۱۳۸۷ اسفند ۸, پنجشنبه

با چُـپ ماندن نمیتوان رفع مسئولیت کرد !

جلیل پرشور

با چُـپ ماندن نمیتوان رفع

مسئولیت کرد !

مدتهاست که تعدادی از سازمانها وشخصیت های چَپ دیروز،برسراین موضوع مناقشه میکنند که کیها چَپ باقیمانده اند ، وکدام احزاب وگروه ها سازشکار ومعامله گر شده اند .این جدال گرم سیاسی تواًم با رقابتها ومخالفتهای شخصی در شرایطی ادامه دارد که دربین حلقات وفعالان چپی دیروز و امروز وطن ما ، از چَپ مفهوم وبرداشت یکسان وجود ندارد ، وهر گروهی با هر تاکتیک ونیرنگی که برای بقا واستحکام خود بکار میبرند ،خودرا چَپ جامیزند وسائرین را که نسبت به خودشان بهتر وحتی چپ تر عمل میکنند، به راست گرایی وکنار آمدن با ارباب قدرت حاکم برکشورمتهم میسازند . استفاده ی افزاری از مفهوم چپ وتفسیرآن مطابق معیارهای خود ساخته ، یکی از اشتباهات دیگریست که متا ًسفانه تا هنوز دامنگیر جنبش چپ دیروز وموجود وطن بوده که اکنون تعدادی با بکار بردن واژه ی( چپ دموکراتیک) ،وگروهی با تکیه بر مفهوم سنتی و قبلی آن ازطریق نوشتن ونشربعضی یادداشتها، بر حقانیت خود اصرار می ورزند. این جنگ لفظی واتهام زنیها درحالی جریان دارد که عده ی از چپیها بشمول تعدادی ازرفقای ما ، بافاصله گرفتن از گروهایی مدعی چپ دموکراتیک ، خودرا داعیه دار اندیشه ،مکتب وآموزگاران اولی حزب دیروز خود ما و درمجموع نهضت چپ وانمود میکنند.

تفکر چپ که ریشه های عمیق در دل تاریخ مبارزات خونین وپر ازتلفات ملیونها انسان درراه آزادی ، استقلال ، عدالت اجتماعی ودرنبرد با استعمار وامپریالیزم دارد ، از آن مفاهیمی نیست که تعبیر وتفسیر آن به یک محدوده ی جغرافیایی غرق درمنجلاب عقب مانده گی وتشتت فکری – فرهنگی مقید ومحدودگردد . این واژه ی جهان شمول را نباید درچوکات های کوچک محلی ومنفعت پرستانه ی سیاسی مقطعی محبوس ساخت وخودرا حافظ وادامه دهنده ی سالم این سنگر وتفکر درحالی جا زد که بارها اصول وموازین چپی بودن را قربان مصلحت های خورد شخصی ، گروپی وقومی – زبانی خود کرده وبرای ضربه زدن به بهترین چپی ها ومبارزین راه نجات زحمتکشان ، بابدترین راستگرایان افراطی نه تنها تقارب نموده بلکه پلانهای مشترک را عملی کرد . متا ًسفانه ، هستند افراد مبارزی که چپی بودن را فقط درشیوه های ادارهً متمرکز واستبداد تشکیلاتی یی محدود میدانند که صفوف آن تشکیل باید به مجریان اوامر ونواهی ( ایشان)که نوعی ( امربالمعروف ونهی عن المنکر) سیاسی است، مبدل گردند. یعنی«اطاعت بی چون وچرا» داشته باشند.

اکنون اکثرهمین نیروهای موجود چپی وطن دروجود احزاب وتشکلات شان، با موضعگیری های گـُنگ وسر پوشیده ی خودطوری عمل میکنند،که حتی تعداد وسیعی از اعضا وکادرهای شان نمیدانند که موقعیت شان در کجاست؟ چی میخواهند وبه کجا وبا کیها همنوا اند ،دوستان ، مخالفین ودشمنان آشتی ناپذیرشان کیها ها اند ،و خود شان به کدام طرف درحرکت اند. یکی از این ساحه های سیاست خموشانه وگـُـنگ ،موضوع انتخابات آینده ی ریاست جمهوری افغانستان است که رفقا ودوستان عزیزما ، نباید به سان گذشته ، اکنون نیزنسبت نداشتن پروگرام کاری وپلان قبلا ًتنظیم شده به اثر ابراز نظردموکراتیک رفقای ما ، نتوانیم درآن نقش اثرمندمان را ایفا نمائیم . اگر سیاست ( چُپ ) بودن فعلی ادامه پیدا کند و درموقع مناسب داخل اقدام نگردیم ، یک فرصت 4 ساله ی دیگر فعالیت ودرخشش فعال سیاسی را دریکی ازعرصه های جدا ً سرنوشت ساز ، به سان گذشته ها ازدست خواهیم داد.

من ، شخصا ً درشرایط دشوار کنونی بااین سیاست مخالفت جدی دارم که کسانی درفکر این باشند که یا دولتی صد فیصد مطابق میل وآرمان ما تشکیل گردد ویا عدم مشارکت درپروسه های انتخاباتی را یگانه راه (برائت) وشیوه ی سالم سیاسی بدانند .این نوع تفکر بدرجه ی اول ، خود نوعی تمامیت خواهی وعدم آماده گی برای مشارکت در سیستم های دموکراتیک چند حزبی وپشت پازدن به پلورالیزم سیاسی ودولتی میباشد ، واز سوی دیگر بیانگر ترس وگریز از زیر بار مسئولیت های اخلاقی وتعهدات وطن پرستانه ی ما درقبال مردمان وطن میباشد.آیا ، تعجب آور نیست که تعدادی از رفقای ما نه با خودیها وحدت میتوانند ونه باسائرینی که ادعای دموکراسی خواهی ومشارکت ملی را مطرح میکنند ، جبهه ی وسیع تری را به وجود آورده میتوانند . معلوم نشد که این گروه رفقای عزیز ما که اکثرا ًلبهای شان بسته ، قلم های شان شکسته وزبانهای شان بیش از حد کلالت دارد وفهما نیست ،چه وقت این اهداف شریفانه ونجات بخش شان را اقلا ً به اطلاع همرزمان خودشان میرسانند ، چه رسد به آنکه این اهداف مخفی نگهداشته شده را به اطلاع ودرک مردم برسانند. !

سیاست را نمیتوان با سکوت مبهم به پیش برد . ما، باید با کل جُـرا ًت سیاسی دربرابرتمام انکشافات خورد وبزرگ داخلی وخارجی موضعگیری صریح داشته باشیم . باید ، هر همرزم وهر انسان علاقه مند سیاست وحتی هرهموطن عادی ما ، بدانند که ما درفلان مورد چه میخواهیم . مرا عقیده براین است که اگردرانتخابات اشتراک میکنیم ( که باید اشتراک کنیم)، باید تدابیرسالم وعاجل اتخاذ نماییم، کاندید مشخص وواحد داشته باشیم ویا ازکاندیداتوری شخصیت سیاسی ایکه با نقاط نظرما نزدیک باشد ، حمایت کنیم . درغیرآن باید دلایل عدم مشارکت خودرا توضیح دهیم ، وهواداران ومدافعین خط فکری دیروز وامروز مان را در بلا تکلیفی وسردرگـُمی نگذاریم .

این ادعا حقیقت دارد که دروطن مالشکریان جنگی ومشاورین نظامی وملکی درحدود 40 کشور غربی مشغول نبرد خونین وپرتلفات با آنچه جنگ علیه تروریزم قیمت داده شده است ، ومصروف فعالیتهای مختلف الجهاتی اند که دربسا موارد شخص رئیس جمهور فعلی ازعدم آگاهی خود دراین زمینه ها ابراز نظر میکند ، وبارها با اشک وغالمغال چیز های مختلفی را برای ایجاد روابط خوب بامردمان مناطق آشوب زده ی جنوب وشرق افغانستان مطرح میکند، وحتی خارجیان را طرف سوال قرار داده وتهدید میکند . شاید این نوع سیاست به درد تحقق اهداف مطروحه ی خودشان بخورد . باید نا گفته نماند که درپهلوی این همه نیروهای مسلح خارجی، ده ها گروه بنیادگرا وسلفی ازگوشه گوشهً جهان درمعیت نیروهای ملیشای مخفی وقوتهای مشترک طالبان راکت بدست نه حاملین آرمانهای صلحخواهانه ، ترقی پسندی وحتی کتب دینی ، مصروف فعالیت های خونریزانه ی خود علیه فرزندان وطن و نیروهای خارجی اند ، که اگرفعالیتها وماحصل کارهای آنها با اقدامات خارجیها مقائسه قرار گردد ، اینها نیز برای منافع وطن ومردم ما ، کدام برتری یی نسبت به اردوهای سائر کشورها ندارند ، چون به اثربمب وراکت خارجیهای دموکرات ومعترف به حقوق بشر وعملیاتهای انتحاری، انفجارات وسربریدن های تو ام با قساوت طالبان مجاهد ونیروهای همرکاب شان ، این مردمان مظلوم وطن ما اند که قربانی میگردند.

سوال دراینجاست که آیا ،ما به صفت مدعیان ادامه ی مبارزات ترقیخواهی وصاحبان اندیشه های چپ سالم ، باید مشارکت مان را درامورانتخابات وسهم گیری خودرا دراموردولتی ، حتمـا ً تابع خروج قوای نظامی خارجی یی ازافغانستان بسازیم ،که لشکریان جدید شان درحال دیسانت شدن است، واز خروج شان اصلا ً سخنی درمیان نیست. دراین صورت نیز باید موضع ما روشن باشد ، وصریحا ً نظریات مان را برای رد ِ انتخابات درشرایط اشغال خارجی بیان کنیم ؛ زیرا، تنها با سکوت وچُـپ بودن ،نمیتوان حقانیت چَـپی بودن خودماوغیر قانونی شمردن انتخابات رادرسایه ً موجودیت عوامل خارجی آن ، درنزد مردم ونیروهای دیگرسیاسی مطرح و توجیه کنیم ، و حق بجانب بودن خود راثابت نماییم . این موضوع از آنجهت نیز اهمیت دارد که تاحال هیچ حزب سیاسی فعال درداخل کشور(بشمول چپیها وآنهایی که ما به آنها تعلق داریم وایشان را تکیه گاه ورهبریهای خودمیدانیم) در مورد ضرورت وحتمی بودن خروج قوای نظامی خارجی ابراز نظر نکرده وحداقل اعلامیه یی صادر ننموده اند . این نوع موضعگیری آنها ویا سکوت شان دراینمورد باید به معنای قبول مشروط وناگزیری این احزاب وکلیه نیروهای دموکراتیک ومدعی ناسیونالیزم افغانی ، به خاطر ترس ازبازگشت طالبان وحامیان منطقوی و جهانی متحجر وبنیادگرای سازش ناپذیر بافرهنگ معاصربشریت مترقی ، آنها باشد.

لذا ، وظیفه ویا مسوولیت احزاب وگروه های غیرعلاقه مند برای اشتراک درپروسه ی انتخابات آینده ی ریاست جمهوری افغانستان ، خاصتا ً احزاب دارای مواضع چپ سنتی وهمچنان چپ دموکراتیک ، که اگربنابرهرعلت وناگزیری موجود درعرصهً مناسبات وروابط موجود داخلی و ازجمله بخاطرشکننده بودن وهر لحظه بد تر شدن شرایط نظامی ، امنییتی و اقتصادی مردم، به طورعلنی ویا خاموشانه ، موجودیت قوای خارجی را صحه می گذارند ، ویا ازروی ناگزیری تحمل می نمایند ویا به قول معروف ازتبصره نمودن وانتشار سند رسمی در زمینه ( تیـر ِ ) خودرا می آورند، اینست که : هرگز نمی توانند که دریک زمان ، چند نوع موضع گیری کنند . دراینصورت اتخاذ سیاست واضح وآفتابی ده هامرتبه نسبت به سیاست های چند بعدی وغامض مفید تر است . اینرا نیز نباید ناگفته گذاشت که ابراز نظر نمودن های بسیار چپ وقاطع به وسیله وطن پرستان ساکن درخارج وخصوصا ً آنانیکه قصد برگشت به وطن ونیت مشارکت درروند های موجود سیاسی را ندارند ، خواهی نخواهی با طرز دید وناگزیریهای نیروهای فعال سیاسی ملی ودموکراتیک ، ازجمله احزاب چپ دیروز وفعال درداخل وطن ، فرق میکند.

توضیح این مطلب نیز ضروری پنداشته میشود که اگر بعضی از حلقات احزاب دموکراتیک وچپ موجود ، خاصتا ً درفضای دوری از میهن ،بنابرعدم درک دقیق از شرایط ودشواریهای داخلی به این عقیده باشند که شرکت درانتخابات دولتی درتحت اشغال خارجی به پرستیژ سیاسی ومعنویت ملی ووطنپرستانه ی احزاب شان صدمه میرساند،این حقیقت را نیز باید جدا ً طـرف غور عمیق قرار دهند که کلیه احزاب موجود مذهبی ، جهادی ، ملی ودموکراتیک راجستر شده دروزارت عدلیه ی افغانستان، ازطرف دولتی قانونیت پیدا کرده است که حامی اصلی آن دولت ،همین نیروهای خارجی یی اند که دروطن ما قدرت دارند ، ودرسایهً قدرت وحضور آنها همین قوانینی که بتاسی از آن احزاب رسمیت پیداکرده اند ، ترتیب وتنظیم گردیده ونافذ شده است ، واین احزاب دروجود همین قوانین نافذ شده درسایهً حمایت نیروهای خارجی موجود راجستر گردیده وفعالیت قانونی دارند . نباید سیاستمداران وشخصیت های فعال سیاسی به سان کبک ، سربزیر برف نمایند و دراین فکر شوند که دیگران متوجه آنها نمیگردند. شنیده میشود که تعدادی باعدم ابراز صریح لفظی ونوشتاری دراین مورد میخواهند پیرامون عدم مشارکت درپروسه ی انتخابات ویا ،با بی تفاوتی نسبت به آن ، با رفقا، دوستان ومخلصین شان صحبت کنند ویا قناعت آنها را دراین مورد به دست آورند. باید به این حقیقت پی برده باشیم که لفاظی ولاف وگزاف ، همیشه باعث ناکامی درسیاست بوده وخواهد بود.

امروزهر مبارز وطن پرست وهر فعال سیاسی به خوبی درک میکند که میدان را برای گروه ها وحلقات تمامیت خواه وسیری ناپذیر قدرت ، شهرت وثروت، رها کردن کار عاقلانه نیست ، زیرا شرایط خود بخود ،بروفق مراد هیچکدام ما وبدون کار وزحمت مشترک تمامی ترقیخواهان دموکرات ونیروهای ملی ومذهبی سالم ووطندوست، ابدا ً تغییر مثبت نخواهد کرد . لذا ، رفتن نخبه گان وکادر های موثر وصاحب امکان بداخل وطن ، یکی از بهترین راه های رسیدن به هدف وسهم گیری درامر تحقق آرمانهای ملی افغانستان شمول است که باید دراین زمینه هرچه عاجلتر تصامیم لازم اتخاذ گردد.

یکی ازمسایل دیگری را که باید درمورد آن اشاره کرد اینست که چپ ترین وانقلابی ترین احزاب دردوره های تسلط استعمار، فاشیزم ،خونتاهای نظامی ،اپارتاید، تبعیض نژادی و استبدادهای خشن وخونریز مذهبی ، هیچگاهی به اعضا وهواداران شان امر توقف مبارزه ویا عدم سهم گیری فعال درامر ایجاد مقاومت های مردمی واشتراک در فعالیتهای اجتماعی جوامع شان را ولواین نوع فعالیتها از جانب حکومت ها وقدرتهای جبار حاکم ،سازمان دهی میگردید ، صادر نکردند . ما، نیز وظیفه داریم که درهر انکشاف وفعالیت اجتماعی وهر پروسهً انتخابی دولتی ومردمی مطابق حقوق مسلم شهروندی وملی مان اشتراک فعال نماییم ودرتحولات وطن تاثیر گذار باشیم.

درچنین شرایطی که عادی ترین احزاب وحلقات سیاسی ، مذهبی وقومی ، یا بطور مستقلانه ویا دروجود ائتلافها، برای مطرح شدن درسیستم اداره ی دولتی ویا کسب قدرت بصورت کل فعال شده اند، ترقیخواهان ونیروهای مدعی چپی بودن ،بویژه احزاب وگروه های رفیق ومتحدین شان باید یک لحظه غفلت نکنند وبا اتحاد صادقانه وبانیرومندی وتوان قابل ملاحظه ، وارد میدان رقابت های سالم انتخاباتی گردند ، وازخود برنامهً مشخص کاری را تدوین وشخصیت سزاوار این پُست را ازبین لشکر عظیم تجربه داران تحصیل کرده ونیک نام مشخص وانتخاب نمایند.اعتقاد جدی وجود دارد که اگر ائتلاف چپیها باثر مداخلات داخلی وخارجی ومصارف هنگفت مالی امرای ثروت وقدرت ، پیروز نگردد ، یک فیصدی قابل ملاحظه ی آرا را بدست خواهند آورد که درمعادلات بعدی دولت سازی بدون شک نقش تعین کننده خواهند داشت.

مارا عقیده بر اینست که ثبت نام واشتراک در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان ،زمینه ی خوب ،مساعد ومطمینی برای بازگشت تعدادی از پیش کسوتان ونخبه گان سیاسی احزاب رفیق ما خواهد بود که بدون شک فضای خفقان آور ونامطمین مهاجرت همه راخسته ساخته است و جنگهای درونی را دربین خود رفقا باعث گردیده است. لذا، با اشتراک دراین کار بزرگ ، به جدالهای درونی مضر خاتمه داده شده و درتغییر سالم مورال ، معنویت وروحیهً کشته شده ی ناشی از بیوطنی ،تحولات مثبتی را شاهد خواهیم بود. یعنی ( هم خُـرما وهم صواب) نصیب خواهیم شد ، ولومقدار آن بقدر کافی وبی نیازی نباشد .
!رفقا ودوستان گرامی !

