۱۳۹۰ تیر ۶, دوشنبه

سربلند کی بود؟(خاطرات فراموش نشدنی)


نخست به روح آن بزرگ مرد - عبدالمجید سربلند فرزند سربلند خان که سربلند وبا افتخار زندگی کرد ودراوج مردانگی وشهامت وتقوا - جان داد وبه ابدیت پیوست - درود فرستاده ودرغم واندوه عظیمی که بالای خانوادهء گرامی وهمرزمان باوفایش مستولی گردیده است - خودرا شریک میدانیم واین اندوه بزرگ را باهمهء آنها تقسیم میکنیم.


رفیق سربلند عزیز ما - یکی از آن نخبه انقلابیون بیباک - باتقوا -پایدار وتا آخرین رمق حیات مالامال از عشق به انسان زحمتکش بود ٰ که بدون تردید ٰ میتوان اورادر زمره شخصیت های کم پیدا  شمارکرد. اودرطول سالهای طولانی مبارزه اش برای نابودی جور وستم های ملی وطبقاتی رزمید و همیشه مدافع آزادی واستقلال وطن - پرچمدار واقعی حزب مشترک مابود ٰ وهرگز به غیرقابل ( ترکه بودن و غیرقابل تقسیم کردن آن اصرار داشت وخود غیر معترف به احزاب وگروهک های خورد وبزرگ حزب اصلی باقی ماند وبرغیر وابسته دانستن این حزب به گروه های قومی وسمتی ونامتعلق بودن این حزب ودستآورد های بدست آمده بخون های بی شمار بهترین فرزندان قهرمان وگمنام آن )- پافشاری میکرد.



رفیق شادروان  وهمیشه سربلند ما -که ازبدوتاءسیس حزب درپستهای مهم رهبری آن فعال بود ؛مدتی رادر مقام های معاونیت ریاست شورای وزیران جمهوری دموکراتیک افغانستان ومقام سفارت افغانستان درکیوبا - آنچنان خدمت کرد که تا حال نمونهء مثال برای همه رفقا ومردم وطن ما میباشد.



سربلندِما- از آن حزبیهای خشک ومغروری نبود که چوکی وموقف دولتی اورا از یاران حزبی وشخصی ومردم عادی دور سازد. اوبمعنی واقعی کلمه یک (عیار - کاکه- جوان مرد وشخصیت مردمی ) بود - وتا آخر بهمان شیوه زندگی کرد که در زمان قدرت دولتی میزیست.


من بارفیق سربلند فقید در بهار ۱۳۴۹ معرفت حاصل کردم . او در آن وقت مسوول کمیتهء ولایتی حزب در قندهار بود . دیدار ما دردفتر (پرچم) واقع زرلشت مارکیت( جائیکه هیت رهبری حزب ٰ رفقا : شادروان ببرک کارمل ٰ شهید میر اکبر خیبر ٰ نوراحمد نور وبارق شفیعی ٰ اکثرا ء برای چند ساعتی در آنجا می آمدندوبارفقا ملاقات میکردند .


رفتن من بکابل نیز کاری بود ٰ زیرا بعد رهایی از زندان ٰ سبکدوشی از وظیفهء معلمی ٰ مرا برای آن بکابل خواسته بودند که اگر کاری پیدا کنم - تا بتوانم وظیفه ام را بحیث مسوول کمیتهء ولایتی بغلان حزب - با آرامش حد اقل به پیش ببرم . درست بخاطر دارم که یکبار هردوی ما دریک زمان  ٰ رهبر فقید حزب مان(زنده یاد ببرک کارمل) را ملاقات کردیم وهدایات لازم کاری را در آن زمان بحرانی حزب که چندی قبل(۱۳۴۸) به بحران تشکیلاتی وانشعاب مواجه شده بود -برای بسط وگسترش ساحهء فعالیتهای حزبی ونحوهء کار سیاسی - دریافت نمودیم.

بعد آن دیدار ٰ سالهای سال دربین ما روابط رفیقانه وگرم وجود داشت. من از او بسا چیزهای خوب را فرا گرفتم .برای جلوگیری از طولانی نشدن نوشته ٰ آخرین ملاقات هایم را باایشان قصه میکنم.این دیدار ها بعد ۴۰ سال تمام از اولین سال معرفت با ایشان صورت گرفت.آن صحبتها وتداوم آنرا موجزاء به رفقا ودوستان تقدیم میکنم.

با علاقمندی فروان وامید بزرگ به خانهء شان رفتم - تا مراتب تسلیت وهمدردی خودرا به خاطر درگذشت همسر شان - تقدیم بدارم. بعد چند جمله وشنیدن صحبت کوتاه تواءم با حزن وهمدردی ازطرف من- رشتهء صحبت را بدست گرفت ومرا خطاب کرده گفت: ازین غمها ٰ فروان دیده ایم ومیبینیم ٰ تشکر ٰ شما ورفقا زنده باشید.ومتعاقباء از جا برخاست وبسوی آشپز خانه رفت تا چای بیاورد .رفیق (ن ) نیزکه مرا همراهی کرده بود ٰ صحبتهای رفیق سربلند را گوش میداد.صحبتها درموارد مختلف صورت گرفت ٰ ازدیروز ٰ از مبارزات ومحبتهاٰ از فداکاریهای اعضای حزب و... ٰ از رهبران وپیشگامان بخاک خفته واز پیدا کردن راه حلهای مناسب ٰ غرض پایان دادن به اختلافات موجود رفقا وانتخاب یک رهبری سالم ٰ مبارز وفعال درداخل وطن که بتواند ٰهمه احزاب ٰ حلقات وشخصیتهای تا هنوز بی ارتباط از لحاظ تشکیلاتی را متحد سازد ودارای قدرت جاذبه باشد وحد اقل اتوریتهء طبیعی داشته باشد ٰ صحبت کردیم .

