کنگره ها
باید جای حل مشکلات ،اختلافات وتفرقه جویی باشند،نه محل صدور آنها !
پیرامون کنگرۀ حزب مردم
افغانستان !
بخش دوم :
این بخش شامل گزارش مسایلی از چگونگی شکل گیری
وتدویرعاجل جلسۀ کنگره واستنتاجهایی از آن
رویدادی که بائیست خیلی (پر طنطنه) وبی نظیردرسطح وطن ما،بنابر داشتن سابقۀ نیم
قرن فعالیت های سیاسی- تشکیلاتی سازمان دهندگان اصلی ی این همایش بزرگ ، دایر میشد
وباید قصه ساز ومایۀ تعجب محافل و احزاب سیاسی و کلیه وسایل ارتباط جمعی موافق
ومخالف وطن میگردید، تمرکز خواهد یافت.
باکل صداقت وهمنوایی رفیقانه
،بدون ارزش دادن کوچکترین اهمیت به عوامل دورساختن من ورفقای عزیز قرار داده شده
درموقف من ، بدون داشتن نیت بد واختلافات فرکسیونی بی
اعتبارنزد ما ودر نزد هرحزبی
با وجدان وصاحب دید وسیع وفراگروهی،میخواهم از زبان وقلم تعداد کثیری از حزبیهای
وحدت طلب وخواهان منحل شدن این همه گرو ها واحزاب ساخته شده از خشت وگل حزب
دموکراتیک خلق افغانستان وتشکیل حزب واحد ونیرومند وطنپرست وعدالتخواهِ
دموکراتیک،اذعان نمایم که نواقص ذیل دردایر نمودن و کار کنگرۀ(حزب مردم افغانستان)
وجود داشت، واین کمبودها روزبروز از اعتبار آن عالی ترین نشست حزبی ایکه تعداد
بیشماری از اصیل ترین فرزندان درد ورنج
خلقهای مظلوم وطن،که سالها بافقر،جنگ وتهدید مرگ زندگی ومبارزه کردندودرآن کنگره
اشتراک فعال داشتند،میکاهد.
رفقای حزبی وکلیه
حمایتگران حزب وحاکمیت مردمی ،بسیار امیدوار بودند که درنتیجۀ ادغام تشکیلاتی بین
رفقای نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان وحزب متحد ملی افغانستان ومهر وامضا
وقسم وقول حزبی دربین تصمیم گیرندگان این دوحزب رفیق،به خانه جنگی ونفاق کشندۀ
حزبی خاتمه داده خواهد شد،وحزب واحد،مقـتدرومطرح درعرصه های سیاسی واجتماعی
افغانستان،بعد فروپاشی یی کشنده وویرانگربرای مجموع رفقا و مردمان زحمتکش وطن،پرچم
مبارزۀ دادخواهانه وعدالت طلبی رااز طریق حاکم شدن مردم ما بر مقدرات خودشان،
بصورت یک پارچه برخواهند افراشت،وبا مداخله وتجاوز از هرقماشی که باشد،مبارزه
خواهد کرد.
همه شاهد بودیم که آن
آرزومندیها وتلاشهای حزبی ووحدت طلبانه،باثر مداخله وسنگ اندازیهای افراد معلوم
الحال وبقول خود شان وافراد شان(پیشکسوتان) چطور در مقابل چشمان ما،با خاک یکسان
گردید، وجو مأیوسیت ودلسردی، باردیگر بر روح وروان رفقا چیزیکه دشمنان دیروز وامروزی وحدت نیروهای
مبارز میخواستند،(سیطره) یافت.
رفقای هردو حزب رفیق،بجای
رفتن مجدد بالای میز مذاکره وپیداکردن علل شکست تلاش های سه ساله درراه وحدت
وافشای افراد خرابکار ، به جنگ تبلیغاتی ی مجدد رفتند وهر کدام طرف مقابل را عامل
همه بدبختیها وشکستها وانمود کردند.