اگردریک لحظه ی بسیار کوتاه به دیروز ، به دوران حاکمیت دهه ی( 80) میلادی نگاه کنیم ،تعداد کثیری از شخصیت های اثر گذار ومهم سیاسی ومسلکی آن روزگار شامل ( معاونین رئیس جمهور ، صدراعظم ، اعضای دارالانشاً وبیوروی سیاسی ،اعضای کمیته ی مرکزی ، اعضای شورای انقلابی وشورای وزیران ، جنرالان ارکان حرب ، مشاورین ادارات واپرات کارفهم شعب مختلف حزبی ، دولتی وسازمانهای اجتماعی که دربین شان ده ها زن مبارز ونستوه واداره چی ماهرشامل بودند، به حیث سرمایه ها ی ملی ،خوشبختانه تاهنوز تعداد زیادی از ایشان زنده ، فعال وصاحب امکانات وآماده گیهای فزیکی وفکری سالم اند ، واکثرا ً درشرایط رقتبار بیوطنی شب را روز وروز را شب میکنند. این درحالیست که متا ًسفانه تعدادی برای ختم زنده گی روز شماری میکنیم . آیا ، نمیشودبه این لشکر عظیم اهل خبره وصاحبان تحصیل وتجربه که اکثریت قریب به اتفاق شان درکمال تقوا وپاک نفسی سالهای طولانی بوطن خدمت کرده اند، پیشنهاد شود تا اقلا ً آنهایی که داوطلب بازگشت به وطن هستند درراًس قرار گیرند وبا تعدادی از یاران و فرزندان صادق ومعتقد به برحق بودن خواسته ها وآرمانهای شریفانه ی عدالت خواهی انسان زحمت کش وطن ، باسرود ها وشعارهای وطن پرستانه وحماسی ، باردیگر به سوی زادگاه ، به سوی مام وطن که سالهاست روی فرزندان خدمتگذارش را ندیده است بشتابیم وآن خاک تسلیم ناپذیر را ازصدق واخلاص بوسه زنیم ودرپاکسازی آن از وجود مین های عسکری وسیاسی وگلوله وراکت ،دود وباروت ،تعصب و تحجر ، فقر وبدبختی مردم ، نقش خودرا اداکنیم .!

بدون شک این آغاز یک پروسه ی طولانی مبارزه وتلاش خسته گی ناپذیری خواهد بود که برای تحقق هر آنچه وطن ومردم ما به آنها ضرورت دارند، وبرای نابودی آنچه بحال آن سرزمین خون آلود ، سوخته وغارت شده وبه حال کلیه فرزندانش که همه باید دارای حقوق کاملا ً مساوی درهمه امور زنده گی باشند،مفید ومو ًثر تمام میگردد، تا آخرین مراحل پیروزی ادامه یابد.(( خوشا به حال ملتهاییکه فرزندانی چون: چاویز ها، اورتیگا ها ، مورالیس ها وراول ))ها یشان را درخود حفظ کردند ودردشوارترین دوران تاریخ رستاخیز انسان نیم کرهً جنوبی ، آنان را به مصاف اهریمنان داخلی وغول انحصارات نفتخواروتا کنون بی رقیب جهان، وارد میدان نمودند وپیروز شدند.اما ، ما با وجود کل لافها وگزافه های مان چه داریم وچه کردیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!! حتی قادرنیستیم که تصامیم لازم وبموقع اتخاذ کنیم ویک نفر وشخصیت ما به داخل وطن برود وخودرا اقلا ً کاندید کند.!!

نباید فراموش کنیم که پیشنهاد ما برای حتمی بودن مشارکت درانتخابات ریاست جمهوری، به معنی آن نیست که هر حزب وهرگروه رفیق ما کاندیدهای مستقل خودرا داشته باشند وتعدد کاندیدهای نیروهای دموکراتیک باعث پیروزی بدون دردسر سایرین گردد. درصورتیکه ما کاندید واحد معرفی نکنیم ، بهتر آنست که برای جلوگیری از رسوایی حتمی وچند دسته گی مزید ، باید درانتخابات شرکت ننماییم وبه اتفاق هم یک شخصیت بهتر دربین کاندیدها را حمایت کنیم. تلاشهای شخصی وکار افراد واشخاص اگر مستقلانه عمل میکنند به خودشان تعلق دارد . اشخاص خودسر علاقمند کاندید شدن نباید ازنام احزاب رفیق تبلیغ کنند ،چون عواقب نهایت خطرناک را درمسیر فعالیت های بعدی مشترک ما درپی خواهد داشت.

تحقق این اهداف بزرگ ملی وانسانی ،بدون برخورد کاملا ً علمی ، پلان دقیق ، شناخت وسیع وطن و منطقه واهداف دور ونزدیک نیروهای شامل در بحران افغانستان ، سنجش دقیق نیروها وامکانات عملی ( نه تبلیغاتی) ومهمتر از همه بدون ساختن حزب واحد ویا اقلا ً اتحاد وتشریک مساعی صادقانه از وجود تمامی رفقا وهمرزمان ومتحدین ،این طرفداران خلقهای زحمت کش وطن که هدفی جز سعادت انسان وشگوفایی زادگاه مشترک مان را نداریم وجای خوشبختی است کبرای بزرگترین وخوردترین اقوام ، زبانها ،فرهنگها وافراد حقوق مساوی شهروندی را نه از روی سیاست بلکه به اسا س اعتقادات درونی ووجدانی وقانونی قایل هستیم، امکان پذیر نیست. لذا ، باید درامر سرعت بخشیدن به پروسه ی وحدت فعلی وفراگیر شدن واقعی وحدت رفقا ، واتحاد وسیع نیروهای دموکرات وتحول طلب دراین برهه ی حساس تاریخ وطن ،کار صادقانه صورت گیرد .

به امید آنکه ، کاندیدما ، مشترک ،صاحب صلاحیت ودارای معیارهای لازم کاردانی بوده وازبین مجموع رفقا بدون تعصب تثبیت وانتخاب گردد ،تا باشد با قوت ومنطق وحمایت همهً همراهان وترقیخواهان باسائر کاندیداتورها که آنها به یقین ازحمایتهای دولتی ،امکانات متوفر پولی وپشتیبانی قدرتهای خارجی نیز برخوردار خواهند بود ، رقابت نموده وحمایت مردمان فقیر ومظلوم وطن را که هدف ما درکلیه عرصه های مبارزه ، خدمت به همین طبقات واقشار زحمت کش وشریف جامعه است، آگاهانه جلب کرده بتوانیم. اگر چنین کاندیدی از اروپا واز جملهً پیش کسوتان مبارزه ، درکوردینه با شخصیت های کلیدی احزاب رفیق درداخل وطن ،تشخیص وبرای اجرای این هدف بزرگ توظیف شوند ، تا درمعیت تیمی کاری وفعال از اروپا به سوی وطن حرکت کنند ودرآنجا با ده ها هزار از بهترین رزمنده گان رفیق و لشکریان صادق برای رهایی وطن وانسان زحمت کش آن ازمنجلاب بدبختیهای متعددالالوان ومختلف الاشکال ، بانیروهای دوست ومتحد ، یکجا شده وبصورت متحدانه بتوانند کارهای بس مهم واساسی را درجهت نیل به مو ًفقیت وبرای خیر وفلاح وطن ومردم ما انجام دهند، چقدر خوب خواهد شد.

طرح الترناتیف که باید آنرا پیشنهاد اولی قلمداد کرد اینست که : اگر رفقای اروپا ،اولا ً رهبران احزاب رفیق درداخل کشوررا ترغیب به کاندید شدن یکی ازمساعدترین شخصیت های شان درپست ریاست جمهوری نمایند وبا اتفاق از آن کاندید مشترک حمایت کنند . اگر امکان موًفقیت دراین اقدام مطرح نباشد ، میتوانند کاندید مساعد مشترک دیگری را مجال دهند وطرف حمایت قرار دهند. بهر صورت بهتر آنست که کاندید مقام ریاست جمهوری از میان رفقا درداخل وطن نامزد وبه کمیسیون انتخابات معرفی گردد. زیرا آنها بهتر از فعالان سیاسی دور ازمیهن اوضاع وطن را درک وامکانات خودرا میدانند.

سخن اخیر اینکه :

آقای حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان، برخلاف تمام واکنش های قبلی مستقل خود شان وادارات دولتی ومستقل تحت نظر وحمایت شان ، باصدور فرمان دولتی ماده ی61 قانون اساسی را مدار اعتبار دانسته وهدایت داده است که انتخابات ریاست جمهوری باید درموعد مقرر برگزار گردد . این فرمان مقام ریاست جمهوری درحالی صادر گردیده است که چند روز قبل ( ریچارد هالبروگ)نماینده ی باصلاحیت رئیس جمهور امریکا در امور افغانستان وپاکستان ( شاید به اثر اصرار آقای رئیس جمهور ) ، توافق دولت امریکا را درمورد به تاًخیر انداختن موعد انتخابات ریاست جمهوری افغانستان اعلام کرده بود. قابل گفتن است که رئیس کمیسیون مستقل انتخابات افغانستان ، قبلا ً تاریخ 29 اسد سال آینده را روز انتخابات تعین کرده ودلایل مختلف را برای برحق بودن تصمیم شان برشمرده بودند. استدلال تمام نهاد ها ونماینده گان وسخنگویان ریاست جمهوری درمورد ضرورت به تعویق انداختن موعد انتخابات ، به یک باره گی بعد صدور فرمان جدید منتفی گردید وحتی مخالفین به تعویق انداختن موعد انتخابات را غافلگیر وسراسیمه ساخت.

ازینرو ، نمیتوان دلایل بعضی از کاندید های احتمالی ریاست جمهوری ووکلای پارلمان را درمورد استفاده از چالهای ازقبل تنظیم شده برای درانزوا کشانیدن سایر کاندیدها ومحدود ساختن ساحه ً فعالیت های تبلیغاتی آنها نادیده گرفت ،زیرا نص ماده ی 61 قانون اساسی با اعلان فرمان ریاست جمهوری وآنهم با این تا ًخیر ، به هیچ وجهه عملی نمیگردد . بنا ً ،ایجاد شک وواکنش های مختلف مخالف از طرف منتقدین این نوع اجراات عجولانه ، امریست بسیار طبیعی وقابل توجه .زیراً جناب رئیس جمهور کنونی درطی صحبت ها وتماس های شان بامردم ومقامات داخلی وخارجی درگذشته بقدر کافی کمپاین انتخاباتی شان را به پیش برده اند ویقین دارند که مخالفین شان با مدت زمان کوتاهی که درپیش رودارند ، هرگز قادر نخواهند شد که خودرا جمع وجور نموده ونقاط نظر شان را به اطلاع عامه برسانند.

اما ، اینکه دراین اعلامیه ی وارخطا وعاجل آقای کرزی چه راز ومنفعتی نهفته است وایشان با کدام منابع قدرت داخلی وخارجی این تصمیم شان را کوردینه کرده وبرخلاف تمام تصریحات قبلی خود شان ودلایل (!) فراوان کمیسیون مستقل انتخابات (دل به دریا ) زده است ، برملا خواهد شد، وحلقات سیاسی مختلف ، ازجمله کاندیدهای انتخابات این راز را بیشتر افشا ومورد تحلیل قرار خواهند داد.


اما ، آنچه برای رفقا ، دوستان ومجموع نیروهای مترقی ودموکراتیک از اهمیت وارزش جدی برخوردار است اینست ،که هرتغییر وتا ًخیری درتصمیم مقامات داخلی وخارجی پیرامون انتخابات ( خواه قبل ازماه جوزا ویا درماه اسد برگزار گردد) ، رخ دهد اینست که این اقدامات وسایر فعالیتهای ارباب قدرت به هیچ وجهه از ثقلت وظایف ،عمق مسوولیتها وضرورت برخورد متحدانه وجدی بودن تلاشها ی ما برای تا ًمین وحدت خودما وتشکیل جبهه ً تحول طلبان دموکرات ، برای مطرح شدن قوتمند وتاثیر گزاری ما در کلیه شوًن حیات سیاسی وطن ، نمی کاهد.

پیروزی ما بدون وحدت وهمبستگی صادقانه ی جمعی ، امکان تحقق ندارد. !
بادرود فراوان : جلیل پرشور 28/02/2009

۱۳۸۷ اسفند ۴, یکشنبه


(29) اسد سال آینده، انتخابات ریاست جمهوری
یاکنفرانس(بُن دوم)ویا دعوت لویه جرگه؟؟؟!

جلیل پرشور


اخیرا ً کمیسیون مستقل ( ! ) انتخابات اعلام کرد که رای گیری بخاطر انتخاب رئیس جمهور افغانستان ، بتاریخ 29 ماه اسدسال آینده آغاز میگردد. رئیس کمیسیون درمصاحبهً مطبوعاتی خود دلایلی را در مورد ضرورت به تعویق انداختن موعد انتخابات که مطابق به اساس قانون اساسی ، باید درماه جوزای سال جدید برگزارمیشد مطرح کرد که یک فرد عادی ونظاره گر حوادث نیز نباید آن موارد را برای توجیه زیر پاگذاشتن قانون ونداهای مکرر پارلمان واحزاب سیاسی کشور ، به زبان آورد. رئیس کمیسیون انتخابات تمام اقدامات سنجیده شده وغفلت عمدی مقام ریاست جمهوری ،ماشین دولتی همنوا با را ًس قدرت وحامیان جهانی این روند سینه خیزسیاسی را به زعم خودش تفسیروتحلیل ( عالمانه ) نمود، و به عقل خودش نه تنهاقناعت مردم ومخالفین دولت را فراهم کرد بلکه قانونی بودن این تا ًخیر ( مصلحتی) را ثابت کرد . !
حال که کشمکشهای شورای ملی وسائر حلقات صاحب نفوذ و دارای قدرت واکنش دولتی وغیر دولتی، گاهی با نرمش وزمانی با مصاحبه ها وافشاگریهای بیموقع وکم اثردرمورد غیر قانونی بودن به تعویق انداختن موعد انتخابات ریاست جمهوری به اشکال مختلف بازتاب می یابند ، وجنگ قدرت وچانه زنی شان به خاطرکسب امتیازات مالی ویا گرفتن تضمین بخاطر ابقا درمناصب اداری فعلی ادامه دارد ، باید دراین موارد توجه گردد وتدابیر لازم اتخاذ شود.
اول : چرا دستگاه عریض وطویل وپرمخارج ریاست جمهوری ، چهارسال تمام را با بیتفاوتی کامل دربسا موارد حیاتی زند گی مردم وازجمله درمورد آمادگی بخاطرمساعد ساختن زمینه ً انتخابات ریاست جمهوری که باید درزمان معین وبه حکم قانون اساسی درماه جوزای سال آینده عملی میگردید ، سپری کردند ، ویکباره ازعدم توانایی شان دراین زمینه اولا ًبه مردم خبر دادند وبعدا ً توافق نماینده ی امریکا را ( ریاست جمهوری جدید)درمورد به دست آوردند.آیا ، این پلان قبلا ً اتخاذ نگردیده بود ؟ .
دوم : افواهات خبری غیر رسمی وچندین رنگ شدن بازیهای سیاسی واوپراتیفی را ًس هرم وحامیان جهانی ایشان ازیکطرف ووضع غامض چندین ولایت مرزی شرقی وجنوبی وطن ازجانب دیگر ، باضافه ًتوضیحات تعدادی از مجریان پروسهً انتخابات که جدا ً برای برگزارشدن عادلانهً (!) انتخابات احساس مسوولیت میکنند ،این مفکوره را خلق میکنند که احتمالا ً این انتخابات در (29) اسد نیز برگزار نخواهد شد. تعدادی از افراد وشخصیتهای سیاسی، احتمال دائر شدن کنفرانس مشابه ( کنفرانس بُن) را مرجح تر میدانند واستدلال میکنند که مقامات تصمیم گیرنده وکلیدی خارجی وآنهائیکه باید از طریق انتخابات درمناصب شان مجددا ً انتخاب ویا ابقا شوند، بحرانی بودن اوضاع ولایات سرحدی وآشوب زده را تمسک گرفته واین ماًمول را ازطریق برگزاری کنفرانس جدید ( بُن دوم )، به سر میرسانند . چیزیکه شاید به برداشت آنها عملی شدن مَــَثل ( نه سیخ بسوزد ونه کباب) را عملی سازد ، درحالیکه کباب را شاید به خاطر نوش جان(!) کردن وکیف نمودن خودشان نمیسوزانند نه بخاطر ترحم به حال قربانی.!!
سوم : ازمدتی به این سوً شخص رئیس جمهور با اتخاذ سیاست گویا مخالف دربرابر عملیات نظامی نیروهای خارجی مدافع حاکمیت که تلفات افراد ملکی را ببار می آورد ، درتلاش آن است که موقف ملی اتخاذ نماید وبه مردمان وطن ، خاصتا ً مناطق آسیب رسیده بفهماند که اوبا امریکایی ها وسائر نیروهای ایساف ، بخاطر اقدامات عسکری خودسرانهً آنها علیه مردمان ملکی مخالف است ،واگردر این زجه ، ناله وگریه ً مقامات ارشد دولتی افغانستان برای دریافت حقیقت کوشش شود ،بدون شک معلوم خواهد شد که این نوع تلاشها جز ً اقدامات تبلیغاتی وایجاد ( کـَوَر ِ ) مصنوعی ناسیونالیزم سیاسی وموًقتی ، خاصتا ً درآستانهً انتخابات مجدد ریاست جمهوری وشوراها میباشد،درغیر آن اگر هدف نرسیدن تلفات بمردم ملکی وجنگ علیه بنیادگرایان داخلی وخارجی آشتی ناپذیر است، چرا به سوی ملی ساختن وهدفمند ساختن اردو وقوای امنییتی وطن وتصفیه ً نیروها وافراد چند طرفه وستون پنجم ازسیستم اداره ی دولتی اقدام نمیکنند وعمال مشهود پاکستانی وهمرکابان همیشه گی بنیادگراهای مشغول جنگ وخرابی را از قدرت دور نمیسازند .
کی میتواند باور داشته باشد که مکتب سوزان ومنفجر کننده گان پلها ، شفاخانه ها،اماکن تاریخی ،فابریکات و پایه های برق ودشمنان فرهنگ وهرنماد ترقی دردیروز ، امروز با صداقت به جنگ ومقابله با تیم افراطیونی برود که سال ها باهم یکجا چراغ های علم ومعرفت وبنیادهای عدل وانصاف را خاموش نموده ، سوختانده اند وچپه کرده اند. جنگ علیه تاریکی وظلمت پیشه گان به وسیله ً چراغ کـُشان و عدالت ستیزان ، نه تنها دستآوردی ندارد بلکه قبول شکست ورسوایی خواهد بود.لذا، بازسازی اردوی ملی وقوای امنییتی ملی وطن که قبلا ً به دستور پاکستان ،ارتجاع منطقه ومشورهً سردمداران عاقبت نیندیش جهان دموکراسی وجیز گران اصلی بنیاد گرایی درسراسر جهان، ازطرف تعدادی از زمامداران فعلی موجود درحاکمیت منحل گردیده ومایملک گرانبهای آنرا به حراج گذاشتند وتحفه دادند ، به وظیفه ورسالت ملی هر انسان وصاحبان قدرت مدعی خدمتگذاری صادقانه به وطن مبدل گردیده است .بنا ً ، به تعویق انداختن موعد انتخابات ، قرینه سازی برای مشارکت مردمان مناطق ناآرام درانتخابات ، تبلیغات توافق شده برای پیدا کردن وجههً ملی و سائر تلاشهای فردی وجمعی داخلی وخارجی به شمول ازدیاد بخشیدن به تعداد عساکر خارجی وایجاد اتحاد های جدید وتلاش برای منقرض ساختن اتحادهای موجود رقیب، هیچ کدام مو ًثریت کارا وثبات دهندهً اوضاع درهم وبرهم وطن را درقبال خود ندارد. بهترین راه حل مشکلات موجود ، درک حقائق وطن ، مشارکت همه گانی ملی وخارج ساختن ماشین دولتی از ( لاک ) تعصب ، بنیاد گرایی ویکه تازی تواًم با استبداد ، ارتشا ً وغارت اموال دولتی وشخصی مردم است که این ( حلقه) ی ساخته شده به دست بیگانگان ودرخارج از وطن ، هرلحظه درحال محدود شدن وحرکت به سوی فامیلی شدن وقومی شدن سیاست واقتصاد دولتی وکلیه امور دولتمداری کشانیده میشود. مقامات عالی رتبهً دولتی باید درعمل ثابت کنند که به همهً مردم تعلق دارند وعملا ً درچور وغارت لقمه های نان محتاجان سهیم نیستند وسعادت خانواده ها ومقربین شان را بر آرامی آحاد مردم ، ترجیح نمیدهند ، درغیر آن این همه تبلیغات سیاسی وجلوه گریهای مذهبی شان هیچ مفیدیتی بحال شان نخواهد داشت.!