از رفقای زیادی نام برده شدٰ از مشکلات شخصی وسیاسی متعدد یاد آوری گردید ودرختم این صحبت وقصه ٰ من که از طرف تعدادی از رفقای اروپا وظیفه گرفته بودم ٰ تا پیشقدم شدن خود رفیق سربلند را مطرح سازم ٰ فضا را مناسب دیده ٰ گفتم : رفیق سربلند :( تعدادی از رفقا در اروپا مرا وظیفه داده اند ٰ تا از شما بخواهم که برای متحد شدن این رفقا ٰ بنابر وزنهء سیاسی تان ٰ عدم وابستگی تان به فرکسیونها وبرخورداری از احترام اکثریت رفقای همه گروه ها وفرکسیونهای حزبی وسائر مواصفاتی که {درآنجا وآنوقت ضرور بود} از آنها یادنمایم ٰ رفیق سربلند را مورد خطاب قرار دادم وتقاضای حرکت شان را دراین استقامت نمودم).

رفیق سربلند با خنده وبرسم همان کاکه گیهای همیشگی  ٰعینکهایش  را جابجا کرده گفت : (بسیار دیر شده ٰ بسیار خرابی صورت گرفته است ٰ خود ما درحق حزب ونظام جفا کردیم وحال صدها رهبر پیدا شده است ٰ جمع کردن این رفقا سخت است ٰ شاید کسانی تحمل مرا نیز نداشته باشند ٰ من مستقل بودم وتعدادی  شاید گپهایی داشته باشند ویا بزنند ٰ من درضمن توان این کارهارا ندارم ٰ باید چنین نمیشد که شد.).

من ٰ درجواب رفیق فقید ما گفتم که رفیق سربلند ٰ شما نباید از این درخواست ما شانه خالی کنید ٰ حزب درمجموع درحالت بسیار بد قرار دارد ٰ وما هرگز نمیتوانیم در موجودیت ده ها گروه وحلقه ٰ حزبمان را چنین پارچه پارچه و دروطن کم اثر ببینیم . آخر این حزب ۴۵ سال سابقه دارد و۱۴ سال حکومت کرده وسه سال از خود نیروی بزرگ خود کفایی وتوان دفاع مستقلانه را دربرابر عظیم ترین یورشها وتجاوزات خارجی علیه  پاکستان ومجموع دشمنان داشته است ٰ چطور این حزب را دراین حالت بگذاریم. رفیق سربلند ٰ ازمن پرسید که ( دراینصورت چی کنیم ورفقاییکه شما از آنها نام میبرید ٰ چی پیشنهاد ونظر دارند.؟) من درجواب گفتم : که فلان وفلان رفیق و...( که اکر این یادداشت مرا بخوانند ٰ توظیف شدن مرا تصدیق میکنند )از شما میخواهیم که با همه مسوولین احزاب وگروه های رفیق بدون استثنا صحبت کنید وهمه را تشویق به مشارکت دریک نشست همگانی حزبی بسازید وتا رسیدن توافق ٰ خود شما این پروسه را تحت کنترول تان بگیرید ورهبری کنید ٰ زیرا ٰ شما از حمایت طیف وسیعی از کادرهای حزبی برخوردار هستید.

رفیق سربلند ٰ همچنان اظهار بی میلی میکرد ومیگفت که تماس میگیریم ودر روزهای بعدی دراین مورد باهم صحبت میکنیم. روزهای بعد  وایام بعدی ورفت وآمدهای من بخانهء ایشان ٰ انتظارات مارا برآورده نتوانست  ٰ رفیق سربلند از خستگی وناتوانی جسمی صحبت میکرد و........  ٰ اما ٰ دریکی از روزها وعده کرد که حتماء سفری به اروپا خواهد داشت واولاء باید کادرهای خارج وطن را که سابقه دارترین حلقات رهبری کنندهء حزب ودولت ما بوده اند ٰ دراین مورد قناعت بدهیم وبشنویم.

من با خرسندی از پیش شان رخصت شدم ودوقطعه عکس یادگاری بدون تشریفات معمول (لباس ومنظره) از ایشان وبا ایشان گرفتم وبسوی کارم روانه شدم.اما ٰ بادریغ وافسوس که آن وعده وآن خواست ما عملی نشد ورفیق سربلند مجال تحقق وعده اش را برای تاءمین ارتباط با رفقا وکمک به امر وحدت حزب چندین پارچه شده ء ما ٰپیدا نکرد ٰ واینک ٰ با صدها آه وحسرت که رفیق سربلند ٰ یکی از بهترین های ما ویکی از امیدهای ما ٰ دیگر درمیان ما نیست وتنها افتخارات ٰ کارنامه ها ٰ مردیها واخلاق حمیده وحزبیت ناب ایشان بحیث میراث گرانبها ٰ برای ما باقی مانده است.

روحت شاد وخاطراتت جاودان باد ٰ ای رفیق عزیز وفقید ٰ ای ٰ سربلند ِ وطن ما !