دراینمورد نمیخواهم بیشتر
ازین چیزی بنویسم،زیرا چیزی که واقع شده است به دیروز و تاریخ تعلق پیداکرده وآنرا
اعاده نمیتوان کرد،الا ازطریق عقلانیت ،احساس مسوولیت ، نادیده گرفتن منافع
گروهی،قومی ورهبر شدن، که دستیابی به اینها،کاریست نهایت دشوار زیرا،هیچ کدام اینها
،یک سانتی متر از مواضع شان به عقب نمیروند،واصلاً منافع وطن، حزب وآرمانها برای
شان مطرح نیست،بهر صورتی که میشود ،باید اول جایگاه ایشان بامهر و امضای مقامات
ملی وجهانی مشخص وتضمین گردد،درغیر آن همه چیزهای دیگر اهمیت وارزش ندارند.
حوادث
گذشته،صحت این ادعا را بارها ثابت کرده است که هدف این بزرگان از بکاربردن واژه
های« اصول،پرنسیپ،حزبیت،وفاداری به حزب،فداکاری،نمونه بودن درمبارزه،فروتنی وازاین
قبیل اصطلاحات،قبولانیدن مقامهای خودساخته،اراده وطر ز نگرش سیاسی- تشکیلاتی کهنه
وقرون وسطایی (دایم رهبربودن وامرونهی کردن بدون جوابده بودن به خلق الله باوجود
نداشتن پشت کار،صلاحیت ،ابتکار،بالای هر حزبی میباشد وبس. عدول از این موازین
شاهانه که خواست شهزادگان وافراد بلند پروازِ گویا آمده از فضای بالا نه برخاسته
ازبین مردمان عادی میباشد، به زعم ایشان، خیانت به مقدسات، اصول حزبی وپرنسیپهای
حزبی(!؟) میباشد،که بمانند کاردی درعمق استخوان،جسم و روح هر مبارز را(می بُرد)
وبه مرض علاج ناپذیری تبدیل گردیده است.دلچسپ تر اینست که تعدادی از تشکلات حزبی
وکتله های مبارزین سربکف حزبی ما،برای بدست آوردن حقوق(شوالیه)گری خود،باج
میگیرند،وسرنوشت حزب را بدست افرادی سپرده اند که دریک جشم بهم زدن اموال قارونی
پیدا کرده اند وموسی ها را زیر فشار قرار میدهند.
همرزمان
عزیز!بیائیدرفیقانه عمل کنیم واین (هیولا) بازی راازهمه احزاب رفیق،
پاک کنیم،تابتوانیم جزب واحد،متحد،نیرومند وفارغ ازامراض کشندۀ سیاسی – قومی،دارای
مرکزیتهای خشک استبدادی وبت پرستی را برای
پیروزی عدالت ودموکراسی، تشکیل دهیم.
رفقای نهایت گرامی!
حال که با تأسف نه تنها آن
امیدها وانتظارات معقول وبرحق رفقا ویاران سیاسی حزب ما برآورده نشدند،ومسابقۀ حزب سازی وکنگره بازی شدت
یافته است ،وفاصله بین دایر شدن کنگره ها وادای نمازهای جمعه تقریباً مساوی گردیده است، برعلاوۀ بوجود آوردن
صد ها سوال دردسرآفرین سیاسی برای پیچ مهره های کلیدی خارجی وداخلی دایرکنندۀ
کنگرۀ ها، تدویر کنگرۀ حزب مردم
افغانستان، این حزب برادروقابل حرمت، رکود وسکوت عجیبی را ببارآورده است . زیرا، با
وجودسپری شدن (15) روزازسپری شدن آن کنگره،جز بیانیۀ رفیق شیر محمد بزرگر « رئیس
شورای مؤسسان نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان) که آن نیز دربخش اولی وبدون
جنجال کارکنگره قرائت گردیده بود، هیچ مورد مهم دیگر ویا یکی ازفیصله های کنگره،
زینت بخش صفحات (بامداد) وسایر جراید برقی وکاعذی حامی نهضت، که بااین نام خودراخوب
رکلام وتجارت کردند و اکنون حزب مردم افغانستان خوانده میشود، نمیباشد. دراین نوشته
موارد بالا وه موارد مرتبط به
کنگرۀ(21)ماه ثور رابه بحث بیطرفانه وکاملاً حزبی قرار خواهم داد.