اما ،درمورد آنچه به گروه ها واحزاب سیاسی خواهان عدالت ودموکراسی وهر نیروی دیگر علاقمند مشارکت درفعالیت های سیاسی وانتخاباتی افغانستان تعلق دارد ، باید باصراحت گفته شود که :
1 : اولتر ازهمه برای مجموع رفقا وهمرزمان ما( خواه درهرحزب وتشکلی) فعالیت ویا همسویی دارند ، لازم است که همه اختلافات شان را کنار گذاشته وبرای مشارکت درپروسه ی انتخابا ت ریاست جمهوری وبعدا ً شوراها ،متحدانه عمل کنند.زیرا، به تنهایی ودروجود گروه ها وحلقات خورد وکوچک برای تحقق امری بزرگ و سرنوشت ساز رزمیدن ورسیدن به مقصد، کاریست نهایت دشواروشاید بی ثمر. ازینرو، باردیگر برتشریک مساعی وتقارب رفیقانه ً بدون ( رندی وچالاکی ) سیاسی وخالی از هرنوع فریب کاری که آینده ی خوبی برای عاملین این میتود کاری ناسالم درپی نخواهد داشت ، پافشاری میکنیم .
2 : به برداشت ما، بهترین وبنیادی ترین اقدام مسوولانه دراین مورد وبرای تحقق سائر اهداف بزرگ ملی ووطن پرستانه، سرعت بخشیدن به پروسه ی وحدت بین احزاب ( نهضت فراگیر دموکراسی وترقی وحزب متحد ملی افغانستان) است ، که باثر تلاش های نامیمون تعدادی از افراد جاه طلب ومداخله گردراروپا ، قریب است به بن بست کشانیده شود و یا کاهشی درگرمی آن به وجود آید.دراین زمینه از همه فرزندان واقعی زحمتکشان وطن وازتمامی رفقا وهمرزمان واقعی خود میطلبیم که برای تحقق امر وحدت مجدد وصادقانه ی مان، بخاطری ازجان ودل بکوشند که پیروزی این وحدت بدون شک ، سرآغاز شکل گیری وحدت همه جانبه ی رفقا وبستر خوب ومطمینی برای تشکیل جبهه ی عظیم نیروهای ترقیخواه ودموکرات وطن ما خواهد بود.
3 : باید جبههً وسیع نیروهای ملی ، دموکرات وعدالتخواه سیاسی ومذهبی که معتقد به متوقف ساختن فعالیتهای خونریزانهً قوتهای بنیادگرای داخلی وحامیان منطقوی وجهانی آن باشد ، تدارک دیده شود وحتی درمورد همسویی با ائتلافهای موجود وفعال فعلی که اگربه اهداف ودیدگاه های عدالتخواهی ودموکراتیک ارزش قائل گردند ، مطالعه صورت گیرد . ما ، بارها اعلام کرده ایم که به تنهایی کارهای بزرگ ملی را انجام دادن امکان پذیر نیست. حزب ما حتی دردوران حاکمیت خود که صدهاهزار فرد مسلح داشت ، طرح جبهه ی ملی پدروطن را پیشکش کرد وعملا ً میخواست قدرت دولتی را به آن جبهه واگذار کند .حال که نه آن نیروهای عظیم داخلی ونه حمایت مسلح واقتصادی خارجی ونه آن حزب منضبط وصدهاهزار نفری ونه آن سازمانهای اجتماعی مدافع دولت وحزب را باخود داریم ، باید این درک را داشته باشیم که ( تکرویی ) وخود محوری هرگز بجایی نمیرسد وهرگز قادرنیستیم که بدون وحدت صادقانه با همرزمان واتحاد وطن پرستانه با سائر قوت ها وگروه های ترقی خواه وطن ، جایگاه شایسته وفراخور شا ًن سیاسی مان را درجامعه ی بشدت خراب شده وطرف مداخلهً افکار ومکتب های مختلف فکری واقتصادی قرار گرفته ، کمایی کنیم ودر آن مطرح شویم.
4 : رفقای ما ومتحدین فعلی واحتمالی شان باییست که برای اتخاذ سیاست سالم ، بموقع وموضعگیری دقیق درقبال عملی شدن دواحتمال در مورد انتخابات ریاست جمهوری ازهمین اکنون آماده گی بگیرند. اگر بادیدی وسیع ودور از تعصب به قضایا وانکشافات داخلی وجهانی نگاه کنیم ، بخوبی به این حقیقت پی میبریم که بدون تفاهم وآشتی با آن گروه ها ونیروهایی که زمینه های عملی ومنطقی تفاهم با ایشان وجود دارد وبه منافع زحمتکشان وترقی وطن زیان نمی رساند ،به اهداف بزرگ ملی نائل شده نمی توانیم. لذا ، دوری از تعصبات کور وترک نفرت های سلیقه یی وشکلی ، یکی از شیوه های سالم عمل سیاسی و تامین اتحاد برای حل بسا مشکلات بصورت دسته جمعی میباشد.
الف : اگر بجای انتخابات ریاست جمهوری ، طرح کنفرانس بزرگتر ووسیع الشمول تر از ( کنفرانس بُن ) عملی گردد ، ما، باید باتمام نیرو وتوان وبصورت متحدانه نه تنها به خلای ناشی ازغیابت خودمان بلکه برای رفع کمبود ناشی از عدم مشارکت سائر احزاب ونیروهای ملی وترقیخواه دموکرات در آن کنفرانس( لویه جرگه ً احتمالی) خاتمه دهیم وبرای تحقق این امر مجدانه تلاش ومبارزه کنیم . شکست کنفرانس وتوافقات جلسه ی اوپراتیفی گونه ی ( بُن )بخاطر آن بود که تعدادی از افراد ومهره های باصطلاح کلیدی گروه های جهادی ودموکراتان (!) متحد سازمان های جهادی وطالبی درغرب و انتساب شده ازطرف قدرتهای سازمان دهنده ی حمله برحکومت خودکامهً طالبان، ازیکطرف تمام مردم وگروهای اثرگذار سیاسی داخل وخارج وطن را نماینده گی نمیکرد واز طرفی تعدادی از آن افراد شرکت کننده در کنفرانس وتوافقات چندین بارتغییر داده شده ی آن درداخل احزاب وحلقات خودشان ازحمایت کافی برخوردار نبودند.علاوتا ً آن کنفرانس میدان رقابت بین شاه پرستان وجمهوری خواهان بود که درنتیجه امریکا توانست کاندید خودرا ( برنده ) اعلام کند.
یکی از پیآمد های ناگوار توافقات وترکیب هیت رهبری دولت مو ًقت وعبوری در آن بود که جنگ اعلام شده علیه طالبان ، حلقات افراطی پاکستان وعرب وشبکه ی القاعده را به دوش آنهایی محول کردند که تعدادی از آنها وگروه های شان محصول پاکستان ، طرف حمایت بنیادگراهای عرب ،عجم والقاعده وتربیه شده به دست مشاورینی بودند که درآن وقت درصفوف طالبان علیه دولت ونیروهای خارجی حمایتگر آن میجنگیدند. اگر دولت افغانستان ونیروهای خارجی حامی آن میخواهند به اهداف ضد بنیادگرایی خود برسند ، باید تجربه ی قبلی را تکرار نکنند .
لذا ، درصورتیکه کنفرانس وسیع ویا ( لویه جرگه ) ی جانشین انتخابات ریاست جمهوری گردد ،وازاین طریق رئیس جمهور انتخاب شود، وجیبهً ملی همه ی ما است که برای مشارکت حتمی تمام نیروها وحلقات سیاسی واجتماعی موجود درجامعه( بالفعل وبالقوه ) ،مبارزه شود وسهم ومشارکت عملی ومستقیم خود مردم وطن که درگروه ها واحزاب تنظیم نیستند ویا بنابر عوامل مختلف از همراهی با این گروه ها بریده اند ، درآن کنفرانس برجسته باشد .باید به ( لویه جـرگـه ) ها نیز خصوصیت دموکراتیک وانتخابی داده شود درغیرآن هرشخصیت وگروه سیاسی ومذهبی وطن ما میتوانند ، یک دو هزار نفر را جمع کرده ونامش را ( لویه جرگه ) بگذارند واعلان پادشاهی (!)کنند. ( تاریخ وطن ما بارها شاهد این نوع اقدامات قدرت طلبانه ً به ظاهر دموکراتیک بوده است )
این را نیز نباید نا گفته گذاشت که اگر به جای انتخابات ریاست جمهوری درهمان روزیکه مقررکرده اند (29اسد) سال آینده ، کنفرانس جدید ویا لویه جرگه یی دعوت وتشکیل گردد ، این استدلال فعلی رئیس کمیسیون انتخابات واشخاص مماثل آن که به تعویق انداختن موعد انتخابات را برای مساعد شدن زمینه ی مشارکت مردمان ولایات جنوب غرض عادلانه ساختن انتخابات قلمداد میکنند ، هدفیست تاکتیکی وصرف خاموش کردن موج اعتراضات مردم ومخالفین .زیرا اگر درجنوب وشرق وطن صلح وتفاهم مورد نظر حکومت تا ًمین وعملی نگردد ، نه تنها مردمان آن مناطق درانتخابات آینده اشتراک نخواهند کرد بلکه نماینده گان شان را غرض اشتراک درکار کنفرانس ویا لویه جرگه انتخاب نخواهند کرد. دراین صورت دولت تعدادی از شخصیتهای مرتبط به دستگاه را که ساکنان آن مناطق اند ولی درمحلات غیر جنگی زنده گی واز طریق دولت کمک مالی میشوند ، به صفت نماینده گان آن مناطق داخل جلسات خواهد ساخت ونصاب مشارکت مردم واقالیم را تکمیل خواهد کرد(!). دراین صورت شرکت کننده گان این نوع محافل به هیچ وجهه نماینده گان مردمان محل نخواهند بود وبازهم اختلافات عمیق تر خواهد شد.
اکنون میتوان تا اندازه ی دقیق پیش بینی کرد که سیاست به تعویق اندازی موعد انتخابات ازصلاحیت دولتمردان فعلی وطن نبوده واین نهاد های بین المللی وقدرتهای بزرگ جانی اند که تصمیم گرفته اند که دراین زمینه چه نوع برخورد نمایند. ازینرو هر حزب ،سازمان ،حلقه وحتی شخصیت صلحدوست ووطن پرست مکلفیت دارند که درامرمسیردادن اوضاع به نفع بازگشت صلح وثبات ومشارکت همگانی درسیستم های بعدی تصمیم گیرنده و ادارهً دولتی ،نقش سازنده وموًثر شان را ایفا نمایند. هیچ کسی نمیتواند منکر شود که افغانستان به همه ساکنان وفرزندان آن تعلق دارد. ازین رو هر فرد هموطن ما باید درتعین سرنوشت خودش وزادگاهش باحقوق کاملا ً مساوی باسایرین سهم داشته باشد.
ب : احتمال دوم وضعیف آنست که بتاریخ ( 29 ) اسد سال آینده ، انتخابات ریاست جمهوری برگزار گردد. دراینصورت وظیفه ی بزرگ ملی ووطن پرستانهً همه احزاب ، گروه ها وشخصیت های مدافع صلح ، امنییت ، آزادی ، استقلال ، عدالت اجتماعی ومدافعین صادق حاکمیت ملی وتمامیت ارضی افغانستان اینست که کاندید مشترک شان را برای احراز مقام ریاست جمهوری ، بعد غور وبررسی همه جانبه ی خالی از هر نوع تعصب وکوتاه نظری سیاسی ، تعصبات کور قومی ، زبانی وسمتی وبا درنظر داشت فهم ولیاقت وتجربه وداشتن تقوا وعدم آلوده گی به فساد وخیانت واذیت مردم باشد و منافع مردم ووطنش را برمنافع سائر کشورها ازجمله حامیان سیاسی وعقیدتی خود وگروهش ترجیح بدهد ، انتخاب ومعرفی نمایند وبرای پیروزی آن از دل واز جان مبارزه کنند.
ج : منافع کل وطن ومجموع ترقیخواهان دموکرات وعدالت پسند جامعه ی ما حکم میکند که قبل از جروبحث ورسیدن به توافق همه گانی دراین مورد ،برای آن از رکلام ومعرفی نمودن شخصیت ها وچهره های مورد پسند خود ما جلوگیری گردد که این کار باعث ایجاد شک وروحیه ی عدم اعتماد بین نیروهایی خواهد شد که شاید فردا دورهم جمع شوند ومسا ًله ی کاندید مشترک برای احراز مقام ریاست جمهوری را مطرح کنند .لذا ، نباید قبل از توافقات داخلی احزاب وتوافق مجموعی نیرهای همسو، ما اشخاصی را طرف حمایت قرار دهیم وخودرا درناگزیری ها ومجبوریتهایی وابسته بسازیم که اگر فردا بخواهیم تغییر نیت دهیم ، صرف نظر کردن از اقدام بعمل آمده برای ما مستحیل باشد.
د : نیروهای ترقیخواه ومردم دوست وطن ما، جز تا ًمین وحدت درونی وایجاد تشکل وسیع وگسترده ی سراسری وطنی ، راه دیگر وتدبیر سالم وعلمی دیگری برای جلوگیری از تکرار تجربه های ناکام ویا ناکافی قبلی درمجموع انتخابات( ریاست جمهوری ، لویه جرگه ها، شورای ملی وشوراهای ولایتی وولسوالیها ) وهررفرندوم وانتخابات درآینده به شمول انتخابات شاروالیها وهرنوع نمایش قدرت ومطرح شدن شایسته درامرسهم گیری دراداره وکنترول دولتی واجتماعی ندارند . ازین رو،اگرخواهان تغییرات برای بهتر شدن اوضاع وطن وکلیه امورزنده گی مردم هستیم ، باید وصد بار باید با احساس مسوولیت وجدانی برای وحدت واتحاد عملی وسازمانی رفقا ومتحدین خود تلاش صادقانه کنیم.

پیروز باد وحدت همرزمان واتحاد تمام نیروهای ترقیخواه وعدالت پسند افغانستان درنبرد علیه ظلم ، فساد وانواع خیانت !
زنده باد افغانستان آزاد و مستقل ،این خانه ی مشترک همه ی اقوام وملیت های باهم برابر وبرادر !

21/02/2009
رفقا ودوستان گرامی ! به صفحـهً فریاد آزادی خوش آمدید

فریاد آزادی برای انعکاس فریادهای عدالتخواهانه ودموکراتیک همه ترقیخواهان وهمراهان ما بوده وبرای تاً مین وحدت صادقانه ی اکیدا ً ضروری کلیه احزاب ، گروه ها وشخصیتهای رفیق (اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان یا حزب وطن )ازطریق تدویر کنگرهً وحدت بربنیاد دموکراسی واقعی وبرای کمک وسهم گیری درامرتشکیل جبهه ًوسیع نیروهای ترقیخواه ،دموکرات وعدالت طلب وطن ما، غرض نابودی هرنوع ظلم ،ستم ،بی عدالتی وتجا وز خارجی وبرای مبارزهً موثروعملی درراه تاًمین صلح دایمی وامنییت سراسری وبسیج همه امکانات درنبردعلیه بنیاد گرایی وتحقق آرمانهای دیرینهً زحمتکشان وطن ،به فعالیتهای نشراتی خود ادامه میدهد. ما،امیدوارهستیم که نسل سر گردان حزبیها ووطن پرستان مستقل ، بزودی راه مشترک شان رادریافت وباپشت سر گذاشتن تمام موانع ودشواری های موجود ، باهم یکی شوند . دراین راه نقش مبارزین واقعی، صریح و فداکار، بسیار جدی وتعین کننده است. ما ، منتظر دریافت ابراز نظرها ومشوره های سودمند کلیه همرزمان ورفقای عزیز خود دراین زمینه هستیم .

