زبی دردان علاج درد خود خواستن بدان ماند
که خاراز پا بیرون آرد کسی با نیش عقرب ها
« پیشنهاد ما به اهل درد واحساس است،نه به بی دردان »
عزیزان همسفر وهمسنگر،فرزندان دردورنج ،فداکاران ومشتاقان راه سعادت مردمان زحمتکش وطن!
شمارا طرف خطاب قرارمیدهیم ،وبادرد دل کردن با شما،که نیرو و بازوی توانای حزب ونظام مردمی دیروز بودید ؛شماهائیکه هرکدام تان ده ها بار به جبهات بی برگشت شتافتید،بارها بامرگ دست وپنجه نرم نمودید،یکروز به سعادت شخصی وخانوادگی تان فکر نکردید، خوشی وپیروزی تان را درسعادت زحمتکشان وطن ورهایی کارگران ،دهقانان وتمام طبقات واقشار تهیدست وطن وحتی جهان، مربوط ساختید،سمبول تقوا،اخلاق،رفاقت،صمیمیت وتواضع بودید،بهترین یاران واعضای خانواده های شریف تان را برای نخشکیدن ریشه ها ودرخت بارور انقلاب فداکردید، درموارد متعدد تمام توان،استعداد وخلاقیت های انکار ناپذیر تان ،ازطرف تعدادی از افراد وشخصیتهای غیر طبیعی وتاکنون فعال ،نادیده گرفته شد وقربانیها وقهرمانیهای شما را به بحسابهای خودشان (محاسبه وراپوردهی)کردند ،امتیاز گرفتند،وحزب مشترک وقهرمان مارا به خاطر تصفیه حسابات شخصی،فرکسیونی، قومی وزبانی خودشان،چند بار (بمانند قالینهای بزرگ وتاریخی ارگ وشورای وزیران،که بوسیلۀ مجاهدین پیروزمند(!)بنام غنیمت از(کفار!) پارچه پارچه نموده و دربین خود تقسیم کردند)؛ بیرحمانه توته توته ساختند، وتاکنون به این اقدامات شنیع شان ادامه میدهند، وهنوزباعدم ترک اشتباهات بزرگ قبلی،عدم ابراز ندامت وباسفید چشمی خاص و سزاوار خودشان، برحجم دوسیه های خطاکاری شان می افزایند ، توجه جدی تانرا برای نجات حزب ازطریق واردشدن به صحنۀ عملی دردست گرفتن ابتکار، برای آن معطوف میسازیم ،که این شمائیدکه تا هنوز پرچمداران راستین آزادی،استقلال وعدالت اجتماعی دروطن هستید،وحزب مشترک وسرنوشت مجموع رفقا بشما متعلق است.
امروز نیز بعد آنهمه دربدری،بیوطن شدن وسرگردانی تعدادقابل ملاحظۀ رفقا، روشنفکران ومردمان ترقیخواه وعادی وطن،بعد سیطرۀ چندین نوع از بنیادگرایان وحلقات وابسته به ارتجاع مذهبی پاکستانی،عربی وجهانی،خرابی وبربادی میهن واستیلای نظامی- سیاسی امریکا وشرکایش برافغانستان ،این شمائید که در پیشاپیش همه افراد بااحساس ووطنپرست ،بخود می پیچید ونگران سرنوشت زادگاه مشترک مان هستید،وبائیست راه نجات وطن وبرجسته شدن نقش وجایگاه حزب ما وجنبش ترقیخواهی وعدالت گستری را بیشتر ازدیگران جستجو کنیم. هرحزبی با وجدان وبا احساس، بخوبی درک میکند، که شما راهیان راه خوشبختی وسعادت زحمتکشان وسربلندی وآزادی واقعی وطن ،ازپاشیده شدن صف واحد رزمندگان بی بدیل حزب ما متأثر هستید، ورنج وغم دوری ،خانه جنگی وافتراق امروزی رفقای همنبرد تانرا،بدون کم ترین شک وتردید، این شمائید که با گوشت وپوست تان احساس میکنید، وخودرا درون خورساخته اید،وده هاتن ازبهترین های ما، که تحمل این همه مصائب وبجان هم افتیدنهای همرزمان شان را نداشتند،باشیوه های مختلف یابازندگی وداع کردند ،ویا اینکه دربدترین حالات مریضی وگوشه گیری بسرمیبرند، وبجای ابراز همدردی ومواظبت رفیقانه ، با نیش کین وطعنۀ افراد بی احساسِ گویا خودی (جوکران سیاسی) ایکه عندالضرورت ازطرف اختاپوتیان به اجاره وکرایه گرفته میشوند، نیز مواجه میگردند.
