۱۳۹۰ آذر ۱۲, شنبه

رفقای گرامی مسوولین { سنگ محک }






نوت: این نوشته، مدتها قبل به رفقای سنگ محک ارسال شده بود ،ولی اقبال نشر نیافته بود. مسوولین وبلاگ میگویند که یادداشت برای آنها نرسیده بود . اکنون بعد فعال شدن دوبارهء فریاد وحدت، آزادی وعدالت ،آن نوشتهء سابقه را نشر وبه رفقای محترم ګردانندهءسنگ محک نیز ارسال کرده ام ،تا دروبلاګ باارزش شان آنرا نشر نموده ممنون سازند.

رفقای گرامی،مسوولین  { سنگ محک }؛ درود گرم من نثار تان باد !

اولا ء بابت تاءخیر طولانی درارسال جواب به نامه های گرم  ورفیقانهء شما وچند نامهء تواءم با چندک وتا حدی  غیر دوستانهء تان ، بهر صورت  از شما پوزش میخواهم.
رفقای همسنگر ! شاید شما درجریان باشید ٰ که مدت بیشترازیکسال ونیم است ؛ که نوشته ومقاله یی ٰ حتی در( فریاد آزادی وعدالت ) ننوشته ام . دلایل آن نیز روشن اند ؛ زیراعدم قوتمندی ورغبت درونی ام
 برای بیان دهها هدف ونقاط نظر (ببرداشت خودم سازنده ورهگشا)  ولی به تعبیرآنانیکه تا دیروز به آنها
(همسنگران عزیز میگفتم ) ازیکسو وارزیابی هایم ازبیهوده بودن تلاشهای قبلی خودم وتیم حزبیهای نخبه وبا شخصیت وحدت طلب درامر بهبود وضع تشکیلات سازمان اروپایی نهضت فراگیر   ٰ ازطریق بسیج طاقتها وامکانات ریزرفی سرخورده  ، ماءیوس ومنتظردرآنوقت ، وبرانگیخته شدن وحماسی شدن تلاشهای حزبی ی هدفمند ٰ خاصتاء در مورد نقطهء پایان گذاشتن به چند دسته گیها در داخل سازمان نهضت وبین نهضت وسایر همرزمان شامل احزاب ولشکر رفقای غیر وابسته به تشکلها از سوی دیگر  ، عامل اصلی توقف فعالیت نوشتاری من گردیده است. (نوشته ها ونظریاتی که  ازطریق دانشمندان وتیوریسنهای شورای اروپایی نهضت ومرزاهای کرایی آنها-  (سیاه مشقها) قیمت داده میشدند) .

 من امروز به هیچ حزب وگروه فعال تشکیلاتی حزب دیروز وساُیر احزاب تعلق ندارم.درنزد من هیچ فرق وامتیازی دربین این تشکلات ٰ ، مسوولین ورهبران دیروزوامروز شان(ما) وجود ندارد. برای من به همهء رفقای دیروز که همین اکنون در راه تحقق آرمانهای بزرگ وانسانی حزب ونجات زحمتکشان وطن (تاءمین عدالت اجتماعی وبرابری کامل حقوقی آنها درکلیه ساحات زندگی  وتاءمین حاکمیت خود این مردم از طریق مشارکت شان درسیستم دولتی قدرت از طریق دموکراسی        واقعی صادقانه )میرزمند؛ و علیه ظلم ٰ خیانت ٰ وطن فروشی ، تحجر وعلیه تحمیق مردم مقابله کرده وبرضد تجاوز خارجي( از هرنوعی که باشد)به نبرد شان ادامه میدهند ، وخود و اعمال خوب ،شایسته ویا کارهای سیاه وننگین شان را در عقب رهبران باشخصیت دیروز پنهان نمیکنند وحزب ورفقارا بوسیلهء تخته های خیز قدرت وشهرت خود مبدل نساخته واز رفقای شان قربانی نمیگیرند ؛ ومیخواهند صفوف شان را متحد ساخته واقعا ء  مبارزه کنند ؛ نه ( اکت ومانور بی معنی)ٰ ارزش واهمیت جدی قائل هستم ٰ، دستهای شان را بگرمی میفشارم وخودرا خدمتگار این باارزشترین انسانهای بارسالت وبزرگ جامعه میدانم.ولی با دروغگویان  ، فریبکاران وخاک پاشان بچشمان رفقا وزحمتکشان وطن ،آشتی ناپذیر باقی خواهم ماند ، ولو ( یکه وتنها)


