۱۳۹۰ دی ۹, جمعه

وضاحت مجدد درمورد موقف سیاسی خودم: رفقای گرامی بارهابه اطلاع رسانیده ام که من فرزند حزب خودم هستم وبحکم عشق،باور واعتقادم به عدالت اجتماعی وآرمانهای حزبم که حال کمتراز آن یادآوری میگردد، هرگز انتخاب دیگری نمیتوانم داشته باشم. آیا،میتوانم که بیشتراز45سال مبارزه وزحماتم را قربان این فرکسیون ویا آن حلقه بسازم وبخاطر جفاهای افرادی وارج گذاری وارج گذاری وارج گذاری  رفقایی،کاری کنم که هرگز نباید بکنم.درمورد بریدن از نهضت باید بگویم که سالهاست قدرتمندان اروپایی اعلان کرده اند که من    صلاحیت همراهی با ایشان را ندارم،حق ملامتی مرا ندارید.من با همه حزبیهای واقعی همگام هستم.    رفقایی،کاری کنم که هرگز نباید بکنم.درمورد بریدن از نهضت باید بگویم که سالهاست قدرتمندان اروپایی اعلان کرده اند که من    صلاحیت همراهی با ایشان را ندارم،حق ملامتی مرا ندارید.من با همه حزبیهای واقعی همگام هستم.   لذا،چرا به اهانتها پایان داده نمیشود،من مدتهای طولانیست که علیه هیچ کسی،بشمول آنانی که جفاهای متعدد را درحق (ما) کردند وادامه میدهند، چیزی ننوشته ام .نشرات سنگ محک ونیش آفتاب را بمن نسبت دادن اشتباه بزرگ است .آیا،میتوانم که بیشتراز45سال مبارزه وزحماتم را قربان این فرکسیون ویا آن حلقه بسازم وبخاطر جفای افرادی وارج گذاری    رفقایی،کاری کنم که هرگز نباید بکنم.درمورد بریدن از نهضت باید بگویم که سالهاست قدرتمندان اروپایی اعلان کرده اند که من    صلاحیت همراهی با ایشان را ندارم،حق ملامتی مرا ندارید.من با همه حزبیهای واقعی همگام هستم. از رفقای منتقد مجهول ومستعار نام رفیقانه خواهش میکنم که نوشته های قبلی مسوولین ونمایندگان  شورای اروپایی نهضت فراگیر    دموکراسی وترقی افغانستان را که درسایتهای مشعل وفارومهای متعدد وابسته بخاطر بیاورید وقضاوت کنید که آیا،من دور شدنم از  سازمان اروپایی نهضت را اعلام کرده بودم ویا اینکه قلم زنان متعدد آنها، به ده ها شکل از عدم وابستگی من نسبت به نهضت خبر    دادند ومرا مورد نوازش اخلاقی شان قراردادند. اکنون نیز من با هیچ رفیق وانسان مبارز واقعی ووطنپرست صادق درهر سازمان وحلقۀ که عضویت داشته ویا مستقل باشند،نه تنها  دعوای رفاقت وهمسویی دارم، بلکه به هیچ قیمتی خودرا ازایشان جدا نمیسازم. درمورد اعلامیۀ اخیر شورای اروپایی حزب متحد ملی باید بگویم که من ده ها باری که طرف اهانت دیگران قرار گرفته بودم،    ایشان حسن نیت نشان دادند ومرا حرمت کردند. سخن معروفی از یکی از بزرگان عربی وجود دارد که میگوید:(انسان تابع    احسان است) من هرگز احسان حلقات اروپایی ومرکزی حزب متحد ملی را فراموش نمیکنم .اما، با وجود این وضاحت مجدد


جلیل پرشوروضاحت مجدد درمورد موقف سیاسی خودم:

رفقای گرامی!
 بارهابه اطلاع رسانیده ام که من فرزند حزب خودم هستم وبحکم عشق،باور واعتقادم به عدالت اجتماعی وآرمانهای حزبم که حال به ندرت از طرف فرزندان 
دیروز مدرسه ی خودش از آنها یادآوری میگردد، باقبول ودرنظرداشت تغییرات وتحولات فکری واقتصادی سودمند وضروری -هرگز انتخاب دیگری نمیتوانم داشته باشم. چطور خواهم توانست که بسادگی وبا تقلید میمون وار از تعدادی ازمدعیان ومعلمین (!) سوسیالیزم علمی وبعضی از حاضرین در جلسه ی کنگره ی سال۱۳۴۳ که امروز قریب است جرأت بکاربردن واژه های ناخوشایند برای محافل ستمگر سرمایه داری را ازدست بدهند؛ با بیشتراز45سال مبارزه وزحماتم که چندین بار بیکاری وبارها زندان وشکنجه را بهمرا داشت- وداع کنم ویا این اهداف بزرگ انسانی ام را قربان این فرکسیون ویا آن حلقه بسازم- وبا تعدادی علیه تعداد دیگر رفقای همفکر وصادق قرار بگیرم.
قابل یادآوریست که مبارزه علیه پروسه های منفی وگروهک های خرابکار عقیدتی- وتشکیلاتی دیسانت شده درداخل حزب ومبارزه ی فعال بخاطر سمت دهی سالم وقوتمند مبارزه وساختن تشکیلات کم عیب ودارای بنیادهای واقعی دموکراتیک وشفافیت تواءم با علنیت- خاصتا درشرایط فعلی - رسالت ووظیفه ی هر حزبی ووطن پرست واقعی درداخل حزب میباشد .
ازآنجاییکه برای هیچ حزبی صادق هرگز منطقی ومفیدنیست که بخاطرجفاهای افرادی وارج گذاری رفقایی، بنیاد وریشه ی فکری وعقیدتی خودرا صدمه بزند- شخصا مدتها قبل تصمیم گرفته بودم وبرآن مصر هستم-که نبایدکاری کنم که برای ما وحالتی که همگی درآن بسر می بریمُ مضر واقع شود. اینکه تعدادی قضایا را ازعینک های دودین خود نظاره میکنند وباساس صواب دیدهای جانبدارانه ی شان قضایا راتحلیل مینمایند وفحاشی میکنند- جز خموشی کاردیگری را لازم نمیدانم. دراینمورد هر خواننده ی با وجدان ورفیق با احساس  خودشاهد نشرصدها اتهام وناسزا علیه من بوده اند- ولی من نخواستم وهرگز نمیخواهم که درپیش قلم شکسته وناتوان خودم خجالت باشم وبا افراد مجهول مقابله نمایم. مشکل دیگر دراینمورد استفاده ی منتقدین ارروکش است .
 درمورد بریدن از نهضت باید بگویم که سالهاست قدرتمندان اروپایی نهضت در سایتها- وبلاگها وفاروم های چندگانه ی شان اعلان کرده اند که من  بنابر ندادن حق عضویتُ عدم 
اشتراک درجلسات و...حق وصلاحیت همراهی با ایشان را ندارم.درچنین شرایط شما رفقای مقاله نویس ویا مخالفین شخصی موضع گرفته درعقب گروهها وحتی شمارفقای عزیز دل واپس دراین مورد ویا ناراصی از اقدامات من -روی دلایل فوق حق ملامت ساختن مرا ندارید- چون من  ازهمان آغاز فعالیت نهضت فراگیر میهنی که براساس اصرار وحتی فشاری شخصی شادروان رفیق بریالی درآنجلسه اشتراک کرده بودم -نقاط نظرم را طورصریح درمورد آینده  فعالیتهای حزب بیان داشتم که طرف استقبال اکثریت قاطع رفقا قرار گرفت. درآن وقت زنده یاد رفیق بریالی گفته بودند که( ما - این سازمان را میسازیم ودرزیر چتر این سازمان حزب خودرا فعال میکنیم- هدف ما همان است که بود- تشویش مکن)
آوردن تعدادی از کادرهای قدیمی ومخالف با رهبری رفیق شادروات و  فقیدما ببرک کارمل درجریان سالهای اخیر حاکمیت- قسما با پیشنهاد ما صورت گرفت- ما میخواستیم که مخالفین فعال را غیر فعال ویا همنوا بسازیم - اماـ بعدا طوری معامله شد وفقدان زنده یاد رفیق بریالی نیز زمینه ساز آن گردید که شورای اروپایی را دعوت شدگان غصب کردند وامر ونهی صادر نمودند وتصفیه را آغاز نمودند. وضع با انکشاف منفی بسوی ضعیف شدن حزب کشانیده شد ودیگر از آن گردهمآییهای حماسی وپر جنب وجوش خبری نیست وتعداد رفقا  را درداخل شورای اروپایی نهضت به شمار انگشتان ( محدود ) ساختند.
هیچ سندی وجود ندارد که من علیه رهبری نهضت فراگیر چیزی نوشته باشم- برعکس این من بودم که فریاد دفاع از رهبری اصلی حزب درداخل را سر دادم ورییس شورای مرکزی حزب بدفعات یادآوری نمودم وداخل رل تعین کننده ی سرنوشت ورهبری نهضت دانستم- اما- اشتباه کرده بودم زیرا رهبری در اروپا بود وما نمی فهمیدیم. اینکه مطالب زیادی درمورد کمبودها ونواقص کاری درشورای اروپایی وصلاحیت عزل ونصب نا محدود  تشکیلاتی ازجمله (تولید مثل) در آن سازمان نوشته بودم انکار نمیکنم. هدف من اصلاحات بود که عملی نکردند وشیوه ی فروپاشی را درپیش گرفتند.
 من درحالیکه با همه حزبیهای واقعی همگام هستم وبرفاقت شان افتخار میکنم - میخواهم یادآور شوم که چرا اینهمه دشمنی وخصومت علیه من صورت گرفت وادامه دارد. مرا که فردی درانزوا قرار گرفته- تنها - منفور رفقا(!) و.... میدانند- ازمن چه ساخته است که همه تغییرات را بپای من حساب میکنند.
  چرا به اهانتها پایان داده نمیشود،من مدتهای طولانیست که علیه هیچ کسی،بشمول آنانی که بد میکنند.؟وحلقه ی خاصی جفاهای متعدد را درحق (ما) رواداشتند وادامه میدهند، چیزی ننوشته ام .نشرات سنگ محک ونیش آفتاب را بمن نسبت دادن اشتباه بزرگ است -درحالیکه با بسیاری از مطالب نشر شده ی آن موافق هستم.
 اگرمن واقعا چنین امکانات وتوانایی داشتم ودارم- که وحدت را برهم زدم وجفاهایی متعددی درحق شورای اروپایی انجام دادم وباعث بسا مشکلات تشکیلاتی و... شدم چرادرموقع بجای راندن وبه انزوا کشانیدن بقول خودشان-  از من استفاده نکردند؟ اینرا نیز باید مورد دقت قرار دادکه اگر این همه کارهای (ناشد وجدی) را من انجام داده ام- پس خود نوعی اعتراف بر عدم کشانیده شدن من به انزوا وتنهایی است که از آن دم میزنند.
درمورد لطف رفقای حزب متحد ملی افغانستان که مرا به جلسه ی پالتالکی شان دعوت کرده وافتخار عضویت مرادرکمیته ی اروپایی شان اعلام نموده اند- درضمن ابراز جهانی سپاس به اطلاع میرسانم که : من علاقمند شامل شدن درهیچ حلقه ی رهبری خارج کشور نبودم ونیستم. من در هیچ تشکیل جلا وطن) وحتا درمقام ارشد رهبری آنها اشتراک نمیکنم. جایگاه مبارزه ام را درداخل وطن جستجو میکنم ودرخدمت همه ی یاران باوقار- آگاه ومبارزین با تقوای داخل وطن که شرایط مبارزه وضرورتهای تاکتیکی فعالیت سیاسی را بیشتر وبهتر از رفقای بیرون از وطن درک میکنند- وبا وجود مشکلات فراوان کمتر بجان هم می افتند- قرار خواهم گرفت.
اینرا نیز باید بگویم که رفقای منتقد بینام وجگر خون(!) بخاطر رفتن من و(ما) با حزب متحد ملی!اگر داوطلبانه نیز با این حزب پیوسته باشیم- مگر از فلستطین به اسراییل کوچیده ایم- قبله ی ما تغییر کرده- با پاکستان اعلام همبسگی ونوکری کرده ایم - دربرابر غولهای ستم وتجاوز جهانی زانو زده ایم- بیرقهای جمهوری اسلامی ایران ویا ستمگران آل سعود را بر شانه حمل مینماییم- قاتلان مردم وآدمکشان حرفوی را پیر وپیشوا انتخاب نموده ایم؟ چه جرمی را دراینصورت میتوان مرتکب شد. در وطن مثلی است که میگویند: (( دور نرو که گرگ میخوریت-نزدیک نشو که بدم میآیی)) عجب است رفقای نهضتی که سایه ی مرا با تفنگ زدند- حال ازدور شدن من خشمگین اند- درحالیکه من هرگز خودرا از (رفقای عزیز وصادقم) دورنمیدانم-درحالیکه هرگز اجازه نیافتم که درچند قدمی شان پا بگذارم.
این شما بودیدکه سه سال تمام (دهل وسرنا) بدوش کشیدید -شعار وحدت با آنهارا سردادید حزب واحد راکه ( چندان نام پرکششی) نیز نداشت با آنها ساختید ادغام تشکیلاتی بوجود آوردیدُرهبری مشترک درداخل وخارج ساختید وروءسای نوبتی حز-ب واحد وحلقات متمم آن را بر اساس همان سیاست های کهنه ی (فیفتی فیفتی)از اشخاص طرف اعتماد حلقات خاص تان تشکیل دادید ومن و(ما) را درهیچ جلسه ومشوره ی تان شریک وسهیم نساختید وحتی کوچکترین ارزش را بما قایل نشدید-حال باچه سبکسری بما تهمت می بندید ومارا مارهای درون آستین قلمداد میکنید.؟ اگر حداقل قضاوت سالم وجود میداشت واحساساتی ومغرضانه قضاوت نمی شد- من ۱۵ روز قبل از تدویر کنگره ی رفقای حزب واحد از کابل به اروپا آمدم. اگر هدف رسیدن بقدرت وترفیع ودرجه درنظرم میبود- آیا نمی توانستم در کنگره ی که اکثریت قاطع شرکت کننده گان آن را میشناختم- وبدون تردید طرف حرمت شان قرارداشتم ودارم -اشتراک میکردم ودر تاپ ترین مقامات رهبری آن حزبیکه بعد کنگره شکل گرفت وباردیگر نام حزب متحد ملی را اختیار کرد -انتخاب میشدم وبقول تیم ناجوان ودروغگوی(عقده هایم را میگشودم). پس معلوم است که وسوسه های رسیدن بقدرت درمن وجود ندارد- لطفا دروغ نگویید-وخساره ی اشتباهات متعدد تان را بدوش دیگران نیندازید.
ازشما رفقای گرامی ایکه انتقادهای درزمینه دارید- خواهش میکنم که بیغرضانه قضاوت کنید وبیشتر ازین فریب نخورید.آیا بخاطر ندارید که خودمحوران غاصب تاش کردند تا  از چندین جلسه وگردهمآیی مرا بوسیله ی مزدوران کرایی شان اخراج کنند ومانع طرح مسایل اساسی گردند. من حقایق فراوانی را میدانم که اگر ضرورت شد- نشر خواهم کرد.آنهایی که مانع فعالیت من درشورای اروپایی شدند- میدانند که درسالهای فرار قبل از سقوط حاکمیت وقتی به اروپا وهند پرواز کرده بودند- دیگران آگاهند. آنها نیز آگاهند که بعد سقوط وسالهاییکه آنها زندگی آرام پناهندگی داشتند- درداخل وطن ودرجوار رهبر حزب کیها باقی ماندند ومسوولیت رهبری حزب را بدوش داشتند. عجب دنیاییست که حرف ستمگران ودروغگویان- حتی دربین رفقای ما هنوز ( چلش) دارد. من عاشق عضویت شورای اروپایی نبودم ونیستم. 
 من به همه رفقای عزیزم- درهمه سازمانها وحلقات ازجمله با تمام فرزندان واقعی حزب وهمراهان دیرینه ام که درنهضت فراگیردموکراسی وترقی افغانستان- فعال ویامنتظر اند- احترام جدی قایل هستم ودرضمن فرستادن درودهای گرم به آنها وحتی به حزبیهای صادق- واقعی منتقد ومخالف خودم- وعده میدهم که تا پای جان برای خدمت بهمردم زحمتکش افغانستان وجهان- صادقانه وبا ایثار جانم میرزمم وازشما دور نمی شوم.نزدیکی ما وشما با خونهای آلوده شده شهدای گمنام وقهرمان ما که با خاک وسنگ وطن عجین گردیده است- گره خورده وهیچ فرد باوجدان وبا احساس نمی تواند خودرا دربرابر غمها- دردها ورنجهای بیکران خلقهای ستمدیده ی وطن- غیر مسوول بداند. ماباهم بودیم -هستیم وباقی میمانیم.
دراخیر میخواهم با صراحت اعلام بدارم که رفتن با رفقای متحد ملی - خیانت وجفا بمردم نیست.حزب متحدملی باعث بدبختی خلقهای افغانستان- اشغال وطن ومداخلات روبه فزونی پاکستان درامورداخلی وطن ما نیست-طوریکه رفقای نهضت حلقه ی از دشمنان قسم خورده ی مردم ما نبوده ودشمن ترقی وسعادت مردم ما نیست. اینرا نیز باید بدانیم که تمام مبارزین وافراد شریف وقهرمان ورزمند ومدافع راستین وطن- منحصر به اعضای این دوحزب وسایر حلقات رفیق ما نبوده صدها هزار مبارز ووطن پرست موافق با ما ومخالف با ما- در راه خوشی وسعادت هموطنان ما میرزمند وفداکاری میکنند.
بیایید از کپسولهای کوچک تشکیلاتی ودید ضیق فکری بیرون شویم- دشمنان ودوستان واقعی خودرادرنزدیکیها ودوردستها- بطورسالم شناسایی کرده وسنگر واحد ملی را برای نیل به آزادی- استقلال- حفظ تمامیت ارضی وتحقق اهداف بزرگ عدالتخواهی ودموکراسی که همه اتباع فعلی وطن به شهروندان اصلی ودارای حقوق مساوی تبدیل شوند وسرنوشت شان را خودتعین کنند-بسازیم.
بادرودهای گرم
آی اگر صدپاره گردد بازباهم آشناست