علت این اقدام
بسان نوشته های قبلی دراینست که حلقات مسوول مدعیان چندرنگ رهبری درچندین حزب رفیق
باثر اهمال ویاعدم اقدام بموقع در اطلاع رسانی برفقا از جدی ترین رویدادها،خط
تیلفون ما(هیچکاره های تشکیلاتی) را فعال ساخته اند،تا گرامی ترین وباوقف ترین
چهره های حزبی خبر مارا بگیرند ودرضمن جویا شدن ازمشکلات مریضی ام،تقاضا کنند تا
اگر «شیمه»،حرکت ورغبتب وجود داشته باشد،(چیزکی دربارۀ کنگرۀ رفقای حزب مردم
افغانستان،بنویسم،تابخش کوچکی ازنیازمندی ایشان دراین موردبرآورده شود.چون منبع
اصلی وصاحب صلاحیت، مهر سکوت برلب دارد ،روز گذرانی میکند،وتاهنوز چیزی ننوشته است،که
بازتاب دهندۀ یک رویداد بزرگ تشکیلاتی وسرنوشت ساز درحیات یک حزب واعضای آن باشد.البته
چند نوشتۀدرباب کنگره،،پرجلال بودن وتوصیف از پرده وتزئینات وقندیلها وشرکت تعداد
قابل توجه شخصیتهای سیاسی نشر شده است.
من امر رفقا را اطاعت کرده
واین یادداشت پرازنواقص راازبیرون( قلعه )،بکمک بعضی از یارانی که قبلاً به قلعه
راه داده شده بودند،دریافت کرده وبشکل موجودآنرا نوشته وخدمت تان تقدیم میکنم.
رفقای نهایت گرامی !
بعد تقدیم احترام بشما
وطلب اعتذار بخاطر تأخیر درنشر بموقع قسمت دوم این یادداشت خیلی عادی،غیرمدون
وپراگنده از یک رویداد نهایت بزرگ وپراهمیت درحیات سیاسی حزبیکه خودرا وارث عظیم ترین وعمیق ترین افکار
واندیشه های رهایی بخش وادامه دهندۀ صادق راه گذشتگان ما که خودراسراپا وقف نجات
ستمکشان جامعه ونبرد آشتی ناپذیر با هیولای جنگ افروزی،غارتگری ودربند کشیدن ملتها
ونیروهای آزادیخواه جهان نمودند،اینک درمورد بعضی از کمبودها،شتابزدگی ها دردعوت
اراعضای انتخابی وانتسابی کنگره وپاره دشواریهائی که بعد کنگره بوجودآمده
است،بطورفشرده ودقیق ابراز نظر می کنیم.
قبل از شماره بندی نقاط نظر پیشنهادی وشاید درحدودی انتقادی رفیقانه،ازموضع
طولانی مدت تعلقات تشکیلاتی- سیاسی باهمه رفقای رزم وپیکار عدالتخواهی وظلم ستیزی
که تعدادی وابستگی تشکیلاتی پیداکرده اند، وده ها هزار دیگر مأیوس وگوشه نشین اند
ولی ما برای همۀ این باعزت ترین مبارزین حرمت فراوان وبی چون وچرا قایل هستیم ،نه ازمنبر دشمنی وانتقام جوییهای طفلانۀ
موجود دردفع وطرد آنچه دردید ضیق بعضی از افراد خود محور وعاشق باقی ماندن درقدرت
ویارسیدن بقدرت دررأس احزابیکه هرگز درمورد کمیت ،فراگیر بودن ونقش اثرمند آنها
درجامعه ،یا چیزی نمیدانندویا برای شان اهمیت ندارد، آخرین ذخایر جنگی مشروع
ونامشروع را مورد استفاده قرار میدهند،وبرای رسیدن به این اهداف غیر قابل قبول
برای بخش بزرگی از صاحبان وجدانهای همیشه بیدار وپاک ومبارزین متعهد وغیر متلون مجاز، سنگ وچوب را دشمن فرضی انتخاب
کرده ودرمیدانهای تعلیمی یی بدون موجودیت طرف مقابل ،با تیر اندازیهای بیمار از
جیب وتوان دیگران باران مرمی وگلوله را
بالای(حریفان ،رقیبان ودشمنان سیاسی)یی ساخته شده درکارگاه خودشان وچند آدم
باصطلاح نویسنده وکارآگاه که صاحبان قلمهای رنگه
اند، دیوانه واربه سوی هر حزبی یی صادق وهر منتقد حقیقتگوودلسوز فیر میکنند
، درحالیکه اکثریت قاطع محکوم شدگان بمرگ ونابودی سیاسی، بجرم ،گناه های غیر معلوم
ازطرف قاضیان وداورانیکه خود،اگرعدالت باشد،باید بسزای اعمال شان که باعث بربادی
یک پروسه ونظام حامی مردم وگردان رزمنده
متعلق به زحمتکشان گردید برسند.
