۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه

عواقب چند دسته گی ،خودمحوری واستبداد تشکیلاتی




بخش دوم
خاطرات وبرداشتهای من درمورد بحرانهای درون حزبی

رفقا ودوستان عزیز !

ستمگران ومرتجعین داخلی وامپریالیزم جهانی به همدستی ارتجاع منطقه ،تمام تلاشهای شوم شان را برای ایجاد نفاق وچند دسته گی دربین رزمنده گان حزب ، به کار میگرفتند، ودرراه رسیدن به آن اهداف از هیچ وسیله ء دریغ نمیکردند. دشمنا حزب ، درک کرده بودند که نیروی اصلی ضربه زنندهً ارتجاع داخلی ودشمن مداخلات خارجی ، همین نیرو های دموکراتیک خلق افغانستان است وباید نابود گردد ویا دائما ء درزیر مراقبت وتحت ضربه قرار داشته باشد. ازین رو ، حزب ما وبعدا ء حاکمیت آن نه تنها قربانی اهداف سیاه ارتجاع شد، بلکه تا همین اکنون به ذرایع مختلف تلاش میگردد تا ما وحدت دوباره پیدا نکنیم و درسطح وطن به مثابه ء یگانه نیرویی که میتواند دردهای مردم ومشکلات متعدد وطن را درمان نماید، مطرح نشویم .
اما، با کمال خوشبختی مشاهده میکنیم که نیروهای وحدت طلب ومبارزین صادق حزب ووطن، تصمیم قطعی گرفته اند که وحدت شان را به طور صادقانه تاءمین کنند وباردیگر با قوت تمام درخدمت برآورده شدن آرمانهای مردم زحمت کش شان قرار گیرند.

قبل ازادامه دادن به یادآوری از تاریخ مبارزات حزبی وسیاسی گذشتهء مشترک مان ، خاصتاء مراحل مختلف بحران های انشعابی درون حزبی ، تصفیه های (!) تشکیلاتی ونقل مکان های سازمانی آن وقت دربین شاخه های چندگانه شدهء حزب دردیروز وامروز ، میخواهم پیرامون عمق با ورها واعتما د های مذهبی گونهً خود و اکثریت صفوف آنزمان اشاره نمایم. زیرا این اعتقاد های خدشه ناپذیر وباورهای محکم صفوف به درست بودن وبرحق بودن کلیه اقدامات بزرگترها ، سبب می گردیدکه به برکت(!) وسایهً آن اعتمادهای اساطیری وهرگز غیر قابل تکرارواکیداء غیر مفید درشرایط جدید ، آن بحرانها وانشعابات به موفقیت میرسیدند .اکنون همهء مبارزین وظیفه دارند تا اجازه ندهند که درشرایط جدید مبارزه به خصوص درغیابت دائمی وفقدان رهبران طبیعی دیروزی جنبش انقلابی ،از اعتمادهای دیروزی استفاده شود و آن بحرانها وانشعابها تحت هیچ عنوانی ادامه پیدا کند ویا جدیدا ءبالای ما تحمیل گردند.

در مورد درجهء پابندی واعتماد مان در دیروز باید گفته شود که ما، به حدی به نوشته ها ، رهنمود ها ، د ساتیر وسخنان رهبران وحلقهً رهبری مرکزی وحتا منشی های حوزه ها اعتقاد داشتیم که شاید یک فرد کمتر مذهبی ( فناتیک) دیرزو وامروزبه بزرگان مذهبی خود آن باوررا داشته باشند. کمتر اتفاق می افتاد وبسیاراستثنایی بود که تعدادی از کادرها درمورد صحت وسقم موضع گیری های مقامات بالایی درهمه ( امور حزبی ) به خود تردید قائل گردند . لذا ، دراکثریت قاطع حوادث وانکشافات تشکیلاتی وسیاسی، ما بههیچ وجهه بهخود حق ترد ید قائل نمی شدیم. ما، اصلا ء به اشتباه کردن ونادرست بودن اندیشه ها، تصامیم وهدایات دریافتی کتبی وشفاهی آن ها با ورنداشته و هرگز درزمینه به خود حق دیگر اندیشی ویا شک کردن رانمیدادیم . بلی ، دیروز چنان بودیم ، ولی امروز باید ذره ذره حساب کنیم وخود نیز جابده باشیم.