میخواهم بعرض برسانم که بعد گرم شدن فضای وحدتخواهی ونشست های متعدد رفقا ومسوولین احزاب شامل پروسه ی فعلی وحدت،من فاروم فریاد آزادی را متوقف ساختم تا مجموع نوشته های رفقا وخاصتا ًوحدت طلبان ، دریکی دوسایت مرکزی نشر گردد، اما ، وضعیت طوری انکشاف کرد که مسوولین بعضی از سایت هاحتی متن های اعلامیه ها وتوافقات امضا شده را یا نشر نکردند ویا آن را مطابق منافع خودشان ( سلمانی گری وقیچی کاری ) نمودند .

همچنان بعضی از افراد قـبضه کننده ی نشرات برقی ،بجای نشر مطالب سودمند ومفید که بتواند قناعت رفقا وخواننده گان را فراهم کند به نشر اکاذیب وجعلیات مبادرت ورزیدند که دراین صورت باید صفحه یی برای تبارز آنچه بنابر دلایلی به نشر نمی رسد ، باز وفعال باشد.

میخواهم به همه خواننده گان محترم ، خاصتا ً رفقای گرامی اطمینان بدهم که این صفحه ومجریان آن هیچ وقت از اسلحه ً کهنه ی تهمت ، ناسزا وافترا ، بجای منطق واستدلال استفاده نخواهند کرد. این اولین درک ما از نوشته وقلم است.

ازین رو، از سر گیری نشرات دوباره ی فریاد آزادی وعدالت ، بنابر همین مشکل وتقاضای تعدادی از رفقا صورت گرفت.



بادرودهای گرم . جلیل پرشور

آدرس ارسال مطالب به این صفحه :porshoor@gmail.com است. لطفا ً مقالات ، ابراز نظر ها ، انتقادات وپیشنهادت مفید تان را به ما ارسا ل نمائید.

۱۳۸۷ بهمن ۲۸, دوشنبه

اطلاعیه ی جلیل پرشور



اطلاعیه ی جلیل پرشور


رفقا ودوستان گرامی درود به شما !

میخواهم شمارا درجریان قرار دهم که ازمدت بیشتر ازپنج سال باینسو، تعدادی ازافراد نقابدار پرمدعا ویا توظیف شده بوسیلهً آنها، تلاش کرده اند که دربرابر هر نیت سالم ،طرحها ونظریات سازنده ی حزبی ووطنی من، صرف ازطریق اتهام زدن وتوهین کردن ،نه ازراه ارائه ی دلایل منطقی ، مقابله کنند وعمدا ً میخواهند که باعث ملتهب شدن عرصهً تبلیغات وفعالیت های آزاد سیاسی وحزبی گردند . گروه یادشده ، این عملکردهای ایشان را بعد نوشته های کاملا ً واقعی ودور ازبغض وکینه بوسیله ی من درمورد حقائق جلسه ی 28دسامبر که هدفی جز سرعت بخشیدن به پروسهً وحدت واشاره به نقاط آسیب پذیر نداشت به نقطه ی انفجاری رسانیدند ویکی دونفر چند پهلو ومستعار نام شان هرچه درخورجین بقالی سیاسی خودداشتند برای زدن اتهام وسردادن فحش وناسزا علیه من و خانواده ام بکاربردند وحتی ازاشخاص وشبکه های همسان ، برای تکمیل پروژه ی شان جعلیات واتهاماتی را به عاریت گرفتند .

هدف ازنشر این اعلامیه اینست که به این وسیله ازهمه رفقا ودوستانیکه منتظرنشر قسمت های بعدی نوشته( وعده داده شده) وسایر نوشته های من درمورد (راه های رسیدن به وحدت مجدد)بودند، برای آن معذرت بخواهم که شاید این دوادیب کم نظیر(!) ،چادر به بالا زده وبا تعدادی از رفقا وشخصیتهای سیاسی نزدیک بامن درتماس شدند تا مرا زیر فشار قرار دهند که نوشتهً فعلی راازساحهً انترنت خارج وازتداوم نوشته بشکلی که وعده داده شده بود خودداری شود. آنها از طریق رفقای تماس گرفته بامن ،گفتند که ما دومقاله ی (فحشنامه)نوشته شده ازطرف آقایون( ج کمال وآرمان) را قبلا ًازسایت مشعل (!)خارج ساخته ایم .باثر پافشاری تیم مصالحه ،مسوولین سایتهای رفیق وازجمله داکتر صاحب مجاز وجناب جُراًت صاحب، درصحبتهای شان با فرستاد گان ومیانجیگران(!) تیم فحش نویسان گرامریست،فکر میکنم که به کدام توافقی رسیده اند وبه اساس آن یکنوع جابجایی جدید مطالب را میتوان درروی صفحات سایتها مشاهده کرد.
من که عاشق برگشت ناپذیر مبارزه در راه سعادت وخوشبختی مردمم ، مبارز خستگی ناپذیر تاًمین وحدت صادقانه ودموکراتیک رفقایم ومتحد شدن با تمام وطن دوستان وگروه ها وشخصیتهای با تقوای سیاسی ومذهبی وطن برای نجات افغانستان عزیزمیباشم ،قسم یاد کرده ام که دربرابر هیچ ظالم ، هیچ خائن وهیچ معامله وقرارداد ی که گیرنده وبرباد کننده ِ سرنوشت ، عزت ، افتخار وحقوق فردی واجتماعی رفقا ، همرزمان وهر انسان وطنم باشد، زانو نزنم ومداحی کسی را نکنم. برعکس مبارزه وافشاگری را متمرکزتر وافشاگرانه تر خواهم ساخت تا قول معروف مردمی : (باش تا محک تجربه آید بمیان *** تا سیه روی شود هرکه در او غَـش باشد ) مصداقیت بیشتر پیدا کند.
لذا، باوجود آنکه هیچ کدام ما حق نداریم که برای یک لحظه فعالیتهای مانرا برای تحقق امر بزرگ وحدت مجدد رفقا واتحاد با کلیه دمکراتان عدالتخواه ووطن پرست سیاسی ومذهبی به هدر دهیم ویا متوقف بسازیم ، ازفردفرد شما پوزش میطلبم که بخش بعدی آن نوشته را دراین هفته نشر نتوانستم. شاد وموًفق باشید. یارزنده وهزاران قصه باقی.... ...
همچنان باکل احترام ازده ها رفیق ودوستی که با نوشتن یاد داشتهای حمایتگرانه، ارسال ده ها ای- ایمیل وتماسهای تیلفونی، همبستگی شان را با من( که جدا ًمظلوم واقع شده ام)ابراز کردند اظهار امتنان نموده و باردیگر ازهمه ی شما عزیزان ابراز تشکر میکنم . ممنون همه ی تان : جلیل پرشور

۱۳۸۷ بهمن ۲۷, یکشنبه

نوت:
این نوشته درماه عقرب سال 1384 نشر شده بود. برای آنکه به تهمتگران چادر پوش تفهیم گردد که آرمانها واهداف وحدت طلبان ومنتقدین نابسامانیهای دیروز وامروز فعالیت های سیاسی وتشکیلاتی ما ، امروز مطرح نگردیده وسابقه دارد ، این نوشته ی سابقه را دوباره نشر کردم.


جلسه ی محدود، بااهدافی بزرگ در
شهر یوتوبوری( گوتنبرگ) سویدن !
جلیل پرشور






مدتهاست که ياران و همرزمان قديم ما ، خاصتاء بعد از سقوط حاکميت حزب دموکراتيک خلق « وطن » و متحدين آن ، به گروهها و شاخه های متعدد تقسيم گرديده اند.
مشکلات ناشی از بی وطنی و مهاجرت از يکسو ووضع آشفته و نامعلوم وطن که در نتيجهً فعال بودن نيروهای سياه ارتجاعی ، دشمنان دموکراسی ، آزادی و خوشبختی مردم ما که از حمايت بيدريغ دشمنان خارجی افغانستان برخوردارندو به بی ثبانی بيشتر کشانيده ميشود از سوی دیگر، نه تنها برای هم وطنان ما در داخل افغانستان بلکه برای مهاجرين افغانستان درهرجایی که هستند مشکل آفرين گرديده است.

هواداران حاکميت قبلی پيوسته از همديگر می پرسند که چطور و چه سان آن نيروهای عظيم و مقاوم ،آن لشکر بزرگ تشکيلاتی ، سازمانی و اتحاديه وی، از هم فروپاشيد و تا کنون که 13 سال از آن تاريخ عقب گرد وسیاه که خود سرآغاز فصل نسل کشی ، جاری شدن خون ، ويرانگری ، چور و غارت اموال دولتی و شخصی ، اعدام های خودسرانه، شکنجه، آزار واهانت دسته جمعی گروه های وسیع مردم ما ، ترور و اعدام بعضی رهبران و مسئولين سابقه بشکل وحشيانه و حتی بدار آويختن راديو ، کمره ، فلم ، حرام دانستن موسيقی ، کتاب ، شعر و انواع نوشابه ها و خوراکه ها بشمول ترشی و آچار تحت نام دين ، ما نتوانستيم بخود آييم و مسئوليت ها ووجايب ملی ، سياسی واخلاقی خود را در قبال اوضاع پيش آمدهء قبلی و فعلی بطور سالم و لازم درک و انجام دهيم.

ما درحاليکه نتوانستيم از وضع جديد به نفع آرمانهای ترقيخواهانه ، وطنپرستانه و دموکراتيک استفاده نماييم ، برعکس با سهل ا نگاری ، بيکار ه گی ، امروز و فردا گويی های بيمورد ، بی اتفاقی و بجان هم افتادن ها ، بزرگترين نيروی با لفعل را به بالقوه و بالاخره به بی تفاوت تبديل کرديم و هنوز همان آش است و همان کاسه. !

اين درست است که آمدن گروهای ساخت پاکستان در قدرت با مصارف هنگفت مالی خرپولان عرب و قاتلان حرفوی و بي رحم تازی ، پاکستانی ، کشميری و قفقازی ، با حمايت وسيع تخنيکی استخباراتی مالی و سياسی پيشوايان رهبری کنونی مبارزه عليه تروريزم و همدستی تمامی حلقات سلفی ، شئونيست و افراطيون مذهبی پاکستانی و ايرانی صورت گرفت، و عوامل اجیر داخلی آگاه و حرفوی اخوانيت افراطی ، يکتعداد مردم شريف و خوشباورما را فريب داده ودرزيرتاثير فتواهای غير شرعی خارجی و داخلی کاملاء سیاسی ولی در لباس دین با بعضی از حلقات روحانی و مذهبی هميشه دشمن با تحول و دموکراسی، استفاده های ناجايز ووسيع نمودند.( دراينمورد بحث جداگانه خواهیم داشت ) .

دشمنی با نهضت امانی بزرگترين شاهد مدعا است که فارغان مدرسه های ديوبند نقش کليدی را در آن ایفا کردند. اکنون بعد از 13 سال ما نه تنها گام های اساسی ، ضروری و عملی را برای تصحيح اشتباهات ، کمبود ها ، بی تفاوتی ها و بی کفايتی های مان در قبال آن حوادث دلخراش و فاجعه بار نگذاشته و زمينهً اتحاد ووحدت واقعی ، طبيعی ، داوطلبانه و دموکراتيک بين همرزمان ، فريکسيونها و گروههای متعدد تشکيلاتی سابقه و جديد خود را مساعد نساختيم ، بلکه به آن اختلافاتات ذوقی وسلیقه یی ، بيشتر دامن زديم ، عليه همديگر تهمت و افترا بکار برديم . يکعده از قلم بدستان ما به اهانت و ناسزاگويی عليه نخبه گان «واقعا ً مبارز» گروههای رقيب ولی رفيق مبادرت ورزيدند و تحسين های تيلفونی را از اين و آن دريافت داشتند در حاليکه هزاران همفکر و همسنگر شان ازاين اعمال غيرمسئولانه آنها متاثر و منزجر شدند.

اين عملکردهای منفی و بی تفاوتی های طولانی ، تعداد زيادی از رفقای فداکار، مبارز و با تقوا را مايوس و نااميد ساخته و هر کدام در ضمن فرورفتن در اعماق تفکر ، چورت و فکر به امراض خطرناک روانی و عصبی مبتلا شده اند .ما انتظار طولانی کشيديم و در فکر جمع و جور شدن امور از هم پاشيدهً ما هيچ فکری صورت نگرفت ، شاید اعتقاد وجود داشت که معجزه وار ازاين بحران و حتی فاجعه نجات پيدا خواهيم کرد و آن معجزه و اقدام می تواند روح تازه ای برکالبد يخ زدهً جامعه ، مردم وخود ما بدمد، ولی بعد آن همه صبر ، اميد و انتظار به اين نتيجه رسيديم که انتظار بيشتر عمليست بيهوده و عبث، هدر دادن قوت ، توان و زمان . پس بايد هرکدام ما دست بکار شويم، در اميد ناجی نشستن در باتلاق باقی ماندن است و بس .بايد وصد بار بايد نيروی اساسی رزمندگان وسپاهيان مردم ،خود تصميم بگيرند ، هرگز تشکيلات مردمی و دموکراتيک تحفه داده نمی شود بلکه ساخته می شود و بايدوباید از طریق مشوره های پیگیر وهدفمند، برخورد های کاملاء رفیقانه ،کارا ، دموکراتیک،وحرمت بنظریات ونقاط نظر سود مند همه سپا هیان وفرزندا ن صادق وطن، ستون اساسی سا ختار های تشکیلاتی و تدوین اهداف مرامی وسیاسی عمده و ساير امور آن بصورت اکیداء دموکراتیک ودور از اعمال نفوذ ودست بازی، بوسيلهً آنانی ساخته شود که هميشه در خط اول فداکاری و ايثار قرارداشتند ودارند.

ما در ارتباط این مسایل و موارد که یکی از وظایف اساسی واولویتهای کاری مارا باید تشکیل بدهد وسایر پرابلم ها و مشکلات عديدهً مردم و نيروهای ترقيخواه و وطنپرست افغانستان عمیقاء میاندیشیم واحساس مسوولست میکنیم. لذا ، دراين بحث ، پيرامون تنظيم ها و احزابی که تحت نام اسلام وطن را خراب و کابل را به ويرانه تبديل ساختند و همه دار و ندار وطن را در بازارهای پاکستانی و قسماء ايرانی ليلام کردند و اکنون گاهی حليف و گاهی حريف دولت فعلی می شوند و حتی تحمل تطبيق موازين و اهداف دموکراسی حکومتی ووعده داده شده بوسيلهً خود شانرا ندارند و با چنگ و دندا ن و اسلحه و حتی بازهم با سلاح دين، تفنگ و مذهب عليه مظاهر دموکراسی و تمدن می جنگند و يکعده بقول خود شان هنوز در حالت جهاد (!) قراردارند چيزی نمی گوييم زيرا اکثريت قاطع مردم ما و حتی جهانيان ميدانندکه .

آنهائيکه با پيراهن و تنبان ، واسکت و چپلک پاکستانی و کلاه بوريايی غرض تسليم شدن قدرت به کابل فرستاده شدند ، برخلاف تبليغات طولانی درمسجد و منبر و مجا لس در مورد((( عدل اسلامی ، تقوای اسلامی ، اخلاق اسلامی ورحم و مروت و شفقت اسلامی و اينکه دنيا از آن کفار و آخرت از آن مسلمانان است ، متاع و مال دنيا حرام است ، تجمل و زندگی مرفه ، قصر و خانه های مجلل انسان را از خداوند دور ميکند ، خانهً دنيا بدرد نمی خورد ، بايد خانهً آخرت را ساخت ، زنان هرگز حقوق مساوی با مردان را ندارند ، سرلچی و لباس عصری سرپيچی از سنت پيغمبرخدا است))) و صدها تبليغ شخصی و غرض آلود سياسی ديگر بنام اسلام، اکنون ستون فقرات بازار اقتصادی ، تجارتی و مالکيت شخصی را تصاحب کرده و معلوم می شود برخلاف عقيدهً قبلی شان حالا خانهً آخرت را در دنيا آباد می کنند و تعميرهای بلند منزل و قصرهای افسانوی می سازند که خشت خشت آن از خون مردم و از لقمهً دهن هر بيوه زن و هريتيم و بينوای وطن است.

آن تارکان ديروز دنيا ، آن خرقه پوشان نعلين بپا ،امروز صدها مارکيت ، سرای ، تجارتخانه ، شرکت های وارداتی و صادراتی در داخل و خارج داشته و بازار بورس کابل را کنترول ميکنند. آنهائيکه تا ديروز به نفع فطر روزه ، ذکات و اسقاط و خيرات بخاطر پيداکردن لقمه نانی بيشتر به نفع خودشان تبليغ ميکردند ، اکنون چرا خود از سرمايهًً هزاران مليون دالری خود که همه مال دزدی و چپاول است ومتعلق بمردم ما، برای ملت فقير ، مظلوم و شريف وطن زکات نميدهند و حتی ماليهء حکومتی را پرداخت نمی کنند؟.

آنهائي که در طول دونيم دههء گذشته، کشت و قاچاق مواد مخدر را اداره ميکردند و کمپنی های بزرگ و مشاورين خارجی حتی از کشورهایی که مبارزه عليه تروريزم و مواد مخدر را در اولويت های کاری خود قرار داده اند در پهلوی آنها بوده اند.
آن تفگنداران بی رحمی که از اسلام فقط يک نام را می فهمند وبس ، صدها زن و مرد تحصيل يافتهء حزبی ، غير حزبی و حتی ضد حزبی ما را بجرم داشتن لباس عصری و سرووضع منظم و پاک ، بخاطر تراشیدن ریش،ویا در سر نداشتن چادرو حجاب گویا اسلامی، در پاتک ها و داخل شهرها اختطاف ، ترور و خودسرانه محاکمه (!) و اعدام کردند،اکنون يا با ريش های تراشيده ، نيمه تراشيده ویا کوتاه شده ، با دريشی های قيمتی خارجی برتن و نکتايی های ابريشمين که قبلاء از طرف خود شان مظهر کفر قيمت داده شده بود درگردن (بعلامت قبول صليب !)، در سرميز مذاکره و صرف طعام ، طعامی که قبلا آنها حتی در خواب هم نمی ديدند ، با امريکايی ها و اروپايی ها شانه به شانه می نشينند و برای تقسيم قدرت با مقامات خارجی و دولتی چانه می زنند و عده ی آماده میشوند که حزب واحد جهادی را پايه گذاری کنند و تمامی افراطيون و بنيا دگراها را دور خود جمع نمایند، زيرا به عقيدهً آنها اسلاميکه آنها می خواهند تا هنوز پيروز نشده است.