اما دربارهء مشکلات سازمان اروپایی وپرابلمهای حزب واحد درداخل کشور ٰ باید صریحا ء ابراز نظر کنم که درشرایط فعلی ٰ وبعدی ،جز ٰ خواهان بودن وحدت ،موءفقیت وکامیابیهای شان ، چیز کمتری از آن آرزو نمیکنم. دراین زمینه ها که شما در نامه های تان خواهان توضیح وابراز نظر من شده اید ٰ،باید اضافه کنم که آنچه به چشم سر دیده بودم  ، آنچه رنج وعذاب مستقیم از دست ایشان وتیم همراهان محترم شان ،نصیب من بیچاره ساخته بودند ؛ وآنهمه اتهامات وفحش وناسزایی که حتی درارگان نشراتی آنوقت ایشان علیه من سردادند ، ووارد کردند ؛ برای چند نسل من وده ها همچون جلیل پرشوری که ساده لوحانه فکر میکرد  ، که حق انتقاد وابراز نظر در حزبی دارد که در بدترین شرایطی که دیگران ترک وطن کرده بودند ، واو مدتی مسوول رهبری موءقت آن حزبی درداخل وطن  بود ، که اکنون افراد کاملاء جدید وحتی مخالف دیروزی اش ، بخاطر تقسیم وترکهء توته چارچه های باقیمانده اش ، باچنگ ودندان رقبای (اصلی وفرضی) شانرا نابود میکنند.

راست بگویم ،بسیار دیر فهمیدم ، وبعد گذشت بیشتر از ( ۴۵ ) سال ، دریافتم ، که با آن قاطع ترین موضعگیریها ، قبول قربانی وخریدن درد ورنج سیاسی ، سه بار زندان وشکنجه  ، سالها بیکاری ،حتی  ۴سال بیکاری دردوران حاکمیت حزب ، بیرون نشدن از وطن ونقش برازنده داشتن  در فعال شدن رفقا درداخل وطن ودر کشورهای ایران ،پاکستان واروپا ، نوشتن ده ها مقاله ویادداشت دردفاع ازحزب، حاکمیت ورهبران حقیقی آن ، درزمانی که دیگران جرئت آنرا نداشتند ،وده ها مورد دیگر که اکنون جای مطرح شدن آنها نیست ،بچشم سر همه دیدندکه همه ء آن کارهای من وهزاران مورد کارهای بهتر ازمن از طرف سایر رفقا ، درنزد باداران سیاسی ما، برابر یک موی ،ارزش ندارد. زیراٰ آنها غلام وفرمانبردار کاردارندٰ نه انقلابی وحزبی راستگوی وبی ترس!

لذا ،اگر من ذره یی بخود بیندیشم  ، وبخود آیم  ، باید با آنهایی که نامردانه تیمی از ( ... ) شان را علیه من تحریک کردند واتهام سازی نمودند ٰ ، ابدا ء ،دریک راه وسمتی حرکت نکنم. برای من کفایت کرد وهمه چیزها ٰ ،افراد  ،شخصیتها ، پیشکسوتان، معامله گران  ،اهل شرف ووجدان ، دوستان ودشمنان خلق ،  حزب سازی ها ،دموکراسی های درون حزبی،فرکسیون ها ، قوم وزبان پرستی های جاگزین شدهء انترناسیونالیزم دولتی ولمحه یی ،مردهای واقعی ٰ،زنان قهرمان وتسلیم ناپذیر، نامردها وافراد نیمه راه، رهبران واقعی و انقلابیون خورد وخمیر شده دردوران قدرت ٰ ، نامداران سیاسی وحزبیهای پناه برده به افکار قومی ، قبیلوی وسمتی ، خودکشان بیگانه پرور  ،عمال شبکه های خرابکار و ساُیرین را خوب شناختم و با تعدادی که ارزش هم سفر بودن را ندارند،هم سویی نمیتوانم.