ما،فریادگران همسویی ووحدت صادقانۀ رزمی،وطنپرستانه وصادقانۀ همه مبارزین ،حلقات،احزاب وگروه های رفیق وقریب در تفکروموضعگیری های ملی،سیاسیی سرنوشت ساز برای وطن مشترک مان، باردیگر وبرسبیل عادت وسنت ارزشمند همسویی ورفاقت،به شما کادرهای گرانقدرومبارزین راستین مراجعه میکنیم، وازشما میخواهیم که بعد خوانش سطور زیرین که بیانگر گوشه های ازحقایق تلخ موجود درداخل احزاب وگروهایی که تعدادی از رفقای شریف ودلسوز ما، ایشان راباوجود همه خراب کاری هاوبحران آفرینیهای روبه تزایدشان،تاهنوز احزاب (برادر ورفیق) میخوانند، قضاوت کنید وبعدأسطح توقعات وانتظارات تانرا درعرصه های مختلف مشخص وبه این گروه ها ورهبران(!) که تاهنوزخودرا (ناجی)قلمداد میکنند، اعتماد نمائیدوسرنوشت تانرا بااین احزاب ورهبران علنی ومخفی آن بعداً( گِرِه ) بزنید.
رفقای گرامی!
زحمات همگانی وطولانی مدت درراه تأمین وحدت دوحزب، که آنرا (حزب واحد)نام گذاری کرده اند،واینکه این وحدت احتمالی وهرلحظه به شکست مواجه بودن،بتواند سرآغازوحدت ویا اتحاد وسیعترهمه رفقا وسائر نیروهای ترقیخواه عدالت پسند گردد؛ ازاین سبب بیشتربه خوابهای شرین شباهت دارد، که نه تنها دستان مداخله گر وطماع بدنیت، اعمال نفوذ میکنند، بلکه درداخل وطن ودربین حلقات کادری وحتا صفوف این دوحزب ،شور وشعف وحدت طلبی، فداکاری ، گذشت ،عطشِ یکجا شدن، قربانی دادن و بسته کردن دریچه های تخریب، کم زدن وخواروحقیرشمردن، تهمت زدن علیه رهبران ورفقای حزب طرف مقابل،کمتربمشاهده می رسد.
اگر وسایل و اقدامات خورد وبزرگ رفتن بسوی کنگرۀ وحدت،باهمین طعنه زدنها واتهامات موجود درصحنه(نه درمطبوعات)وبا اینهمه بیتفاوتی وسردی ادامه یابد، وطرفین ازبین تیم های خارجی وداخلی یکدیگربادادن امتیازات ویا وعده های(مقام) سربازگیری کنند، و مسؤلین واعضای هردوحزب بخواهند که درکنگره نه تنها اکثریت باشند ،بلکه کاندید های شان اکثریت مقامات کلیدی حزب آینده رااشغال کنند، وقبلاًبا همین روحیۀ غیر سالم وغیردموکراتیک آماده شده وبه کنگرۀ احتمالی گسیل شوند؛آیا ،ده ها مرتبه بهتر نیست که چنین کنگره وچنین وحدت میکانیکی وظاهر فریبانۀ،اصلاً دائرنگردد،و عملی نشود. زیرادرصورت عدم تحقق وحدت صادقانه وختم نشدن فرکسیونهاودسته بندیهای موجود،بحران انشعابی ومتفرق شدن آینده، رقابتهای موجود را درسطح دشمنی ارتقا خواهد داد، و این جفای عظیم وغیر قابل بخشش دیگری درحق حزب و اتحاد رفقاخواهد بود.
این درست است که من و(ما)سالها فریادوحدت طلبی را سردادیم، ورنج ومحنت این اقدام شریفانه رابادل وجان قبول کردیم،توهین شدیم وهرچه درتوانِ یکه تازانِ خودمحوروجاه طلب بود ،علیه ما دریغ نکردند.اما، آنچه را درزمین وطن ومبارزه درک میکنم ، وبه چشم سر مشاهده مینمایم ، باراپورهای سرکاری ،فریبنده ومشغول سازِاغواگر،اززمین تا آسمان فرق دارد.اگر دستان توانمند مبارزین صادق وحدتخواه، داخل صحنه نگردند، جوانه های امید وحدت بزودی دراین آفتاب سوزانِ وحدت ستیز میخشکد. ازدیدِمن وهزاران کادرقدیمی ایکه دروحدت سال 1356،نقش وسهمی داشتیم خوب بخاطردارم، که بعد شنیدن توافق شفاهی رهبران خلقی وپرچمی برای امضای سند وحدت، اشک شادی ریختیم وازخوشی بسیارآبدیده های مان جاری بود.اکنون آن تجربۀ تاریخی ی پرخاطره وبعداً دردآلود رابرای آن متذکر میگردم ، که احساسات چیزی وحقائق چیز دیگریست.