آنهائيکه با پول و مصارف مالی ارتجاع عرب و متاسفانه حمايت بيدريغ سياسی و نظامی جهان متمدن و دموکراسی(!) از قلمرو پاکستان بحيث تختهء خيز تجاوز استفاده کردند و هزاران بنياد گرا و تروريست را از گوشه و کنار جهان با خود داخل وطن ما آوردند ، از دانش و فهم تخريبی آنها استفاده کردند و تعداد زيادی را خود تعليم داده وبه وطن ما صادر نمودند، اکنون خود را متحد ضد تروريزم با امريکا و اروپا جا می زنند ، در وطن ما مثلی است که ميگويند: (( بگير که نگيريت)) .

کدام تنظيم می تواند ادعا کند که د سته جات مختلفهء بنيادگرايان خارجی در صفوف آنها تربيه داده نشده و يا آنها را تربيه نداده ويا غرض قتل و کشتار و تخريب آنها را مجبور ووادار نساخته و یا تشويق نکرده است .

سوال دراينجاست که اگر آنچه نبرد عليه بنيادگرايی و تروريزم نا میده میشودو مشروعيت بين المللی پيدا کرده است، در افغانستان بايد بيشتر بوسيلهً نیروهاب دموکراتیک مورد حمايت قرار ميگرفت و پيشبرده می شد ، زيرا اين ما ومتحدین ما بوديم که سالها بوسيله بانيان و حمايتگران تروريزم خارجی و داخلی معاصر و اسلام سياسی « بنيادگرايی مذهبی » مورد حمله قرار گرفتيم و تلفات عظيم داديم ، اين ما بوديم که قبل از هر موسسهء تحقيقاتی ، قبل از هر کشور و ابر قدرتی ، اهداف شوم دور و نزديک ، منابع مالی و خطرات مهلک بنيادگرايی و تروريزم را افشاء کرديم ، ولی چون دشمن خوانده شده بوديم و اربا بان قدرت بين المللی خود در ماجرا سهيم بودند، حرف ما شنيده نشد، و لی بعد تحولات سه سالهء اخير بنابر عدم انسجام کار ها ، بی اتفاقیها ، عملکردهای شخصی ، گروپ بازی و فرکسيون سازی، متاسفانه ما نتوانستيم کمترين اثری در تحولات دراماتيک اخير داشته باشيم .بنا ً ، اگر بدين منوال حرکت کنيم همان خواهد بود که درطول 13سال اخیر شاهد آن هستیم.

بادرک این وضع ،دشواريها و مشکلات با تعدادی از رفقا و دوستان این محلی که ما درآن به سر میبریم صحبت هايی صورت گرفت و توافق شد که جلسه ی با شرکت نمايندگان کليه گروه ها و فرکسيون های موجود دراين محل تشکیل شود. این جلسه با وصف کارشکنی افراد معلوم الحالی، بالاخره به پيشواز هشتم مارچ روز بلند شدن فرياد و خشم زنان برای آزادی و برابری حقوق داير شد. جلسه بنابر توافق قبلی دارای اجندا و بيانيهء تهيه شدهً قبلی و قطعنامه ء آماده به کار خود آغاز کرد ،و تصمیم گرفته شد تاهر شرکت کننده بصورت آزاد، شفاهی و با صراحت مطالب ونظریات خود را بيان کند.

رياست اين جلسهء محدود به اتفاق آراء به خانم ثريا پکتيانی که يگانه زن اشتراک کننده در این جلسه بود، برای حرمت گذاشتن بمقام زن و احترام به هزاران بيوه و يتيم وطن و بخاطر آغاز يک فصل جديد درکارهای بعدی سياسی که حتمی نيست تا مردان از ابتدا تا انتها در کليه موارد و مسايل تصميم گيرنده و رئيس ورهبرباشند سپرده شد. به جرأت می توان اذعان کرد که فضای صميمی ، صراحت لهجهء سخن وران همهً ما را وادار ساخت تا هرچه در دل داشتيم و برای تحقق اهداف نيک ووطن مان مفيد تمام ميشد بيان کنيم . همهً صحبت کنندگان با توضيحات ضروری ، با احساست وطنپرستانه نظريات وعقايد خود را در فضای کاملاء آزاد و دموکراتيک ، بدون ترس ووحشت از اين و يا آن ، بدون در نظر داشت روابط قبلی گروپی و فرکسيونی ، تعصبات کور زبانی ومذهبی بسيار صريح ، پوز کنده و آفتابی و با احساس مسئوليت و عفت کلام و بزبانهای مادریشان ابراز داشتند.

درجلسهً ما از اشخاص مشهور و دارای مقامات بلند سياسی و تشکيلاتی ديروز ، از مقامات دولتی و اداری دارای القاب تا هنوز حفظ شده کسی تشريف نداشت . همهً ما سپاهيان و سربازان عادی مردم ووطن بوديم ولی آرمانها و اهداف ما بزرگ و دلسوزانه ، سازنده و با اهميت ارزيابی گرديد و تصميم برآن شد تا رفقا و همراهان ديروز و امروز را در جريان قرار دهيم .
کار جلسه بنام مردم شريف و مظلوم وطن بنام شهدا و تمام داغديدگان افغانستان ، بخاطر ترقی و پيشرفت سرزمين محبوب ما آغاز يافت.

درجريان صحبتها پيرامون وضع فعلی وطن ، ترکيب نيروهای تشکيل دهندهً دولت ، وضع زندگی مردم ، راه های تحکيم صلح ، آرامش و تطبيق پروسهً خلع سلاح ، بوجود آمدن حکومت نظم و قانون ، تحکيم و حمايت از دموکراتيزه شدن حيات سياسی ، اقتصادی و اجتماعی مردم و جامعه از طريق مشارکت همه گانی در پروسه های انتخاباتی مرکزی و محلی ، لغو هرنوع امتيازات بيجا و بیمورد به افراد و شخصيت های تحميلی آنهم به قيمت رنج و عذاب مردم ، بوسيله سخنوران توضيحات داده شد.

در طی اين صحبت ها با تفصيل استدلال شد که دموکراسی يک مفهوم صرفاء سياسی نيست که هر کس برای زيبايی کلام از آن استفاده کند ، زيرا ملتی مزايای دموکراسی را چشيده و لمس کرده می تواند که صاحب ، کار ، نان ، صحت ، تامينات مختلفهء اجتماعی کامل ، سواد ، تحصيل و محل زندگی مناسب بوده و از تمام حقوق شهروندی بدون تبعيض برخوردار باشد ، آزادانه حرف دل خود را گفته بتواند ، ترس ووحشت نکند ، احساس بی امنيتی ننمايد و بدون مداخله خارجی و داخلی حق کانديد شدن و انتخاب کردن را داشته باشد، زبان ، قوم ، مذهب و عقيدهء سياسی اش از توهين و اهانت مصئون باشد و طرف اعتماد و حمايت مادی و معنوی قانونی قرار گيرد.

درصحبت ها اشاره شد که دموکراسی يک آرمان عالی و دارای اهداف و مفا هیم خيلی بزرگ است و تحقق آن دروطن ما ، با مشکلات فراوان داخلی ومداخلات منطقوی وخارجی مواجه می باشد.

بناء بدون مشارکت نيروهای واقعاء دموکراتيک ، ترقيخواه و دلسوز بحال مردم ووطن از يکسو و از طرفی با کنار آمدن با حلقات تاريک و دموکراسی ستيزی که سالها آزادی و حقوق مردم را به گلوله بسته اند نميتوان اميدوار بود که وطن ما با گام های متين بسوی دموکراسی و حکومت قانون درحرکت است.

پيرامون اين موضوع نيز صحبت شد که برتری جويی قومی ، قبيلوی ، زبانی ، مذهبی و حزبی باعث خرابی های بيشمار گرديده و تداوم آن اهداف دموکراسی را جداء مخدوش و بی اهميت می سازد، زيرا دموکراسی بايد نه تنها حقوق مليتها و اقليتها بلکه حقوق هر فاميل و هر شخص را نه فقط در محدودهً زبان و قوم و قبيله، بلکه در موارد اساسی زندگی ، کارو رفاه اجتماعی در نظرگيرد ، احترام کند و محقق سازد و به ناز وکرشمه بازیهای سياسی تنظيمی نازدانگان ماورای قانون وهرنوع قانون شکنی پايان داده شود درغير آن دموکراسی بوسيله ی صرف تبليغاتی و بی محتوا تبديل ميگردد.
سخنرانان از خلع سلاح عام و تام ، از لغو تمام گروههای مسلح خود ساخته وغیر قانونی ، از عدم دادن اجازهً فعاليت به احزاب و گروههای بنيادگرا و تروريست حمايت کرده و تساوی حقوق کامل و عملی مردم را خواستار شدند. آنها ابراز عقيده کردند که باردیگرنقش دادن به گروه ها و افراد نابود کنندهً اردوی ملی و فروشندگان تجهيزات عصری آن به دشمنان خارجی وطن درترکيب اردوی ملی ،خطرات بزرگی را در قبال خواهد داشت.

برای تحقق کليه اهداف خيرخواهانه ، ملی ، دموکراتيک و عدالتخواهانه در وطن جداء ضروريست که اولاء آنهائيکه خود را روشنفکروطنپرست و طرفدار عدالت و مظلومان وانمود می سازند بايد خود نمونه وسمبول تقوا ، بی تعصبی و تفاهم در همه موارد و با کليه جوانب باشند . آنهائيکه زبان مذهب و مليت خود را نسبت به سايرين ترجيح ميدهند حق ندارند دعوای عدالت و دموکراسی کنند درصورتیکه خودشان نسبت به سايرين از تبعيض کار بگيرند.

متاسفانه مظاهر قوم پرستی و تعصبات خشک و بی مفهوم و تاريخ زده دروجود گروههای باصطلاح اسلامی ، احزاب راست و چپ فراوان ديده شده و هنوز به قوت خود باقيست و جای افسوس است که تعدادی ازافراد ازجمله بعضی ازدوستان قديمی ما برای زبان ، قوم و قبيلهء پدری و مادری شان به قيمت اهانت و تحقير به مليتها و زبانهای ديگر وطن مقاله نوشتند ، شعر سرودند و بالای آتش افروخته شدهً نفاق ملی ،تیل را اضافه کردند ، آنروز رسید نیست که مردم نیاز مند ما به اتحاد با تصمیم واراده ء قاطع خودشان این اتش را خاموش واین دکانها رابسوزانند .

هر چه بگندد نمکش میزنند وای بحالی که بگندد نمک !

درجريان کار جلسه و صحبت پيرامون مسايل مختلفهء سياسی و شور و بحث ،بعد انتقاد های صريح و نظريات سازنده ، توافق شد که برای تحقق اهداف اين گردهمآيی ، جلسهً وسيعتری در آينده نزديک با شرکت تمام گروههای ترقيخواه و مترقی محل سازماندهی و دعوت گردد و اين مسايل به اطلاع دوستان و رفقا برسد.

( مااشتراک کنندگان اين جلسه بعد از مدتها فراق ، دشمنی و خصومت فرکسيونی يکديگر را صادقانه درآغوش گرفتيم و با اختلافات بی معنی و بی هدف فرکسيونی ، گروپی و زبانی رنگارنگ وداع کرديم. لذا ،ازشما عزيزان و هم رزمان نیز می طلبيم که برای مفيد تمام شدن بوطن ومردم مظلوم ما ، برای ايفای نقش موثر برای به پيروزی رسانيدن اهداف دموکراتيک ووطنپرستانه ، در مبارزه عليه تحجر ، بنيادگرايی و تروريزم ووطن فروشی ، برای ترقی وطن عزيز و با افتخار ما و برای مرهم گذاری بزخم های ديرينهً مادارن و پدران ، خواهران و برادران هموطن ، باما همگام شويد و طلسم شوم آنانی را که ما را باوجود داشتن اهداف و افکار مشترک و يکسان ، به شعب و حلقات خورد و کوچک تقسيم کرده و سود می برند بشکنيد.

بايد همهً ما عدم پابندی خود را از اوامر و احکام خود ساخته ، شفاهی و تيلفونی افراد و اشخاص که برای منفعت خود شان به اشکال مختلف غرض ادامهً اختلافات و يا تعميق آن در بين ما و ياران ما تلاش ميکنند ابراز و اعلام نماييم. آنهائيکه هرکدام خود را بهترين ، اصولی ترين (!) و مستحق ترين ميدانند بايد بدانند که صحه گذاری بر درستی تشکيلات ، استحقاق افراد و شخصيت ها و تثبيت موقف و موقعيت شان فقط از طريق گردهمآيی وسيع ، انتخابی و دموکراتيک ، بدور از اعمال نفوذ و توافقات شخصی صورت ميگيرد ، ما نباید غیر مسوولانه رفقا و دوستان را بخودی و غير خودی تقسيم کنيم و در صحبت های شخصی و دوستیهای فرکسيونی افراد وشخصيت های خيلی شريف ديگرخود را بسوزانيم و تخريب نماییم.

با حفظ حرمت و احترام به اصول و پرنسيپ های دموکراتيک و حقوق افراد برای تشکيل احزاب ، سازمانها و انجمن های گوناگون در داخل و خارج وطن ، ما پروسهء حزب سازیها و تشکيلات سازیهای متعدد وهمسان موجود را جز وسيله ای برای سرگردانی مردم زحمتکش و نسل جوان افغانستان ارزيابی ننموده و آنرا با مصالح و آرمانهای مردمی که برای رسيدن به صلح ، آشتی ، آرامش ، دموکراسی ، حکومت عدل و انصاف ، خلع سلاح کامل گروه های غارت گر ، ختم زورگويی ، باج دادن ، جريمه شدن و توهين شدن قربانی های فراوان داده و هنوز به شکم سير نان خشک نصيب شان نشده است موافق و سازگار نديده و اعتقاد پيدا ميکنيم که اين دليل ديگری است برتوجه و اهتمام يک عده از فعالين سياسی برای تامين منافع شخصی ، قومی ، مذهبی و محدود خود شان . طوريکه ديروز افرادی منفعت پرست بنام اسلام دهها گروه خورد و کوچک را تشکيل دادند ، بذر نفاق و بدبينی بين هم پاشيدند و مردم را قربان ساختند و وقتی اهداف تنظيمی باصطلاح اسلامی شان تحقق نيافت مسايل زبان ، قوم و منطقه را مطرح و اختلافات را بحدی تشديد کردند که دهها هزار انسان بی گناه قربانی اين دسيسه های شوم گرديد. حال کسانی بنام ملت ، قوم ، دموکراسی ، مظلومان ، حقوق بشر ، وطنپرستی ، اسلام و جهاد ميخواهند از احساسات مردم باز بهره ببرند و دسته جات و تشکيلات متعدد را به وجود آورده و يا در صدد تشکيل آن هستند. ما درد و رنج بی اتفاقی ها ، تبليغات منفی و بی پايه را عليه همديگر چشيده ايم و تاوان عظيم آنرا نيز پرداخته ايم.

بياييد با سرکشی و عصيان بی برگشت ، حلقه های تنگ و محدود گروهک بازی ، فرکسيون بازی و چوکاتهای حلقات خورد سياسی ، تشکيلاتی ، قومی و مذهبی را با تمام قوت و توان بشکنيم و ازآن محلات غير فعال ، شخصی و بی تفاوت نسبت به سرنوشت مردم ما و تماشا بين تغييرات و تحولات داخلی وطن بيرون شويم و همديگر را با کل صداقت رفيقانه و برادرانه در آغوش بگيريم و اين داغ ننگ بی اتفاقی را يکجا با آنانی که نمی خواهند اتحاد ووحدت نيروهای همسو ، وطنپرست و همطريق بوجود آيد و شکل گيرد از خود دور کنيم و ازین طریق مصدر خدمت عملی به وطن ، مردم و تعهد تاريخی خدمت گذاری خود به افغانستان پرغرور شويم.

هروقتی ما يکجا و باهم بوديم ، پيروز بوديم . بی اتفاقی بزرگترين مصيبت و حتی معصيت است، چرا ما ازتاريخ و انکشافات وطن خود نمی آموزيم ، ميگويند ازجوانی تا به پيری ازپيری تا بکی؟.

معيار خوبی ، وطنپرستی و اخلاق سياسی برای رهبران ، شخصيت ها و افراد نخبه و عادی تقواست که شامل تمام بخش های زندگی ، اخلاقی و عملکرد های انسانی می شود . خوب بودن و مستحق بودن برای وظايف مهم براساس تعلق زبانی ، قومی ، سمتی ، قد وقواره ، تعلقات فاميلی ، ادعاهای بی پايه تبليغاتی و درهرجا مطابق ميل و اشتهای دوست و مخالف صحبت کردن نيست . افراد بی تقوا نه به درد تشکيلات و احزاب چپ می خورند و نه بدرد احزاب و تشکيلات دولتی و دينی، گروهها و اشخاص ابن الوقت در هر سيستمی بطور خلق الساعه عرض وجود ميکنند و با تغيير سيستم ،آنها جامه عوض ميکنند و سياست جديد و مُد روز را حمايت می نمايند.

بايد مسئولين قديم و جديد سياسی از سرمايه گذ اری بالای افراد بدنام ، بی تقوا ، تصادفی ، تحميلی داخل و خارج و معامله گر دوری جويند ، در غير آن ما بسوی تکرار مکرر درحرکت خواهيم بود و خدای نا خواسته در عقبگردهای بعدی از نقطهً آغازين نير خيلی عقب تر خواهيم رفت . افرادی که در جامعه جای پای ندارند و بدنام هستند، نبايد از نام شخصيت ها ، گروهها و اهداف مقدس بحيث پنهاهگاه و محل امن استفاده کنند .