درحقیت امر، ما ، حزبیهای بسیار خوب ، مطیع ، عاشق مبارزه وتغییرات انقلابی دروطن وافراد بی مدعایی بودیم . از همین جاست که تعدادی از آموخته خواران دیروز که به خوبی میدانند که خودشان به هیچ صورت آن چهره های انقلابی ایکه درعقب رهبران واقعی حزب ایستاده میشدند و(هورا میکشیدند) اشک شادی میریختند وقبل از هرمشایعت کنندهءدیگر ، کف میزدند وهلهله وشور درجریان سخن رانی های رهبران ایجاد می کردند وخود ازبرکت آن (خدمات) به چهره های تاریخ ساز وحاکم برسرنوشت حزب ومردم مبدل شدند وسرانجام به دستور اجانب( درظاهر متحدین ودوستان) به ولینعمتان خود نیز پشت پا زده وبعد دور ساختن ایشان، خودرا مطرح کردند ،نیستند،ونه تنها بادیروز خود وداع کرده اند ، بلکه اگر امکان پیدا کنند وحیات باقی بود فردا همین روح مسلط فکری ونیمه حماسی امروز نسل باقی مانده را جراحی خواهند کرد . و.... .

باوجود این تغییرات وتحولات وبادروسی که همه از تاریخ وطن ومبارزات ومبارزین آموخته ایم ، دوستان گرامی ما با تمام جراءت وزیر پاگذاشتن آنچه واقع شده وبه منصهء اجرا گذاشته اند وهنوز بر آن دستآوردها(!) ی شان می افزایند، از ما همان انتظاراتی را دارند که ما دربرابر گذشته گان ، خاصتا ء دربرابر آنانیکه متاءسفانه دیگر درمیان ما نیستند وارزش این نوع اعتمادها وپیروی های را دارا بودند که درضمن بزرگی وتقوای شان ، آن اعتماد وحرمت گذاریها خواست شرایط دیروز وآغازین روزهای مبارزه ویا شرایط دشوار وجنگی دورهً حاکمیت بود ، که دیگر ابدا ً قابل تکرار نیست. !

ناگفته نماند که غلام نبودن درداخل تشکیلات ها،عدم وابسته گی به مهره های کلیدی وقدرتمند فرکسیونی درداخل احزاب ، بکار نبردن شیوه (مساژ سیاسی) وتوصیف نکردن از سیما وقد وقواره ونسب خانواده گی وقهرمانیهای(!) دیروز در حق افراد معین به معنی لجام گسیخته گی تشکیلاتی ، بی بندوباری ،خود خواهی و بی اعتنایی دربرابر فیصله ها و نظریات قدمه های بالا یی ایکه خود دموکرات ،صادق ، گپ شنو وتابع نظریات اعضانبوده وبه صورت کاملا ء دموکراتیک انتخاب نشده باشند ، وتحلیلها ، اقدامات ، وهر عمل کرد شان ، خاصتا ء درموارد کلیدی ، مهر تائید اکثریت اعضای حزب را کمائی ننموده باشد نیست .
درمورد دیروز:


درآن چنان اوضاع واحوال وبرداشت هاازسیرروبه تغییر جامعه وحزب مان ، در دشمنی آشتی ناپذیر با دستگاه سلطنتی ،فیودالیزم و امپریالیزم ،رشد کردیم ، تربیه شدیم. اگرتنها مورد انقیاد بیش ازحد وغیر ضروری آن دوران را طرف نقد سالم قراردهیم ، وسائر اشتباهات خورد وکوچک آن زمان را انتقاد نمائیم، حزب ما ، مدرسهء عظیم وبزرگ وطن پرستی ، تقوا ، مردم دوستی وظلم وستم ستیزی بی بدیل در وطن ما ودرردیف انقلابی ترین و فداکار ترین احزاب مدافع زحمت کشان افغانستان وجهان به حساب میرفت.