باکمال تأسف بعد آن وحدت خلقیها، (خلقی ) وپرچمیها،(پرچمی) باقی ماندند، وآن وحدت خام ودرمواردی تحمیلی، باعث بسا بدبختیها وخونریزیهایی گردید،که تاکنون این دوجناح اصلی واساسی حزب،باوجود دادن ده ها هزار قربانی درنبرد بخاطر دفاع از حاکمیت مشترک، و تحمل دردها ورنجهای فراوان،درحالیکه هرکدام شان برای کسب قدرت ویا تحت نام زنده ماندن، بانیروهایی متحد شدند، که تا حال نمیتوانند، به سوالات مختلف اعضا ومردم پاسخ دهند ویا جبران اشباهی را بنمایند، که هرگز جبران پذیر نیست.ولی دربین خود دشمن باقی مانده اند.که جداًتأسفبار است.
پس ، نباید آن تجربه را تکرا کنیم. لذا، اگر وحدت بین حزب نهضت فراگیر ومتحد ملی، یک ضرورت وناگزیریی ناشی ازجبر(زمان) ویا جبر وفشاررفقااست،باید با نیتهای صادقانه، باخودگذری وفداکاری ،برای تدویر آن به پیش برویم، نه با اقدامات وسیع زیرزمینی ،خریداری ویا تطمیع اعضای شرکت کننده درکنگره وبدون طرح پیش شرطها واینکه کیها باید درفلان جاها (جلوس) فرمایند،باید کنگره دایر شود. مرا عقیده براینست، که اگر رفقای مسؤل هردوحزب وتیم مشترک کاری تدویر ودعوت کنگرۀ وحدت، بن بست موجودرا درک میکنند،بهترین راه آنست که یکی ازشحصیت های طرف اعتماد اکثریت رفقای حزبی،صاحب صلاحیت سیاسی، نیک نام وغیر دخیل درمعاملات وبازیهای فرکسیونی راولودرتیم فعلی رهبری وحتا شامل تشکیلات هردوحزب نباشد،برای آن دراین مقام (رهبری حزب واحد)درنظر بگیرند، که هدف ساختن حزب نیرومند وفعال سیاسی است، نه حتمی بودن این ویا آن رفیق درمقام ریاست حزب واحد، که باعث جنجالها وکشید گیهای جدید وغیر قابل علاج بعدی گردد.اینرا نیز باید متذکرگردم که باوجود تأخیر زیاد درکارکنگرۀ وحدت وپشت پا زدن به ده ها اعلامیۀ مشخص ساختن تاریخ تدویرکنگره،ازدیدمن ، موارد متعددی وجود دارند که اصلاًدرحل ویاتحقق آنها اقدام نشده است.
یکی ازمهمترین موارد،تقارب فکری،سیاسی واحساس رفاقت دربرابر یکدیگر وختم پروژه های تخریبی گذشته است . عامل مهم دیگربازدارندۀ وحدت،ادعاهای هردو حزب درمورد داشتن اکثریت درولایات ومرکز است.باید پرسیده شود که رفقای گرامی وحدت کننده: اگرهدف تان واحد است،موضع سیاسی،افتخارات وپیشینۀ فکری وحزبی مشترک دارید،پس این چانه زنیها وتعلل درتدویر کنگره برای چیست؟ وکیها ازآن، جز دشمنان مشترک داخلی وخارجی ماومردم ما،بهره مند خواهندشد.