   


به مناسبت چهل و هفتمین سالروز تأسیس ح.د.خ.ا.




هدایت حبیب


به مناسبت چهل و هفتمین سالروز تأسیس ح.د.خ.ا.

      هرکشور رویدادهای دارد که به آن می بالد؛ یکی از رویدادهای پر افتخار کشورما تأسیس ح.د.خ.ا. می باشد که چهل و هفتمین سالروز آن را به همه اعضای آن تبریک می گویم.
    در رابطه به اهمیت این رویداد، جاودان یاد ببرک کارمل در کنگرۀ مؤسس آن حزب گفته بود: " امروز باد بان کیشتیِ ترقی و تمدن افغانستان دراقیانوس جهان مترقی بلند گردید".  
      در آن برهۀ از تاریخ کشورما سازمانهای زیادی بنیان گذاشته شدند؛ ولی از آن میان تنها ح.د.خ.ا. به مثابۀ نهال رويندۀ تکامل نهضت دموکراتيک عدالتخواه ميهن مان، قد کشید، بزرگ و تناورشد. آگاه ترین عناصر از زحمتکشان کشور را به صفوف خود تنظیم کرد و به آموزشگاه بزرگ سیاسی اجتماعی مبدل شد.این حزب به وسیلۀ صدها مظاهره و میتنگ و نشر جراید پر تیراژ خلق و پرچم و مقالات متعدد دیگری ؛ ايراد بیانیه ها و شرکت فعال در مبارزات پارلمانی، به روشنگریِ اذهان عامۀ مردم کشور و افشای قانون شکنیها و استبداد محافل حاکمۀ وقت مبادرت ورزید. در اثر همين مبارزات آگاهی بخش اين حزب و ساير نيروهای تحول طلب جامعۀ ما بود، که دستگاه حاکمه به پارۀ از عقب نشینیها و رِفورمها به نفع زحمتکشان تن می داد.
      وقتی که ناخواسته حاکمیت  به حزب تحمیل شد، پیوست به آن  عما ل وفادار به امپریالیزم به نابودی سازمان کمر بست؛ درچنين لحظات سرنوشتساز کارآیی و فداکاریِ آن به درجات عالی متبارز گشت، تا آنجاکه ناجیِ خود و جامعه گردید؛ سپس برای ساختمان میهن و تحکیم حاکمیت خلق به بسیج  قواء پرداخت، زمینۀ رشد استعداد زنان و جوانان و ایجاد سازمانهای مدنی، و نشر آثار ادبی، مسلکی و مترقی را به طور بی سابقه یی فراهم ساخت، چنانی که، با و جود همه تبعیضها، چرخ دولت کنونی نیز بالای شانه های کادرهای تربیت شده در آن زمان می چرخد.
      سوگمندانه که امپریالیزم به تکیه گاه ترقی و صلح جهانی رخنه نمود؛ سرچشمۀ کمکها، حمایت و تغذیۀ  حزب جوان ودولت نوپای ما را خشکانید؛ از همه سو فشارهای گوناگون طاقت فرسا و تحمل ناپذیری  باریدن گرفت؛ بدتر از همه برخی از افراد رهبری حزب و دولت را به احراز مقاماتی که به واقعیت امر در اشتغال داشتند فریفتند؛ دودستگی و نفاق را ایجاد نمودند؛ بدین وسیله زوال حاکمیت زحمتکشان کشور آغازگردید و سراجام زعامت جدید غیر مستحقِ غاصب به انصراف و واگذاری قدرت تن در داد. جای آن دولت تاکنون هم در کشورما پر نشده است، اشخاص بی غرض  وطن تاکنون هم حسرت آن زمان و آن دولت را می خورند.
      بعد آن، در این دو دهۀ پسین روزخوش نصیب مردم ما نگردید."یوم البتر" در کشور ما مصداق و تحقق یافت. اکنون دارد که تاریخ تکرار می شود؛ معلوم است که بدون رضایتِ رأس دولت کنونی، غرب به طالبان و پاکستان چراغ سبز و سرسازش نشان داد. شاید همان طوری که "ییلسین" از حاکمیت خلق روگردانده به مجاهدین رو آورد، امریکاییها هم از دموکرات نماهای خود روبرگردانند و به طالبان و پاکستان رو آورند و حکومتی مانند شیخ نشین های عرب، به سرپرستی غیر مستقمِ پاکستان را بر افغانستان تحمیل نمایند. بدین و سیله مردم افغانستان را به گرداب بدبختی و اسارت بیندازند، خود را از منجلاب جنگ بکشند و هم به مقصد برسند؛ یعنی، پایگاههای خود را نیز در کشور ما جا به جا کنند.     
       در کشور از هر سو سنگهای شور بختی و فلاکت به سر مردم ما می بارد: از یک طرف بالهای نا میمون اجانب بر فراز وطن ما سایه افگنده است و ستون پنجم آنها همچو سرطان در پیکر جامعۀ ما ریشه دوانیده است؛ از طرف دیگر امکان تسلط سیاه ترین عناصر تایخ بر کشور و مردم ما متصور است؛ از سوی هم به طور روز افزون تخم نفاق بین ملیت ها ومذاهب باهم برادر میهن ما بذر می گردد و از سوی دیگر وسیلۀ نجات یعنی نیرو های ملی، مترقی و چپ به خصوص خانوادۀ بزرگ ح.د.خ.ا پراگنده است.   
      این امر پایان ماجرا نخواهد بود، نیروهای به اصطلاح جهادی شامل حاکمیت کنونیِ مخالف طالبان آرام نخواهند نشست؛ اما  رهبران جهادی در مبارزۀ شان برضد طالبان پیگیر و پایدار نخواهند بود، در جهت بهبود روزگار مردم وآرامش وطن کاری مثمری انجام نخواهند داد. تنها سروصداهایی را بلند خواهند نمود، نا آرامیهای بیشتری را خلق خواهند کرد، بازار دزدان، راهگیران و اخاذان را گرم تر خواهند ساخت، وضعیت را مغشوش نگه داشته، به بدتر شدن روزگار مردم بینوا و بی دفاع ما خواهند افزود و سرانجام در برابر فشار و پول غربِ مدافع طالبان تسلیم خواهند شد.
      در رابطه به مسأله وحدت سازمانی چه به موقع، در آستانۀ سالروز تأسیس ح.د.خ.ا. و به جواب حمایت امریکا از طالبان، وحدت خواهان حزب واحد توانستد کنگرۀ خویش را با طنطنۀ زایدالوصفی دایرکنند، با حزب دیگری وحدت نمایند و هم مؤسس جبهۀ گردند. آنان با ادعای که هسته تفکر مبارزه در راه ترقی، دموکراسی آزادی وعدالت اجتماعی با تنوع اندیشه ای وخصوصیت فراگیر مخالف اند، یعنی از وحدت با سازمانهای مشابِه دوری می گزینند، تاسیس و شرکت در جبهات را مردود می شمارند، در خفا از امریکا و تصمیمش مبنی بر حاکم ساختن طالبان و پاکستان بر سرنوشت افغانستان حمایت می نمایند. اگر نه چنین است، لطفاً بگویند که نسبت به طالبان کدام یکی از نیروهای شرکت کننده در جبهه یی که حزب متحد ملی عضویت دارد بدتر است؟ باید به صراحت بیان داشت که فقط و فقط وحدت ملی می تواند مانع تأمین سلطۀ تاریکترین نیروی قرون وسطایی؛ یعنی طالبان بر سرنوشت مردم ما گردد، که ایجاد همچو جبهات سنگپایۀ محکم آن می تواند باشد.
      چه شایسته است که همه خانوادۀ بزرگ ح.د.خ.ا. به مناسبت چهل و هفتمین سالروز تأسیس آن حزب بزرگ، کار در جهت تأمین و حدت را آغاز نمایند.
جاودان باد نام ح.د.خ.ا.!
پاینده باد کار نامه های عادلانۀ ح.د.خ.ا.!
حزب ما در خاطرۀ تاریخ کشور ما جاودان خواهد ماند!