بادرنظرداشت حرمت و احترام لازم و طبيعی به مسئولين ، رهبران و فرماندهان گروهها و فرکسيونها و احزاب که اساس فکری و عقيدتی واحد ، يکسان و يا بهم نزديک دارند و جزيک نسل و مرتبط به آرمانهای واحدویا مشا به وبهم نزدیک ترقيخواهانه ووطنپرستانه هستند ، می خواهم بپرسم که لطفا اختلافات ايديولوژيک و سياسی تانرا برای ساختن جامعهء بهترومردمی سعادتمند ومرفه ارايه کنيد و خوبی های تانرا با شرايط قابل قبول بودن ، عملی بودن و زمينه های تطبيقی آن مشخص سازيد درغير آن بی انصافی است که يک نسلی با داشتن همه تجارب ، بادادن قربانی و فداکاری بيش ترازاين در جنگی که غرض تصفيه حسابات شخصی افراد و اشخاص صورت ميگيرد قربانی شود و تلفات دهدو بالاخره ما به زمانی نزديک خواهيم شد که« جنگ ببرها را ازسرکوه مشاهده کنيم.» ميگويند : جنگ چيست؟( جنگ عبارت است از بر خورد بين افرادمختلفهء که يکديگر را نمی شناسند برای منافع آنانی که همديگر را خوب می شناسند). چون مردم ورفقای ما دراین جنگها بناحق گیر مانده وتلفات داده اند، بنا ً ،مانباید دراین جنگها ی بیهوده شرکت کنیم. !!

بايد برنفرت و تعصب کور غلبه کرد و باوجدان و شرف خود صادقانه تعهد سپرد که ديگر بخاطر هيچ کس و هيچ فرکسيونی عليه رفقا ، دوستان ، همسنگران از دست رفته و زندهً خود و عليه هيچ خدمتگذار صادق و شريف وطن قرار نگرفته و به اختلاف افگنی و سود جويی نقطهً پايآن بگذاريم. ما از فرکسيون بازی و « گوشه کانی » های طولانی و از انتظار کشيدن بيمورد خسته شده ايم و می خواستیم با تمام قوت و توان از ادامهً آن جلوگيری نموده حداقل گام های اولی را در بين خود و دراين محل دور ازوطن گذاشتيم ، ما صادقانه ،مسئولانه ووسيع فکر ميکنيم و عمل مينماييم ، وداع با گروهک بازی و خدمتگذاری بمردم ووطن ، سياست صريح ، علنی و برخورد دموکراتيک می خواهد .میگويند :کسانی شخصيت های باارزش اند که ديگران را نيز ارزش ميدهند.

تقوا و پاکی بزرگان و اکثريت قاطع کادرها و رزمندگان ما گويای اين حقيقت است که ما بسيار صادقانه وظايف و مسئوليت های وظيفوی ، ملی و اخلاقی خود را انجام داده ايم. صد ها هزار از کادرها و کارمندان حاکميت قبلی در داخل وطن با فقر و تنگدستی و بيکاری ولی با افتخار و سربلندی زندگی و مبارزه کردند و می کنند و تعدادی از همسنگران ديروزما در کشورهای مختلفهً جهان با معضلات و دشواريهای گوناگون(البته نه در سطح زندگی هموطنان ما در داخل وطن )بسر ميبرند ، رنج می کشند و بی صبرانه برای برگشت بوطن لحظه شماری ميکنند . راستی هیچ دردی جانکاه تر از از دست دادن زاد گاه نیست . ولی يافت می شوند عده یی محدودی که ديگر نه احساسات ملی دارند و نه احساس همدردی بایاران ومردم ما و نه تنها برای شان مفاهيم وطنپرستی ، تقوا و خدمت بمردم بيگانه شده بلکه درفکر برگشت بوطن نيز نيستند و اگر گاهی برای تفريح ، آفتاب گرفتن و معاملات تجارتی گذری بوطن کردند اولا آنرا سياسی توجيه می کنند و بعد هم منتظر منت گذاربودن مردم ورفقا نسبت بخود هستند.

باقی نماندن تعمير و مارکيت ، سرای وتجارتخانه ، زمين و جايداد منقول وغير منقول ازبزرگان به ابد يت پيوستهء ما ، شاهد گويای تقوا و پاکيزه گی آنهاست. گاهی اوقات فقیر ترین انسان برای فرزندانش غنی ترین میراث را بجا میگذارد.

ما با دادن قربانی های بيشمار از ميان بهترين های ما، خود شاهد هستيم که فاميلهای شهدای بخاک وخون افتيدهً ما حتی در زمانی که ارزش هر 1500 افغانی برابر يک دالر بود، فقط مبلغ بيست هزار افغانی اکراميه دريافت ميکردند. اين حد اعلی تقوا ، وطنپرستی ، فداکاری و عدم استفاده سوء از دارايی عامه بوده و مظهر ايثار و قربانی شدن در راه وطن ولی اکنون حتی يادی ازايشان صورت نمی گيرد چه رسد به نوشتن کتب و خاطرات آن قهرمانان.

اينرا نيز بايد اعتراف کرد که فاميل های هزاران هموطن ديگر ما که در اثر تبليغات عربهای مهاجم و سلفی و رهبران درياهای نفت و گاز خليج و همسايگان بی رحم و متجاوز ما در صف مقابل در جنگهای داخلی ، جنگ های کشمير ، آذربايجان و ارمنستان ايران و عراق ، چيچن و ساير مناطق جنگيدند و قربانی شدند ، حالت بهتر از ما نداشتند. با اين تفاوت که مسئولين و سرکردگان دستجات مسلح آنها که رهبر خوانده می شدند صدها مليون دالر را به نام شهدا ، معولين ، بيوه ها و يتيمان شان ا ز کشورهای مختلفهء اسلامی وغيراسلامی جمع کردند و درجيب ها و کيسه های عريض و طويل خود جابجا نمودند و به آن فاميل های بدبخت جز فقر و آواره گی ،تنگدستی و محروميت چيزی نصيب نشد و پيوسته با بی عاطفه گی و عدم توجه مواجه شدند و کسی از آنها احوال نگرفت. ولی باساس قصه ها و روايات خبری چندين بار مسئولين درجه دار که هميشه از ننگ و غيرت و افغانيت دم ميزنند در کمپهای مختلفهء پاکستان به سراغ بيوه ها و يتيمان شان آمدند و بعد از تقسيم ايشان به گروههای ِسنی ، مقبول و خوش اندام ،با غيرت و شهامت(!) تمام دستجات مورد پسند را به خرپولان عرب فروختند و يا هديه دادند. بعداء شنيده شد که تعدادی از آن خواهران معصوم هموطن ما را به سرکرده گان و اعضای باندهای تروريستی کشميری ، عربی و قفقازی تحفه داده و يا بزور درعقد نکاح(!) آنها درآوردند.


آيا مليونرها و مليادرهای تنظيم ها برای بيوه ها و يتيمان شان حد اقل توجه را داشته اند؟ درحاليکه تنها يکی از قوماندانان عادی شان يکصد مليون دالررا بطور ابتدايی در پروژه پغمان سرمايه گذاری ميکند ، فکر کنيد که سرکردگان ،امیران و رهبران شان چقدر ثروت هنگفت و بی حساب دارند؟.

راستی چه شد آن تعهد و قسم در برابر هزاران شهيد ، معلول ، يتيم و بيوهء وطن که ما به شرف و وجدان قسم ياد کرده بوديم که وحدت و همبستگی خود را مثل مردمک چشم حفظ ميکنيم و در راه تحقق آرمانهای مقدس آنها که چيزی جز سعادت مردم و اعتلای وطن نبود، تا پای جان مبارزه ميکنيم و از اعضای فاميلها و فرزندان معصوم شان مواظبت می نماييم ، شهداييکه با تعقيب راه وطنپرستی ، تقوا و مردم دوستی مرگ را به يک فضيلت مبدل کردند.

کی می تواند ادعا کند که فقط فلان گروه و فرکسيون قربانی داده و متحمل تلفات شده است. بايد نسبت به تمام خانواده های داغديدهً مان احساس همدردی ما را از دست ندهيم ، آيا نمی توانستيم و نمی توانيم مصارف شب نشينی های اروپايی مان رادر ماه يک بار به صندوقی بريزيم که بخانواده های آن سمبول های ايثار و فداکاری مساعدت می شد؟.

همه ميدانند که گروه طالبان درنتيجهً توافق و معاملهً سرکرد گان گروههای بنياد گرا و متعصب مذهبی با حلقات مداخله گر پاکستانی و حاميان قديمی ايشان (خاصتا ً امریکاییها)بوجود آمد و شکل گرفت،.

عملکردهای طالبان خشن ترين و غير دموکراتيک ترين اقداماتی بود که مردم مظلوم افغانستان شاهد آن بودند ، آن اقدامات که بدون شک تداوم اهداف و آرزو های به اصطلاح اسلامی اسلاف طالبان بود ، مردم را به ستوه آورد و فرياد اعتراض علیه طالبان در داخل و خارج افغانستان بلند شد و در نتيجه اربابان بين المللی و منطقوی آنها راه ديگر جز صدور مجدد آنها بمرجع قبلی تعلیم دهی وآماده سازی شان سراغ نکرده و دست بکار شدند.

هرافغان آزاده ووطنپرست ميخواهد بپرسد که آیا،مذاکره با گروههای متحجر بنيادگرا و تروريست برای تطبيق و تعميل اهداف دموکراتيک و پيروزی نظم و قانون ، عدالت و ترقی مفيد تمام ميشود؟ آيا دادن امتيازات مالی و سياسی بنام حق سکوت برای آن گروه ها و سرکردگان وابسته ، تنگ نظر و افراطی آنها می تواند وحدت ملی را که بوسيله خود آنها جداء تخريب گرديده تامين نمايد؟.
به يقين که آنها نه ديروز و نه فردا برای پروسه های قانونمند عدا لت و دموکراسی و تفاهم ملی مفيد واقع نشده و نخواهند شد .

دراينجا باز درمورد کينه و نفرت متذکر ميگرديم که برای مراعات انصاف و عدالت و برای آنکه ما بتوانيم بمردم صادقانه خدمت کنيم غلبه براهريمن کينه و نفرت های بی جا و بی مورد را حتمی ميدانيم. اعتقاد داریم که اگر درحق مردم واشخاص ظلم وناروا صورت نگیرد ،نفرت وکینه کمتر شکل خواهد گرفت.

ما در سياست و مبارزهً عدالت خواهانه پير شديم ولی ميرنشديم.

فراموش نکنيم که ما به همهء مردم افغانستان تعلق داريم و خدمتگذاران صادق مظلومان و ستمديدگان هستيم . هر فرد با تقوا ، وطنپرست ، خيرخواه ، با عاطفه و مردم دوست ، بی تعصب و عادل، از ماست و همراه ما وما جزء ایشان، جامعه را نميتوان باساس صوابديد شخصی و منافع تنگ نظرانه گروپی به هزاران پارچه تقسيم کرد. فرکسيونها و حلقات کوچک و محدود قومی ، مذهبی ، قبيلوی ، سياسی و فکری یی که فقط توجيه کننده اقدامات خودی و محکوم کردن و سياه شمردن اقدامات مثبت حريفان و رقيبان باشد هميشه با بی انصافی و قضاوت های ناسالم همراه اند.

چطور امکان دارد که مثلا هراقدام وعمل فلان شخص را با اينکه نميدانيم چه کرده، چه ميکند و از مجموع مفاهمات و توا فقات انفرادی و شخصی اش به کسی جوابده هم نبوده و نيست ، وطنپرستانه انسانی و اصولی (!) بدانيم ولی عملی بهتر تر ازآن را که تمام معيار های اخلاق سياسی ووطنی را با خود دارد بخاطر آنکه عامل آن در حلقهً ما عضويت ندارد محکوم کنيم اين تعصب است ، اين بی عدالتی و بی انصافيست ، اين خود خواهی و جاه طلبی است و زمينه پذيرش ندشته وباخرد انسانی بیگانه است.

ما چرا فرياد خود را عليه تمام آنانيکه بنام ما حرف ميزنند ، احزاب گوناگون می سازند و از نام مجموعی ما با مقامات و کسانی داخلی و خارجی تفاهم ميکنند و خود را ممثل و نماينده ميدانند بلند نکنيم و نگوييم که اين بازی ها را متوقف بسازيد و به معاملات و اقدامات غيرمفيد انجام شده اکتفا کنيد و بسوی تصميم جمعی در حدود امکان مراجعه و مشروعيت کسب نماييد. با همه مشوره کنيد ، نقاط نظر همگان را بشنويد ، به سوالات مختلفه پاسخگو باشيد و در مورد اهداف تکتيکی و استراتيژيک تان در مسايل مختلفه ايکه بروی کاعذ آورده نشده توضيحات دهيد و با سرنوشت يک تفکر ، انديشه و يک مسير ترقيخواهی ، وطنپرستی و شگوفانی وطن با تحقق آرمانهای مردم زحمتکش افغانستان در راه دموکراسی ، صلح ، عدالت و برابری بازی نکنيد و فاجعه نيافرينيد ، معيارهای دموکراسی و حقوق فردی و جمعی را لگد مال کردن و بخود حق ويتو در مسايل کليدی و وطنی قايل شدن ، تجاوز به دموکراسی و حقوق بشر تساوی حقوق افراد جامعه واعضای یک حزب است.

نويسنده شهير امريکای لاتين « گابريل گارسيا » وقتی شنيد مريضی اش درمان پذير نيست گفت که « اگر قلب بر سينه ام می تپيد نفرتم را بر يخ می نوشتم و طلوع آفتاب را انتظار می کشيدم.»

ما بايد به دشمنی و نفرت عليه وطنپرستان ، ترقيخواهان دموکراتها و شخصيت های با تقوا ووطنپرست در هرسازمان و حزبی که باشند خاتمه دهيم وعليه ظلم ، بيعدالتی ، چوروچپاول ، بنيادگرايی ، فريبکاری وطنفروشی و خيانت و مداخله دشمنان نفرت و انزجار خود را شديد ساخته و برای تحقق سعادت و خوش بختی مردم جبههً وسيع ، نهضت نيرومند ، جنبش مردمی بزرگ ، سراسری ، دموکراتيک ووطن پرستانه را بوجود آوريم تا عدالت ، برابری وانصاف ، صلح و دموکراسی و حکومت سراسری مدافع نظم و قانون و خدمتگذار واقعی همهً هموطنان ما ، بدون کوچک ترين تعصب قومی ، زبانی و مذهبی برکليه مقدرات ملی ما تسلط پيدا کند وبه وسیله ً مشارکت مسقیم مردم پيروز وکنترول شود.

اين ا هدف عالی وقتی تحقق پيدا ميکند که صاحبان ادعاهای بزرگ و مسئوليت های ملی و سياسی دراين مرحلهً حساس و سرنوشت ساز وطن با صداقت و امانت داری ، بدون خود خواهی و جاه طلبی های شخصی گروپی ، قومی و زبانی بخود آيند و مسئولانه بينديشند.
ازآنجائيکه شجاعت يکی از عوامل بسيارمهم و موثر در فعاليت های اجتماعی و کارسياسی است اعتقاد داريم که افراد سياسی بايد جرا ً ت و شجاعت لازم را برای گفتن حقايق ،افشای دشمنان مردم وعوامل کندی کار داشته باشند ، در غير آن بهتر است سياست را کنار بگذارند و مردم را معطل خود نسازند. در بعضی مواقع حتی اشخاص با احساس و مسئوليت پذير برای پيشبرد امر مبارزه و آگاهی بخشيدن بمردم از آبروی سياسی خود بگذرند ، مصلحت انديشی و انتظار آنهم به طول عمریک نسل، انتظار بی مورد وآفت مبارزه سياسی و تشکيلاتی است. کسانی می توانند مدافع مردم باشند که از موقعيت خود در قبال مصالح جمعی بگذرند ، ولی متاسفانه تعدادی از ما می خواهند فقط خود شان مطرح باشند وبس ولو بهر قیمت تمام گردد.

ما افراد خود خواهی را می بينيم که اگر تابوت وقبرمقبولی را هم ببينند ميگويند ای کاش : « از من می بود ». واين جفای بزرگ و نابخشودنی ایست که درحق ما بکار ميرود . حال کار را بجايی کشانيده اند که طرح و پيشنهاد های دلسوزانه را قبل از مطالعه رد ميکنند و نويسنده و تقدیم کنندهء با اخلاص آن را در محافل شخصی شان محاکمه ميکنند . این عمق فاجعهً سیاسی وتشکیلاتی ایست که ما به آن مواجه هستیم.
ما بمصداق :

دسته گلها ، دسته دسته می روند از ياد ها
شمــــع روشن کرده يی در رهگزار باد ها

با صراحت ميگوييم که آن روز رسيد نيست که ماشين حزب سازی و گروه سازی از فعاليت بياستد و دهها حزب و سازمان و فرکسيون که با گرم شدن بازارتشويق خريداران وارد رقابت شده و می شوند ، پشيمان و نادم از اعمال انجام داده به بن بست برسند و...

ما هوشيار باش ميدهيم که اينبار دشمنان منطقوی و جهانی افغانستان دروجود احزاب گویاچپ و دروجود تفکرهای درظاهرملی ـ زبانی و منطقوی سرمايه گذاری کرده اند، زيرا دورهً استفاده از نام دين سپری شده است و ديگر خريداری ندارد. کسانی ميخواهنداگر بتوانند نقش مسجد ، تکيه خانه و جماعت خانه را به حد اقل برسانند که تا از آن محلات بقول خودشان ديگر صدای اعلام سفربری و جهادعليه تمدن و دموکراسی بلند نگرد د. این لشکر ها واین مصارف ده ها ملیاردی به خاطر سعادت مردم ما واعلای کلمه الله نیست. هوشیار باشید ای مردم.!

ما تعجب ميکنيم که در ذهن و ضمير همه مسئولين احزاب و مدعيان رهبری اين سوال خطور نميکند که آيا افغانستان با اين همه درد و عذاب و تلفات و عقب ماندگی ، فقر و بيکاری اختلافات و خانه جنگی های ويرانگر ، به اين تعداد احزاب سياسی ، مذهبی و قومی که رسميت پيدا کرده اند و يا در نوبت هستند ضرورت دارد؟.