آیا، ممکن است که کنگرۀ دائرشود، ولی تمام فیصله ها مطابق میل وهدف از پیش تعین شدۀ یکی ازطرفین وحدت کننده،تحقق یابد. آیا، چنین اجتماعی را میتوان کنگرۀ وحدت وساختن حزب واحد قیمت داد، ومطرح شدن قوتمند درجامعه ،پیشقراولی مبارزات دموکراتیک ورستگاری ومؤفقیت سیاسی را ازچنین حزبی، انتظار داشت، که بعد فیصله های چنین کنگرۀ تشکیل میگردد.؟
ازآنجائیکه درآشفته بازاررفاقت وهمسویی، ادعاها،لاف وگزافه گویی، سیاست(منم ومائیم)جای سیاستهای بزرگِ احساس مسؤلیت وفداکاریهای آگاهانه را گرفته است، واین حالت دربین بهترین های احزاب موجود حاکم است،شما درمورد سائر گروه ها وحلقات گویا رفیق ، میتوانید بخوبی حدس بزنید وقضاوت کنید،که وضع آنها ازچه قرار خواهد بود.بدون شک وضع بدتر دارند. بدون شک خودخواهیها،تقویت کیش شخصیت،سندسازی تعلق برهبران فقید وگذشته ،آنهم فقط برای بهره برداریهای سیاسی- تشکیلاتی، تداوم مداخلات افراد درکمین نشسته ومخالف وحدت رفقا چه دشمنان وچه خودیها (!)، حمایت های افراطی تعدادی از اعضای احزاب درحال وحدت از تشکیلات ورهبرانی که خود به آن منسوب اند، نه ازتفکر، اهداف سیاسی ومواضع مشترک عقیدتی دیروز وامروز، عدم درک وظایف ورسالتهای وطنپرستانه وملی درشرایط دشوار کنونی،ترس ونگرانی تعدادی از کادر هائیکه درمقامات بالایی این احزاب که دروقت تشکیل حزب،بدون عاقبت اندیشی وضرورت قرارداده شده اند،ازاحتمال عدم ابقا درموقف های فعلی شان، عدم کارلازم سیاسی دربین اعضای این دو حزب، برای زدودن آثار تبلیغات خصمانه ونامحدود قبلی علیه همدیگر در پروسۀ جلب وجذب وسرباز گیری، تلاشهای قبلی بعضی از حلقات مربوط برای وابسته ساختن هرچه بیشتر اعضا به رهبران وفرکسیونهای قبلی ،عدم مجهز ساختن تعدادد وسیعی از رفقا به درک وفهم تغییرات وتحولات دموکراتیک درساختارهای تشکیلاتی ونحوۀ برخورد به قضایای جهانی،محدود ساختن زمینۀ انتقادات ونظریات سالم درداخل تشکلها،بغرض تکان نخوردن آبهای(ایستادۀ)فکری وتشکیلاتی، افراط کشنده وغیر رفیقانه درامر تخریب و وارد کردن تهمتهای خیانت وحتی معاملات پنهانی با ستمگران جهانی وارباب داخلی، علیه شخصیتهای مهم طرف وحدت وده ها مورداشتباه وتخریبهای عمدی علیه یکدیگر شان،باعث میگردد ،که پروسۀ وحدت نه تنها به کندی مواجه گردد،بلکه احتمالاً به بن بست جدی مواجه شود.چون هیچ طرفی تاکنون درمورد صداقت،رفاقت ،ارزش ونقش سیاسی واجتماعی طرف مقابل، برای صفوف وحامیان شان، نه تنها تبلیغ وکارسیاسی مفید ورفیقانه انجام نداده اند، بلکه (تنورداغ) دشمنی وتهمت علیه یکدیگر شان، زمینۀ مساعدی را برای حریفان ومخالفین ،غرض پختن نانهای دلخواه شان ،مساعد کرده است.
درچنین اوضاع وشرائطی، تنها نیرووقوتی که میتواند،وحدت را ازتخریب وفروریزی نجات دهد، کادرهای واقعاًحزبی ومبارز هردو حزب وسائر رفقای طرفدار وحدت همگانی همرزمان ودلاورمردان رزم وپیکارهای طولانی مدت وپرازدشواری مشترک ما میباشند، درغیر آن من وضع را برای تحقق وحدت وکنگرۀ که درانتظار برگزاری آن هستیم،وبه ابلاغیه ها واخبار حکومتی گونۀ سایتها، بسنده میکنیم ، مطلوب نمی بینم.
دراخیر،یکباردیگربالای پیشنهادات قبلی خود تاکید کرده میگویم:
رفقای گرامی! کادرهای ارجمندِ وحدتخواه وغیرعلاقمند به تداوم کار فرکسیونها ومخالف سیطرۀ فرکسیونبازان برمقدرات حزبی وسیاسی مشترک مان : شمارا باردیگرطرف خطاب قراداده میگوئیم : اگر بزودی نجنبید، نه تنهافردا دیر خواهد بود؛بلکه فردایی برای عملی شدن اینکار بزرگ واین آرزومندی وجود نخواهد داشت .
وحدت رفقارا ازخطرناکامی و نابودی ،باید نجات دهید !