31 دسامبر 2011 

۱۳۹۰ دی ۵, دوشنبه

آیا وقت آن نرسیده است که دربعضی از مواضع خود تغییر بیاوریم !



 


  آیا وقت آن نرسیده است که دربعضی از مواضع خود تغییر بیاوریم!

شکستهای پیهم سیستم سرمایه داری جهانی، درعرصه های اقتصادی وحل بحرانهای اجتماعی روبه تزاید مردمان کشورهای شان،یورش وحشیانۀ قدرتهای بزرگ نظامی واقتصادی غربی بالای کشورهای نفت خیز (بنام جنگ علیه دیکتاتوری ودفاع از حقوق مردمان ملکی)، تلاش برای تقسیم مجد د کشورهای دارای منابع بزرگ زیرزمینی واهمیت جیوپالیتیک دربین استعمارگران عصرحاضر،قتل وحشیانۀ قذافی ونزدیکان وی بعد گرفتاری ،خروج توأم با شکست وناکامی اردوهای امریکا وغرب از عراقِ دارای ذخایرسرشار نفت وگاز بعد کشته شدن4/1ملیون عراقی وتقسیم آن کشور به اقوام،مذاهب وگروه های مختلف محلی، غرض کنترول آسان وعدم شکل گیری دوبارۀ عراق نیرومند،تشدید عمدی بحران درسوریه واغماض دربرابر جنایات دولتهای یمن ،عربستان وبحرین بعد آنهمه سرکوب خونین وزیر پا بودن همیشگی حقوق انسان وآزادیهای مدنی دراکثر رژیمهای شاهی وامارت نشین  عربی وکنار آمدن با احزاب بنیادگرای تونس، المغرب ،مصروسائر مناطق(شامل بهارعربی«!» )،مبین این حقیقت است، که برای غربِ سرمایه سالاری ،حتی منشورهای جمهوریت، آزادی وحقوق بشر صادرشده از طرف خودشان،اهمیت ناچیزی نیز ندارند. دراین سیستم ها وحکومت ها ،آنچه همیشه بالاتر از عقاید دینی وسیاسی شان ارزش دارد ، تأمین منافع اقتصادی، بدست آوردن امتیازات تجارتی، امضای قراردادهای پرمنفعت، فعال ساختن پایگاه های نظامی- استخباراتی(بهر قیمت وتلفات انسانیی که تمام شود) میباشد.
افغانستانِ عزیز ما، سالها درزیر نقشه وپلان امریکا –  انگلیس وشرکای شان قرارداشت. آنها سعی فراوان بخرچ دادند ،تا ازیکطرف جلو خیزشهای ملی ودموکراتیک مردم مارا بگیرند ،واز طرف دیگر این وطن را که به گورستان استعمارگران مشهور شده بود، دوباره  درجال شیطانی استعماری  بپیچانند،وبنابر ارزش مهم استراتیژیکی ایکه دارد، از ( خود )سازند . ازهمین رو،گروههای مختلف را تحت نام آزاد سازی وکفروکمونیزم ستیزی غرض جنگ وویران سازی داروندار وطن ما،ایجادکرده وبرعلاوۀ حمایت بیدریغ مالی، عصری ترین سلاح ومهمات جنگی ولوازم لوجیستیکی را دراختیار آنها قرارداده وپاکستان،عربستان وایران را بمراکز اصلی سرباز گیری وتهاجم علیه افغانستان تبدیل ساختند .امریکا وجهان سرمایه داری با استفاده از سادگی وخوشباوری مردم وتجار پیشگی بخش اربابان مذهبی وهمیشه دشمن با ترقی وعدالت اجتماعی ،حداکثر استفاده را از جنگهای داخلی افغانستان نصیب گردید وخودرا باکل بی شرمی حامی جهاد مردم افغانستان جا زد وطرف قبول نیز قرار گرفت،وتاکنون با وجود همه رسواییها وافتضاحاتی که برایش دست داده است،هنوز سود میبرد.

اکنون بازهمان امریکا آن حامیی(!) دین ،آزادی ،دموکراسی وحقوق بشر(!؟) سرنوشت وطن ما رامیخواهد باردیگراز طریق پاکستان وعربستان وشرکای جرمیی دین فروش وفریبکار شان ،رقم بزند وتعین نماید. امریکایی ها وخاصتاً انگلیسی های سردمدار استعمار کهنه ومربیی امریکا،میخواهند پاکستان را بهر شکلی درمنطقه حفظ وصاحب صلاحیت نگهدارند ، واز آن بحیث اسرائیل منطقه استحصال وظیفه کنند.آخر تا به کی باید سرنوشت وطن ومردم ما درعقب دروازه های بستۀ استخباراتی واز طرف ( آی اس آی) ومعلمین او که شبکه های جاسوسی امریکا وانگلیس میباشند، بدون موجودیت طرف اصلی قضیه یعنی مردم افغانستان واقلاً دولت افغانستان تعین گردد ونیروهای شیطانی وبنیادگرای عربی وعجمی منطقه،خون مردم ما را بخاطرتحقق اهداف شوم خودشان بریزند.اگر چنین نیست، چرا باوجود اختلافات،تبلیغات وعملیات گرم وسرد جنگی وجاسوسی، امریکا پیوسته اعلام میکند که حل قضایای افغانستان، بدون نقش دادن جدی برای پاکستان امکان پذیر نیست. پاکستان را غربیها وعمال داخلی پاکستان درداخل وطن ما،که اسناد رسوایی فراوانی را درپاکستان ازخودبجا گذاشته اندوهنوز جیره خوارآن فرزند صدیق استعماراند وحق میگیرند، بحدی درمسایل وطنی ما صلاحیت داده وذیحق میدانند، که برای پاکستان نه تنها درتعین مقامات مهم اداری – نظامی واستخباراتی کشورما،بلکه درتعین مهره های کلیدی اش درپارلمان افغانستان سهم داده میشود .پاکستان بتاسی ازاین  نقش بدست آورده ومصلحت کاریهای معامله گرانۀ حکومتی که ازحمایت اکثریت قاطع مسوؤلین جهادی وقوماندانان تنظیمها برخوردار است، دولت افغانستان را زیر فشار قرار میدهد ، که باکی دوستی کند وبا کدام کشورها ودرکدام موارد قرارداد ببند د. این حد اعلای نداشتن حاکمیت ملی وغیر وابسته بودن دولت به مردم افغانستان وگواه قاطع غلام مَـنِـشی وخیانت بمنافع ملی است.

درچنین اوضاع وشرایط اسارت بار،برعلاوه چیره بودن فقر، تنگدستی ،ظلم، رشوت،خیانت وغارت داراییهای عامه، وطنفروشی وترویج فرهنگ مبتذل وویرانگربرزندگی وسرنوشت مردم ووطن،نبود امنییت وصلح در موجودیت ( ده سالۀ ) قوای تادندان مسلح بیشتر از40 کشور خارجی وبا کسب تجربه  از عملکردها ودستآوردهای اردوهای انگلیس وامریکا درعراقِ( خراب شده،بربادشده وغارت شده)،آیا نباید احساس مسوؤلیت وجدانی کنیم ودرمورد آیندۀ قریب وبعید وطن ، َدور یک تفکر سالم ملی ،عدالتخواه ودموکراتیک ، بمعنی واقعی واژۀ اتحاد وتوافق ملی، گردهم آئیم وبیشتر ازین وطن ومنافع جمعی را قربان تشکلات خورد ،طبیعی وغیر طبیعی، قابل لمس ویا ناشناخته وفدای این همه رهبران (صدگانۀ )جهادی ، سیاسی ،قومی، زبانی ،منطقوی وشخصی (چپ وراست)،نسازیم.آیا ،وظیفۀ بزرگ ملی واخلاقی نداریم، که ،با درک ازجایگاه،توانائی های سیاسی جمعی وفردی،هرکدام ما ،پناه بردن به عقلانیت سیاسی ، دوری ازمدح وثنای حلقات وپیشکسوتان غیرفعال وفرسوده شده از لحاظ قدرت تفکر درنظر وعمل که حتی توان رفتن بداخل وطن را ندارند،چه رسد به فداکاری وقربانی دادن ،صرف با قبول حقایق،گذشتن از جاه طلبیها وعدم سرودن شعر ونوشتن مقاله وترانه به نفع خود ما ویا توتمهائیکه تعدادی از شریف ترین شخصیتهای مبارز ، تاکنون از چنبرۀ جادوئی آنهاخودرا نجات داده نتوانسته اند،بجای سند سازیها، تخریبات وسبوتاژ های تاحال معمول درنهضت های سیاسی ومبارز وطن ما،سروده های اتحاد وهمسویی را بخوانش بگیریم وهر انکشاف ،تغییر وحرکت را صرف ازدریچۀ منافع تنگ گروپی و شخصی خود، تفسیر وتحلیل نکنیم. بلحاظ خدا، یکبار دقیق شویم وبه عقب خود نگاه کنیم، ومشاهده کنیم وبخاطر بیاوریم، که چرا تمام عمر ما درتخریب یکدیگر ودوسیه سازی سپری شده است.آخر تا به کی.؟