وبالاخره با آنهاییکه نه براساس اصول اخلاقی  ،معیارهای حزبیت ووطنپرستی واز همه مهمتر ،نه براساس سلیم بودن نظریات وایده ها ، بلکه  باثر مخا لفت بامنافع تنگ قومی  ،مشروط بودن  تداوم  کار بادرجهءانقیاد وکرنش دربرابر آنهائیکه خودرا با انسانهای زمینی  مثل من و(ما)یکسان نمیدانند  ، مرا واداشت ، تاهیچگاهی ٰ به هیچ سو وطریقی  ، با آنها همراهی نکنم.این گناه من وامثال من است ، نه گناه بزرگانی که هرچه کردیم ، متاءسفانه بزرگی شان را نیافتیم.

ازهمین جاست که من با قطع رابطه با دیدها وتعبیر های تنگ ومحدود تشکیلاتی ، شخصی ، فرکسیونی وغیر وطن شمول، اکنون خودرا وطنپرستی مستقل وآزاد احساس میکنم ، ولی کماکان متعهد و درپهلوی تمام رفقای دیروزی ام، از جمله باصدها رفیق باارزش وصادق درداخل تشکیلات حزب واحد وسائر احزاب وگروه های رفیق دیروز وامروزقرار داشته  و تا آخرین نفسی که خواهم کشید،صادقانه واستوار  با ایشان وهمه عدالتخواهان صادق وطن باقی میمانم ومیرزمم.

البته جداشدن از رفقاییکه (۴۵) سال با ایشان یکجا بودم وار آن فرزندان درد ورنج وخواسته های مردم ،هزاران خاطره دارم ،  جداشدن از رفقايیکه باآنها ،  سالهای طولانی را دربدترین وخوبترین لحظات زنده گی ، درجوار هم ودریک سنگر ویک سلول تنگ زندان سپری کرده بودیم،بسیار سخت وناگوار وحتی کشنده است . باور کنید که همین لحظه (هنگام نوشتن) این سطور بی ربط ، از چشمانم اشک پائین گردیده وگلویم را بغض گرفته است، وخودرا خیلی دراضطراب وارتعاش احساس میکنم. اما، چه کنم ؟ دوستان ویا رفقای ارجمند(!)  بزور برچه  ، مرا وده ها تن مانند مرا ،از حزب خودما،  از خانهء پدری ما  ، خانه ایکه بدستان خود ما ساخته شده بود،خارج کردند، تا درنبود ما آنچه را میخواهند، انجام دهند.وبراحتی گلیم حزب وآرمانهای عمیق وطنپرستانهء آنرا جمع کنندٰ وامتیاز بگیرند.

من ، با این دوستان  کدام دشمنی ندارم. خدا یار شان باد. منهم راه خودم را درنبرد علیه دشمنان داخلی وخارجی زحمتکشان وطنم وکلیه دشمنان زحمت کشان جهان که رنجها ، بدبختیها وقتل ٰغارت وکشتار ملتها وفقر وتنگدستی مجموع بشریت ، محصول کارنامه های سیاه  آنها ونظامهای سیاسی آنهاست ؛ درحد توانم  ادامه خواهم داد،  وهمان گفتهء چهارسال قبل خودرا تکرار میکنم.( دراین دنیای پهناور، که شرایط برای کشیدن فریاد عدالتخواهی وبرابری حقوقی برای همه انسانها، خیلی محدودشده است  ،باوجود انواع ظلم وخفقان سیاسی ، استبداد وسرکوب آزادی ودموکراسی  ، یک متر زمینی پیدا خواهد شد؛ که فریاد حق طلبانه ام را از آنجا بلند کنم).