بادرودهای گرم:جلیل پرشور
که خاراز پا بیرون آرد کسی با نیش عقرب ها
« پیشنهاد ما به اهل درد واحساس است،نه به بی دردان »
عزیزان همسفر وهمسنگر،فرزندان دردورنج ،فداکاران ومشتاقان راه سعادت مردمان زحمتکش وطن!
شمارا طرف خطاب قرارمیدهیم ،وبادرد دل کردن با شما،که نیرو و بازوی توانای حزب ونظام مردمی دیروز بودید ؛شماهائیکه هرکدام تان ده ها بار به جبهات بی برگشت شتافتید،بارها بامرگ دست وپنجه نرم نمودید،یکروز به سعادت شخصی وخانوادگی تان فکر نکردید، خوشی وپیروزی تان را درسعادت زحمتکشان وطن ورهایی کارگران ،دهقانان وتمام طبقات واقشار تهیدست وطن وحتی جهان، مربوط ساختید،سمبول تقوا،اخلاق،رفاقت،صمیمیت وتواضع بودید،بهترین یاران واعضای خانواده های شریف تان را برای نخشکیدن ریشه ها ودرخت بارور انقلاب فداکردید، درموارد متعدد تمام توان،استعداد وخلاقیت های انکار ناپذیر تان ،ازطرف تعدادی از افراد وشخصیتهای غیر طبیعی وتاکنون فعال ،نادیده گرفته شد وقربانیها وقهرمانیهای شما را به بحسابهای خودشان (محاسبه وراپوردهی)کردند ،امتیاز گرفتند،وحزب مشترک وقهرمان مارا به خاطر تصفیه حسابات شخصی،فرکسیونی، قومی وزبانی خودشان،چند بار (بمانند قالینهای بزرگ وتاریخی ارگ وشورای وزیران،که بوسیلۀ مجاهدین پیروزمند(!)بنام غنیمت از(کفار!) پارچه پارچه نموده و دربین خود تقسیم کردند)؛ بیرحمانه توته توته ساختند، وتاکنون به این اقدامات شنیع شان ادامه میدهند، وهنوزباعدم ترک اشتباهات بزرگ قبلی،عدم ابراز ندامت وباسفید چشمی خاص و سزاوار خودشان، برحجم دوسیه های خطاکاری شان می افزایند ، توجه جدی تانرا برای نجات حزب ازطریق واردشدن به صحنۀ عملی دردست گرفتن ابتکار، برای آن معطوف میسازیم ،که این شمائیدکه تا هنوز پرچمداران راستین آزادی،استقلال وعدالت اجتماعی دروطن هستید،وحزب مشترک وسرنوشت مجموع رفقا بشما متعلق است.
امروز نیز بعد آنهمه دربدری،بیوطن شدن وسرگردانی تعدادقابل ملاحظۀ رفقا، روشنفکران ومردمان ترقیخواه وعادی وطن،بعد سیطرۀ چندین نوع از بنیادگرایان وحلقات وابسته به ارتجاع مذهبی پاکستانی،عربی وجهانی،خرابی وبربادی میهن واستیلای نظامی- سیاسی امریکا وشرکایش برافغانستان ،این شمائید که در پیشاپیش همه افراد بااحساس ووطنپرست ،بخود می پیچید ونگران سرنوشت زادگاه مشترک مان هستید،وبائیست راه نجات وطن وبرجسته شدن نقش وجایگاه حزب ما وجنبش ترقیخواهی وعدالت گستری را بیشتر ازدیگران جستجو کنیم. هرحزبی با وجدان وبا احساس، بخوبی درک میکند، که شما راهیان راه خوشبختی وسعادت زحمتکشان وسربلندی وآزادی واقعی وطن ،ازپاشیده شدن صف واحد رزمندگان بی بدیل حزب ما متأثر هستید، ورنج وغم دوری ،خانه جنگی وافتراق امروزی رفقای همنبرد تانرا،بدون کم ترین شک وتردید، این شمائید که با گوشت وپوست تان احساس میکنید، وخودرا درون خورساخته اید،وده هاتن ازبهترین های ما، که تحمل این همه مصائب وبجان هم افتیدنهای همرزمان شان را نداشتند،باشیوه های مختلف یابازندگی وداع کردند ،ویا اینکه دربدترین حالات مریضی وگوشه گیری بسرمیبرند، وبجای ابراز همدردی ومواظبت رفیقانه ، با نیش کین وطعنۀ افراد بی احساسِ گویا خودی (جوکران سیاسی) ایکه عندالضرورت ازطرف اختاپوتیان به اجاره وکرایه گرفته میشوند، نیز مواجه میگردند.
