ درفامیلها شناخته میشود وهر کسی به ساده گی به آن دست یافته نمیتواند. ازینرو ، ده ها هزار شاگرد مکتب ومدرسه ، تاهنوز درنور کمرنگ وبویناک آن چراغهای تیلی درسمیخوانند ویا غذا!) صرف میکنند. این شاگردان دوران جهانی سازی ،بدون خواندن کتب تاریخ وقصه و افسانه ، درمورد مضار آن چراغهای تیلی واثرات منفی آن بر صحت وسلامت انسان ،برای این به معلومات جدید ضرورت ندارند .چون هر صبحی که از خواب بیدارمیشوند، اگرقصد کنند روی های شان را درآئینه ویا قطی های نصوار یکی از اعضای فامیل ،ببینند، مشاهده خواهند کرد که چشمان وراه تنفس شان را دود سیاه وغلیظ پوشانیده است که به ساده گی وبا مالیدن آب سرد از روی دور نمیگردد. این نسل محتاج دوران بازسازی وشگوفایی علم وتمدن بشری که ده ها ملیارد دالر به نام کمک به ایشان از کشورهای خارج دروطن ما سرازیر گردیده است ،هنوز درگرو همان شیطان چراغ قدیمی اند وبا سروکارداشتن با این نور افشان کهنه کار ،درد ورنج دوران کوده کی نسل قبل از خود شان را نیز احساس میکنند.

تبلیغات دروغ ، کذب ، جعل حقایق ، جبن وترس از بر ملاشدن واقعیت ها ، زیر پا گذاشتن اصول زرین آزادی بیان ، دشمنی با حقیقت وحقیقت پرستی ، اشاعه ً اکاذیب ومنحرف ساختن مردم با استفاده از اعتماد وباورهای داده شده دردوره های آرام زنده گی ومبارزه ، توهین وتحقیر افراد وشخصیت های مخالف ازطرف افراد مشکوک ونا معلوم و منبر ، ستیژ و صفحات اخبار کاغذی وبرقی را به گودال لجن پراگنی تبدیل کردن ، تداوم همان استعداد وتحفهً شیطان چراغ ، برای آنانیست که میخواهند از تاریکی رهایی یابند وبه قلهً شامخ شناخت واقعی جامعه ، طبیعت ونظام های اجتماعی وسیاسی موجود این کره ً خاکی ودرک وظایف خود شان ، نائل گردند . اما ، درروشنی کدام نور؟؟؟؟؟

ادامه دارد