این مشکل وصدها دشواریی دیگر وطن ما،هرگز حل نمیگردد،مگر ازطریق کنار آمدنها،تقاربهای سیاسی، اتحاد همه نیروهای وطن پرست سیاسی ومذهبی وتشخیص دوستان ودشمنان واقعی سرزمین ما وسعادت مردم ما.
آنهائیکه با شعارهای خشک سیاسیی دارای رنگ وبوی جوامع اروپایی ودرمواردی صرف برای تفنن وایجاد سرگرمی ویا ابراز موجودیت سیاسی(!) ،دل خوشی خودشان ویا فقط برای آنکه ارابۀ کهنه وشکستۀ رقابت را به جای رفاقت درحرکت نگه دارند، و( پوز )برخورداری از تشکیل سیاسی را به نمایش بگذارند، مطالب واهدافی را درلفظ وتبلیغات مطرح میکنند، که آنهارا درزمرۀ چپ ترین وانقلابی ترین نیروهای معاصر مورد شناسایی قرار دهد، وازین رو زمین وزمانرا بباد انتقاد وتمسخر میگیرند، ولی درعمل وهرگاه مجال جولان درداخل وطن برای شان پیدا شود، باکسانی روابط سیاسی وتفاهم پیدا میکنند، که جداً مایۀ شرمساری وسرافگندگی میباشد.

هموطنان رنجدیده،خواهران وبردران با احساس، سرسپردگان راستین راه ادامۀ مبارزه برای نابودی ظلم،بیعدالتی،استثمار واشغالگری، امروز نه تنها افغانها بلکه همۀ آزادیخواهان ودموکراتان عدالتخواه جامعۀ بشری باین  حقیقت پی برده اند، که عاملین اینهمه فجایع ،خونریزیها وبربادی خلقهای جهان وغارت دارائیهای روزمینی وزیر زمینی آنها،اژدهای سیری ناپذیر
وغولهای سرمایه درشرکتهای بزرگ بانکی- صنعتی جهان آزاد وحامی دموکراسی(!) میباشد،که باهزار چال ونیرنگ فریبنده وبظاهر (منقش ودلپذیر) ازطریق همدستی باارتجاع داخلی سفاک، چپاولگر وهمیشه خاین به منافع مردمان وسرزمینهای شان کشورها وسردمداران نظام غارتگر وجنگ طلبِ یکه تاز جهانی،دررأس امریکا و انگلیس وشرکای شان میباشد، باید به این نتیجه رسیده باشیم که خانه جنگی، اختلافات فرکسیونی وتقسیم شدن به هواداران ومدافعین سربکف شخصیت ها ورهبران حزبی- مذهبی- قومی وزبانی، هیچ مشکلی را حل نکرده وبرعکس باعث دوام چور وغارت دارایی های ملی و شخصی مردم ما وفقر وتنگد دستی طولانی مدت آنها خواهدشد.

لذا ، برای رفقا وهمرزمان باتقوا،باشرف وفداکار ما که بزرگ ترین هدف شان آزادی واستقلال واقعی وطن،سربلندی وسعادت همیشگی مردم،مترقی شدن ودموکراتیک بودن تمام عرصه های زندگی زحمتکشان وهمردیف شدن افغانستان درپهلوی پیشرفته ترین دول جهان میباشد، وبرای رسیدن به اهداف برشمرده شده قربانیهای فراوانی را تقدیم جامعه کرده اند، راهی جز پا فشاری برمبارزه وپیداکردن سالم ترین شیوه های نیل بهدف ورزمیدن دسته جمعی نه تنها با یاران وهمرزمان قدیمی، بلکه با سیل خروشان روشنفکران وترقیخواهان دموکرات وعدالت پسند جدیداًً عرض اندام نموده، وجود ندارد.

همرزمان گرامی!
آیا، وقت آن نرسیده است که غرض تحقق این اهداف، باردیگر دروطن خودما،دربین مردمان زحمتکش وستم دیده وقربان شدۀ مان ودر پهلوی هزاران خانوادۀ شهید ومعلول وطن، بدون غرور وتکبر، بدون جاه طلبی وخود محوری، بدون کم زدن  نقش واثرمندی یاران وهمنوایان ، مبازرۀ مان را بهتر ازهر وقت دیگر آغاز نمائیم ودرجامعه بصورت واقعی ونیرومند مطرح گردیم وموجودیت ،فعالیت ومبارزۀ ما از جنبۀ سمبولیک ونمایشی خارج گردد ،وسائرین (دوستان - مخالفین وحتی دشمنان) نیز ، مارا ،مبارزه وحقیقت وجودی قوتمند مارا احساس واعتراف کنند.

آیا، فعالیتهای تاکنون (سیاسی- حزبی) ما، درتحقق آنهمه اهداف وآرمانهای
تحقق نیافتۀ دیروزی وامروزی، نقش اثرمندی را ازخود بجا گذاشته است.؟ بدون شک باید (نی) گفته شود. آیا، نباید صادقانه اعتراف کنیم که خودما(بدون استثنا) بادرجات مختلف دراین گناه بزرگ( بی اتفاقیها، ساختن  حلقات متعدد، ایجاد مأیوسیت وگوشه گیری، تخریب پروسه های تقارب وتفاهم ،همدست شدن با شریر ترین دشمنان حزب وآرمانهای عدالت خواهی غرض تخریب کادرها وفعالین حزبی وسائر دشواریها ) شریک وسهیم هستیم.

