سوریه وبهار(!) عربی
مقاومت کم نظیر مدافعین نظام فعلی سوریه،حمایت
قوتمند چین،روسیه وتعدادی از کشورهای دیگری که به عمق اهداف تجاوزکارانه ،ارتجاعی
وسیطره طلبانۀ دشمنان داخلی،منطقوی وجهانی سوریه وسایر حکومتهای همراه وهم سرنوشت
آن کشورپی برده اند،بعد افشاشدن اهداف
شیطانی( اتحاد عربی- غربی) ی خواهان تکرار سناریوی لیبیا درسوریه، باعث صف بندیهای
جدید سیاسی وزمینه ساز تجدید نظر در اذهان ومواضع بسا از شاملان ومحققین
دربحرانهای اجتماعی ی فعلی جهان عرب گردیده است.
ازآنجائیکه قدرتهای پشت
پرده وممولین اصلی مالی وتسلیحاتی انقلابهای مخملین(!) وتجاوزات خارجی دیکتاتوری
ستیزی(؟)، حرکتهای تواءم باخونریزی وخرابیهای بیشمار کشورهای شاخ افریقا را
انقلابهای آزادی بخش قیمت
داده اند، وبرای بقا وادامۀ حاکمیتهای بی برنامه ، بی هدف اجتماعی وسیاسی،ولی
عاشقان قدرت،قتل وغارت وانتقام جوئیهای خاتمه ناپذیر،تمام سعی وکوشش خودرا مبذول
میدارند، تا حکومتهای ساخته شده بر بالای خرابه ها وقربانیهای یک عمر تلاش ومبارزۀ
مردم وحکومتهای سقوط داده شده به اثر مداخله وبمبارد بیرحمانۀ اتحادیۀ (ناتو)
وسلاطین خودکامۀ عرب، تحت عنوان فریبندهء(دفاع از مردمان ملکی) امکان بقا پیدا
کنند، تا ذخایر معدنی کشورهای شان را ( مفت ورایگان ) ویا به ( قیمتهای بسیارنازل
) دراختیارصادر کنندگان دموکراسی وحرمت گذاران به حقوق بشر(!) قرار دهند، ودین شان
را دربرابر آنانیکه باعث بقدرت رسیدن تعدادی ازاین مجموعه های (قبلاً تحت
تعقیب)گردیده اند،ادا نمایند.
روی این منظور باید درمورد
انقلابی بودن ورهای بخش بودن این حرکتها تعمق نمائیم . درمورد انقلاب مطالب فراوان
گفته شده ونوشته اند.من نمیخواهم ازدید یک ایدولوژی خاص انقلابی در مورد به قضاوت
بنشینم وبدوستانی مجال انتقاد بدهم .درمورد انقلاب در حدود برداشتهای عام،جهان
شمول وغیرجانبدار نیز اگر صحبت شود، آنچه در شاخ افریقا رخ داد با معیارهای
ابتدایی وحتی غیر عمیق انقلاب ها، مطابقت ندارند. بعضیها را عقیده بر اینست که اگر
مشارکت نیروهای وارد شده به میدان جنگ ومقابله علیه حکومتها ، بسیار چشم گیر باشد ،خونریزی
،آتش سوزی وتلفات بیشتر در جریان این رویارویی ها رخ دهد،وتعداد بیشتری از کشورها
وگروه های جهانی (براساس منافع خودشان)از آن حمایت کنند، گویا انقلاب واقعی رخ
داده است .
درحالیکه انقلابها بر اساس اهداف، گسترده گی وعمق
تغیرات برای بهتر شدن ویا دگر گونی زندگی
اکثریت مردم ،تأمین رفاهیت وسعادت مردم ،وسعت پیداکردن وضمانت یافتن آزادی بیشتر
فردی ،سیاسی،مذهبی مردم و تعمیق پروسه های دموکراتیک در کلیه ساحات زندگی باشندگان
یک کشور،ختم ظلم وبیعدالتی، برچیده شدن گلیم سیاه تبعیض ، برتری جویی های قومی، زبانی،مذهبی
وامتیاز طلبی، ازبین رفتن تبعیض حقوقی بین زنان ومردان، ازبین بردن ویا اقلاً
تقلیل بخشیدن به بیکاری، بی نانی، فاصله های فاحش طبقاتی، بی خانگی، بیسوادی
ومریضیهای مردم ومحتاجان ودرنهایت بهتر شدن اوضاع یک کشور درکلیه ساحات وزمینه های
فعالیت وزندگی مردمان همان کشور،ارزش پیدا میکنند وبکاربردن واژۀ انقلاب درمورد
تغیرات از مصداقیت برخوردار میگردد.