ما،فریادگران همسویی ووحدت صادقانۀ رزمی،وطنپرستانه وصادقانۀ همه مبارزین ،حلقات،احزاب وگروه های رفیق وقریب در تفکروموضعگیری های ملی،سیاسیی سرنوشت ساز برای وطن مشترک مان، باردیگر وبرسبیل عادت وسنت ارزشمند همسویی ورفاقت،به شما کادرهای گرانقدرومبارزین راستین مراجعه میکنیم، وازشما میخواهیم که بعد خوانش سطور زیرین که بیانگر گوشه های ازحقایق تلخ موجود درداخل احزاب وگروهایی که تعدادی از رفقای شریف ودلسوز ما، ایشان راباوجود همه خراب کاری هاوبحران آفرینیهای روبه تزایدشان،تاهنوز احزاب (برادر ورفیق) میخوانند، قضاوت کنید وبعدأسطح توقعات وانتظارات تانرا درعرصه های مختلف مشخص وبه این گروه ها ورهبران(!) که تاهنوزخودرا (ناجی)قلمداد میکنند، اعتماد نمائیدوسرنوشت تانرا بااین احزاب ورهبران علنی ومخفی آن بعداً( گِرِه ) بزنید.
رفقای گرامی!
زحمات همگانی وطولانی مدت درراه تأمین وحدت دوحزب، که آنرا (حزب واحد)نام گذاری کرده اند،واینکه این وحدت احتمالی وهرلحظه به شکست مواجه بودن،بتواند سرآغازوحدت ویا اتحاد وسیعترهمه رفقا وسائر نیروهای ترقیخواه عدالت پسند گردد؛ ازاین سبب بیشتربه خوابهای شرین شباهت دارد، که نه تنها دستان مداخله گر وطماع بدنیت، اعمال نفوذ میکنند، بلکه درداخل وطن ودربین حلقات کادری وحتا صفوف این دوحزب ،شور وشعف وحدت طلبی، فداکاری ، گذشت ،عطشِ یکجا شدن، قربانی دادن و بسته کردن دریچه های تخریب، کم زدن وخواروحقیرشمردن، تهمت زدن علیه رهبران ورفقای حزب طرف مقابل،کمتربمشاهده می رسد.
اگر وسایل و اقدامات خورد وبزرگ رفتن بسوی کنگرۀ وحدت،باهمین طعنه زدنها واتهامات موجود درصحنه(نه درمطبوعات)وبا اینهمه بیتفاوتی وسردی ادامه یابد، وطرفین ازبین تیم های خارجی وداخلی یکدیگربادادن امتیازات ویا وعده های(مقام) سربازگیری کنند، و مسؤلین واعضای هردوحزب بخواهند که درکنگره نه تنها اکثریت باشند ،بلکه کاندید های شان اکثریت مقامات کلیدی حزب آینده رااشغال کنند، وقبلاًبا همین روحیۀ غیر سالم وغیردموکراتیک آماده شده وبه کنگرۀ احتمالی گسیل شوند؛آیا ،ده ها مرتبه بهتر نیست که چنین کنگره وچنین وحدت میکانیکی وظاهر فریبانۀ،اصلاً دائرنگردد،و عملی نشود. زیرادرصورت عدم تحقق وحدت صادقانه وختم نشدن فرکسیونهاودسته بندیهای موجود،بحران انشعابی ومتفرق شدن آینده، رقابتهای موجود را درسطح دشمنی ارتقا خواهد داد، و این جفای عظیم وغیر قابل بخشش دیگری درحق حزب و اتحاد رفقاخواهد بود.
این درست است که من و(ما)سالها فریادوحدت طلبی را سردادیم، ورنج ومحنت این اقدام شریفانه رابادل وجان قبول کردیم،توهین شدیم وهرچه درتوانِ یکه تازانِ خودمحوروجاه طلب بود ،علیه ما دریغ نکردند.اما، آنچه را درزمین وطن ومبارزه درک میکنم ، وبه چشم سر مشاهده مینمایم ، باراپورهای سرکاری ،فریبنده ومشغول سازِاغواگر،اززمین تا آسمان فرق دارد.اگر دستان توانمند مبارزین صادق وحدتخواه، داخل صحنه نگردند، جوانه های امید وحدت بزودی دراین آفتاب سوزانِ وحدت ستیز میخشکد. ازدیدِمن وهزاران کادرقدیمی ایکه دروحدت سال 1356،نقش وسهمی داشتیم خوب بخاطردارم، که بعد شنیدن توافق شفاهی رهبران خلقی وپرچمی برای امضای سند وحدت، اشک شادی ریختیم وازخوشی بسیارآبدیده های مان جاری بود.اکنون آن تجربۀ تاریخی ی پرخاطره وبعداً دردآلود رابرای آن متذکر میگردم ، که احساسات چیزی وحقائق چیز دیگریست.