حال که مجرمین به قضات تبدیل گردیده اند، باید از فلک پرسید وشکوه کرد.
آیا،شرم آور تر ازین میتواند باشد، که مدعیان عدالت،دموکراسی وخدمتگذاری به
زحمتکشان وحاملین کارتهای عضویت حزب بزرگ انسان دوستی وپیشگام در راه مبارزه بخاطر
تأمین حقوق مساوی مردان با زنان وانسان با انسان ،سرهای کسانی را درزیر (گیوتین)
قرار دهند، که همۀ شان همان یاران سنگر ودارای شأن ومقام شامخ انساندوستی وعدالت
خواهی از طریق شیوه های دموکراتیک اند ، وکمبود وجرمی جز حقیقت گویی وتسلیم
ناپذیری به دروغ،ریا وتحمیق مردم ومبارزین ، گناه دیگری ندارند
.
عقیدۀ ما اینست که اگر برای بهبود اوضاع وتقارب فکری- تشکیلاتی رفقایی پراگنده
ساخته شده،نظریات وپیشنهادات ما( وحدت طلبان) را طرف توجه قرار میدادند ویا بدهند،
بهیچ صورت خالی از مفاد نخواهد بود.
با تکیه بر موضع وحدت طلبانۀ همیشگی مان، که
برتری دادن وجانبداری به هیچ حزب وتشکیل رفیق را دربرندارد ومرتکبین خطا وکجرویی
را درهر حزب وهرمقام این احزاب قرار داشته باشند، یکسان مورد انتقاد قرارداده
وخودرا درپهلوی تمام کادرهای واقعاً مبارز ومتعلق به زحمتکشان میدانند،احساس
میکنیم، این نظریات وپیشنهادات را مطرح میکنیم.
1 : باید ازمیان صف طویل رهبران حزبی یی دیروز،اقلاً یکی دونفری وارد عرصه
میشدند،کمر همت می بستند،قبول مسوولیت میکردند، وازانتقادها وبرخوردهای سالم وشاید
ناسالم رفقا هراسی بدل راه نمیدادند، وبرای وحدت بخشیدن به حلقات ( تیت وپراگندۀ)
خودی ، باخود گذری واقلِ فداکاری،نقش مثبت شان را ادا ورفع مسوولیت وبدنامی دراین
مورد بسیارمهم رامینمودند. اگرچه موضع
همیشگی وسالم حزبی داکتر صاحب اناهیتا،خاصتاً مصاحبه وتوضیحات مفصل ایشان
در بسا موارد کلیدی حزبی با وجود تأخیراقدام بسیار بزرگ وقابل حمایت است،اما،
بسنده نیست. باید این نوع اقدامات بیشتر ووسیع الشمول تر گردند،زیرا میزان
خرابکاریها بسیار زیاد وعمیق بوده اند.