بایدناگفته نگذاشت که اکثرا ً موضعگیریهای فرکسیونی وفردی آن زمان ، ناشی از همین عواملی بود که دربالا ذکر شد.اگر به دقت ارزیابی گردد ، به این حقیقت پی می بریم که جانبدارهای فرکسیونی اکثریت اعضای همه گروه ها به اساس علاقه مندیهای شخصی ، روابط خاص سیاسی ، منافع تشکیلاتی وتقارب ذوق وسلیقه ونهایتا ًبه خاطر مفتون بودن به این رهبروآن رهبر ودرمواردی بنابر تعلقات قومی وسمتی بوده و نه بر اساس اختلاف های ریشه یی فکری و عقیدتی. این مرض مهلک دراشکال عصری ترومحیلانه ترآن ، همین اکنون دامنگیر ما می باشد ، که باید هرچه زود تراین تومور خبیث سرطان سیاسی را عمل نموده واز وجود حزب واحدما که فعلاء به چندین ( گروه تقسیم وتره که شده است ) دورسازیم.


باید تصریح گرد د که آن ضوابط ، دسیپلین ومرکزیت عام وتام ، درآن شرایط عقب ماندهً سیاسی ، مداخله ءجدی وفعالیتهای های استخباراتی دشمنان داخلی وخارجی ، سطح پائین درک یک بخشی از اعضا ازاهداف دور ونزدیک حزب وشکل مقابله با مداخلهء پولیسی دستگاه وفعالیت تخریبی تنظیمها و احزاب روی پلان به وجود آمده وسائردشواریها ، بدون شک در مواردی مفید ولازمی بود، ولی نباید تمام حیا ت حزبی وشخصی اعضا را چنان درتحت قیمومیت تاسرحدانقیاد درمی آورد که بازمانده گان آن دوران ، همین اکنون وحتا درجوامع اروپایی دربرخورد با دموکراسی حیات حزبی ونحوه فعالیتهای سیاسی ،درنگرفتن مشوره ازهم قطاران ، حداقل درمسایل کلیدی حزبی ووطنی ، مارا مجبور ساخته اند که دیروز را دموکراتیک تروقابل قبول ترازامروزارزیابی نماییم واستبداد خشن تشکیلاتی وحاکمیت خودسروخودساخته رابه شکل زنده باگوشت وپوست خود احساس کرده واز شرم زمانه (!) برای ساقط شدن آن اقدام نکنیم . (درمورد عوامل آن مرکزیت های خشک ومجبور ساختن صفوف به انقیاد ویا قبولی گویا آگاهانهء اوامر بعدا ءتوضیح میدهم)

اما ،درمورد بهانه جوییها وگروهک سازیهای تا هنوز موجود ، باید گفته شود که درچنان شرائطی که اختلافات ایدولوژیک ، سیاسی وتفاوت نظر دراتخاذ اشکال مبارزهً سیاسی بر علیه قدرت حاکمه واستثمارگران داخلی وجهانی ، کمتردرآفرینش بحرانهای اعتماد وجدایی های تشکیلاتی درداخل حزب ما وسائر گروه های چپی وراستی دیگرآن زمان موءثر بودند ، نباید به همه جداییها ، انشعاب ها ، تصفیه های درون حزبی ورخصتی های بدون اجازه وترک حزب ازطرف تعدادی ازرفقا که خاصتا ء بعد سالهای 57 و 58 وحتا اکنون بعضی ها با وجود سالهای طولانی غیابت ، سند سابقه داری فعالیت سیاسی وحزبی قبل از سال 1343 را ارائه میدارند ، قانونیت بخشید وآن را توجیه تیوریک وقانونی کرد. به برداشت من ، بسیاری از آن حوادث جدایی طلبانه واقدامات بعدی هم طراز آن درزمان حاضر ، زائیدهً عقب مانده گیها وتصفیه حسابات شخصی افراد وحلقات بهم نزدیک بوده ومیباشد وهرگز نمیتواند ، افتراق ها وانشعاب ها را دربین حزب ما توجیه وقانونمند جلوه دهد.