چرا اعتراف نکنیم ونگوئیم که خودخواهیها،جاه طلبیها، منِشهای فردی ،بی تفاوتیها ونظاره گر بودن کادرهادربرابر خرابیها وویرانگریهای داخل حزبی،یکدیگر را تخریب کردن، به وحدت حزبی، به دموکراسی وحق ابراز نظر آزادانۀ رفقادرداخل حزب، به حقوق اعضا
ومکلفیتها ومسوؤل بودن قدمه های بالایی تشکلها، اهمیت ندادن ، قوم پرستی وسمتگرایی را جانشین اصول زرین وطنپرستی ی افغانستان شمول ساختن، افراد بد نام، استفاده جو وحتی مجرم را به خاطردفاع حماسی (!)وکاملاً تاکتیکی وفریبکارانۀ  شان از رهبران (متوفا ودرقید حیات) وفرکسیونهای رنگارنگِ مدعی « حقانیت » درپستهای کلیدی حلقات رهبری قرار دادن،حلقات رهبری وتشکیلاتی را که باید خدمتگذاران وتطبیق کنندگان اهداف نیک حزبیها ومجریان صادق کلیه تصامیم دسته جمعی ودموکراتیک اعضای حزب باشند، به فرعون ها وشدادان خودکامه ،خودمحور وخودسر تبدیل کردن وبرای آنها  حرمت ومصوؤنیت های آسمانی گونه قایل شدن،خودرا درعـقب رهبران وافراد کلیدیی مستحق وغیرمستحق وغاصب قراردادن،فراموش کردن مردم ، آرمانها ورسالت تاریخی وتعویض آنها به جنگها ودشنامهای فرکسیونی همیشه داغ وفرسایشی، گیچ ساختن همرزمان باثر تبلیغات منفی وبی اهمیت طولانی مدت وبی حاصلِ( اقلیت واکثریت) ویا افتخار به وابستگی به فلان رهبر وفلان حلقه ، سازماندهی انتخابات کاملاً تقلبی ،پُر از جعل وتدابیر اوپراتیفیی درظاهر آزاد ودموکراتیک درگزینشهای حزبی، توجیه کردن وبرحق وانمود کردن (ده ها ملاقات وقرارداد با خاین ترین وبدنام ترین افراد وحلقات ، اگر از طرف شخصیتهایی طرف تائید «خودی» صورت گرفته باشد، ومحکوم کردن وخیانت شمردن روابط ویا تماسهای افراد وگروه هایی که مابائیست برای شان دوسیه سازی کنیم، باسایر نیروهای سیاسی جامعه، یک بخش مهم دشواریهای موجود رفقا ،تعمیق اختلافات داخل حزبی، مأیوس ساختن وبه انزواکشانیده شدن بهترین کادرهای حزب(اکثراًبطورعمدی) ،برهم خوردن اعتماد واحتـرام متقابل دربین رفقا وحلقات متعدد شان، وسرانجام تبدیل آن حزب بزرگ صدها هزار نفری، آن تکیه گاه ومایۀ امیدواریهای خلقهای زحمتکش افغانستان وحامی نیروهای ترقیخواه منطقه،دارای نیم قرن سابقۀ فعالیت ومبارزات توأم با قربانیهاوفداکاریها ی سیاسی،بیشتراز یک دهه قدرت دولتیی دارای آن نیرویی دفاعی ایکه پشت دشمنان خارجی وعمال داخلی آنها بخاطروسایل دفاعی ونیروی انسانی خبیر ،مسلکی ووطنپرست آن میلرزید،حزبیکه با وجود پارۀ ازاشتباهات ودرمقاطعی توأم باکجروییها وعملکردهای غیر قابل حمایت ،ولی باهزاران خوبی وبرتری نسبت بهرمکتب فکری وتشکل سیاسیی دیگر،زیراکه ارتقای سطح زندگی ورفاه زحمتکشان وآزادی واقعی زنان ومردان زیر ستم وطرف بهره کشی قرار گرفته را درمرکز توجه  آن قرارداشت،و هزاران تن از بهترین مردمان زحمتکش وروشنفکران بادرک وبا ایثار جامعه، بقیمت خونهای پاک وداغ شان از آن حمایت کردند،به حزبی پارچه پارچه شده،به حاشیه رانده شده،دچار بحرانها ،انشعابات وفروپاشیهای متوالی  مواجه ساخته شده ، تبدیل کردند، وهنوز از آن انتقام میگیرند وپیکر نیمه جان ومثله شدۀ آنرا درزیر ساطورهای تهیه شده بدست شریر ترین دشمنان قسم خوردۀ داخلی وخارجی  قرا ر داده اند.

رفقای عزیز!

بیائید باهم صریح ترگپ بزنیم،وآخرین انکشافات مربوط به نقاط نظر،موضعگیریهاوآنچه راباید ( وظایف تأخیر ناپذیر) ما (رفقا)قیمت داد، بررسی کنیم.بخشی ازاین مسایلِ کلیدی،( ازدیدِ من) شامل این موارد میباشند.

1  :  حستجوی راه حلهای رفع اختلافات ودشمنیهای موجود که اکثراً شخصی وسلیقه ئی میباشند .لذا، ،درصورتیکه ما بمنافع بزرگتر می اندیشیم ودرمورد حزبی بودن وصداقت وطنپرستانۀ ورد زبانهای ما، اقلاً با خود صادق هستیم وخودرا فریب نمیدهیم ،چون دیگران فریب نمیخورند، وراست ودروغ را تفکیک میتوانند، ختم عاجل این خانه جنگی وتبلیغات دشمنانه علیه همراهان( رفقا، دوستان ومبارزین وطنپرست)،باید درصدر وظایف هر کدام ما قراداده شود. مساعدساختن زمینه های همسویی وهمکاری مختلف الاشکال ، اولاً باهمرزمان خودما ، جداًحیاتی وسرنوشت ساز است. این رفقا وحلقات خواه درتشکلهای طرف تائیدِ ما، عضویت ویا وابستگی دارند ویا نداشته باشند. کی بما وافراد وتشکلهایی مانند ما، این حق را داده است، که هرفردی را که درداخل ویا اطراف قفس های « طلایی گونۀ » (ما) عضویت ویا تعهد واطاعت ندارند، بیگانه ودشمن بخوانیم ودرصدد تخریب آنها برآئیم، ولو از لحاظ شخصیت ،تقوا،آرمانهای سیاسی واجتماعیی سالم ملی ،نام نیک، وسائر عناصرتکمیل کنندۀ شخصیت ( یک انسان وطنپرست، مبارز وآمادۀ فداکاری ) نه تنها کمبودی نسبت به سائرین ندارند، بلکه درمواردی، امتیازات شان نسبت به تعدادی از افراد طرف حمایت تشکلها ویا بعضی چهره هایی کلیدی قیمت داده شدۀ «خودی» (ما ) جداً بلند تراست .تقاضای جدی ما از آنهائیکه این آتش را درخرمن  قبلاًآتش گرفتۀ مبارزین ، مشتعل تر ساخته اند، اینست که بنام اخلاق وانسانیت ،بخود آیند ودرتوقف دادن این جنگ پر تلفات  اقدام فوری نمایند.