بناً، هر شورش، جنگ، خون
ریزی، تغیر رژیم، سقوط دولتها وحاکمیتها را نمیتوان انقلاب نامید، و بکاربردن واژۀ
باارزش انقلاب را درمورد هر قیام وهر شورش منطقی وحق بجانب دانست.روی این منطق اگر
درمورد تغیرات سیاسی کشورهای شامل پروسۀ قبلاً پلانیزه شدۀ (بهارعربی«!») که بخشی
از همان طرح قدیمی ی (شرقمیانۀ جدید) میباشد،اندکی با تعمق برخورد گردد،واز جملۀ
آن کشورهابطور مثال (لیبیا) را مورد نظر قرار دهیم ، بسادگی متوجه میشویم که در
نتیجۀ انقلاب(!) ،لیبیایی ها ، موارد چندی از محرومیتها، ظلم ویکه تازی وحکومت یک
خانواده ویک حزب را ازبین بردند.درحالیکه درپهلوی کسب این دستآوردهای هرگز تضمین
ناشده وبا آیندۀ گنگ ومجهول، این خوشبختیها ودست آوردهای 40 سالۀ مشترک تمام ملت
لیبیا را در امر ملی سازی صنایع عظیم نفت، استقلال ملی ،عدم وابستگی خارجی،
ترقی وشگوفایی اقتصاد ،علم وفرهنگ ونابودی فقر،محتاجی، بی سرپناهی وداشتن جایگاه
بزرگ وپرافتخار درسطح کل افریقا ،جهان عرب وحتی جهان را از ناحیۀ رشد
اقتصادی،تاثرگذاری درحل حوادث منطقوی وعربی،سطح عالی تحصیلات ودانش لیبیائیها ونیروی
انتقال دهنده ورهبری کنندۀ همان مردمان بادیه نشین،سرگردان ومحتاج کشور شان را به
جامعۀ تقریباً مرفه، ثروتمند،مقتدر،آباد وبی نیازازوابستگی به اجانب ،ازدست دادند
ونابود کردند.
انقلاب(!) لیبیا بوسیلۀ
کسانی درحمایت توپ وتانک ناتو وفتوای ملاهای سیاسی وخودکامه های قدرتمند عرب،بعد
خونریزیهای بیشمار وتخریبات وسیع یک سرزمین معمور وپیشرفته باثر مساعی و زحمات آن حکوت
مستبد، ورهبر دیکتاتورآن کشورکه بعد توهین وتحقیر فراوان اعدام گردیده ،گویا بوسیلۀ
مردم پیروز گردید، که پدران وفامیلهای شان ازدشتهای بی آب وعلف به خانه های عصری
ومناطق دارای سطح عالی خدمات شهری انتقال داده شده بودند.گفتن این حقایق هرگز
بمعنی بی عیب بودن شهید قذافی وسایر همراهان او نیست. آنها بمانند صدها پادشاه
ورئیس جمهور، نواقص وگناه های جدی داشتند.
سوال دراینجاست کهبرای تغیر نظام وختم
آنچه دیکتاتوری خوانده شد، باید چنین برخورد با ایشان صورت میگرفت؟.دراینثورت باید
پرسیده شود که چه شد قانون، کجاست شریعت، عدالت اسلامی وبرخورد دموکراتیک ؟وباید
پرسید که عدل اسلامی واخوت اسلامی ،درمورد شخصیتی که خودرا مجاهد میخواند ، وده ها
حزب وگروه اسلامی وفلسطینی را بی شائبه کمک کردبه کجا غیب شدند؟.وچه شد ادارات
حقوق بشری ومروجین آزادی، کرامت انسانی ومبلغین ضد دیکتاتوری وخودسری؟؟؟؟؟؟.