باکمال تأسف بعد آن وحدت خلقیها، (خلقی ) وپرچمیها،(پرچمی) باقی ماندند، وآن وحدت خام ودرمواردی تحمیلی، باعث بسا بدبختیها وخونریزیهایی گردید،که تاکنون این دوجناح اصلی واساسی حزب،باوجود دادن ده ها هزار قربانی درنبرد بخاطر دفاع از حاکمیت مشترک، و تحمل دردها ورنجهای فراوان،درحالیکه هرکدام شان برای کسب قدرت ویا تحت نام زنده ماندن، بانیروهایی متحد شدند، که تا حال نمیتوانند، به سوالات مختلف اعضا ومردم پاسخ دهند ویا جبران اشباهی را بنمایند، که هرگز جبران پذیر نیست.ولی دربین خود دشمن باقی مانده اند.که جداًتأسفبار است.
پس ، نباید آن تجربه را تکرا کنیم. لذا، اگر وحدت بین حزب نهضت فراگیر ومتحد ملی، یک ضرورت وناگزیریی ناشی ازجبر(زمان) ویا جبر وفشاررفقااست،باید با نیتهای صادقانه، باخودگذری وفداکاری ،برای تدویر آن به پیش برویم، نه با اقدامات وسیع زیرزمینی ،خریداری ویا تطمیع اعضای شرکت کننده درکنگره وبدون طرح پیش شرطها واینکه کیها باید درفلان جاها (جلوس) فرمایند،باید کنگره دایر شود. مرا عقیده براینست، که اگر رفقای مسؤل هردوحزب وتیم مشترک کاری تدویر ودعوت کنگرۀ وحدت، بن بست موجودرا درک میکنند،بهترین راه آنست که یکی ازشحصیت های طرف اعتماد اکثریت رفقای حزبی،صاحب صلاحیت سیاسی، نیک نام وغیر دخیل درمعاملات وبازیهای فرکسیونی راولودرتیم فعلی رهبری وحتا شامل تشکیلات هردوحزب نباشد،برای آن دراین مقام (رهبری حزب واحد)درنظر بگیرند، که هدف ساختن حزب نیرومند وفعال سیاسی است، نه حتمی بودن این ویا آن رفیق درمقام ریاست حزب واحد، که باعث جنجالها وکشید گیهای جدید وغیر قابل علاج بعدی گردد.اینرا نیز باید متذکرگردم که باوجود تأخیر زیاد درکارکنگرۀ وحدت وپشت پا زدن به ده ها اعلامیۀ مشخص ساختن تاریخ تدویرکنگره،ازدیدمن ، موارد متعددی وجود دارند که اصلاًدرحل ویاتحقق آنها اقدام نشده است.
یکی ازمهمترین موارد،تقارب فکری،سیاسی واحساس رفاقت دربرابر یکدیگر وختم پروژه های تخریبی گذشته است . عامل مهم دیگربازدارندۀ وحدت،ادعاهای هردو حزب درمورد داشتن اکثریت درولایات ومرکز است.باید پرسیده شود که رفقای گرامی وحدت کننده: اگرهدف تان واحد است،موضع سیاسی،افتخارات وپیشینۀ فکری وحزبی مشترک دارید،پس این چانه زنیها وتعلل درتدویر کنگره برای چیست؟ وکیها ازآن، جز دشمنان مشترک داخلی وخارجی ماومردم ما،بهره مند خواهندشد.