2 : متأ سفانه،  باوجود همه انتظارات، زحماتِ همگانی،  فشارطولانی مدت کادرهای وحدت طلب، نیات نیک وتلاش های مفید وحدت طلبانۀ یک بخش قابل حمایت حلقات بالایی احزاب شامل پروسۀ وحدت ، حمایت صد ها کادر باارزشِ  خارج از تشکیلات احزاب نهضت فراگیر ومتحدملی،ابرازآمادگیها وسپردن وعده های فراوانِ گرم وداغ برفقای نگرانِ شکل گیری حوادث غیرمترقبه  ، کنگرۀ وحدتِ تشکیل شده بتاریخ (15 دسامبر 2011)، (( حزب واحد ! ))طرف حمایت یک بخش مهمِ دیگرِاین پروسه ، بنابردلایلی که درسایتها به نشر سپرده اند،قرارنگرفت، وتعدادی ازنمایندگان انتخاب شده، درنتیجۀ انتخابات درشوراهای ولایتی داخل وطن وخارج از افغانستان، باثرمخالفت حلقات بالایی حزب شان،درکارکنگره اشتراک نکردند، وباین ترتیب تعدادی از نمایندگان واجد شرایط راه یافتن درکارکنگرۀ وحدت،در روز آغاز کارکنگره ایکه از مدتها باینسو انتظارش کشیده میشد،  غیابت پیداکردند(معیارها ویا شرایط راه یافتن به کنگره، درحلقات بالایی تشکلها، مشخص وطرف توافق قرار میگیرند). زیرا بارها مشاهده کرده ایم که.(( هیچ انتخاباتی در احزاب وگروه های تشکیلاتی ایکه سرنوشت مارا تعین میکنند،بصورت آزاد،دموکراتیک . بدون مداخلۀ«بالاییها»وغیر جانبدارانه)) ، برای آن عملی نمیگردد، که اکثریت مطلق این مدعیان پیشکسوتی، حاکم شده برمقدرات حزبیها،خود براساس شایستگی وآرای مستقیم ودموکراتیک( زیر دستان ) ، به مناصب خود نرسیده بودند، ودرحق شان لطف صورت گرفته شده بود.
3 : بیائید، برای چند لحظه  درمورد اینکه ماکیستیم، چی میخواهیم وازکدام توانائیهای سیاسی واجتماعی برخوردارهستیم، وجایگاه ما، ،در رده بندیهای سیاسی ومردمیی احزاب فعال درسطح کل وطن درکجا قرار دارد، و سائرموارد خودشناسی ،باز شناسی وپی بردن به حقیقت وجودی(کمی وکیفی)،آنچه را میخواهیم وآنچه را انجام داده میتوانیم، بدون تکیه کردن بالای افتخارات، رهبران ،خدمات اجتماعی، توانائیهای تشکیلاتی وفداکاریها ی  فردی وجمعی دیروزی ،مسوؤلانه قضاوت وابراز نظر نمائیم. آیا،بخود حق داده میتوانیم که مارا درجملۀ لشکریان حماسه ساز وبی ترس وبی نفس دیروزی حزب وانقلاب رهائیبخش افغانستان، که فقط با ایشان مشترکات واحد، سرنوشت دیروزی واحد،حزب ورهبری واحد داشتیم،حساب کنند.؟ آیا،حق این جُرأت رابخود داده میتوانیم، که توقع وانتظار آن برده شود،ویا مطرح گرددکه چرا،  دولت امروزی،قدرتهای خارجی ونیروهای فعال مسلح وغیر مسلح تشکیل دهندۀ ادارۀ دولتی امروز وآنهائیکه خودرا دراپوزیسیون میدانند، برای ده ها رهبر(!) ومسؤول گروهکها، حلقات واحزابی که دیروز درتشکیلات  ح د خ ا ویا حزب وطن ، عضویت،کار وارتباط داشتند،ویا درصفوف آن رزمیده بودند، ارزش واهمیت رهبران  دیروزی حزب،دررأس رفقا: (شهید میر اکبر خیبر، شهید نورمحمد تره کی، زنده یادببرک کارمل،شهید داکتر نجیب الله ) وسائر بزرگان نظامی وملکی دیگر نامدار گذشته را  قائل نمیگردند، تابازار تجارت (  اینها ) پُر رونق می بود. صفات وممیزات شخصی وسیاسی (قابل تمجید ویا مورد تردید ونکوهش)هیچ رهبری، ازجمله رهبران قبلی حزب ما، به هیچ وجهه وبرای هیچ مقام ونهادی، از جمله برای اعضای  فامیلها وهمرکابان شان، بصورت میکانیکی قابل انتقال نیست وکسانی نباید از حق وراثت(!؟) دراین مورد حرف بزنند.صفات وداشته های علمی،سیاسی ومحبوبیتهای مردمی شخصیها ورهبران را میتوان تاحدودی از راه کمال،مبارزه،صداقت، فداکاری،تقوا، وسعت نظر،دیگران را ارزش دادن ومهم پنداشتن، عدم وابستگی به جغرافیای سیاسیی قشلاقی وزبانی- منطقوی وکسب سائرعناصر تکمیل کنندۀ شخصیت انسانی، نصیب گردید .بافلان رهبر نان خوردن، بافلان شخصیت مسافرت کردن،با آن بزرگ همسایه بودن ،فرزند،برادر وقوم نزدیک بودن با آن بزرگمرد تاریخ ویا آن شیرزنِ کم نظیرو..،هیچ تأثیری در رسیدن  به این مقام وآن منزلت سیاسی- حزبی واجتماعی- دولتی ندارد.
4 : از آنجائیکه واحد بودن ویا بهم خیلی قریب بودنِ برداشتها،اعتقادات،شناخت دقیقِ اهداف، دوستان،مخالفین ودشمنان داخلی وخارجی، برای هرفرد، گروه ودولت،امریست بسیار حیاتی وضرورتیست اکیداًاجتناب ناپذیر، پس بسیار ارزنده و مهم است، که رفقا وحلقات وابسته به آنها،خاصتاً حلقات رهبری کننده وتصمیم گیرندگان اصلی،باید  برای تشکیل صف واحدحزبی،پی ریزی  تشکیلات غیرشکنندۀ روزمره، جلوگیری از سرگردانی اعضا وهواداران نسبت عدم درک از وظایف وموضعگیریها درقبال حوادث وحقایق،لب به سخن بگشایند وبیشتر ازین از پهلوی اتفاقات گذر خموشانه نداشته باشند.چطور میتوان بدون ابراز نظر دربارۀ کلیدی ترین مسایل از رفقا ویاران(اعضا)توقع حمایت وهمراهی را داشت،وعدم حمایت توأم با کف زدنها بوسیلۀ ایشان را عدم درک وظایف صفوف وسرپیچی از احکام  مقامات قیمت داد.
اگر به عدم کارآیی ،عدم پیگیری، عدم توجه دقیق وبی تفاوتیهای مسوؤلین تشکلهائیکه هنوز رفیق خطاب میگردند، توجه حداقل صورت گیرد، بخوبی درمی یابیم که حلقات بالایی این تشکلهای دارای تجارب تاریخی ،با وجود سابقۀ کافی سیاسی، بزرگ شدن درفعال ترین مدرسۀ سیاسی وآموزشی وطنپرست وفعال ،14 سال حاکمیت وآشنایی با علم وتخنیک معاصر تبلیغاتی وبهره ور شدن از فعالیتهای تبلیغاتی وافشاگرانۀ عصر کمپیوتر، شناخت عوامل عقب ماندگی وتداوم بخشندۀ ظلم وخیانت، تا حال نتوانستند ویا نخواستند که اعضا وهواداران شان را درمورد اهمیت انتخاب رئیس جمهور، انتخابات شوراهای ولایتی، انتخابات پارلمانی ،لویه جرگۀ عنعنوی، کنفرانس دوم بن، قرارداد راهبردی با امریکا ،حملات منظم اردوی پاکستان علیه مناطق سرحدی ، تشدید ترور ها وانفجارات ،وغیره اصلاً ابراز نظرنگردیده است .اگر به نوشته ها،بیانیه ها وصدور اعلامیه های گروه های سیاسی ایکه دراین یادداشت مورد نظر ما اند، توجه شود، بخوبی این مشکل چند گانگی برداشتها واعتقادات رامیتوان دریافت کرد. رفقای ابراز نظر کننده مطابق ذوق،عقیده وسلیقه های شان پیرامون نظامها وسیستمهای فکری ودولتی،دوستان ودشمنان ،ابراز عقیده نموده ،اقلاً متوجه آن نیز نمیگردند که به حزب وجماعتی ارتباط تشکیلاتی وحسابدهی دارند ،وبائیست که درچوکات مرامنامه وخط سیاسی حزب شان  مسایل را به بررسی بگیرند، «نه بخاطر جلب توجه دیگران ویا مهم وانمود کردن وچپی وانمود ساختن خودشان.
 قابل یادآوریست که اگر کارهایی درزمینۀ انتخابات ریاست جمهوری وپارلمانی صورت گرفت، بسیار ناقص ، بدون کوردینه با متحدین سیاسی، بدون آمادگی ، پر از سرافگندگی وپشیمانی بود، زیرا تعداد محدود آرای بدست آمده در انتخابات ریاست جمهوری، بما آن جایگاه اجتماعی ایرا تثبیت کرد، که عادی ترین افراد نسبت به کاندیدای حزب 45 سالۀ ما، پیشگامی خودرا تثبیت کردند.آن حرکت رابخاطر این نیز میتوان شرمساری دانست که تعداد مجموع آرای ریخته شده درصندوقها از طرف رفقا، دوستان، زحمتکشان واقوام،چیزی بیشتر از 20000 نفر بود، درحالیکه تنها تعداد اعضای نهضت که در وزارت عدلیه غرض پیدا کردن حق رسمیت یافتن به ثبت رسیده اند، براساس معلومات رفقای گردانندۀ انتخابات، بیشتر از 10000 نفر بودند.دراینصورت چرا درمورد نقص کار ونتیجه گیری از انتخابات ، تحلیلی دراختیار رفقا قرار داده نشد ونقص کار برجسته نگردید.حزب سیاسی نمیتواندبدون درس عبرت،درک نواقص کاری، درک نقاط برجسته وباارزش، تشخیص مهره های کلیدی مفید ویا بی ارزش، تشخیص دوستان واقعی ودشمنان آشتی ناپذیر، روزنه های امید رسیدن به آنچه شهر خورشید مینامیدیم را شناسایی وبر روی خود باز کند.عدم ارزیابی پیروزیها وشکستها وعوامل داخلی وخارجی آنها، فقط از طرف احزاب خود کامه وتوتالیتربکاربرده میشود وبس .! درمورد معرفی کاندید درپست ریاست جمهوری، ده هاتن از رفقا بطور شفاهی وکتبی پیشنهاد کرده بودند، که « مشت بسته بهتر ازهزار دینار» برای ما خیلی ارزشمندتر از آن خواهد بود، تا عدم مطرح شدن درسطح مطلوب،برای ما از آنجهت خیلی ناگوار خواهد بود، چون بعد سالها مبارزه،حاکمیت طولانی مدت ،خدمات بزرگ به اکثریت زحمتکشان وطن وتبلیغات وسیع درمورد اینکه هنوزمردم باماست، نشودباعث برهم خوردن روحیه ومورال رفقا گردد. متأسفانه آن تشویشها بجا بودند.و....