پلان سازان وطراحان تغیر
وانقلاب در لیبیا ، حامیان حکومتهای مذهبی وافراطی درتونس، مصر ،حامیان علی
عبدالله صالح در یمن، دشمنان اکثریت مردم آزادیخواه بحرین که گناهی جز محدودشدن
قدرت مطلق العنان خانوادۀ سلطنتی ندارند،
و خواهان محترم شمرده شدن حقوق شهروندی خود اند، ولی بگلوله بسته شدند
و میشوند،میخواهند درسوریه، در کشوری که دارای 5000 سال تاریخ وسابقه میباشد، وبسا
از ادیان ومکاتب دینی ،علمی وفرهنگی درآن قلمرو جوانه زده وبارور گردیده اند، وبجز
پیغمبر اسلام(ص) همه انبیا در سرزمین (شام بزرگ) ظهور کرده وتبلیغ دینی نموده
اند،نسخۀ انقلاب (! )لیبیا را هرچه وسیع تر وعمیق تر تطبیق کنند، تا باشد خاطر
ارتجاع عرب واشغالگران اسرائیلی که متحد همدیگرند، با سقوط حکومت بشار اسد وبخاک
وخون کشانیده شدن تمام عدالت خواهان ومبارزین ضد اشغالگری وتجاوز خارجی، برای
همیشه آرام کند.
بیائید، حکومت اخوان
المسلمین در مصر وحزب اسلامی ی غیر معتدل تونس را مثال بزنیم.آیا، بعد پیروزی
اخوانیها درمصر برای اسرائیل کدام تشویشی پیدا شده است؟ آیا،درارسال گاز مصری به
اسرائیل اشغالگر قدس وسرزمینهای عربی کدام توقفی بعمل آمده است؟آیا، حکومت تونس که
بدست حزب اسلامی رهبری میگردد، کدام طرحی وپیشنهادی درمورد استرداد خاکهای عربی
وکمک به فلسطینیها ارائه کرده است؟آیا، رهبران دلسوز ومسلمان عربستان، قطر وسائر
دول عربی واسلامی همنوا با امریکا وغرب برای نابودی دولت سوریه، کدام اقدام ملموسی
برای آزادی بیت المقدس(قبلۀ اول مسلمانها ) ومسجد الاقصی که درحالت نابودی وتخریب
قرار دارد، برای مسلمانان جهان پیشنهاد کرده اند؟آیا، مستبدین جهان وازجمله
دیکتاتورها ودموکراسی ستیزان کشورهای اسلامی دروجود (صدام حسین،معمرقذافی وبشاراسد
)خلاصه میشود، ویا اینکه همین اکنون مستبدترین مستبدین جهان عرب واسلام، برای صدور
آزادی،دموکراسی وعدالت(!) ازطریق خونریزی وبربادی سوریه بعد عراق ولیبیا، دریک
خندق برادرانه با تیم سرکوزیها وامریکائیها، علیه ملت مسلمان وعرب درجنگ اند.
پایداریهای کم نظیر
سوریها، درامر دفاع از وطن وحاکمیت موجود ،تصرف منطقۀ(باباعمرو) که پر از اجیران
تروریست عربی وبقول یک نمایندۀ پارلمان لبنان وبعضی از خبرنگاران جایگاه کوماندوها و افسران فرانسوی وسایر
نیروهای اعزامی جهان آزاد وداوطلبان القاعده بود، با وجود خطرات بزرگ وتهدید های
چند جانبه برای سقوط سوریه وبرکناری ومحاکمه شدن بشار اسد،وجود دارد،زمینه
ساز قوتمند شدن باورها واعتماد مردم سوریه
وهمه نیروهای مخالف یکه تازی وتجاوز ابر قدرتها علیه کشورهای جهان ،خاصتاً دشمنان
غلام منشی وپادویی به سرمایه سالاری ی نظامیگر وتمامیت خواه گردیده است.
امیدواریم که مردمان
سلحشور سوریه، درامر دفاع از دولت ودستآوردهای تاریخی وملی شان، شاهد پیروزیهای
جدید وقاطع باشند، وهمه قدرتها وحکومتهای صلحدوست وضد تجاوزگری به کشور ها وملتهای
جهان،برحمایتهای انسانی شان بمردم ودولت سوریه قوت ببخشند، تا زمینۀ تطبیق سناریوی
خونین وپر از آتش سوزی وویرانی لیبیا در سوریه ،ازبین برود، وپایه داری ملتها
وحکومتها دردفاع ازارزشها ودستآوردهای مشترک ملی شان، بزانو درآورده نشود.
دستان مداخله گر ودارندۀ
نیات شوم وارتجاعی ، از امور سوریه وسایر کشورها کوتاه باد!
جلیل پرشور