ما ، دیروز شاهد انواع جداییها ، رقا بت های نا سالم گروهی وشخصی وتبلیغات خصمانهً پیش کسوتان وحلقات بالایی احزاب و گروهای رفیق ، تاسرحد متهم کردن یکدیگر شان به خیانت بودیم . آن فضای ناسالم اتهام زدنها ، بالای بد نهً احزاب تاثیرات منفی خودرا وارد کرد وبا کمال تا ءسف که تا امروز ادامه دارد .


باید توجه شود که هدف ازآنچه را که باید دراین زمینه ها متذکر میگردید یم آنست که درخط مقابل ومخالف ، دشمنان مشترک حزب و اندیشهء ما وسائر نیروهای مترقی ، یعنی نیرو های غارتگر ، متعصب وبنیادگراهای داخلی ، متجاوزین خون ریزمنطقه وجنگ آفرینان امپریالیستی، هیچگاهی برای نابود سازی وطنپرستان ونیروهای انقلابی ومدافع مظلومان ،به خاطرنابودی حزب وحاکمیت مشترک دموکراتیک خلق افغانستان، ابدا ءفرقی بین خلقی وسا زایی ،تمایزی میان گروه کاروپرچمی وسفزایی ، فرقی درمیان حزب دموکراتیک خلق وحزب وطن ، تفکیکی بین طرف داران شا دروان ها نورمحمد تره کی ، ببرک کا رمل و داکتر نجیب الله نکرده وهیچگاهی مارا به نام های هزاره ، ازبیک، پشتون وتاجک ، پشه یی ، نورستانی ، بلوچ وعرب ، ترکمن وایماق ، ملکی ویا نظامی ، زن ویا مرد ، طفل ویا سالخورده وجوان ،شهری ویا دهاتی ، شمالی وال ویا جنوبی وال وحتی فرقی بین حزبی وغیر حزبی مدافع حاکمیت وحزب ما قائل نشده و نیستند .آنها به طور یکسان همهء مارا طرف اتهام ویاهد ف مرمی قرار داده اند .


اکنون که آن حزب ، حاکمیت و رهبران آن، باقی وزنده نیستند وبه فضل احساس مسوولیت پیش کسوتان نو به دوران رسیده وزایش رهبران متعدد ، ازخود چرا نمی پرسیم که برای چی هنوز هم به نامهای خلقی وپرچمی ، ستمی وگروه کار ویا به همان نامهای قدیمی ازطرف دوستان ومخالفین ، یاد ویا تخریب می گردیم واز آدرس احزاب راجستر شدهً جدید ، مارا هدف وحتی تحویل نمیگییرند.

آیا ، نباید ازخود بپرسیم که درمورد این کلیدی ترین وملی ترین وجیبه ، چه وقتمتوجه خواهیم شد ومنافع وطنی وافغانستان شمول را به جای منافع محدود فرکسیونی ویا صرفاء شخصی( قرارداشتن درفلان چوکی گک لرزان ویا فلان شورا گک چند نفری جلای وطن) جاگزین وحرمت خواهیم کرد .