5 :این حقیقت دارد که رفقا، همرزمان، همنبردان،یاران راه،همسنگران،هم اندیشان و....... باید برای هر حزبی وانقلابی از اهمیت خاص برخوردار باشد.زیرا، ما بهترین دوران جوانی خودرا درپهلوی هم، درزندانها، سنگرها،درشرایط فقر وبیکاری ویا درحاکمیت شب وروز مصروف دفع وطرد مداخلات خارجی( همانهائیکه امروز درتحت نام ایتلاف بین المللی) با لشکریان عظیم ِ تادندان مسلح گویا مصروف جنگ علیه تروریزم وبنیادگرایی جنگ افروز بوده ، ولی قادر به لجام زدن چند هزار جنگجویی تربیه شدۀ قبلی خودشان نیستند، وبا دادن تلفات فراوان، مصارف مالی عظیم وقتل وکشته شدن ده ها هزار هموطن بیگناه ومظلوم ما، بدست ایادیی پاکستان- عربستان که روابط تنگاتنگی با افراطیهای داخل افغانستان که آنها در مقامات بالای دولتی قرارداشته وصاحب صلاحیت میباشند،نیستند. وقرار معلوم درسال 2014 از افغانستان خارج( وشاید دراطراف افغانستان متمرکز گردند) ووطن مارا باردیگر به تختۀ خیز مافیای قدرت، بنیادگرایی، موادمخدر وتحمیق مردم ،مبدل وواگذار گردند.
هدف از بیان این مطلب اینست که : آیا ما(رفقا) با این وضعیت تشکیلاتی، تشدید خانه جنگی وجنگ قدرت بین کارآزموده ها، نفوذ یأس وناامیدی در روح وروان تعدادی از رفقا، بیعلاقه گی، انتظار کشیدن وبه انزوا کشانیده شدن عمدیی تعدادی از طرف جلابان قدرت ،خستگی بیش از حد درشرایط بیوطنی ،بالا رفتن میزان مرگ ومیر ناشی ازین تکالیف دربین رفقا وروشنفکران خارج از وطن، فقیر شدن وگرسنگیی طاقت فرسای مردم و مبارزین داخل وطن ، پراگنده شدن ترقیخواهان ورفقای ما درده ها کشورجهان ،عدم بازکردن باب مذاکره،تفاهم وایجاد اتحادهای ضروری برای دفاع از سرزمین مشترک افغانها،از طرف قدمه های بالایی احزاب وگروه های مدعی وراثت دموکراتیک خلق افغانستان ویا حزب وطن با سایر نیروها وتنظیمهائیکه حداقل احساس ملی دارند، عدم گفتگو وتقارب علنی با دولت فعلی در مسایل سرنوشت ساز ملی،خاصتاً درمواردیکه موجودیت وبقای مردم وسرزمین ما به خطر مواجه میگردد، چه کارها ورسالت عظیم انسانی را به تنهایی انجام خواهیم داد.
درحالیکه افغانستان امروز از جهات مختلف بادیروز فرق کرده ، نیروهای ملی، غرور ملی، وآنچه (شملۀ) افغانیت قیمت داده میشد،آسیب فراوان دیده است وصرف نامی از آنها باقیست ، واین حالت ناگوار وغرور شکن چه ازطرف جباران کرۀ زمین، ارتجاع سیاه ودودین منطقه، وچه بوسیلۀ سرکشی نفس های شیطانی( بی نفسان دیروز!؟)،خم شدن شان دربرابر بسته های دالری بی حساب،واگذاری بهترین زمینهای زراعتی وتعمیراتی دولتی وشخصی مردم برای آنها، مهیا شدن زمینه برای اعمار هزاران قصر درخلیج، پاکستان، ایران وغرب برای تطمیع بیشتر آنها، عملی گردیده وتکمیل خواهد شد.
امروز که تعدادی از دزدان نکتایی پوش ویا عمامه وپکول بسر، دست دردست دزدان جهانی داده ودارائیهای روی زمینی وزیر زمینی وطن ما را لیلام کرده اند،هیج نمیدانندکه در وجب وجب این خاک، خونهای بیشماری را که متعلق به وطنپرستان بی باک، پاک دل، باتقوا  ویا مجاهدین فقیر وفداکاری بوده که بنام آنها وخانواده های مظلوم شان هزاران ملیون دالر را اربابان تنظیمها جمع آوری ودر بانکهای خارجی بنامهای خودشان واولادهای تولد نشدۀ شان ذخیره کرده اند وامروز صدها هزار فامیل حزبی ومجاهد دیروز از گرسنگی وفقر نامحدود دست به تگدی زده اند ،ریخته شده است.
 هموطنان عزیز! خوب توجه کنید. چه فرقی دربین مظلوم وفقیر وبیکار پرچمی- مجاهد وخلقی وجود دارد. چه فرقی دربین ظالم، خونخوار، غارتگر ووطن فروش نکتایی دار ویا پکول ولنگی بسر موجود است. ظالمان وچپاولگران همه باهم یکی هستند، همۀ آنها دشمنان مردم ووطن ما اند . بااستفاده ازین فرصت به آنهائیکه واقعاً خودرا مجاهد ومدافع وطن وطرفدار صلح وخوشبختی مردم ما میدانند اینست، که جلو تبلیغات منفی علیه آنهائیراکه تا همین اکنون به نامهای دشمن اسلام وکافر وبیدین وغیره یادمیکنند، ودرحقیقت آب ریختن درآسیاب دشمنان افغانستان واتحاد برادرانۀ همه مردمان شریف آنست،بگیرند وبیشتر وسیله قرارداده نشوند.
هدف من از برشمردن این مسایل اینست که به آنعده از رفقای خود بگویم که تحجر، خود محوری،نادیده گرفتن دیگران، کم زدن قدرت وتوانائیهای سایر تشکلات ومکاتب فکری، خودرا فریب دادن است.درحالیکه به هیچ صورت حق نداریم که جلو فعالیتهای سیاسی دیگران را بگیریم، با ابراز نظرهای بیفایده، تنگ نظرانه وازخود راضی بودنهای بیمورد، چیزی ساخته نمیشود. اگر میخواهند که آرمانهای والا وباارزش شان تحقق یابد، اولاً باید خودرا باارزش بسازیم ووالا بیندیشیم. درحالیکه ما تحمل برازنده شدن نقش رفقای خودرا دریک سازمان کوچک خارج از وطن نداشته باشیم، این طرز فکر برای دوره های قدرت وحاکمیت فاجعه باراست، وبدون شک منجر به خونریزی های بیشماری خواهد شد.
اگر ما نتوانیم که انتخاب یک رفیق قدیمی خودرا دررأس یک حزب نه چندان بزرگ تحمل نمائیم وخشم ناشی از تنگ نظری وحسادت خودرا سرکوب نتوانیم،فکر کنیم که چنین افراد درصورت بازنده شدن، کرسی ریاست جمهوری را به رقیب خود واگذار خواهند کرد؟ ابداً نی .!دموکراسی، حقوق بشر، فرهنگ معاصر،مردم سالاری وسایر واژه های باارزش که مبین آزادی، تساوی حقوق وارزشهای دموکراتیک اند،برای آن باید دقیقاًًدرک گردند،تا منادیان این واژه ها درنزد یاران ومردم دروغگوی ودورنگ معرفی نگردند. یکی از علتهای شکست دموکراسی واردشدۀ امریکا در افغانستان، رغم باارزش بودن دموکراسی دراینست که امریکا خواست، تا ازطریق دشمنان سرسخت دموکراسی وآنهائیکه تساوی حقوق انسانی وفرهنگی شدن جامعه را به توپ بسته بودند، افغانستان را بسوی دموکراسی ببرد.
حال، این تجربه را نباید رفقای ما، مدعیان ساختن احزاب، ایتلافها وجبهات ملی- دمکراتیک،پدر وطن وغیره تکرار کنند.وطن بهمه تعلق دارد وتمام احزاب، گروه ها، اقوام ،زبانها،اتحادیه هاوسازمانهای اجتماعی وهمه نهادهای حقوقی، مدنی ومسلکی حق وشایستگی آنرا دارند که بدون تبعیض وامتیاز، بدور ایتلافها واتحادهای بزرگ ملی جمع شوند وباعث نجات وطن از این بحران کشنده ومزمن گردند.هر اتحادی که برای سربلندی افغانستان،قانونی شدن ودموکراتیزه شدن همه امور زندگی مردم،قطع مداخلات خارجی وتشکیل دولت فراگیر ملی غیر وابسته به اقلیتهای سرمایه سالاری،قانون گریز،غارتگرودشمن با اقتصادملی ،مبارزه میکند، باید حمایت گردد. باید،دیوارهای تعصب را به نفع اکثریت مردم،به نفع بازگشت صلح ودموکراسی، به نفع رفاه مردم وترقی وطن، به نفع سربلندی وسعادت اکثریت هموطنان ما، چپه کنیم ودر مورد دوستان ودشمنان دیروزی خود مطالعه وقیمت گذاری واقعی نمائیم.
این بحث ادامه خواهد داشت
بادرود فراوان: جلیل پرشور