مابنوبهء خود چرا تجربه آنانی را که سی تا چهل سال قبل در مخالفت با ترقيخواهی حزب سازی را کفر و الحاد ميدانستند و ميگفتند که حزب يعنی کفر و اسلام يک حزب دارد و آن حزب الله است و خود حزب الله نام نهاده خود را به بيشتر از 20 تنظيم و حزب و دهها گروه خورد و کوچک مذهبی تقسيم کرده اند تکرار ميکنيم ، آيا ما از جهان متمدن ، متمدن تر و دموکرات تر هستيم که هر فاميل و گروه چند نفری حزب جداگانه داشته باشيم ولی دارای اهداف کاملا مشابه و يکسان ،چه دربین چپیها و چه در بلوک راست. اين صاف و سُچه گمراه ساختن و متفرق ساختن وطنپرستان ، ترقيخواهان و امکاناتيست که می توانند در بازسازی و نوسازی وطن ، در تاًمين صلح و عدالت و تحقق دموکراسی و ترقی وطن و رفاه مردم آن نقش اثرمند خود را ايفا کنند.!! ولی به هدر میروند.
متاسفانه شنيده ميشود که تعداد کادرهای طرف غضب قرار گرفتهً بزرگان (!) روز بروز بيشر می شوند در حاليکه نميدانند عادی ترين کادر امروز سی سال تا چهل سال زندگی خود را دراين سنگر سپری کرده و هنوز پابرجاهستند ،میرزمند وبه ساده گی ترک میدان نمیکنند.

طرفداری از وحدت و همبستگی همرزمان ، باين معنی هم نيست که ما فقط در يک چوکات محدود می انديشيم، صدها هزار ترقيخواه و روشنفکر جديد افغان ومليونها هموطن شريف ما منتظر يک تصميم ملی ، واقعا دموکراتيک ، ترقيخواهانه ووطنپرستانه هستند که بحال وطن ومردم ما مفيد واقع شود ، هرنوع بنيادگرايی و افراطيت، ديگر در وطن ما مجال مطرح شدن را ندارد . ما بايد با چشمان باز حقايق را مطالعه و تصميم بگيريم . امروز چنين است در مورد فردا فقط می توان فردا تصميم گرفت.

رفقا ودوستان عزيز ! شما شايد بعضی از مصاحبه های ديروز و امروز بعضی ها را با راديويی انگليس و امريکا وغيره بمناسبت های مختلف شنيده باشيد و تعدادی از شما چند جلد کتاب فحش گويی و ناسزا گويی را که بنام تاريخ حزب نوشته شده مطالعه کرده باشيد. ما برای آنانيکه غرض جلب رضائيت جهات معلوم الحال داخلی و خارجی و ستمگران جهانی بمبارزه صادقانه صدها هزار انسان صادق و با تقوا ، بخونهای ريخته شده در راه سعادت و خوشبختی مردم وبه پرورشگاه شخصيت ( !) و تاريخ و شهرت و قدرت خودشان توهين کردند و يا ميکنند فقط ميگوييم که « بشرميد و خجالت بکشيد ما می فهميم که اگر آن مکتب و آن معلمين نمی بود ند شما کی بوديد و چه بوديد » افغانها ی واقعی هميشه پاس و حق نمک را فراموش نمی کنند.( 40 سال از عمر عزيزتان گذشت ولی مزا .....)...

ما از آنعده از دوستان که صحبت های جلسه و توضيحات لازمی اضافی آن طرف قبول شان نيست خواهش ميکنيم که عصبانی نشوند ، بخاطر حرمت به دموکراسی و حق ابراز عقيده بما اين مجال و حق را بدهند که ما نظريات خود را ابراز کنيم . ما سيزده سال را با عطش و تشنگی باميد هر سرابی سپری کرديم و در انتظار نشستيم ولی ديديم و می بينيم که آگاهانه و ياغير آگاهانه ، توان ، استعداد ، عشق و شور وطنپرستی ، فداکاری و ايثار صدها هزار انسان وطنپرست و ترقيخواه و اميدهای بزرگ ملت ستمديده و مظلوم وطن به بازی گرفته می شود و آن فضای مايوسيت و بيعلاقگی سياسی در وجود ما ريشه دوانيده و حاکم شده است که دشمنان وطن با صرف ملياردها دالر آنرا بدست آورده نمی توانستند.

کی ها ما را خسته و نااميد ساخته اند و کی ها بايد جوابگو باشند .
فعلا ما فقط نظريات و پيشنهادات خود را با کل اخلاص و با کمی صراحت مطرح کرديم . هدف ما پيداکردن راه حل واقعی و خارج شدن از بن بست طولانی ايست که دامنگير ما شده است و همهً ما را خسته و نااميد ساخته است.

ما باری سربلندی مردم خود از هيچ تلاشی دريغ نمی کنيم و به آنچه تعهد سپرده ايم که بدون شک رفاه ، ترقی ، اتحاد و برادری و عدالت برای مردم ماست وفادار باقی می مانيم و فقط به آنهايیکه می خواهند هميشه بديده رعيت بما نگاه کنند ميگوييم که ما هم حقوق شهروندی ميخواهيم اين اولین خشت وعمده ترین هدف و بنای دموکراسی و حقوق انسان است که خاصتاء تشکل های ترقيخواه و دموکراتيک بايد و بايد آنرا اساس کار خود قرار دهند. درغيرآن اين باصطلاح تشکل ها به قلعه و خانهً خانها ومَلِکها تبديل می شوند که هر کس حق داخل شدن و خارج شدن رادر آنجا ها نخواهند داشت. سالها ما تلاش ميکرديم که کار ها به اهل آن سپرده شود، شخصيت ها و افراد با اعتماد ، سابقه دار ، امين صادق برای اجرای وظايف سياسی و تشکيلاتی به اساس صوابد يد جمعی و تشخيص دقيق ، بصورت کاملاء دموکراتیک انتخاب گردند و به آنانيکه در کليه موارد نيک و بد صرف بلی ميگويند و خوصاحب !!! ، نبايد بیشتر ازین مجال داده شود ، نبايد يک متملق يا يک خوش خدمت از شخص عادی به شخصيت سياسی تبديل گردد، زيرا صدها شخصيت خوب و آگاه آماده قربانی مجبور خواهند شد که ترک محل کنند و ما دست آوردی نخواهيم داشت.



نبايدکسی بخود حق بدهد که منتقدین تنبلی ، بيکارگی ، انتظار طولاتی و بی هدف و نبود رهبری دسته جمعی ، انتخابی وبا کفایت را محکوم کند . اگرهرفعال صادق سياسی ، مسئولانه عملکرد ودست اوردهای روزمره و حتی سالانه وهر اقدامات خود را نقادانه مطالعه و ارزيابی نمايد ، بدون شک با وجدان سالم خود را ملامت کرده اشتباهات را تصحيح و اقدامات موثر را درعمل پياده خواهد کرد .درغيرآن رزمندگان حق دارند به حرف های شخصی ، فرکسيونی و منفعت جويانه گروپی متوجه نشده و بجای مواجه شدن با چوب و چماق و اتهام زنیهای نامردانه ، وظايف خود را انجام دهند. اگر ضروت افتاد در مورد مسايل خيلی مهم ، سرنوشت ساز و تاثير گذار بالای زندگی بسياری ها روشنی انداخته و به اطلاع همه گان خواهد رسيد.

دراخير از تحملی که برای خواندن ، اين ياداشت نشان داديد ابراز امتنان مينمايم، در نوشته های بعدی ما مسايل مبرم تر و ضروری تر ديگری را به تحليل خواهيم گرفت.

تا زميخانه و می نام و نشان خواهد بود سرمــــــــا خاک رهً پيرمغان خواهد بود

حلقــــــهء پير مغانم ز ازل در گوش است ما همانيم که بوديم و همان خواهد بود


بااحترام. جلیل پرشور - سویدن

۱۳۸۷ بهمن ۲۴, پنجشنبه

باید دستان مداخله گر مخالفین درامور وحدت را کوتاه سازیم



باید دستان مداخله گرمخالفین وحدت را کوتاه سازیم !!



باردیگر دستان مداخله گر ارتجاعی پنهان ، چند زبان وبا امکان و چند نفر خودی(!)چندین پهلو وبه ظاهر بیگناه ودلسوز ، باتمام مکاره گری سیاسی ، با توافق غیر اعلان شده، میخواهند محصول تلاشها ی وحدت طلبانه ی جمعی وفردی رفقای ما را برباد کنند ویا ازتحقق این وحدت سرنوشت ساز در این شرایط حساس که شاید ( به نفع قدرت شخصی خود شان) نباشد جلوگیری نمایند . بسیج شدن ومبارزه ی قاطع وعملی رفقا برای خنثی ساختن این سنگ اندازیها وبهانه تراشی ها ، که هدفی جز خلق نا امیدی دربین ما وبه مشکلات مواجه ساختن وحدت مجدد حزبی ماندارد ،همین اکنون به وظیفه ی تا ًخیر ناپذیرهررفیق وهمرزم واقعی ما مبدل گردیده است . لذا ، کوچکترین تعلل وفرصت سوزی درامر واکنش قاطع علیه پلان سازان این پروژه ی تخریبی ، خود زمینه سازعملی شدن اهداف غیرشریفانه ی آن نیرو های داخلی وخارجی مخالف عدالت ودموکراسی دروطن مامیباشد که پیوسته دشمن همبسته گی واتحاد وطن پرستانه ی ما بوده اند وهستند . باید یاد آورگردیم که بیتفاوتی همه ی ما وغفلت عمدی وغیرعمدی پیشگامان دیروزما درمورد تا ًمین وحدت دوباره، باعث آن شد که سالها ما با وجود داشتن ریشه های مشترک فکری وبنیاد سیاسی وتشکیلاتی دیرینه وسرنوشت واحد ، ازهم دور باشیم .
چون وحدت ومبارزه ی مشترک درپرتو احترام واعتماد متقابل سیاسی وداشتن تشکیلات واحد ، کارا وبیرون آمده از حمایت واقعی همه رفقا ، به نیاز مندی اصلی مابرای تداوم مبارزه وادای نقش ملموس درامر آبادی وطن وخوشبختی مردم مبدل گردیده است ؛ بنا ً ، ازهمه ی رفقا ی عزیز نهضتی ، متحد ملی وسایر طرفداران وحدت نیروهای وطن پرست که بدون شک روزی همه به حکم مصالح مردم افغانستان باید متحد گـردند ،با کل حرمت تقاضا میکنم که برای به حقیقت پیوستن آرزوهای وحدت طلبانه ی رفقا واتحاد وسیع ترقیخواهان دموکرات وعدالت طلب جامعه ، درعملی شدن پیشنهادات آتی بدون درنگ اقدام کنند ودسیسه ی متفرق نگهداشتن فرزندان سعادت مردم ومبارزین راه آزادی ودموکراسی را هرچه زودتر خنثی سازند.
اول :
پیشنهادمیگردد تاجلسه ی مشترک شوراهای اروپایی نهضت فراگیر ترقی وحزب متحدملی دایرگردد و درآن برعلاوه ی صدور قطعنامه ی صریح در حمایت از تا ًمین وحدت ، راه های حل پرابلمهای خلق شده ، افشای منابع وافراد دست داشته دراقدامات جفاکارانه تخریب پروسه ی وحدت را مورد ارزیابی و شناسایی قرار دهند وبرای کوتا ه ساختن دستان نفاق افگن درداخل صفوف رفقا ، اقدام مقتضی به عمل آرند.علاوتا ً تقاضا میگردد که شرکت کننده گان این جلسه ی مشترک ، قطعنامه ی صادر شده به وسیله ی خودشان را تو ًام با یادداشت رسمی وکتبی به کمیته های مرکزی هردوحزب در کابل ارسال کرده وبر حتمی بودن وتخطی ناپذیر بودن توافقات قبلی وحدت ، تکیه واصرارنمایند وسایر تدابیر فعال ولازمی را دراین زمینه درساحه ی فعالیت شان ( اروپا) روی دست گیرند.
دوم :
جلسه ی شوراهای اروپایی این دوحزب شامل پروسه ی فعلی وحدت ،برای خنثی شدن عاجل تلاشهای نامیمون « مخفیکارانهً» ضد وحدت ، به همه شوراهای اجراییه ی کشوری هردوحزب دراروپا هدایت دهند تا باتدویر جلسات مشترک ووسیع الشمول که سایررفقای طرفداروحدت و بیرون ازاین دوحزب نیز درآن دعوت واشتراک نموده بتوانند ، تدابیرلازم را اتخاذ نمایند. جدا ً مفید پنداشته میشود که این جلسات وسیع کشوری ، به نوبه ی خود قطعنامه های واضح وجدی حمایت ازوحدت مجدد رفقا را صادر وبرعلاوه ی ارسال آن به مقرات شوراهای اروپایی دوحزب ، یک نسخه ی آن را به قرارگاه های مرکزی دوحزب درکابل ارسال واز مسئولین ورهبران هر دوحزب امضا نموده دراسناد اولی وحدت ، مصرانه بخواهند که برای عملی شدن توافقات رسمی خود شان ، گام های عملی بعدی را بدون ضیاع وقت بگذارند وبرغیر قابل قبول بودن موکول کردن ویا درحالت التوا قراردادن تلاشهای وحدت خواهی صادقانه ی رفقا ، برای آن اصرار نمایند که این احزاب وسایر حلقات حزبی جدا مانده ازاین مذاکرات ،خانه ی مشترک همه ی ما بوده وباییست نظریات کادرها واعضای این احزاب درداخل وخارج ، جدا ً در نظر گرفته شود وبه سخنان شخصی وامیال هوس آلود چند نفر محدود وقع گذاشته نشود.
سوم :
از آنجاییکه ، مسوولین اروپایی ، امریکایی ، آسیایی ورهبران ( کمیته های مرکزی) هردوحزب باثر انتخاباتی که براه انداخته بودند قبلاً انتخاب گردیده وسازمانهای اروپایی نیز به مشروعیت رهبری دوحزب مربوطه ی شان مدتهاست که صحه گذاشته اند، پس لزومی ندارد که نصایح ومداخلات بیمورد افراد وشخصیت های خارج از تشکیلات ، دوحزب را درتعین سرنوشت اعضای شان وسایر رفقای منتظر وحدت، به حدی مجال دهند که ازطریق تیلفون وهدایات شخصی ، بااستفاده از روابط وامکانات دیروزی شان ، بتوانند در تغییرویا کند ساختن کلیدی ترین مسایل مربوط به دوحزب ، مداخله کنند واعمال نفوذ (!)نمایند . تصمیم گیری دراین موارد وسایر موارد متعلق به فعالیتها ، تصامیم وسرنوشت دوحزب ، فقط به رهبران این احزاب وسایر قدمه های مسئولین آنها تعلق دارد. البته نمی توان مفیدیت مشوره های نیک سایر رفقا را ارزش کم داد، به شرط آنکه از ایشان این مشوره ها مطالبه گردد ودرعین حال مشوره ها سالم باشند. ما ، مضر بودن تصمیم گیریها را توسط مشاورین خود سر و( په خپل سر ) شاهد بوده ایم وتکرارآن را اینبار به وسیله ی مشاورین داخلی (هدایت دهنده گان پشت پرده ) وهمیشه غیر مسوول وواجب الاحترام ، بیشتر ازاین ، صواب نمیدانیم.
چهارم :
طوریکه بارها از همه رفقا تقاضا نموده ایم ، باردیگر به سوی شما یاران وعزیزان راه های طی نموده ی مشترک مبارزه ی توا ًم با دشواریها وقربانی های کم نظیر، روی آورده وشما را طرف خطاب قرار میدهیم ومیگوییم :
رفقای گرامی !