 دراین مورد، نه بنام شکوه وانتفاد،بلکه بحیث یک آرزومندی بی ثمروغیرمقدور،  میخواهم بگویم که ،ایکاش دوستان وحلقهء (ماشاءالله ) همه کاره وبه ارث برده‌ سیاست ، محدود وفعال شان ، یک فیصد آن استعدادی را درجهت تاءمین روابط با رفقا، آمیزش با ایشان ودادن قناعت به آنهاییکه اعتراض قانونی حزبی وسیاسی دارند و اکنون به اشکال مختلف توهین وتحقیر گردیده ودرپی بی سرنوشتی ویا تعین سرنوشت شان برآمده اند ، میداشتند  ، طوریکه دربدنام سازی ُ توهین وتهمتٰ دفع وطرد کادرهای اثر گذار وبا تجربه از حلقات ونقاط مهم تشکیلاتی، از خود موءفقانه به نمایش گذاشتند وکتلهء عظیمی را به گروه کوچکی تبدیل کرده اند ٰ ویاءس ونا امیدی را درخانهء مشترک حزبیهامستولی ساختند ..

رفقای عزیز ! شاید ، باور نکنید ، که  من وجمعی ازرفقا ،چندین بار ،بامصارف شخصی  ،طی کردن مسافهء بیشتر از ۲۰۰۰ کیلومتر ، خودرا به هالند رسانیدیم . ( جاییکه  قبلاء قبلهء حزبی!) ومحل عبادت خدایان ( !) سیاسی ٰ  شخصیت های غیر زمینی (!)واجب الاحترام وغیر مسوول نامگذاری شده بود ) ، ولی در آنجا نسبت عدم صحبتهای کلیشه یی وعدم سجده بمقام توتمهای عصر حاضر، جز توهین وتحقیر چیزی ندیدیم . دلچسپ تر اینکه ، تعدادی ازرفقای محترمی که بعداء ازبند اسارت جادویی سیاسی فرکسیونی ، رهایی یافته بودند  ،خود اعتراف کردند که دو -  سه روز قبل از شروع جلسه ازطرف رفیق(!؟) (ت) برای برهم زدن صحبت من  و(ما)، توظیف گردیده بودند.آنها ،چرا از صحبتهای من ترس داشتند ودارند؟ آنها میدانند که حقایق فراوانی از فعالیتهای ضد حزبی تعدادی از سیطره پیداکننده گان بر مقدرات تشکیلاتی رفقا دراروپا درنزد من وجود دارد، که اگر مجال میافتم افشا میشدند.

درچنین فضا هرگز نمیتوانستم با دوستانی همراه باشم که نه تنها به زندگی سیاسی من علاقمند نبودندونیستند ، بلکه حتی تکلیف مریضی مرا بارهاطعنه زده ومرا ازمرگ آنی ، به تشخیص آن (چوچه حکیم جیهای) سیاسی میترسانیدند، این حد اعلای داشتن وجدان واحساس مسوولیت دربرابر یک رفیق ،یک هموطن ویک انسان بود ، که آنها از خود متبارز ساختند.(!) آیا ، میتوان این قافله را همراهی کرد؟ من انتخاب (نی) را برگزیده ام . چطور باید با دشمنان خودم دریک حزب ویا تشکیل باشم.           

 اما ،  درمورد توقع همکاری از من درامر افشاگری نواقص وناقص ها وناقضها باید صریحاء بعرض برسانم که لطف کنید ومرا ببخشید که علاقمندی یی دراین زمینه وجود ندارد. این یادداشت پراگنده وبه قول دوستان دشمن شده( سیاه مشق)را باثر پافشاریها وتهدیدات(!) شما نوشتم .این اولین وشاید آخرین نوشتهء من دراین مورد باشد ،  مگر آنکه معجزه یی رخ دهد ومرا مجبور بسازد.