2 : این همه حزب سازی وتدویر کنگره ها،چه دردی را دوا کرد؟آیا، واقعاً فعال
سازندگان این همه حزب،گروه وحلقه که هرکدام شان
چند آدمی را دور خود جمع کرده ونام کمیتۀ مرکزی وبوروی سیاسی را بالای آنها
گذاشته اند ، تا آنها صحه گذار وتائید کنندۀ مقام رهبری وزعامت ایشان گردند،برای
نجات زحمتکشان وبزمین انداختن ستمگران از اریکۀ قدرت استبدادی است؟ جواب ماوهزاران
همچو ما، (نی وبازهم نی ) است .
اکثراین تلاشها
واقدامات بکار بسته شده ویا درراه،تداوم سیطره جویی،جاه طلبی ، قدرت طلبی ،ازطریق
(منتر کردن سیاسی) کادرها وصفوف همیشه خوشباور وفریب دادن این نیروی عظیم سازنده
،با استفاده از سابقۀ حزبی وپُست های کلیدی شان درحزب وهمه امکانات متوفر مشهود
ومستورآنها میباشد که درزمینه تجارب
فراوان دارند.
3 : قبل از تدویر کنگرۀ مؤسس حزب متحد ملی،ملاشهای زیادی صورت گرفت ومن شخصاً
چندین بار بار شادروان رفیق بریالی ورفیق علومی ملاقات کردم، ورفقا:
پیگیر،لودین،عظیمی درجریان آن فعالیتها قرارداشتند،ویکبار در نشست رودر روی رفیق
گرانقدر داکتر صاحب اناهیتا ورفیق فقید محمود بریالی، نقش ادا کردم.
هدف این بود
تا وحدت غیر عمیق آنروز متلاشی نشود.اما،وضع با کمال تأسف بسوی افتراق انکشاف کرد
وحزب متحد ملی برهبری رفیق علومی اعلان موجودیت کرد.بعد آن وضع ایجاد شده که به
نوشتۀ جدگانه ضرورت دارد،من وتعدادی دیگر سعی بعمل آوردیم تاحزب دیگری تشکیل نگردد
وهمه رفقا دراطراف حزب واحد آن روزگار حلقه بزنند،وازطریق انتخابات آزاد
ودموکراتیک رهبری حزب را انتخاب نمایند.آن نظریه نیز ناکام شد ونهضت فراگیر میهنی
ازطریق یک جلسۀ باشکوه در شهر آرنهم هالند،بریاست محترم بشیربغلانی وبا اشتراک تعداد وسیعی از کادرها
وسابقه داران حزب ،دررأس شادروان رفیق بریالی،نجم الدین کاویانی وسائرین،اعلان
موجودیت کرد.قابل تذکر است که درمورد با حلقات کادری حزب درزمینه مشورۀ قبلی
نگردیده بود.
درآن جلسۀ با شکوه وبسیار رفیقانه که تعدادی بعد سالها دوری از وطن باهم
ملاقات میکردیم وروحیۀ اعتماد وباور به بقایای رهبری سابق ،بنابر عدم شناخت دقیق
از فعالیتها ونیات ناسالم تعدادی از آنها دست ناخورده باقی مانده بود،اصلاً رفقای
داخل وطن وجایگاه ایشان درادارۀ رهبری حزب جدید معین درنظر گرفته نشده بود، اعضای
شورای اروپایی(هستۀ رهبری حزب)نه بر اساس شایستگی وضرورت،بلکه براساس روابط شخصی
وتعلقات فرکسیونی گویا انتخاب گردیدند. تقسیم پُسهای رهبری نهضت در بین فرکسیونهای
رفقا: شادروان محمود بریالی،نوراحمدنور، نجم الدین کاویانی،سلطانعلی کشتمند،بشیر
بغلانی، حبیب منگل وسایرین مطابق کمیت طرفداران هرکدام تقسیم ودر نظر گرفته شده
بود. به بیان دیگر جلسۀ آرنهم جمع آمد فرکسونها بود.برای جلوگیری از طویل شدن
نوشته، ازتبصره پیرامون بسا حقایق وانکشافات،عجالتاًخودداری میکنم،ودروقت دیگر اگر
حوصلۀ خواندن نزدشما وجود داشت، درمورد مسایل مهمی که تاحال ازافشای آن جلوگیری
کرده اند،معلومات خواهم داد.