آیا، ممکن است که کنگرۀ دائرشود، ولی تمام فیصله ها مطابق میل وهدف از پیش تعین شدۀ یکی ازطرفین وحدت کننده،تحقق یابد. آیا، چنین اجتماعی را میتوان کنگرۀ وحدت وساختن حزب واحد قیمت داد، ومطرح شدن قوتمند درجامعه ،پیشقراولی مبارزات دموکراتیک ورستگاری ومؤفقیت سیاسی را ازچنین حزبی، انتظار داشت، که بعد فیصله های چنین کنگرۀ تشکیل میگردد.؟
ازآنجائیکه درآشفته بازاررفاقت وهمسویی، ادعاها،لاف وگزافه گویی، سیاست(منم ومائیم)جای سیاستهای بزرگِ احساس مسؤلیت وفداکاریهای آگاهانه را گرفته است، واین حالت دربین بهترین های احزاب موجود حاکم است،شما درمورد سائر گروه ها وحلقات گویا رفیق ، میتوانید بخوبی حدس بزنید وقضاوت کنید،که وضع آنها ازچه قرار خواهد بود.بدون شک وضع بدتر دارند. بدون شک خودخواهیها،تقویت کیش شخصیت،سندسازی تعلق برهبران فقید وگذشته ،آنهم فقط برای بهره برداریهای سیاسی- تشکیلاتی، تداوم مداخلات افراد درکمین نشسته ومخالف وحدت رفقا چه دشمنان وچه خودیها (!)، حمایت های افراطی تعدادی از اعضای احزاب درحال وحدت از تشکیلات ورهبرانی که خود به آن منسوب اند، نه ازتفکر، اهداف سیاسی ومواضع مشترک عقیدتی دیروز وامروز، عدم درک وظایف ورسالتهای وطنپرستانه وملی درشرایط دشوار کنونی،ترس ونگرانی تعدادی از کادر هائیکه درمقامات بالایی این احزاب که دروقت تشکیل حزب،بدون عاقبت اندیشی وضرورت قرارداده شده اند،ازاحتمال عدم ابقا درموقف های فعلی شان، عدم کارلازم سیاسی دربین اعضای این دو حزب، برای زدودن آثار تبلیغات خصمانه ونامحدود قبلی علیه همدیگر در پروسۀ جلب وجذب وسرباز گیری، تلاشهای قبلی بعضی از حلقات مربوط برای وابسته ساختن هرچه بیشتر اعضا به رهبران وفرکسیونهای قبلی ،عدم مجهز ساختن تعدادد وسیعی از رفقا به درک وفهم تغییرات وتحولات دموکراتیک درساختارهای تشکیلاتی ونحوۀ برخورد به قضایای جهانی،محدود ساختن زمینۀ انتقادات ونظریات سالم درداخل تشکلها،بغرض تکان نخوردن آبهای(ایستادۀ)فکری وتشکیلاتی، افراط کشنده وغیر رفیقانه درامر تخریب و وارد کردن تهمتهای خیانت وحتی معاملات پنهانی با ستمگران جهانی وارباب داخلی، علیه شخصیتهای مهم طرف وحدت وده ها مورداشتباه وتخریبهای عمدی علیه یکدیگر شان،باعث میگردد ،که پروسۀ وحدت نه تنها به کندی مواجه گردد،بلکه احتمالاً به بن بست جدی مواجه شود.چون هیچ طرفی تاکنون درمورد صداقت،رفاقت ،ارزش ونقش سیاسی واجتماعی طرف مقابل، برای صفوف وحامیان شان، نه تنها تبلیغ وکارسیاسی مفید ورفیقانه انجام نداده اند، بلکه (تنورداغ) دشمنی وتهمت علیه یکدیگر شان، زمینۀ مساعدی را برای حریفان ومخالفین ،غرض پختن نانهای دلخواه شان ،مساعد کرده است.
درچنین اوضاع وشرائطی، تنها نیرووقوتی که میتواند،وحدت را ازتخریب وفروریزی نجات دهد، کادرهای واقعاًحزبی ومبارز هردو حزب وسائر رفقای طرفدار وحدت همگانی همرزمان ودلاورمردان رزم وپیکارهای طولانی مدت وپرازدشواری مشترک ما میباشند، درغیر آن من وضع را برای تحقق وحدت وکنگرۀ که درانتظار برگزاری آن هستیم،وبه ابلاغیه ها واخبار حکومتی گونۀ سایتها، بسنده میکنیم ، مطلوب نمی بینم.
دراخیر،یکباردیگربالای پیشنهادات قبلی خود تاکید کرده میگویم:
رفقای گرامی! کادرهای ارجمندِ وحدتخواه وغیرعلاقمند به تداوم کار فرکسیونها ومخالف سیطرۀ فرکسیونبازان برمقدرات حزبی وسیاسی مشترک مان : شمارا باردیگرطرف خطاب قراداده میگوئیم : اگر بزودی نجنبید، نه تنهافردا دیر خواهد بود؛بلکه فردایی برای عملی شدن اینکار بزرگ واین آرزومندی وجود نخواهد داشت .
وحدت رفقارا ازخطرناکامی و نابودی ،باید نجات دهید !
بادرودهای گرم:جلیل پرشور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.