 اینکه شما چنین نشریه ایرا در بحبوحهء تدویر کنگرهء حزب واحد(  نام گرفته ء قبل از وحدت ) فعال ساخته اید ،  برای تان موءففیت درراه تحقق آرمانهایی آرزومیکنم که برای مردم زحمتکش ورفقای مبارز ما اثرمند ونافع باشد . مکرراء ، مطلبی را که باید مجدداء بعرض برسانم ٰ اینست که : اولا ء از من توقع آنرا نداشته باشید که باردیگر دراین کشمکشها وبه قول خودتان (شمشیربازیها) شرکت کنم. من بقدر کافی ازین کارها خسته شده ام ونمیخواهم که درزمینه هایی که شما اکنون ، چیزهایی می نویسید، باشما برای آن همکار گردم ؛ که ازیکطرف علاقمندی آنرا ندارم ودگر اینکه آنرا مفید نمیدانم ، زیرا ، گفتن ونوشتن به چشمهای بینا وگوش های شنوایی ضرورت دارد وبه قضاوت سالم .


ازینرو ، برای شما رفقای عزیز پیشنهاد میکنم که تمام توان تان را درامر وحدت حزب تان بکار ببرید وعلیه دشمنان واقعی مردم افغانستان وشبکه های جاسوسی خارجی ٰ خاصتا ء آی اس آی وحامیان دیروزی وامروزی اش که بدون شک درعقب جنجالهای حزبی ما ومجموع دشواریهای وطن ما قرار دارند وعلیه عمال  این شبکه های مداخله گر دربین صفوف خودمان ، وسایر تشکلات سیاسی -مذهبی واداری فعال دروطن عزیز مان ، که برای دشمنان وطن ما کار میکنند،مبارزه نمایید.


زنده باد وطن واحد ومشترک مان افغانستان !

پیروز باد عدالت اجتماعی ودموکراسی واقعی مطابق ضرورت ونیاز مردم ما!


پیروز باد وحدت واتحاد صادقانهء همه رفقا وهمه مبارزین وطن !
موءفق وپیروز باشد:
جلیل پرشور ، هم حزبی دیروز شما وهمراه فکری امروز تان

تذکر جدید، اضافی ولی ضروری:
رفقای ګرامی ، از آنجاییکه یادداشت بالا ،مدتها قبل نوشته شده بود، موارد جدید وانکشافات اخیر منفی در پروسه ی وحدت واحتمال عدم اشتراک نمایندګان منتخب بخش رفقای نهضت فراګیر در کنګره ی اعلام شده، طرف بررسی قرار نګرفته است،
من از مقاله ها، مصاحبه ها وسخنان مستقیم رفقای نهضتی درداخل وطن ، مدتها قبل این برداشت را نموده بودم، که بخشی از رفقا برای آن درکنګره اشتراک نخواهند کرد، که خواسته های تشکیلاتی شان، خاصتاْ درمورد انتخاب رهبر ویا رییس آینده ی حزب واحد(؟)قبل از رفتن به کنګره، با رفقای متحد ملی برآورده نشده وضمانت بدست نیاورده اند.
مرا عقیده بر اینست که: روی هر دلیل وتوضیح (بجا، بیجا ، اصولی(؟) وغیر اصولی واز طرف هر آدم مسوول ویا غیرمسوول،چه درداخل وطن ویا خارج ازآن) زیر سوال بردن کنګره وخاتمه بخشیدن به تلاشهای همسویی ووحدت طلبانه ی رفقا ومردمان شریف خواهان تحولات وتغییرات واقعاْ دموکراتیک)دروطن،باید ګناه وجرم غیر قابل بخشش قیمت داده شود.بګذارند،رفقا درداخل کنګره راه سیاسی، اهداف دور ونزدیک ،دوستان ومخالفین داخلی وخارجی ومسوولین تشکیلاتی شان را درفضای واقعاْ آزاد ودموکراتیک( نه بسان جابجاسازیهای تا کنون متداول در خارج وداخل) بنام انتخابات،خود انتخاب کنند ،واز اعمال شان در آینده برفقا ومردم جوابده باشند.
زور آزمایی وچانه زنی درکنګره، هیچ نقصی ندارد. اما، رجز خوانی وادعای حقانیت کردن در لای اوراق مطبوع وبرقی،درنزد آنانیکه سیاست میدانند، ودراین حزب بزرګ وسایر احزاب ملی وسیاسی تربیه شده اند، ګواه ضعف ،دروغ وناتوانی میباشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.