اما درمورد کنگرۀ نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان، که بقول سخنگویان
اروپایی آن (حزب مردم افغانستان درآن (تولد) گردید، باید بگویم که:
اول: برای تولد این مولود،وقت کافی وجود نداشت و ازین روخام بیرون گردید. زیرا
چندی قبل همین آمادگی های خارجی وداخلی برای ساختن حزب واحد بین نهضت ومتحد ملی
گرفته شده بود. برای آوردن طفلی اقلاً یکسال تمام وقت بکار است،چه رسد به ساختن
حزب جدید.
دوم : رهبری پشت پرده(اروپا نشینان) که میخواستندبایک تیر چندین هدف را
بزنند، خوشبختانه درتطبیق هدف نامیمون شان، ناکام شدند،وگرنه معلوم نبود که حزب
جدید تحت قوماندۀ مستقیم کسانی مثل نوراحمد نور،داوود رزمیار،شفیق الله توده یی ،سایردرجه
داران وهمرکابان آنها،چه مصیبتها وعلایق
شرم آوری را بسان گذشته های شان،بالای حزب
وفرزندان آن تحمیل میکردند، آخرین میخ را بر تابوت حزبی که بگفتۀ آقای نور احمد نور در( لحاف گنده
)پیچانیده شده بود،میکوبیدند،وبا وجدانهای(!) راحت، احساس آرامش میکردند.
سوم : طرح تغیر رهبری دراحزاب، گناه وبدعت نیست.هرحزب نه تنها حق بلکه وظیفه
داردکه از طریق تدویر کنگره ها،خودرا از لحاظ تشکیلاتی وسیاسی تجدید قوا کند،
نوآوری نماید، با زمان سازگاری پیداکند، پرزه جات مهم وغیر مهم ازکارافتاده وغیر
مفید را تعویض نماید وبا دقت ،مطالعه ،جمع بندی نظریات ونقاط نظر اعضای حزب ، حاصل
کار هر کادر رابررسی نماید،ودرارتقا وتنزیل مقام شخصیتها با صداقت وغیر
جانبداریهای قومی،زبانی ،فرکسیونی وشخصی اقدام صادقانه نماید.تغیر شخصیتها ازطریق
معامله گری،کودتا بازی وشیطنتهای سیاسی، خیانت بزرگ به حزب،حقوق اعضا،عدول از
اساسنامه وقواعد حزبی بوده، چنین حزبی به اهداف خود نمی رسد ودرجامعه قوتمند
نمیگردد.
چهارم : کنگرۀ حزب وطن بتاریخ 21 ماه ثور 1391 درشهر کابل، متأسفانه از نورمها
وقواعد حزبی برخوردار نبود، وبصورت اوپراتیفی دایر گردید. آن کنگره که از دایر شدن
آن یک اقلیت ناچیز(نخبگان ومقربین دربار) خبر داشتند،چند پیشکسوت شدۀ اروپایی را به کابل فرستاد،تا درتطبیق پلان
،خاصتاً آوردن آقای داوود رزمیار درمقام رئیس حزب،ازطریق جعل آرا با استفاده ازقصۀ
معروف وطنی که(خاکیشاه مداری، ازخریطۀ خالی ،مار ومرغ ) بیرون آورده میتوانست،چند
رای اضافی را که دارندۀ اصلی کارت اصلاً وجود خارجی نداشته، در صندوق جابجا کردند،و
تعداد آرا را به نفع کاندید دیگری که اصلاً دراول کار پروژه مطرح نبوده است،تغیر
دادند.
گفته میشود که محترم رازق طلوع این کار فوق العاده را انجام داده وبعد افشا
شدن،ازرفقای کابل معذرت خواهی کرده وگفته است که فلان رفقا مرا مجبور ساختند. فلان
رفقا، همان ذواتی اند که بعد کنگره اولین کسانی بودند که دوباره خودرا به اروپا
رسانیدند.