اکثریت قاطع ما وشما ، اکنون بیشتر از نیم قرن عمر داریم ، چند سال دیگر زنده گی خواهیم کرد .؟ آیا ، دوام اختلافات وچند دسته گی ها به نفع ما ، دوام دوستیها دربین فامیل های ما وبه مصالح خلقهای زحمت کش افغانستان است ؟ آیا ، به قول معروف ما ( هنوز صاحب تجربه وپخته گی لازم نشده ایم) که باردیگرصلاحیت تعین سرنوشت و دست زدن به هراقدام خورد وبزرگ مانرا بمانند گذشته به دست شخصیت های محترمی بدهیم که درکلیدی ترین وحیاتی ترین مسایل ملی وحزبی ، باما یک روز مشوره نکردند ودرغیاب ما تصامیمی گرفتند ومیگییرند که برعلاوه ی تا ًسف بار بودن ، یک جانبه بودن وکشنده بودن آن تصامیم شخصی ویا چند نفره ، هیچ کدام شان حتی یکبار به صورت ضمنی از خطا ها واشتباهات شان اظهار پشیمانی و ندامت نکرده وهنوز با تبختر گپ میزنند وعمل میکنند. درحالیکه درکشور های اروپایی وحتی آسیایی ودربین احزاب مدرن ، قدمه های مختلف سیاسی وتشکیلاتی ، وقتی اشتباه میکنند ویا دراجرای کاری ناکام میگردند ، ازپستهای شان کنار میروند واز مردم معذرت میخواهند . ولی، تعدادی از این تیپ شخصیتها ی «ما »عادت کرده اند که بعد اشتباهات بزرگ نیز باید نامهای شان با گفتن ( بسم الله) گرفته شود . دراین مورد تعجب آورتر اینست که بعضی ازاین رفقا با استفاده ازحجب وحیای همیشه گی ضرور ی(!) وشاید غیرمفید ما استفاده کرده واجازه نمیدهند که دوباره متحد شویم ومصدر خدمت شایسته به وطن خود گردیم . اگر این رفقا ، دست از مداخلات بیجای شان نبردارند وبه تخریبات شان درامر وحدت مجدد رفقا، خاتمه ندهند ؛ درنوشته های بعدی آنهارا بانام ونحوه ی فعالیتها وافراد مخلص گوش به فرمان شان که منافع حزب واحد ومجموع زحمت کشان وطن را قربان عملی شدن نظریات واهداف شخصی محدود خود میکنند ؛ درمحضر رفقا وخواننده گان سایتها ، معرفی خواهیم کرد. ما ، از این رفقا میخواهیم که به این نظر مردم ما گوش فرادهند : ( مارا به خیر تو کارنیست ، شَـر مرسان !!! )
پنجم :
ما، طولانی مدت مبارزه وسیاست کرده ایم . ما،خواهان جامعه ی آزاد ، آباد و دموکراتیک بودیم ودرراه تساوی حقوق کلیه انسانها رزمیده ایم . ما ، از آزادی ودموکراسی میخواهیم به نفع هر انسان جامعه استفاده شود وهر شخص بتواند اهداف وآرزومندی های خودرا بدون خوف وترس بیان کند . مانمی خواهیم که سیاسیت جاگزین « مذهب » شود . ما به ( مراجع تقلید) سیاسی و( داعی الدعات) های زردشتی معاصر درساحه ی کار وفعالیتهای حزبی- سیاسی مان، ضرورت نداریم . امروز به برکت دانش سیاسی ودست آوردهای دموکراسی دراحزاب مدرن ، هر فرد به قدر توان ، استعداد وفداکاری اش درجهت تحقق برنامه ی تعین شده ، حرمت و تحویل گرفته میشود ،نه بر اساس معیار های کهنه وقدیمی زوال یافته واکیدا ً غیر قابل برگشت. لذا، ما ، خواهان عملکرد روشن ، قانونی ، دموکراتیک وقابل لمس هرهمسفر خود (خاصتا ً حلقات بالایی ومدعیان رهبری) درداخل احزاب رفیق بوده ، به کسانی که خودرا بالاتر از اراده ی جمعی وواقعا ً دموکراتیکی که هسته واساس آن برمشروعیت حقیقی استوار باشد، نه باجعل وتذویر ، احساس میکنند ، نباید این حق را بدهیم که با استفاده از گذشت و نرمش ما ، درتغییر مسیر یک کتله ی بزرگ تشکیلاتی وفکری ، باخاطر آرام عمل کنند ومتیقن باشند که به سان گذشته ، مرجعی نخواهد بود که از آنها بپرسد که چرا ؟...
ششم : میخواهیم از رفقای گرامی نهضت فراگیر ترقی ودموکراسی افغانستان واز شخص رفیق شیر محمد بزرگر ، رئیس شورای مو ًسسان نهضت که باشجاعت وروحیه ی وحدت طلبانه ، اسناد وحدت را با رفیق نورالحق علومی رئیس حزب متحد ملی افغانستان ، امضا وقلوب هزاران حزبی صادق وهواداران حزب ما را با این تفاهم وهمسویی شاد ساختند، مطالبه نماییم تااجازه داده نشود که باردیگر غبار های تیره ی دوری وسردی از استقامت اروپا به فضای سالم رفیقانه وجدیدا ً ایجاد شده ی نهضت فراگیر با متحد ملی اثر منفی بگذارد . حال که عنقریب ما، دروطن شاهد بهاران خواهیم بود ، امید است که بهار را با فصل جدیدی از روابط سبز وگلگون رفیقانه درروابط کلیه رفقا وهمرزمان به استقبال بگیریم.

هفـتم :اعتقاد جدی وجود دارد که با تاً مین وحدت مجدد وتدویر کنگره ی واحد ، حتما ً به آن آرزومندیهایی نایل خواهیم شد که اکنون طرح آن جز ایجاد سکته گی در همسویی چیز دیگری نخواهد بود. به یقین که تشکیل حزب جدید ، رهبری جدید ، اساسنامه وبرنامه ی جدید ودوستان ومتحدین جدید می خواهد واعضای انتخابی وصاحب صلاحیت کنگره وظایف بعدی حزب وهر چهره ی شاخص آن را معین ومشخص میسازد. در آن روز پر افتخار وپر میمنت ، به یقین که بعد تشکیل حزب واحد، نه حزب متحد ملی باقی خواهد ماند ونه نهضت فراگیر ترقی ودموکراسی . زیرا ما، حزب واحد وبزرگی خواهیم داشت که کلیه فرزندان اصیل وحتی ما ًیوس وناراضش را که اهداف شریفانه واحساس پاک وطنی داشته باشند وبا افراد ونحوه ی عملکردهای شان دردیروز وامروز مخالفت کرده اند ومیکنند نه با اهداف انساندوستانه وترقی خواهانه ی حزب دیروز وفردا، به دور خود جمع خواهد کرد واز هر تلاشی که به وسیله ی هرکدام از مسوولین ، کادرها واعضا درراستای وحدت دوباره ِ آن صورت گرفته است ، ابراز امتنان خواهد شد.


بگذارید رنگ قلمهای تان درپای این اسناد همیشه بدرخشدوبه طور دایمیاهمیت خودرا حفظ کند وباعثبارور شدن امیدهای رفقای تان گردد.



خوشبختانه رفقای گرامی هردوحزب دراسناد به امضا رسیده ی وحدت بین سران دوحزب وحلقات رهبری شان ، هیچ نوع پیش شرطی نگذاشته اند که آن را مانع تحقق وحدت تلقی کنیم ویا عدول از تعهدات شان بخوانیم.!! به قول معروف آنها ( خوانده ، امضا کرده اند) .


گلب الدین(حکمتیار)برای پیروزی ورسیدن به قدرت از ملاعمر ، رسول سیاف ، برهان الدین ربانی وسایرین دعوت کرده است که درنشستی مشترک حزب ویا جبهه ی واحدی را بسازند.او بعد این همه جاروجنجالها ، قتل وکشتار یکدیگروصدها هزار انسان بیگناه وطن، خرابی وویرانی کابل واطراف ، میخواهد با دشمنان خود کنار بیاید ورقبای خودرا باخود متحد سازد؛ اما ، ما انقلابیون وطن پرست ومدعی آرمانهای پاک ومقدس ،باوجود دادن تلفات عظیم درراه خوشبختی مردم ، بارفقا وهمرزمان خود ازدر مصالحه وآشتی پیش آمده نتوانسته وتا هنوز بی اتفاق هستیم. آیا، این را درجمله ی محسنات مان به حساب آوریم ویا اینکه (باید) آنرا مایه ی شرم وناکامی خود بدانیم.!!
رفقای عزیز !

کاری نکنید که این عکسهای یادگاری وتاریخی را بسوزانیم وبه قولها ووعده های داده شده ی تان پشت پا بزنید وباعث دلسردی مجدد هزاران رفیق دلسرد شده ی قبلی از حزب وحتی مبارزه شوید، که با بسیار زحمت وکار تبلیغی ، آماده فعالیت سیاسی وسهم گیری در امر مبارزات سازمانی واحد شده اند. همه ی ما ، وظیفه داریم که تخم امید بپاشیم وجوانه های امید واطمینان را برای ختم هرنوع مخالفت ، رقابتهای ناسالم ودشمنی های ظالمانه وخودساخته یخودسوز وبیگانه پرور ، برای رشد وحاصل دهی پرورش داده ومواظبت کنیم و دشمنان این نهال نو غرس شده ( وحدت مجدد ) را از باغ مشترک پدری بیرون کنیم.!

هشتم : با کل صمیمیت واحترام از آنعده رفقای رهبری دیروز که بالاثر رقابتها وعداوتهای شخصی بعضی از همطرازان شان که متا ًسفانه تا حال به کارهای قدیمی شان ادامه میدهند ، از تقارب با رفقا وادای نقش دراعاده ی وحدت مجدد وحضوریابی درفعالیتهای روزمره ی سیاسی جمعی دور مانده ویا دور نگهداشته شده اند ؛ تقاضا میکنیم که به عزلت وگوشه نشینیهای صوفیانه مشرب شان خاتمه دهند ووارد عرصه شوند. آنها، باید بدانند که دلهای کادرها نیز ازدست چند تن( کمتر ازعدد انگشتان) که بمانند ( شیوخ سیاسی زاهدنما)عمل میکنند، مثل همان دانه های تسبیح ،سوراخ سوراخ است .

درپایان این نوشته، رفقای گرامی ایراکه بر اساس همان قصهً معروف ، تاهنوز در( تارهای خام ! ؟ ) گیر مانده اند وسایر رفقا را طرف خطاب قرار داده میگوییم : تا به کی به خاطر این رهبر وآن شخصیت کلیدی( متوفا) ویازنده گان بی تحرک ، بینهم بجنگیم ودرادامه ی فرکسیون بازی ها وحلقه گراییها ی زیانبار، خود وسیله شویم ودر ادای دین ملی ورسالت تاریخی مان که بدون شک سعادت مردم ، آزادی دایمی وطن وتحقق اهداف کاملا ً دموکراتیک درتمام عرصه های زنده گی مردم واداره ی کشور به دست خودمردم است، ازهم دوروعاجز باقی بمانیم. ما هرگز گذشته های مان را فراموش نمیکنیم وبه صدها مورد خوبی واقدامات بزرگ انسانی حزب ما، افتخار نیز میکنیم . ولی نباید رسالت ، اهداف وامکانات موجود را که باید برای امروز وفردا از آن کار بگیریم ، قربان گذشته ها وگذشته گان بسازیم. عقیده بر اینست که از تمام افتخارات وداشته های دیروز برای همسویی ، وحدت ومبارزه ی مشترک واثرمند استفاده شود وبه خانه جنگی شخصی وشخصیت پرستیهای متعصبانه که روحیه ی آشتی وتفاهم را ازما سلب کرده است و تا هنوز درعقول وقلوب ما موجود است، به حیث مبارزین ترقیخواه این دوران (دوران شگوفایی ، علم ، فرهنگ ، آزاده گی وحرمتگذاری یکسان به همه انسانها) ، خاتمه دهیم وخودرا ازقید عبودیت شخصیتهای سیاسی ولو بسیار گرامی وعزیز نیز باشند ، نجات دهیم . زیرا شخصیت های سیاسی اگر بسیار پاک وبا تقوا باشند باید احترام شوند وبه الگوی خوب درزنده گی وفعالیت های سیاسی مبدل گردند ، نه آنکه وسیله ی بروز جنگ و تداوم اختلافات دربین فرزندان خانواده شوند ویا اینکه صحبت کردن وسوال کردن درمورد خودرا با استفاده از قواعد مذهبی، تکفیر(!) کنند .
شما، به خوبی میدانید که اکثر اختلافات درداخل صفوف نیروهای چپ وراست سیکولار ومذهبی ، بیشتر برای تا ًمین منافع سرکرده گان مذهبی و سیاسی شان بروز کرده و استوار است نه به اثر اختلافات عمیق فکری دربین ایشان. همیشه چنین بوده که نیروهای اصلی خلقهای زحمتکش بسا سرزمینها ، قربان هوسرانیهای بزرگان خود شده اند. آیا، بدبختیها ورنج وعذاب ملیونها انسان وطن ما ، بخاطر سوً استفاده ازعقاید دینی ومذهبی آنها نیست.؟

تعدد احزاب ملی ، مذهبی ودموکراتیک ، تفسیرهای گوناگون از دموکراسی ،بازار آزاد ، موجودیت نیروهای نظامی( بیشتر از36) کشورخارجی دروطن ،عدم قیمت یکسان دادن به طالبان ونیروهای بنیاد گرای داخلی وخارجی همراه شان از طرف حلقات قومی وگروه های سیاسی وسمتی ، توجیهات مختلف از اصول دینی وجنگهای خونبار تنظیمی وحتی موجودیت مراجع مختلف تقلید مذهبی درجهان اسلام ، موضعگیریهای متضاد وگوناگون ِ نه تنها حکام دولتهای اسلامی بلکه مراکز(فتوا) دربسا از قضایای کلیدی جهان اسلام ودراین روزها درمورد غزه ی خون آلود شده به وسیله ی دولت خونریز اسراییل ، همنوایی « واتیکان » با سیاستها وفرموده های بزرگان جهان سرمایه وغارت جهان ، باید مارا به این عقیده برساند که طوریکه مردم ما گفته اند: ( هرکس برای مطلب خود دلبری کند) واقعیت دارد. وگرنه ، چرا دروطن فقیر ، جنگ زده ، جدا ًعقب مانده وبی ثباتی مثل افغانستان ، بیشتر از صد حزب مذهبی ،سیاسی و قومی ، اکثرا ًبه عقل وپلان بیگانه گان ساخته شده وفعال اند. آیا ، همه ی این احزاب وتنظیمها « نیاز تاریخ و مدافع منافع مردم وتحقق بخشندهً آرزوهای ( ملت مسلمان) وخلقهای زحمتکش وطن ما اند؟» هرگز نی .!!!

دقت به این موارد به ما میفهماند که هر تلاش وهر نوشته وبیانیه چه سیاسی باشد ویا مذهبی ، برای نجات انسانهای مظلوم واتحاد مردمان فقیروزحمت کش نیست؛ بلکه اکثرا ً روپوش های اقدامات ناسالم کسانی میباشد که مردم تا حال آنها را شاید نشناخته باشند. وقتی ما از برابری حقوق انسان ها وازضرورت بیداری وتشکل زحمتکشان واز ضرورت جدی تاًمین عدالت واقعی اجتماعی به وسیله ی مردم صحبت میکنیم ؛ هدف ما داخل شدن مردم درمیدان مبارزه است، تا با آگاهی لازم ووحدت عمل ، خودشناسی،درک وجایب ،حقوق وشناخت دوستان ودشمنان منافع وموجودیت شان ،درپروسه ی مبارزه به خاطر تحقق اهداف شان ، عمل کنند. دراین صورت ما که خودرا تا حال پیشقراولان جنبشهای انقلابی ووطن پرست میدانیم ؛ چه وقت به خود متکی خواهیم شد وخودومبارزه ی مان را ارزش یابی کرده وبرای تحقق اهداف مان ، برکدورتها وتفرقه ی تاحال حاکم براعمال وروانهای مان خاتمه خواهیم داد ، وحداقل شایسته سالاری را به طور صادقانه دربین خود حاکم خواهیم ساخت ؛ نه آنکه تشکیلات را به مانند گوشت قربانی ویا خیرات های این زمان که اکثرا ً به غیر محتاجان وغیر مستحقین میرسد، توذیع نماییم.ما، چه وقت بالای نیرو وتواناییهای فردی خود حساب خواهیم کرد وبرخود متکی خواهیم شد.
زمان درگذر است وبه اساس قانون طبیعت نسلی میرود وجایش را به نسل بعدی میدهد واین بسیار طبیعی وقانونمند است وگله وشکایتی درکارنیست. چون موجودات زمینی همه زوال پذیر ومیرنده اند وجاودانه نیستند . !!!!

بیایید ، اجازه ندهیم که این تفرقه ی شوم وناروا دربین همرزمان ما، ادامه داشته باشد .
بیایید ، تمام موانع غیر طبیعی وخود ساخته را که دربین رفقای ما چند دسته گی به وجود آورده است وباعث عدم شکل گیری جبهه ً وسیع ترقیخواهان گردیده است، از میان برداریم.

بادرود های گرم. جلیل پرشور

وحدت ، پیروز میگردد.!!


رفقای محترم ساکن استهکلم سویدن


رفقای محترم یوتوبوری-سویدن



























به صفحـهً فریاد آزادی خوش آمدید


فریاد آزادی برای انعکاس فریادهای وحدت طلبانهً همه همراهان وتاً مین وحدت حزبی اکیدا ً ضروری کلیه احزاب ، گروه ها وشخصیتهای رفیق (اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان یا حزب وطن )ازطریق تدویرکنگرهً وحدت بربنیاد دموکراسی واقعی وبرای کمک وسهم گیری درامرتشکیل جبهه ًوسیع نیروهای ترقیخواه ،دموکرات وعدالت طلب وطن ما، غرض نابودی هرنوع ظلم ،ستم ،بی عدالتی وتجا وز خارجی وبرای مبارزهً موثروعملی درراه تاًمین صلح دایمی وامنییت سراسری وبسیج همه امکانات درنبردعلیه بنیاد گرایی وتحقق آرمانهای دیرینهً زحمتکشان وطن ،به فعالیتهای نشراتی خود ادامه میدهد. ما،امیدوارهستیم که نسل سر گردان حزبیها ووطن پرستان مستقل ، بزودی راه مشترک شان رادریافت وباپشت سر گذاشتن تمام موانع ودشواری های موجود ، باهم یکی شوند . دراین راه نقش مبارزین واقعی، صریح و فداکار، بسیار جدی وتعین کننده است.
ما ، منتظر دریافت ابراز نظرها ومشوره های سودمند کلیه همرزمان ورفقای عزیز خود دراین زمینه هستیم
بادرودهای گرم . جلیل پرشور














http://www.youtube.com/watch?v=2Uw87tjmZto&feature=related#































به صفحـهً فریاد آزادی خوش آمدید


فریاد آزادی برای انعکاس فریادهای وحدت طلبانهً همه همراهان وتاً مین وحدت حزبی اکیدا ً ضروری کلیه احزاب ، گروه ها وشخصیتهای رفیق (اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان یا حزب وطن )ازطریق تدویرکنگرهً وحدت بربنیاد دموکراسی واقعی وبرای کمک وسهم گیری درامرتشکیل جبهه ًوسیع نیروهای ترقیخواه ،دموکرات وعدالت طلب وطن ما، غرض نابودی هرنوع ظلم ،ستم ،بی عدالتی وتجا وز خارجی وبرای مبارزهً موثروعملی درراه تاًمین صلح دایمی وامنییت سراسری وبسیج همه امکانات درنبردعلیه بنیاد گرایی وتحقق آرمانهای دیرینهً زحمتکشان وطن ،به فعالیتهای نشراتی خود ادامه میدهد. ما،امیدوارهستیم که نسل سر گردان حزبیها ووطن پرستان مستقل ، بزودی راه مشترک شان رادریافت وباپشت سر گذاشتن تمام موانع ودشواری های موجود ، باهم یکی شوند . دراین راه نقش مبارزین واقعی، صریح و فداکار، بسیار جدی وتعین کننده است.
ما ، منتظر دریافت ابراز نظرها ومشوره های سودمند کلیه همرزمان ورفقای عزیز خود دراین زمینه هستیم
بادرودهای گرم . جلیل پرشور


















http://www.youtube.com/watch?v=2Uw87tjmZto&feature=related#