اعلان فاتحه
دگروال امان الله عمر، داکتر غلام فاروق،امین الله عمر،غلجی عمر،میرویس عمر برادران،محترمه حورا ارغندیوال ،کبرا ارغندیوال،زرلشت نعیم خواهران،جنرال ذبیح الله زیارمل،نقیب الله ارغندیوال و محمد نعیم شوهران خواهر،محترمه دکتورس پروین فاروق و محترمه مسعوده اوفیانی امین حانم های برادر ،مصطفی ارغندیوال،آریا بارک،غمی زیارمل،لمرزیارمل،سپوژمی زیارمل،ختک هوتک،ضیا الرحمن هوتک ،ملیحه بابه کرخیل خواهر زاده ها،سا فاروق و حامد امین عمر برادر زاده ها ، نسبت وفات سمونوال غلام نبی سابق قوماندان اکادمی پولیس که جنازه قبلآ در کابل بخاک سپرده شده است.به اطلاع دوستان میرسانند که فاتحه زنانه و مردانه مرحومی بروز یکشنبه 6 دسامبر از ساعت یک الی سه بعد از ظهر در مسجد:
Diyanet _ Tuerkisch Islamischtr Kulturverein
Ness شهر
Schellberg str 25
41469
Neuss (Norf)
Tel . 017662905889
017661229062
گرفته میشود.
تشریف آوری شما عزیزان باعث خشنودی روح آن مرحوم و تسلی خاطر بازماندگان شان می گردد.ا
واینک ، باصد افسوس که سمونوال غلام نبی (نبی جان)
یکی از بهترین یاران قدیمی وعزیز مان را
از دست دادیم !
ده دقیقه قبل اطلاع یافتم که رفیق عزیز وشخصیت مهذ ب ، فروتن ، مقاوم وپر ازدرد ورنج فروان سیاسی وشخصی، نبی جان این فرزند فداکار حزب ومردم مان ، دنیای پر ازرنج ومحنت ، آواره گی وتنهایی را ترک نموده وبه جاودانه گی پیوسته است. من که بیشتراز 36 سال با آن انسان بزرگ آشنایی شخصی وسیاسی داشتم ودرزندان حفیظ الله( امین ) باهم دریک سلول ودرجوارهم دریک اتاق زندانی بودیم وبرای پایان زنده گی لحظه شماری میکردیم ،اورا نه تنها دوست داشتم ، بلکه بسیار حرمت نیز میکردم طوریکه سایررفقا ی زندانی نیز ایشان را احترام میکردند وگرامی میداشتند .
نبی جان که چشمانش رادرزیر شکنجهء دژخیمان از دست داده بود، خود قادر به پائین شدن از طبقهء سوم محبس ورفتن به صحن زندان برای رفع ضرورت وگرفتن هوا در یک ساعتی که به ماروزانه وقت داده میشد ، نبود ، ازین رو رفقا به نوبت وحتا داوطلبانه دست ایشان را میگرفتند و اورابا خود می بردند. من شخصا ء شاید بیشتر از صدبار افتخارهمراهی ایشان را داشتم ودرطول راه زینه وصحن زندان که یگان بار از ( شَـر ِ ) گل آغای دلگیمشر ودژخیم زندان ، درامان میبودیم ، قطعاتی از شعر های حماسی را برایش به آهسته گی می خواندم وبا شوخی ومزاح های شایستهء آن اوضاع ،ایشان را برای آن به خندیدن وادار می ساختم که اودرراه عقیده وآرمانش ، دوچشم بینا ونازنین خودرا ازدست داده بودوبسیار رنج می برد.
به یاد دارم که وقتی درصحن زندان رفقایی جدید الورود،آهسته و(دزده کی ) از ترس زندان با نان اورا سلام میدادند ، او که قدرت دیدنوشناخت ایشان را نداشت ، خواهان معرفی رفیق سلام دهنده میشد که درمواردی مشکل بود.( درزندان پل چرخی، ما حق احوال پرسی وسلام دادن را به هیچ فردی نداشتیم و متخلفین ازآن قانون (گـَنده) واستبدادی،توبیخ میشدند.
نبی جان عزیز واز دست رفتهً رفقا وفامیلش ، بعد سقوط حفیظ الله ( امین ) به اثر نا بینایی که مشکلات دیگری را نیز برایش سبب گردیده بود ، نتوانست در دستگاه دولتی که سخت به او نیاز مند بود وطرف حرمت همه مسوولین وکادرها ، خاصتا ء همقطارانش در ادارهء پولیس قرار داشت ،مشغول کار شود . این امر باعث آن گردید که به مشکلات فراوان روحی مبتلا گردد و ناقراری ورنج دائمی پیدا کند.
دولت ، برای کاهش درد وآلام شکنجه های وحشیانه درحق وی ، تقلیل رنجهای دورهً اسارتش درمحبس وزمینه سازی برای تداوی ، استراحت حد اقل ومهیا شدن زمینه برای آرامش فکری به ایشان وبه پاس فداکاری ها ی کم نظیر شان ، ازطریق مشغول ساختن یکی از اعضای خانوادهً اش در دهلی نو ، اقدام کرد ولی نه صحت ایشان اعاده شد ونه رنج شان تقلیل یافت. با کمال تاءسف انکشافات منفی وغیر قابل انتظار دیگری درزنده گی شخصی ایشان ، مزید بر مشکلات گردید .
قرار اطلاع ، آن بزرگمرد مقاوم ، کم نظیر ، با وفا وتنها ، روزگار سختی را درسالهای اخیر عمر شان درمحیط مهاجرت سپری کردند ودریک سال اخیر درکابل به سختی، رنج بردند ودرخود سوختند . افسوس که آن قامت برافراشته ، آن مرد سرافراز وآن چهرهً خوش قواره وبا سلیقه و آن آئینهً درخشان را روزگار محتاج خاکستر کرد وبعدخورد وخمیرشدن اززنده گی که بدون آن هم برایش چندان لذت بخش نبود، محروم کرد .
باور کنید که غم واندوه مستولی شده بالای خودم به خاطر درگذشت آن یاردیرینه ، مرا واداشت که دراین لحظات نیمه شب با کل ناآرامی وتاءثراین یادداشت را که هرگز نمیتواند معرفی کنندهً شخصیت ایشان وبیان کنندهً دردوغم خودم باشد، بنویسم وبه روح بزرگ آن عزیز از دست رفته وآن همرزم وهم سلول زندانی وشخصیتی که اورا بسیار دوست داشتم ، درود بی پایان بفرستم ونامش را بر صفحهً روزگار جاودانی آرزو نمایم .
لذا ،به مناسبت این واقعهءالمناک واین مصیبت عظیم ، نه تنها برای بازمانده گان آن رفیق به ابدیت، پیوسته ( رفیق داکتر فاروق ، امین عمر،غلجی عمرومیر ویس عمر (برادرانش)وسائر اعضای خانوادهً داغدیده شان) ، بلکه به همه رفقا ومخلصین شان ،مراتب تسلیت عمیق خودرا ابراز داشته واین غم را غم همهً ما میدانم .
نبی عزیز ، گرامی وهردم شهید ! روحت شاد وخاطراتت جاوانی باد ! تاریخ وطن روزی نام ترا زندهً جاودان خواهد ساخت .باور داشته باش که هرگز فراموش رفقایت وآنهاییکه ترا دیده بودند وبا سرگذشت غم انگیزت آشنایی دارند، نخواهی شد.
درود دوباره به روح بزرگ نبی جان گرامی وهمهً رفته گان ما !
جلیل پرشور
2009/11/18
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.