پنچم : حال که حقایق بیشتری درموردپلانهای شوم افراد معین در داخل حزب مردم
افغانستان افشا گردیده واین حلقه همان طوریکه نهضت فراگیر مینهنی ونهضت فراگیر
دموکراسی وترقی را از فراگیر بودن منحرف ومحدود ساختند،به شکل گیری حزب واحد
وکنگرۀ آن که زحمات فراوان بخاطر تدویر آن کشیده شده بود،بخاطر منافع شخصی
وفرکسیونی شان خیانت کردند، به کنگرۀ نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان
وآرزوهای نیک بخش عظیمی از کادر های شریف وبا وجدان حزب که سرنوشت شان را با این
حزب رفیق « گره » زده بودند، درحساس ترین لحظات سرنوشت ساز برای مجموع رفقا ونهضت (
چپ) خیانت بزرگ وغیر قابل عفو را با تدبیر وپلان انجام دادند.
شـشم: ازآنجائیکه مبارزین واقعی
هیچگاهی با خیانتها ومعامله گریها سرِ سازش ندارند،وسالها حبس وزندان را درنبرد
علیه ظلم وخیانت متحمل گردیده واز جان ومال خود تیر شده ومیشوند، این مورد خیانت
را باید هرگز طرف بی توجهی قرار ندهند،وباتمام نیرو دراتحاد عمل واقعی علیه
فریبکاری وخیانت درداخل حزب متحد گردند،وبصورت واقعی خودرا از (شـرِ ) این حلقۀ
فریبکار نجات دهند.باید یادآوری کنم که اسلحه وساحۀنفوذ این گروه همینقدر است که
درآن مانور میکنند وعملیات مینمایند،اگر آنها از امکانات اسلحه وقدرت نظامی
برخوردار میبودند، دراستعمال آن علیه
منتقدین شان دریغ نمیکردند.
هفتم : حلقۀ دسیسه ساز که درطول حیات سیاسی شان عامل خرابی بربادی حزب وبدنام
ساختن رهبران اصیل وبا تقوای آن وضربه زدن به تمام کادرها وفعالین واقعاً مبارز
حزب بوده اند، در این نوبت عملیات ،برعلاوۀ ضربه زدن به وحدت رفقا،ایجاد اختلاف
دربین رفقا بزرگر وراوش وتعدادی ازکادرهای داخل وخارج وطن، رفیق داوود راوش را
بحیث قربانی نشانه گرفت وموجی از بدبینی ومخالفت را علیه ایشان فعای ساخت. باین
ترتیب دشمنان وحدت وبازیابی قدرت گرفتن ونیرومند شدن حزب، خساره نکردند.این بدنۀ
اصلی وشخصیت های مبارز حزب بودند که درآن بازی زخم بزرگ سیاسی برداشتند که مداوای
آن بزحمت،وقت،دقت بیشتر واتحاد واقعی وعملی فرزندان اصیل حزب ازطریق دور ساختن
پلان سازان وتخریبکاران،امکان پذیر است.
درفرجام،میخواهیم به همه رفقای عزیز مان پیشنهاد نمائیم که، تا بکی در گرو
فرکسیونها وفرکسیون بازان قرار داشته باشیم.تابکی به بیتفاوتی خود درقبال هر
انکشاف منفی،هر خیانت ومعامله گری وهر اقدام غیر حزبی وغیر دموکراتیک این
تیم،ادامه دهیم وسرنوشت مان را دراختیار دشمنان حزب قرار دهیم.
بیائید، این خانه های تنگ وتاریک فرکسیونی را چپه کنیم وحزب واحد،بزرگ،متحد
وبرخوردار از روحیۀ عالی وطن پرستی را دوباره بسازیم ودرزیر چتر آن با محبتها
وصمیمیت های بزرگ انسانی وخدمتگذاری به انسان زحمتکش وطن ،جمع شویم وعلیه دشمنان
داخلی وخارجی وطن ومردم ما،بمبارزه ادامه دهیم.
نفرین بر تفرقه جویی وتفرقه جویان !
پیروز باد عدالت،آزادی ودموکراسی !
زنده وجاوید باد وطن مشترک مان،افغانستان عزیز!
بادرود های گرم : جلیل پرشور