اگر دراین مورد توجه میکنیم ومیخواهیم وحدت صادقانه نماییم، نه به خاطر تخریب ویا کم اهمیت دادن به تلاشهای صورت گرفته ، بلکه برای تسریع سالم پروسه وکوتاه ساختن این روند تا حال طولانی طی شده ازیکسو وازطرفی برای بارورشدن ،به نتیجه رسیدن ، سهیم شدن دسته جمعی رفقا وجلوگیری ازسبوتاژ های احتمالی وحدت شکنانه درداخل کمیسیون ها وخارج از آن وبالاخره برای قطع دستان مخفی مداخله گر ضد وحدت ، باید صریحا ء بگوییم که ترکیب کمیسیونهای اعلام شدهء جدید ، کهنه ، تجربه شده، ناکام و ناکافیست و هرگز نمیتوانیم فقط از طریق این کمیسیون به تاء مین وحدت این همه صفوف دور مانده از تشکل ها ودارای نقاط نظر های مختلف وحل ناشده ، نائل گردیم .

لذا ، دراین کمیسیون وهر جلسه وگردهمآییکه برای تاء مین وحدت مجدد رفقا دعوت و سازمان دهی میگردد ،باید فرزندان رزم وپیکارطولانی حزب دیروزودرراءس کادرهای اثر گذار خارج از تشکیل دوحزب درحال مذاکره را نیز، نه براساس مصلحتهای تشکیلاتی ویا برای جانب داری از خودشان واکثریت پیدا کردنهاییکه درسابق به کار گرفته شده است و اکنون همه، این حرکات را مورد شناسایی قرارداده اند، بلکه برای تبدیل ساختن کمیسیون وحدت به وزنهً بزرگی که طرف اعتماد همه رفقا قرارگیرد وبتواند با همه گروه ها وحلقات ، تا ءمین ارتباط نماید ، دعوت ودرنظر گرفته شوند.


آیا ، فداکاری ها ، خون های ریخته شدهء مشترک وده ها هزار قبرپهلو به پهلوی (مورد اصابت قرار گرفته شده توپ ها وبمب ها)هزاران رفیق شهید حزب وفرزندان به خاک وخون افتادهً همهء گروهای همرزم وخونهای ریخته شدهً صد ها هزار هموطن ما، درراه تحقق اهداف ملی ومشترک ویا بالاثر اصابت راکتهای کور وانفجارت، بالای وجدان های ما سنگینی نمی کند وبه ما ،فرمان توقف ابدی بی اتفاقیها ،خود محوریها وخودخواهی ها را نمیدهد وهمهء مارا به سوی وحدت صادقانه وداوطلبانهء شفاف ودموکراتیک ، فرا نمی خواند ؟.!!!! فریاد ما وندای اکثریت قاطع همرزمان واقعی دیروز وامروز ما اینست که : نباید دربرابر ندای وجدان های سالم ، نیازمندی جامعه وتحقق اهداف با خاک یکسان شده ،بازهم ساکت بمانیم وبیشتر ازین تکرویی کنیم ودرفکر سلامی زدن همه رفقا ودوستان دردروازه های تشکل های خود باشیم وبخواهیم ( کُـرهء زمین را از نیفهء سوزن(لیفه) عبور دهیم) .!

• * * * *
دربخش اول این نوشته ، پیرامون بحرانهای انشعابی وبی اتفاقی های تشکیلاتی دربین حزب بعد تدویر کنگرهً موءسس ، تا تشکیل جریان خلق کارگر ( گروه کار) معلومات داده شده بود.درآن مورد باید اضافه گردد که رفقای ذیل از بدنهً حزب واحد ، ازسازمان های خلقی و پرچمی ،جدا شده وتعدادی دروجود تشکلهای جد ید به فعالیت های سیاسی شان ادامه دادند طوریکه تعدادی دلسرد شده ونخواستند که به فعالیت های سیاسی شان ادامه دهند.
آن رفقا عبارت بودند از :


1:
ادامه دارد


جلیل پرشور

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.